این گونه نبود که به دلایل سیاسی- اقتصادی ایران خودرو تقویت شود. همهی تولیدکنندگان خرد بدین شیوه تقویت شدند. صنوف تولید اتاق مشخصی در وزارت بازرگانی داشتند و در جلسات شرکت میکردند، نظراتشان را میگفتند. ما چه استفادههایی که از نکته نظرات فنی و دقیق این افراد در تصمیمگیریها نکردیم. حتماً لازم نبود به سیستان و بلوچستان برویم تا بدانیم فلان صنف چه کاری انجام میدهد، نماینده توضیحات را به ما میداد ما به تصمیم میرسیدیم و عمل میکردیم.
به گزارش جماران دکتر حسن عابدی جعفری وزیر بازرگانی دولت دفاع مقدس که عنوان سخنرانی خود را «تولید محوری به مثابه حلقهی وصل تجارت و توسعه در دوران دفاع مقدس» انتخاب کرده بود، به تشریح عملکرد وزارت بازرگانی در دولت میر حسین موسوی پرداخت.
خلاصه:
به گزارش جماران دکتر عابدی جعفری وزیر بازرگانی دولت مهندس موسوی به توضیح درباره نحوه شکل گیری معاونت پشتیبانی از تولید و شیوه عملکرد آن در این زمینه پرداخت و با تشریح عملکرد این وزارتخانه در شناسایی این صنوف و و تفکیک آن ها از صنوف توزیعی، سیاست های حمایتی وزارت بازرگانی درباره آن ها توضیح داد.
وی با اشاره به مشارکت صنوف تولیدی در تصمیم گیری های وزارت بازرگانی به تأمین ارز و پشتیبانی در بازارسانی و صادرات کالاهای تولیدکننده اشاره کرد
عابدی جعفری گفت: بعد از مذاکرات اولیه بخشی در طبقهی معاونت بازرگانی داخلی به این مجموعه اتاقی اختصاص داده شد ضمن اینکه خودشان بیرون جا و امکانات داشتند. هدف این بود که آن ها در تصمیم سازیهای وزارتخانه برای بخش تولید و حمایت از واحدهای تولیدی خرد سهیم باشند، بنابراین در تصمیم سازیها حضور داشتند.
وی افزود: در سالهایی که ما بیشترین تنگنای ارزی داشتیم، به توصیهی آقای عالی نسب در بودجه ارزی کشور یک صد میلیون دلار که آن زمان پول قابل اهمیتی بود برای اصناف تولیدی گذاشته شد و این عدد برای برای تهیهی مواد اولیهی صنوف تولیدی توزیع شد.
وزیر بازرگانی دولت دفاع مقدس گفت: همان دوران کوتاه متجاوز از 43 نمایشگاه خارجی برای این دسته از تولید کنندگان در کشورهای گوناگون دنیا تشکیل شد، قراردادهای زیادی میبستند و ارز خودشان را تأمین می کردند.
وی افزود:برای اینکه تغییر تولید از تولید نفت به تولید سایر کالاها صورت گیرد نیازمند بودیم تغییرات تهیهی مواد اولیه و پشتیبانی تولیدکنندگان در جایی صورت گیرد. بنابراین جایی به عنوان معاونت مراکز تهیه و توزیع کالاها شکل گرفت تا به دنبالهی سیاستگزاری های صورت گرفته همهی مواد لازم را چه برای پشتیبانی جنگ و چه برای پشتیبانی تولید تأمین کنیم. تعدادی مراکز تهیه و توزیع به حسب ماهیت کالاهای وارداتی مانند مواد پلاستیکی، آهن آلات، مواد سلولزی تشکیل شد که کارشان به طور تخصصی در واردات کالاها و مواد اولیه مورد نیاز این مجموعه ها بود. در آن دوره به عنوان بازوی دولت بهترین عملکرد را داشتند.
وی تأکید کرد: اگر آن روز دولت دوران دفاع مقدس ابزارهای تهیه و تأمین کالاها را در اختیار نداشت حتماً فلج میشد. آن ها کالاها را میآورند با حساب و کتاب در اختیار اصناف تولیدی، پشتیبانی از جنگ، و صنایع دیگر قرار می دادند.
استاد مدیریت دانشگاه تهران، گفت: در این دوران یک محاسبهی دقیق در مورد میزان کالری مورد نیاز یک نفر صورت گرفت. این محاسبات توسط دوستان وزارت بهداشت و درمان انجام میگرفت. مشخص شد که میزان کالریها از چه کالاهایی قابل تأمین است. کالاها هم فهرست شدند. به فرض 2400 کالری در روز برای یک نفر لازم بود که باید تأمین و تبدیل به انواع کالاها مانند نان، پنیر و... میشد و در اختیار قرار میگرفت. بخشی از آن باید از تولید داخل تأمین میشد که تمام همّت این بود آن تولید پشتیبانی شود
وزیر دولت بازرگانی در ادامه به تلاش های وزارت بازرگانی برای تولید پنیر، گوشت و رفع بحران گندم و آرد در کشور پرداخت و به پاره ای از راهبردهای راهگشای مرحوم عالی نسب سکان دار اقتصاد کشور در دولت مقدس اشاره کرد.
در پی متن کامل این سخنرانی تقدیم حضور خوانندگان گرامی می گردد.
به گزار ش جماران دکتر عابدی جعفری وزیر بازرگانی دولت دفاع مقدس که با عنوان «تولید محوری به مثابه حلقهی وصل تجارت و توسعه در دوران دفاع مقدس» و در مؤسسه دین و اقتصاد سخن می گفت، با اشاره به این که این عنوان چهار کلید واژهی اصلی دارد، گفت: در واقع سوال پیش روی ما آن است که چه نسبتی میان تولید و تجارت در فرایند توسعه در موقعیتها یا وضعیتهای گوناگون کشور و مشخصاً دورهی دفاع مقدس برقرار است؟
استاد دانشکده مدیریت دانشگاه تهران گفت: رابطه بین این چند جزء با تکیه بر بحث تولید فهمیده می شود. اگر بخواهیم در هر دورهای توسعه داشته باشیم و تجارت و تولید که اجزاء اصلی این توسعه هستند در کنار بقیه اجزاء در هر شرایط خاصی چه نسبتی باید با یکدیگر داشته باشند، اما عنصر موقعیت خاص در جنگ تحمیلی بسیار تعیین کنندهای است. ما میتوانستیم این سؤال را برای دورههای قبل هم مطرح کنیم؛ به طور مثال زمان امیرکبیر. او چه نسبتی بین تولید و تجارت به منظور توسعه در زمان خود برقرار کرد؟ و چه محصولی بدست آورد؟ قبل از افزایش قیمت نفت و سیطرهی نفت بر اقتصاد ایران که موقعیت خاص خود را دارد نسبت تولید و تجارت چگونه باید میبود؟ و تأثیر آن بر توسعه چه بود؟
وی گفت: ما باید بررسی کنیم که به ویژه بعد از قضایای افزایش قیمت نفت در صنعت جهانی و درآمد هنگفتی که از سال 1351 به بعد نسیت کشور ما شد، بین تولید و تجارت چه نسبتی بود؟ وقوع انقلاب اسلامی چه چیزی را ایجاد میکرد.
دکتر عابدی جعفری با بیان این که انقلاب اسلامی ابر حادثهای در تاریخ چند هزارهی کشور ما بود، گفت: باید ببینیم انقلاب چه نسبتی بین تولید و تجارت و تأثیر آن بر توسعه ایجاد میکرد؟ وقوع انقلاب اسلامی تحولات شگرفی را در ابعاد گوناگون کشور ما طلب میکرد و آن تحولات در یک سند مکتوب به عنوان قانون اساسی مدون شد. بنابراین قانون اساسی خواستهها و انتظارات جدید ملّت را مطرح می کرد.
در زمان شهید رجایی سقف حقوق هفت هزار تومان برای اعضای کابینه در دولت تعیین شد و کسی اعتراض نمیکرد. بعد مصوب شد اگر یک کارشناس و مدیری پیدا شد که ما واقعاً به وجود او نیازمند باشیم و حتماً باید او را نگه داریم به هفت تومان راضی نمیشود، با تصویب هیئت دولت تا ده هزار تومان این مبلغ افزایش یابد. اینکه کسانی که حساب و کتاب میکنند تحت کنترل باشند حساب و کتاب داشته باشند و هیچ کسی حق نداشته باشد برای خودش تصمیم بگیرد، تضاد و تعارض منافع پیش بیاید چیزی واضح و روشنی بود.
وی گفت: قبل از انقلاب بخصوص بعد از سال 51 و در باقی ماندهی دههی 50 تا بهمن 57 اقتصاد کشور ما بر محور استخراج نفت اداره می شد. چیزی که من اسم آن را تولید نمیگذارم به دلیل اینکه ما سهمی در این کار نداریم؛ خداوند تولید آن را انجام داده و در اختیار ما قرار داده است. در حوزهی نفت ما وظیفهی استخراج را به عهده داشتیم و بعضاً هنوز هم به عهده داریم. این وضعیت رابطهی بین تولید و تجارت قبل از انقلاب و در دههی 50 بود. این رابطه باعث میشد اقتصاد کشور ما یک اقتصاد دلالی و وارداتی باشد. از نظر طراحان قانون اساسی چنین اقتصادی مبتنی بر یک پایه متزلزل به هیچ وجه قابل قبول نبود. به ویژه اینکه در حوزهی سیاسی هم این اتکاء کاملاً بر کشورهایی از جمله ایالات متحده بود.
وی گفت: در اقتصاد قبل از 57 نمونههای متعددی وجود داشت؛ از جملهی این نمونهها وجود صندوق عمران مراتع بود. در جلسهای شهید رجایی نشسته بود مسئول صندوق مراتع گزارش میداد این میزان علوفه از استرالیا وارد کردیم. همان گونه که از اسم این صندوق معلوم هست مسئول رسیدگی به مراتع هست. مادهی اول اساس نامه این صندوق این بود که به منظور کمک به عمران و اصلاح مراتع، تهیه، تدارک، تولید و توزیع علوفه برای تأمین خوراک دام و فراهم آوردن موجبات تلفیق زراعت و دامپروری و تسهیل اسکان تدریجی عشایر و تأمین تسهیلات لازم برای اجرای طرحهای مرتعداری مؤسسهای به نام عمران مراتع که در این قانون صندوق نامیده می شود تشکیل میشود.
دکتر عابدی جعفری گفت: زمانی که شهید رجایی این گزارش را شنید یک سؤال مطرح کرد که شما صندوق عمران مراتع کدام کشور هستید؟ شما مراتع استرالیا را آباد کردهاید. پس صندوق عمران مناطق کشور ایران کجا هست؟ رویکرد اقتصاد دههی 50 چنین رویکردی بود. عنوان این بود که ما میخواهیم مراتع ایران را عمران کنیم ولی در عمل مراتع کشورهای دیگر را از طریق خرید کالاهای کشاورزی آنها از جمله علوفه آباد می کردیم. مثال دوم سازمان تعاون مصرف شهر و روستا است. در مادهی سه آن دربارهی فراهم نمودن موجبات فروش محصولات شرکتهای سهامی زراعی ایران سخن گفته می شود، اتحادیههای تعاونی روستایی ایران و تهیه و فروش سایر کالاهای مورد نیاز جامعهی شهرنشین و روستانشین را مورد نظر داشت. اما زمانی که ما سازمان تعاون مصرف شهر و روستا را در وزارت بازرگانی تحویل گرفتیم در انبار این مجموعه کالاهایی بودند که خجالت میکشیدیم در بازار توزیع کنیم. در آنجا انواع محصولات وارداتی آمریکایی داشتیم که موجهترین آن بستنی آمریکایی بود. به طور مستقیم از آمریکا بستنی به داخل سازمان آورده بودند و به نوعی به سازمان توزیع بستنی تبدیل شده بودند. بنابراین آنچه که طبق اساس نامه باید کمک میکرد تا محصولات سازمانهای تعاونی روستایی کشور و شرکتهای سهامی زراعی کشور در بازار امکان توزیع پیدا کنند به مجموعهای تبدیل شده بود که عملاً کالاهای وارداتی میآورد و واسطهی توزیع محصولات دیگران شده بود. بنابراین محور تولید در اینجا موضوعیتی نداشت.
وی گفت: در سایر بندهای اساسنامه گفته می شود که این مجموعه هر جا بخواهد میتواند شعبهای ایجاد کند. بعضی از دوستان میدانند در پیادهروهای خیابانها شعبات تعاون مصرف شهر و روستا داشتیم. اگر آنچه در اساس نامه ذکر شده بود انجام میشد عرایضی که میکنم موضوعیتی نداشت. اما این گونه نبود. اینها دو نمونهی مشخص بودند از آنچه در این ایام به جهت افزایش درآمدهای نفتی و انتقال درآمدها به بیرون رخ می داد. به تعبیر یکی از دوستان در آن زمان هنوز ارز نفتی داخل جیب ما نشده بود که آمریکایی و اروپاییها آن را از جیب ما بیرون میکشیدند و به کالا و محصول تمام شده تبدیل می کردند و آن به را کشور ما صادر میکردند. چنین اقتصادی از نظر واضعان قانون اساسی و با شعارهایی که در انقلاب توسط مردم داده شد مورد پذیرش نبود. بنابراین در قانون اساسی تصریح شده بود ما اقتصادی میخواهیم که مبتنی بر داخل باشد نه یک اقتصاد دلالی واسطهای که نفت را استخراج کند و بفروشد و پول آن را به ابزار تقویت تولید کشورهای دیگر تبدیل کند.
به گزارش جماران عضو هیأت علمی دانشگاه تهران با تأکید بر این که تولید به معنای دقیق کلمه در این دوره مغفول واقع شده بود، گفت: از نظر ما اقتصاد کشور باید در جایی قرار گیرد تا شکنندگی سابق را به عنوان تک پایهی نفتی نداشته باشد. از سوی دیگر تنوع تولید داشته باشد و مبتنی بر غیر تولید نباشد. هر کس قانون اساسی ما را بخواند و شعارهای مردم را ببیند و انقلاب ما را نگاه کند توضیح این خیلی برای او دشوار نیست که چگونه باید عمل میکردیم.
وی گفت: اگر ما کاملاً آزاد بودیم و هیچ فشار و تحمیلی به اقتصاد کشور وجود نداشت همهی آنچه در قانون اساسی گفته شده بود بند بند امکان پیاده کردن شدن پیدا میکرد اما چند سالهی اول انقلاب مشکلات خاص خود را داشت تا سال 60 و آغاز جنگ تحمیلی که یکی از طولانیترین و فرسایشیترین جنگهای دوران معاصر است. طبیعتاً این عامل بنا بود تعادل اقتصاد، سیاست، فرهنگ و همه چیز ما را به هم بزند. قرار بود بنیانی که بعد از انقلاب اسلامی ایجاد شده بود را در هم بریزد، پشت این قضیه مجموعهی بلوک غرب و همراهان و به اضافهی مجموعهی بلوک شرق و همراهان بودند. هر کدام انگیزهی خودشان را داشتند. نگرانی غربیها این بود که پدیدهای به وجود آمده که در درجهی اول آنها را نفی میکند و حرف تازهای برای گفتن دارد و شرقیها هم بخاطر اینکه یک رقیب قدری به میدان آمده که رشتههای آنها را در مورد انقلاب پنبه میکند و حرفهای تازهای میزند که خیلی جلوتر و فراتر از حرفهای آنها است، احساس عقب ماندگی می کردند. بنابراین این دو مجموعه ی رقیب دست به یکی کردند و جنگ را به کشور تحمیل کردند.
وی گفت: بعد از انقلاب هنوز فرصت نشده سامان جدّی برای مجموعهی کشور ایجاد شود. هنوز اقتصاد آمادگی پیدا نکرده بود تا بتواند در مقابل هجومها کار خود را انجام دهد. بنابراین شرایط دشواری بود. حملات داخلی و هجوم خارجی در هر دو بعد اقتصادی و تحریم، و جنگ وجود داشت. در این شرایط شما با ایدههای قانون اساسی و انقلاب اسلامی مواجه هستید و مردمی که چشم انتظار هستند تا کاری انجام شود. باید برای مردم انتظارات بعد از انقلاب محقق میشد. آنها خودشان متن کار بودند بدین معنا که در تمام حوادث بدون استثناء حضور داشتند. این گونه نبود که انقلاب کرده و کنار نشسته باشند کار را دست چند مسئول دهند و بگویند به نمایندگی ما کار انجام دهید تا بعد از آن زمانی از خواب بیدار شوند و ببینند کار از دست رفت و تأسف بخورند.
وی با بیان این که تعبیر دفاع مقدس بسیار دقیق و بجا است که باید درباره آن توضیح داده شود، گفت: وضعیت جنگی در حالی حاکم شد که اقتصاد هم هنوز فرصت بازسازی خود را در جریان انقلاب و تعییر به وضعیت جدید پیدا نکرده بود. به حوادث توجه کنید شهادت شهید بهشتی، شهادت شهید رجایی و بقیهی افراد و ترورهایی که صورت میگرفت مرتب کشور را دچار حادثه و درگیری می کرد. افراد داخلی بازمانده از نظام سلطانی هم کار خودشان را ادامه میدادند. شما هیچ گریزی از پاسخگویی به نیازهای جنگ نداشتید. برادری می گفت زمانی که عراقیها به خرمشهر آمدند روی دیوار مسجد نوشتند ما آمدهایم که بمانیم. بعد از اینکه خرمشهر آزاد شد یک بسیجی با شوق ذوقی پای این شعار نوشت آمدیم تشریف نداشتید، این به دلیل آن بود که همهی سازوکار کشور در همهی ابعاد پشتیبان جنگ بود. همهی وزارتخانه، دستگاههای اجرایی علاوه بر بخشهای نظامی کشور که نوک تیز حمله بودند بار سنگینی را به دوش داشتند. مردم هر چه داشتند به صحنه آوردند. دستگاههای اداری و اجرایی کشور از جمله وزارتخانه هم به تبع مردم باید در صحنه میبودند و کمک میکردند.
وزیر بازرگانی دولت دفاع مقدس گفت: اولین کاری که در وزارتخانهها در دوران دفاع مقدس صورت گرفت به ابتکار آقای مهندس موسوی این بود که یک معاونت پشتیبانی جنگ در تمام دستگاههای اجرایی ایجاد شود. واضح بود جنگ نیازهای متنوعی داشت و در مراوداتی که با کشورهای دیگر داشتیم این معاونت در وزارت بازرگانی برای معاونت وزارت خارجی سفارش میگذاشت. البته بخشهایی مانند سلاح و مهمات در حوزهی ما نبود، ولی هزاران قلم دیگر از پوتین گرفته تا مواد خوراکی باید از طریق وزارت بازرگانی تأمین می شد.
وی گفت: اما نکتهی دوم که بسیار مهم هست این است که علاوه بر اینکه تجارت کشور در خدمت پشتیبانی دفاعی کشور داشت، همزمان تجارت می بایست در خدمت تولید نیز قرار میگرفت. به حسب آنچه در دورهی گذشته اتفاق افتاد و انتظاراتی که در دورهی پس از انقلاب به حق پدید آمده بود و بر پایه این تفکر که کشور ما نمی تواند یک کشوری وابسته و تعریف شده در اقتصاد جهانی و نظام تقسیم کار آن به عنوان کشوری مصرف کننده بماند، تکیه بر تولید به عنوان یک خواستهی عمومی مردم، یک هدف مندرج در قانون اساسی اهمیت می یافت.
به گزارش جماران این استاد دانشکده مدیریت دانشگاه تهران با بیان این که در یکی از تعاریف توسعه میزان تأثیر آن بر کیفیت زندگی مردم ملاک قرار می گیرد، گفت: در آن دوران مرحوم عالی نسب و مدیریت اجرایی کشور در حفظ حریم و پایبند بودن به تولید مؤثر بودند. یکبار درباره تولید برنج در کشور بحث شد. حرف این بود که ما باید در کشور تولید برنجهای فانتزی داشته باشیم، انواع برنجهایی که میتواند صادرات داشته باشد و ارز بیاورد یا اینکه به تولید برنجهایی بپردازیم که بتواند قوت مردم کشور را تأمین کند. ایشان طرفدار مورد دوم بود و میگفت کشوری که نتواند نیازهای اولیهی خود را تأمین کند، نمیتواند روی پای خود بایستد و بسیار آسیب پذیر است. ایشان در جلسهای که بین این دو انتخاب خیلی بحث بالا گرفت فرمود من حاضرم خانهام را بفروشم و پول آن را هزینهی تحقیقاتی کنم تا بتوانید برنج داخلی را فراگیر کنید. مصمم بودن آنها در این زمینهها و هدایت کشور به جانب تولید شگفت انگیز بود.
دکتر عابدی جعفری با بیان این که اکنون جابجایی در هدف صورت گرفته و به جای آنکه تجارت در خدمت تولید باشد، تولید در خدمت تجارت است، گفت: در آن دوران بسیاری از چیزهایی که در جنگ لازم بود طبیعتاً آن روز به ما نمیدادند مانند امروز تحریم بودیم، اینها باید در کارگاههای داخلی تولید میشدند. کارگاههای داخلی بسیج شده بودند تا آنچه مورد نیاز هست را تولید کنند. بنابراین تولید به نحوی در خدمت دفاع مقدس بود.
وی گفت: ما دو کار را در حوزهی تولید انجام دادیم و این جدای از بحثی بود که در حوزهی تولید برای نیاز های جنگ داشتیم که برای آن معاونت ایجاد شده بود. نخست آنکه بخش هایی از تولید که در اختیار وزارت بازرگانی بود باید احصاء و به بهترین نحو تقویت میشدند. بالأخره اینها سربازان اصلی بخش تولید کشور بودند. جمع بندی این شد که اگر ما ساختاری نداشته باشیم تا این کار را انجام دهد مانند ساختار معاونت پشتیبانی دفاع یا معاونت جنگ این کار محقق نخواهد شد.در نتیجه معاونتی به عنوان پشتیبانی از صنوف تولیدی ایجاد کردیم. این معاونت در همان ایام با محدودیتهایی که وجود داشت تمام صنوف تولیدی را شناسایی کرد. کار مهمی که انجام داد تفکیک این صنوف از صنوف توزیعی بود؛ به دلیل اینکه در گذشته صنوف توزیعی در اصناف حاکمیت داشتند.
وی گفت: بر اساس استراتژی حمایت از تولید، تولیدکنندگان خرد که جایگاه جدّی در تولید کشور نداشتند احصاء و دعوت شدند و مجموعهای به عنوان تشکل اصناف تولیدی تشکیل شد. این در قانون نظام صنفی آمد، برای اینکه عملیاتی و کار شود افرادی که از بین اصناف تولیدی انتخاب شدند مجمع اصناف تولیدی کنار اصناف توزیعی شدند. بعد از مذاکرات اولیه بخشی در طبقهی معاونت بازرگانی داخلی به این مجموعه اتاقی اختصاص داده شد ضمن اینکه خودشان بیرون جا و امکانات داشتند. هدف این بود که آن ها در تصمیم سازیهای وزارتخانه برای بخش تولید و حمایت از واحدهای تولیدی خرد سهیم باشند، بنابراین در تصمیم سازیها حضور داشتند. دوم این که اجرائیات مربوط به بخش تولید بر عهدهی این افراد گذاشته شده بود اما برنامهریزیها، سازماندهیها، نظارتها، کنترلها عمداً با وزارتخانه انجام میشد. حضور در برنامهریزها و هدفگذاریها مشترکاً انجام میشد و اجرا بر عهدهی این دوستان بود.
به گزارش جماران دکتر عابدی جعفری گفت: در سالهایی که ما بیشترین تنگنای ارزی داشتیم، به توصیهی آقای عالی نسب در بودجه ارزی کشور یک صد میلیون دلار که آن زمان پول قابل اهمیتی بود برای اصناف تولیدی گذاشته شد و این عدد برای برای تهیهی مواد اولیهی صنوف تولیدی توزیع شد. زمانی که مواد اولیهی مجموعهای را در اختیار میگذارید بدین معنا آن را زنده کردهاید. بنابراین در این مجموعه عملاً رونق تولید اتفاق افتاد. این محدود به یک استان و شهر نبود؛ به طور مثال صنف تولیدکنندهای به نام صنف تولید دنباله بندها وجود داشت که محصولات آن ها پشت وسایل کشاورزی مانند تراکتور بسته می شد، از صنف دنبال بند سازان تا ترک بند سازان موتورها و هر تولیدی که در اصناف خرد صورت میگرفت مانند تراشکارها، قالب سازها، حلبیسازها همه مورد محاسباتی از نظر میزان نیاز مواد اولیه قرار گرفتند سفارش توسط مراکز تهیه و توزیع انجام گرفت حیات اقتصادی نویی در کشور به وجود آمد.
وزیر بازرگانی دولت مهندس موسوی گفت: این گونه نبود که به دلایل سیاسی- اقتصادی ایران خودرو تقویت شود. همهی تولیدکنندگان خرد بدین شیوه تقویت شدند. صنوف تولید اتاق مشخصی در وزارت بازرگانی داشتند و در جلسات شرکت میکردند، نظراتشان را میگفتند. ما چه استفادههایی که از نکته نظرات فنی و دقیق این افراد در تصمیمگیریها نکردیم. حتماً لازم نبود به سیستان و بلوچستان برویم تا بدانیم فلان صنف چه کاری انجام میدهد، نماینده توضیحات را به ما میداد ما به تصمیم میرسیدیم و عمل میکردیم.
دکتر عابدی جعفری گفت: فرض بر این بود که در کشورهای توسعه یافته توسعه از یک کارخانهی بزرگ عظیم اتفاق نمیافتد بلکه توسعه از واحدهای کوچک تولیدی اتفاق میافتد. این واحدها هستند که به تدریج کار میکنند و بزرگ میشوند تبدیل به فلان کارخانهی ژاپن، آلمان، ایتالیا و... میشوند. پیش فرض ما این بود اگر بتوانیم در سطح بازار رسانی هم به این ها کمک کنیم تا نفس بکشند، آرام آرام هستههای تولیدی کلیدی کشور شکل می گیرد. در همان دوران کوتاه متجاوز از 43 نمایشگاه خارجی برای اینها در کشورهای گوناگون دنیا تشکیل شد که برحسب ماهیت آن نمایشگاه ها تولیدات خودشان را میآوردند قراردادهای زیادی میبستند و ارز خودشان را تأمین می کردند. بنابراین، هم در تأمین موارد اولیه و هم در بازاررسانی خدماتی صورت می گرفت البته در این زمینه باید وزارت صنایع عمل می کرد، اما وزارت بازرگانی هم میتوانست در خدمت آنها قرار گیرد. بنابراین یک معاونتی به عنوان پشتیبانی تولید ایجاد شد که درخواستها و گرفتاریهای تولیدات کشور را دنبال می کرد.
وی گفت: برای اینکه تغییر تولید از تولید نفت به تولید سایر کالاها صورت گیرد نیازمند بودیم تغییرات تهیهی مواد اولیه و پشتیبانی در جایی صورت گیرد. بنابراین جایی به عنوان معاونت مراکز تهیه و توزیع کالاها شکل گرفت تا به دنبالهی سیاستگزاری های صورت گرفته همهی مواد لازم را چه برای پشتیبانی جنگ و چه برای پشتیبانی تولید تأمین کنیم. تعدادی مراکز تهیه و توزیع به حسب ماهیت کالاهای وارداتی مانند مواد پلاستیکی، آهن آلات، مواد سلولزی تشکیل شد که کارشان به طور تخصصی در واردات کالاها و مواد اولیه مورد نیاز این مجموعه ها بود. در آن دوره به عنوان بازوی دولت بهترین عملکرد را داشتند. من شنیدهام بعضی جاها نکاتی دربارهی مراکز تهیه و توزیع گفته شده وظیفهی خودم میدانم عرض کنم. اگر آن روز دولت دوران دفاع مقدس ابزارهای تهیه و تأمین کالاها را در اختیار نداشت حتماً فلج میشد. آن ها کالاها را میآورند با همان حساب و کتابها در اختیار اصناف تولیدی، پشتیبانی از جنگ، صنایع دیگر قرار میگرفت.
دکتر عابدی جعفری گفت: در این میان جبههی مهم دیگر باقی ماند که انجام آن به اندازهی اهمیت همهی کارهای دیگر ارزش داشت و آن اینکه بالأخره با مردم میخواهید چه کار کنید؟ مردمی که با همهی هستی به جنگ آمدهاند و کمک میکنند در نظام و حکومت چه تکلیفی دارند؟ آیا باید نصیحت کنیم؟ و بگوییم نخورید اشکالی ندارد ما میخوریم. مواردی که عرض میکنم اغراق نیستند، عین واقعیت هستند. یک محاسبهی دقیق در مورد میزان کالری مورد نیاز یک نفر صورت گرفت. این محاسبات توسط دوستان وزارت بهداشت و درمان انجام میگرفت. مشخص شد که میزان کالریها از چه کالاهایی قابل تأمین است. کالاها هم فهرست شدند. به فرض 2400 کالری در روز برای یک نفر لازم بود که باید تأمین و تبدیل به انواع کالاها مانند نان، پنیر و... میشد و در اختیار قرار میگرفت. بخشی از آن باید از تولید داخل تأمین میشد که تمام همّت این بود آن تولید پشتیبانی شود.
به گزارش جماران وزیر بازرگانی دولت دفاع مقدس گفت: آن زمان ما توان تولید پنیر برای کشور نداشتیم صد درصد پنیر وارداتی بود. اما امروز پنیرهای مختلفی هستند. آن زمان یک پنیر تبریز بود که در تبریز تولید میشد و مختصر پنیر لیقوان تولید میشد و چیزی نبود که همه بتوانند استفاده کنند. یکی از کارها این بود که ما بتوانیم تولید کشور را در زمینه مواد کالری ساز مورد نیاز مردم به گونهای تقویت کنیم تا این تولید بتواند در سبد هزینهی خانوار بیاید و در بن کالایی که اعلام میکردیم قرار گیرد. پنیر ما تقریبا صد درصد وارداتی هلند بود. شیر خشک ما صد درصد وارداتی بود. اگر بشمارم فهرست مفصّلی میشود. قرار بود دانه دانه در داخل تولید شود با توجه به اینکه زمینههای تولید در کشور فراوان بود. دام و شیر و تجربهی سنتی در کشور داشتیم. برای اینکه یک کارخانه بتواند پنیری تولید کند تا شما بتوانید عرضهی عمومی کنید و مردم لعنت نکنند بخاطر اینکه پنیر نامرغوب را در بن کالا گذاشتهاید، مصیبتها کشیده شد و مدتها طول کشید تا کارخانهی پنیر گلپایگان برای اولین بار در کشور توانست تولید پنیری کند که بتواند به بازار عرضه کند و در کالاهایی که برای مردم توزیع می شد قرار گیرد.
وی گفت: بنابراین 2400 کالری اقلامی بودند که امکان داشت بخشی از آن ها در داخل بخشی تولید شود و با پشتیبانی از تولید امکان آن ها وجود داشت. در مورد گوشت با جهاد سازندگی این قرار را گذاشتیم و گفتیم با ارزی که برای گوشت داده میشود، کمک می کنیم تا روی تولید داخلی سرمایهگذاری کنید منتها با این شرط که گوشت آن را در نظام توزیع ارائه دهید. از آنجا بخش دامپروری، دامداری کشورها تشکیل صنایع بزرگ کشتارگاهها آرام آرام شروع شد. از زاویههای بسیار کوچکی کارها شروع شد. بنابراین پشتیبانی مردم بحث بسیار جدّی بود. تأمین معیشت مردم در قالب کالای اساسی فوق العاده مهم بود. برای اینکه حق آن شرایط ادا شود. این در شرایطی بود که موشک باران شهرها هم صورت میگرفت. گاه کشتی های گندم را در اسکله با موشک می زدند و همهی برنامهریزیها از بین میرفت ما به جاهایی رسیدیم که در همان شرایط گندم مورد نیاز کشور در سیلوها تمام شدند. به تعبیر دوستان کف سیلوها را هم جارو کردند. آنگاه ما بودیم و انتظارات مردم و تأمین کالاهای اساسی و فشارهای جنگ و تبلیغات... همه آنچه که امروز در تبلیغات میبینید آن روز هم بود.
وی گفت: تجربهای آقای عالی نسب در این زمینهها به کمک دولت آمد و آن اینکه شما در این شرایط مجاز هستید آرد وارد کنید. سیاست شهید رجایی و مهندس موسوی در تکیه بر تولید و اینکه کشور باید مقاوم شود با اجازه دادن به واردات آرد قابل جمع نبود ولی در غیر این صورت شورش عمومی برای نان به وجود میآمد و از این سو باید آرد وارد میشد. بنابراین دستوری صادر شد و از ترکیه آرد وارد شد. آرد باید تبدیل به نان میشد ولی آرد کافی برای اینکه همهی نانها را تولید کنند وجود نداشت و ممکن بود اثر روانی در جامعه دوران جنگ بگذارد و در پشت جبهه مشکلاتی به وجود آورد. ایشان توصیه میکرد آرد را با کامیون بیاورید تا معلوم شود کامیونها آرد حمل میکنند و از خیابان شهید بهشتی بروید و از خیابان شهید مطهری برگردید. کامیون در خیابانها رژه بروند تا مردم ببینند آرد وجود دارد. به نانواییها دستور صادر شد تختهی الوار جلوی جوی مغازه بگذارید بجای اینکه کیسههای آرد را داخل انبار کنید جلوی درب مغازه بچینید و روی آن پلاستیک بکشید تا معلوم شود کیسهی آرد هستند و از این ذخیره استفاده کنید. در چنین تنگناهایی چنین اقدامات روانی صورت گرفت برای اینکه کمبودی که در سیلوها اتفاق افتاده بود، رفع شود.
وی با تأکید بر این که تأمین نیازهای عامهی مردم بسیار بسیار مهم بود، گفت: در مقابل، تنگناهایی که عرض کردم واقعاً جدّی و شکننده بود و میتوانست همهی دستاوردها را به هم بریزد. عدهای شهرها را ترک میکردند به جاهای مختلف پراکنده میشدند. قرار گذاشته شده بود کوپن در اختیار افراد قرار گیرد و مشخص بود در شهرهای مختلف مستقر هستند و کوپنها را دریافت میکنند اما اکنون ترکیب جمعیتی کاملاً به هم ریخت و معلوم نبود چه کسی به کجا رفته است. آن زمان هر جایی را پیدا میکردند میرفتند. بعضیها در آغل گوسفندان جا گرفته بودند. چگونه باید به آنها کوپن و مواد غذایی میرسید؟ بعداً دولت به تدریج به این جمع بندی رسید که اردوگاههایی ایجاد کند، جایی که در تیررس موشک نباشد و مردمی که میخواهند از شهرها بروند به اردوگاهها هدایت شود. آنگاه در اردوگاهها تقریباً حساب و کتاب دست دولت بود که چگونه کارها را توزیع کند.
وی با اشاره به اینکه در آن زمان همبستگی عمیقی بین مردم و دولت وجود داشت، گفت: تمام زیر زمینهای ساختمانهای بزرگ دولتی به عنوان پناهگاه در خدمت مردم بودند. جاهایی که در قسمت بالا کارکنان کار میکردند در طبقهی زیر زمین معمولاً خدماتی فراهم میکردند برای اینکه مردم به عنوان پناهگاه از آن ها استفاده کنند و مستقر شوند. زمانی که صدای آژیر میآمد یا شب هنگام که نگران کننده بود در پناهگاهها مستقر میشدند. در آن دوران مسئولینی که در همهی وزارتخانهها کار میکردند بعد از اتمام کار روزانه به سراغ محلهایی میرفتند که مردم مستقر هستند سلام و احوال پرسی میکردند گاهی اوقات هدایایی برای بچهها میآوردند. همبستگی جزو چیزهای فراموش نشدنی بود. در آن دوره من مسئولی سراغ ندارم که غیر از سیستم کوپنی به خودشان اجازه داده باشندچیز اضافهای از مجموعهی دولت دریافت کنند. از شخص رئیس دولت گرفته تا تک تک وزرا و مدیران. در آن شرایط چه آدم ناخلفی پیدا میشد که بخواهد تخطی کند و اجرا نکند.
وی گفت: در زمان شهید رجایی سقف حقوق هفت هزار تومان برای اعضای کابینه در دولت تعیین شد و کسی اعتراض نمیکرد. بعد مصوب شد اگر یک کارشناس و مدیری پیدا شد که ما واقعاً به وجود او نیازمند باشیم و حتماً باید او را نگه داریم به هفت تومان راضی نمیشود، با تصویب هیئت دولت تا ده هزار تومان این مبلغ افزایش یابد. اینکه کسانی که حساب و کتاب میکنند تحت کنترل باشند حساب و کتاب داشته باشند و هیچ کسی حق نداشته باشد برای خودش تصمیم بگیرد، تضاد و تعارض منافع پیش بیاید چیزی واضح و روشنی بود.
دکتر عابدی جعفری گفت: زمانی یک بنده خدایی مأمور شده بود تا کاری را انجام دهد. در آنجا میخواست از ماشینی استفاده کند که قرار نبود استفاه کند. آقای مهندس مطلع شد و از همان جا حکم عزل او را صادر کرد. کسی جرأت نداشت فراتر از چارچوبی که تعیین شده و مردم در آن شرایط زندگی میکنند پا بگذارد. مردم عین مسئولین و مسئولین عین مردم کار میکردند و با هم همکاری داشتند. پس پیگیری نکنیم که چرا آن زمان تا این حد اعتماد قوی بود. اکنون ما مشکل اعتماد داریم. آن زمان همه مانند هم بودند. تفاوت اساسی مردم و مسئولین وجود نداشت. برای اینکه یک نفر مسئول شود آدمهای زیادی بسیج میشدند تا با او صحبت کنند و او را قانع کنند تا مسئولیت بپذیرد. زمانی که مسئولیت میپذیرفتند با تمام توان پای کار میایستادند.
وی گفت: شرایط جنگی بود دنیای آن روز در بخش سرمایهداری و مارکسیسم برنمیتافت که یک حریف قدر دینی در جهان بروز و عرض اندام کند تا هر دو را تحت شعاع قرار دهد. شعار انقلاب اسلامی نه شرقی و نه غربی بود؛ بنابراین یک حریف جدیدی بود. هر اتفاقی میافتاد با هم همدست میشدند کما اینکه در دفاع مقدس شدند. دفاع مقدس فرصتی برای آن ها بود و تصوّر کردند بسیاری از فجایع در کشور اتفاق می افتد. همان گونه که در بسیاری از جنگهای دنیا اتفاق افتاد. که ذکر یکی از دیگری درد آورتر است. اما در آن شرایط با توضیحاتی که ارائه دادم ، جنگ به بستری برای رشد و ارتقاء کارگزارانی تبدیل شد که بخش دفاعی و غیر دفاعی عهده دار مسئولیتها بودند. در مجموعهی دوران دفاع مقدس تربیت مدیرانی اتفاق افتاد که سرمایههای اصلی کشور برای دورههای بعد شدند و این جزو برکات مجموعه بود و بخش بازرگانی هم سهم خود را به همین شکل توانست در این مجموعه ایفا کند.
وی گفت: ما حلقهی واسطی بودیم بین مردم و بخش تولید و کسانی که مجموعه را هدایت میکردند، مانند حضرت امام با دید بلند و معارف و الهیات بالایی که به مجموعهی انقلاب دمید، آیت الله دکتر شهید بهشتی که منویات مردم و حضرت امام را در قالب قانون اساسی ترجمه کرد.
وی با بیان اینکه در حوزهی اقتصادی مدیریت کارآمدی که بر بخش دولت و قوهی مجریه حاکم بود آقای ، گفت: مهندس موسوی بارها مورد تأیید حضرت امام قرار گرفت. ایشان میدید آنچه را باید ببیند. بزرگی مانند مرحوم مهندس عالی نسب که عصارهی تجربیات اقتصادی قرن اخیر ما بود، وجود داشت که این تجربه را به رایگان و با تمام وجود در اختیار مانند بنده قرار داد و بدنهی اجرایی و مدیرانی وجود داشت که آمده بودند تا کارها را به انجام برسانند. آقای خانی یک تنه معاونت پشتیبانی جنگ وزارتخانه را به بهترین نحو اداره میکرد. هنوز کارهایی که از ایشان باقی هست در حوزهی پشتیبانی از جنگ و اقتصاد کشور جزو نگینهای درخشان دورهی دفاع مقدس است. مهندس فتحعلی در بخش پشتیبانی از تولید بود یا آقای اسلامی نسب که بخش بازرگانی داخلی و تأمین معیشت عمومی مردم را دنبال میکرد. دوستانی که در معاونت مراکز بودند بسیار افراد توانمندی شده بودند و بعداً در ردههای مختلف مسئولیت پذیرفتند. بعضی از آنها وزرای وزارتخانهها شدند و بعضی سفیر شدند.
وزیر بازرگانی دولت دفاع مقدس گفت: در این دوران در این وزارتخانه و بقیهی وزارتخانهها تولید انبوه مدیر صورت گرفته بود که جزو دستاوردهای بسیار گران بهای انسانی دوران دفاع مقدس بود. انقلاب اسلامی در مجموع اوج الهیات آزادی بخشی بود که نزدیک به یک قرن در دنیا شروع شد و نقش دین را به عنوان کمک به حل مسائل اجتماعی مردم مورد توجه قرار می داد. در این راه شهدای زیادی دادند. بسیاری از روحانیون دنیا از مسیحی و غیر مسیحی در این مسیر به شهادت رسیدند برای اینکه میخواستند دین را در صحنهی اجتماعی و سیاسی ببینند و باز تعریفی از دین در پاسخگویی به نیازهای روز مردم داشته باشند. حضور الهیات در جامعه رقیب جدّی سرمایهداری و مارکسیسم بود و ادامه پیدا کرد تا به حضرت امام رسید تا به عنوان برگ برندهی تشیع ظهور یابد. به مناسبت این روزها اوج این قضایا را در تاسوعا و عاشورا ملاحظه میکنید که هر جا موضوع آن مطرح میشود اوج الهیات آزادی و رهایی بخش و نجات بخش هست. چیزی که به جان همه مردم مینشیند، ثمرهاش این بود. اکنون بحث رونق تولید هست و باید کار شود و آن سال ها که صحبت رونق تولید نبود اما عملا رونق تولید انجام شد.