داخل شهرکه با ماشین گشت میزنی بیشتر از هر چیزی سفره خانه های سنتی چهره شهر را دودآلود کرده اند.هوای جاده های منتهی به شهر هم که با دود سفره خانه سنتی بیشمار به سطح هشدار رسیده است.
اسم عجیبی هم برای این مکانها گذاشته اند، هم طعنه به سنت های پسندیده گذشتگان می زند هم برداشت از سفره را به ابهام می اندازد. کاش حرمت سنت های انسانی آبا و اجدادی و برکت و عظمت الهی سفره ها با این عناوین ناهنجار مخدوش نگردد.
داخل که می شوی به محض باز شدن درب، در محیطی تاریک و پر از دود غلیظ راه را گم می کنی، دود سیگار و بوی تلخ قهوه در فضای کمنور محیط جولان میدهد، موزیک ملایم صدای مهرههای دومینویی که محکم بر میز میخورند را همراهی میکند.
میزهای چوبی که به سبک قدیمی چیده شده و جوانانی که در اوج بی خیالی و یا ناچاری پا روی پا انداخته و سرنوشت خود را دود می کنند، لبخند تلخی بر چهره دارند، شاید حق هم داشته باشند، جوانی دورانی است که آدمیان تصاویری پرخاطره از خود میسازد اما حالا امروزیها با دوربینهای مدرنشان سلفی های دودی می گیرند.
میان مه غلیظی از دود سیگار و قلیان که پیش می روی سادگی و کالای ارزشمند زمان جوانان است که فراموش میشود و لحظه لحظه عمری طلاگون که به ملایمی موزیک بیکلام از بین میرود.
خوب که گوش دهی می توانی به درد دل هایشان پی ببری، یکی عاشق است و آن یکی فارغ، یکی بیکار است و آن یکی از دست بالادستی نالان و فراری، یکی غم نان دارد و آن یکی درد جان و چه داستان هایی که در لابه لای این دودها نقل می شود.
فضای تاریک میان دودهای سفره خانه ها مکانی است که جای تعصب و گیرهای دلسوزانه پدرو مادرها در میان قهقه ناپخته جوانی و نوجوانی و پشت میزهای چوبی فراموش می شود.
در همین فضای تاریک میان پک های سیگار و فنجان های قهوه نگرانی مادری از قبولی پسرش در کنکور، ازدواج و کار به یغما میرود، نمیدانم آیا اینجا جای خوبی است برای گذران اوقات فراغت؟ مرور و خواندن کتابهای درسی؟ گپ و گفت های دوستانه؟
در گوشه ای از سفره خانه جمعی دربازی دمینو در اوج هیجان و حساسیت اند؛ این را از چهره متفکر و خطوطی پیشانیشان میشود حدس زد؛ همانقدر که آنها برای برد وباخت بازی هیجان دارند من در فکر چراهایی هستم که با دیدن این صحنه ها به ذهنم حمله ور می شوند؛ چرا اینجا جمع شدهاند؟ چرا دود ؟ و خیلی چراهای دیگر.
به راحتی می توان دریافت که محدودیت و رعایت حریم در زندگی خانوادگی اشان معنا و مفهوم دارد؛ اما براستی کجای کار میلنگد که امروز برای کمی تفریح، دود قلیان در محیطی دنج به لحظه ها یشان معنی خاصی میدهد و به قول خودشان عالمی دگر دارد.
دقت که کنیم می فهمیم هرکدام خصیصههایی دارندکه بواقع میتوانستند جایی بهتر از مکانی که بودند وقت بگذرانند و حتی حرکت های خوبی برای پیشرفت و بهبود جامعه انجام دهند اما چه شده که اکنون ماجرا شده این؟
نسل جوان همواره منشأ تحولات اجتماعی و تاریخی بوده و توانمندسازی و امیدآفرینی از جمله نیازهای اساسی این قشر است که درصد بالایی از جامعه ایران را تشکیل می دهند. نباید فراموش کنیم بسیاری از نوآوریها، خلاقیتها، رفتارهای اجتماعی، تاریخی، اختراعات، نوآوریها توسط همین جوانان و نوجوانان که برنامهای برای اوقات آزاد آنان نداریم ظهور و بروز مییابد.همین ها هستند که با اندکی همت و اراده می توانند اتفاقی غیر قابل انتظار با تکیه بر انرژی، خلاقیت و پشتکار جوانی رقم زنند.
متاسفانه امروز می بینیم که قلیان در میان جوانان و حتی نوجوانان محبوبیت کاذبی پیدا کرده است، مصرف قلیان امروزه در چایخانه ها و مراکز تفریحی به عنوان یک سرگرمی نامناسب در بین خانواده ها به ویژه جوانان تبدیل شده است.
افزایش قهوه خانه ها و یا تبدیل شغل های دیگر به این شغل کاذب سبب شده تا در این راستا استفاده از قلیان به عنوان یک تفریح به تعبیر نادرست سالم را برای برخی دختران و پسران روز به روز شاهد باشیم.
قهوه خانه ها و استفاده از قلیان یکی از معضلات جامعه ما محسوب می شود که روزبه روز رشد قارچ گونه داشته وسیمای شهری و اجتماعی را تهدید می کنند، وجود این معضل به علت خطرات پزشکی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به گونه ای است که بر خلاف اعتقاد عامه مردم، مصرف قلیان بسیار زیانبارتر از سیگار است.
با همه این حرفها باز جوانان و نوجوانانی بسیاری هستند که اوقات بیکاری یا لحظه لحظه های عمرشان درکافیشاپهای محله سپری میشود؛ باز هستند جوانانی که دود تسکین نداشته ها و ندیده شدنشان میشود.
باید فکری اساسی کرد؛ فکری که شعار نباشد، جوان را باید دید و به زندگیش هدف و معنا بخشید چون دیده شدن نیاز غریزی و فطری هر فردی است.
*خبرنگار ایرنا در شهرستان نمین
اسم عجیبی هم برای این مکانها گذاشته اند، هم طعنه به سنت های پسندیده گذشتگان می زند هم برداشت از سفره را به ابهام می اندازد. کاش حرمت سنت های انسانی آبا و اجدادی و برکت و عظمت الهی سفره ها با این عناوین ناهنجار مخدوش نگردد.
داخل که می شوی به محض باز شدن درب، در محیطی تاریک و پر از دود غلیظ راه را گم می کنی، دود سیگار و بوی تلخ قهوه در فضای کمنور محیط جولان میدهد، موزیک ملایم صدای مهرههای دومینویی که محکم بر میز میخورند را همراهی میکند.
میزهای چوبی که به سبک قدیمی چیده شده و جوانانی که در اوج بی خیالی و یا ناچاری پا روی پا انداخته و سرنوشت خود را دود می کنند، لبخند تلخی بر چهره دارند، شاید حق هم داشته باشند، جوانی دورانی است که آدمیان تصاویری پرخاطره از خود میسازد اما حالا امروزیها با دوربینهای مدرنشان سلفی های دودی می گیرند.
میان مه غلیظی از دود سیگار و قلیان که پیش می روی سادگی و کالای ارزشمند زمان جوانان است که فراموش میشود و لحظه لحظه عمری طلاگون که به ملایمی موزیک بیکلام از بین میرود.
خوب که گوش دهی می توانی به درد دل هایشان پی ببری، یکی عاشق است و آن یکی فارغ، یکی بیکار است و آن یکی از دست بالادستی نالان و فراری، یکی غم نان دارد و آن یکی درد جان و چه داستان هایی که در لابه لای این دودها نقل می شود.
فضای تاریک میان دودهای سفره خانه ها مکانی است که جای تعصب و گیرهای دلسوزانه پدرو مادرها در میان قهقه ناپخته جوانی و نوجوانی و پشت میزهای چوبی فراموش می شود.
در همین فضای تاریک میان پک های سیگار و فنجان های قهوه نگرانی مادری از قبولی پسرش در کنکور، ازدواج و کار به یغما میرود، نمیدانم آیا اینجا جای خوبی است برای گذران اوقات فراغت؟ مرور و خواندن کتابهای درسی؟ گپ و گفت های دوستانه؟
در گوشه ای از سفره خانه جمعی دربازی دمینو در اوج هیجان و حساسیت اند؛ این را از چهره متفکر و خطوطی پیشانیشان میشود حدس زد؛ همانقدر که آنها برای برد وباخت بازی هیجان دارند من در فکر چراهایی هستم که با دیدن این صحنه ها به ذهنم حمله ور می شوند؛ چرا اینجا جمع شدهاند؟ چرا دود ؟ و خیلی چراهای دیگر.
به راحتی می توان دریافت که محدودیت و رعایت حریم در زندگی خانوادگی اشان معنا و مفهوم دارد؛ اما براستی کجای کار میلنگد که امروز برای کمی تفریح، دود قلیان در محیطی دنج به لحظه ها یشان معنی خاصی میدهد و به قول خودشان عالمی دگر دارد.
دقت که کنیم می فهمیم هرکدام خصیصههایی دارندکه بواقع میتوانستند جایی بهتر از مکانی که بودند وقت بگذرانند و حتی حرکت های خوبی برای پیشرفت و بهبود جامعه انجام دهند اما چه شده که اکنون ماجرا شده این؟
نسل جوان همواره منشأ تحولات اجتماعی و تاریخی بوده و توانمندسازی و امیدآفرینی از جمله نیازهای اساسی این قشر است که درصد بالایی از جامعه ایران را تشکیل می دهند. نباید فراموش کنیم بسیاری از نوآوریها، خلاقیتها، رفتارهای اجتماعی، تاریخی، اختراعات، نوآوریها توسط همین جوانان و نوجوانان که برنامهای برای اوقات آزاد آنان نداریم ظهور و بروز مییابد.همین ها هستند که با اندکی همت و اراده می توانند اتفاقی غیر قابل انتظار با تکیه بر انرژی، خلاقیت و پشتکار جوانی رقم زنند.
متاسفانه امروز می بینیم که قلیان در میان جوانان و حتی نوجوانان محبوبیت کاذبی پیدا کرده است، مصرف قلیان امروزه در چایخانه ها و مراکز تفریحی به عنوان یک سرگرمی نامناسب در بین خانواده ها به ویژه جوانان تبدیل شده است.
افزایش قهوه خانه ها و یا تبدیل شغل های دیگر به این شغل کاذب سبب شده تا در این راستا استفاده از قلیان به عنوان یک تفریح به تعبیر نادرست سالم را برای برخی دختران و پسران روز به روز شاهد باشیم.
قهوه خانه ها و استفاده از قلیان یکی از معضلات جامعه ما محسوب می شود که روزبه روز رشد قارچ گونه داشته وسیمای شهری و اجتماعی را تهدید می کنند، وجود این معضل به علت خطرات پزشکی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به گونه ای است که بر خلاف اعتقاد عامه مردم، مصرف قلیان بسیار زیانبارتر از سیگار است.
با همه این حرفها باز جوانان و نوجوانانی بسیاری هستند که اوقات بیکاری یا لحظه لحظه های عمرشان درکافیشاپهای محله سپری میشود؛ باز هستند جوانانی که دود تسکین نداشته ها و ندیده شدنشان میشود.
باید فکری اساسی کرد؛ فکری که شعار نباشد، جوان را باید دید و به زندگیش هدف و معنا بخشید چون دیده شدن نیاز غریزی و فطری هر فردی است.
*خبرنگار ایرنا در شهرستان نمین
کپی شد