حضرت امام بر امر تبلیغات خارج از کشور بسیار تاکید داشتند و بسیار حساس بودند، البته در این عرصه نمی گفتند که حتما باید مردمی باشد و دولت و حکومت را در این زمینه مکلف می دانستند که تبلیغات خارج از کشور را توسعه دهند. در بحث صدور انقلاب هم به نظر می رسد که منظوراز صدور انقلاب بحث بالابردن تبلیغات فرهنگی است.

تبلیغات دینی و رساندن پیام اسلام به مخاطبان و علاقمندان در دیدگاه حضرت امام خمینی(س) دارای اهمیت مضاعفی است. پرتال امام خمینی به مناسبت نامه حضرت امام(س) در 12تیرماه 1361 به شورای عالی تبلیغات اسلامی و برای تشریح دیدگاه حضرت امام(س) و بررسی نقاط ضعف و قوت نهادهای تبلیغی در عرصه دین به گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی معاون بین الملل سازمان سمت و معاون پیشین سازمان تبلیغات اسلامی پرداخته است که با هم می خوانیم :

در سالهایی ابتدایی انقلاب اسلامی چه زمینه ها و ضرورت هایی موجب شکل گیری نهادها و سازمان هایی برای تبلیغات دینی شد؟

وقتی که انقلاب اسلامی اتفاق افتاد به شکل طبیعی در خواست ها و نیازها متفاوت شد یعنی جامعه احساس می کرد که نیاز به تبلیغات اساسی تری دارد و مساجد و سازمان روحانیت با توجه فشارها و اختناق دوران شاه پاسخگو نبود چرا که حوزه های علمیه فرصت لازم برای رشد و نمو نداشتند و در حوزه مساجد نیز بسیاری از این ها با مشکلاتی نظیر نداشتن امام جماعت روبرو بودند و با وقوع انقلاب که به نام اسلام بود انتظار می رفت یک حرکت در چارچوب اسلام در کشور آغاز شود. وقتی که انقلاب اسلامی شد یک توقع و انتظار طبیعی وجود داشت که مردم تربیت دینی بشوند نسبت به احکام دین و قرآن و قرآن آموزی اقدام شود و آنچنان که ما مثلاً در حوزه آب و برق و مسایل توسعه و قسمت های دیگر که احساس عقب افتادگی می کردیم در حوزه تعلیمات دینی هم یک چنین احساسی پدید آمد حتی خود حوزه های علمیه هم می بایست آموزش های تخصصی می دیدند. باید طلاب آموزش های تخصصی می دیدند که بتوانند وارد کارخانه ها و مدارس و سایر مراکز تبلیغی شوند و یعنی این مجموعه دستگاه های آموزشی، اداری، صنعتی و امثال همه اینها یک احساس و خواست عمومی پیدا شد، انجمن های اسلامی راه اندازی شد، چون یک شور اسلامی برقرار بود علاقه به آموزش و تعلیم احکام اسلامی هم در میان جامعه زیاد شده بود. وقتی این خواست شعله ور شد، آهسته آهسته دفتر تبلیغات اسلامی که در قم بود با همین نیت شکل گرفت و کار عمده ای که انجام می داد کار آموزش طلاب و اعزام مبلغ برای روستاها بود. این کارها سازماندهی می خواست، درست بود که از ناحیه مراجع این کارها انجام می شد، اما اینها پاسخگوی آن خواست و نیاز نبود. یک خواست طبیعی جامعه این بود که یک سلسله سازمان هایی وجود داشته باشد که این کار را کمک کند. بنابراین برای اولین بار دفتر تبلیغات اسلامی شکل گرفت و کار اصلی اش همانطوری که گفتم آموزش مبلغین بود و اگر به تاریخچه اش نگاه کنید می بینید که دوره هایی که می گذاشتند کسانی مثل شهید بهشتی، شهید مطهری می آمدند و دوره های اول آموزش مبلغین را این بزرگان اداره می کردند. فلسفه اصلی شکل گیری دفتر تبلیغات به عنوان یک نهاد تبلیغی عمدتاً آموزش تخصصی و کاربردی برای مبلغین بود. در زمان شاه فقط یک دارالتبلیغ وجود داشت که مربوط به آقای شریعتمداری می شد و سازمان دیگری برای تربیت مبلغان وجود نداشت. پس فلسفه اصلی پدید آمدن دفتر تبلیغات اسلامی عمدتاً برای آموزش های تخصصی مبلغان، اعزام مبلغان و تقویت آنها بود.

در مرحله بعد مراسمی پیش می آمد مثل ایام دهه فجر که همه اینها احتیاج به یک سلسله سازماندهی های عمومی داشت. برای این سازماندهی های عمومی در همان اوایل شورای عالی تبلیغات شکل گرفت، این مساله به تدریج جلو رفت و دفتر تبلیغات اسلامی و سازمان تبلیغات تقریبا با هم بودند و در یک پیکره به هم نزدیک بودند.

دفتر تبلیغات که در قم بود بیشتر روی کار سازماندهی مبلغین متمرکز شد و سازمان تبلیغات بر حمایت و پشتیبانی انجمن های اسلامی متمرکز شد. انجمن های اسلامی خیلی رواج داشت در تمام کارخانه ها و کارگاه ها و مراکز کارگری و اداری و دانشگاهی در همه اینها انجمن های اسلامی شکل گرفت و این انجمن ها احتیاج به کتاب و سازماندهی و مبلغ و یک بنگاه متمرکزی داشتند که از آنها حمایت کند فلذا فلسفه اصلی شکل گیری شورای تبلیغات که بعداً منجر شد به سازمان تبلیغات اسلامی همین بود، اینها بر اساس این نیاز انقلابی و اجتماعی پدید آمد. در 25 بهمن سال 59 آقای امامی کاشانی یک گزارشی را از بحث شورای عالی تبلیغات برای امام می فرستند.

موازین محوری که مد نظر حضرت امام(س) برای تبلیغ مطلوب بوده است چه چیزهایی است؟

بهترین موازینی که حضرت امام مطرح کرده اند و متاسفانه در مورد آن زیاد کار نشده است در حکمی است که برای آیت الله جنتی صادر کردند و می فرمایند:

تبلیغات، که همان شناساندن خوبیها و تشویق به انجام آن و ترسیم بدیها و نشان دادن راه گریز و منع از آن است، از اصول بسیار مهم اسلام عزیز است. (صحیفه امام، ج21، ص339)

اگر به اجزایی که دراین مساله وجود دارد خوب دقت کنید، در نگاه حضرت امام، سازمان تبلیغات اسلامی بیشتر یک مجموعه امربه معروف و نهی از منکر با یک گرایش در حوزه زبانی است. سازمان تبلیغات اولاً باید بیاید برد معرفتی جامعه را بالا ببرد، حالا چقدر نسبت به این مساله کارکرده یا نکرده است، من کاری ندارم، اما بحث اینجاست چیزی که حضرت امام از این سازمان خواسته شناساندن خوبی ها بوده، یعنی بیاییم معاریف را به مردم و جوانان و دختران و پسران و در ابعاد مختلف بشناسانیم که خوبی اینهاست. این بعد معرفتی معارف و خوبی هاست. مساله دوم تشویق به انجام آن است. یعنی شرایطی ایجاد شود که مردم به شکل طبیعی به انجام خوبی ها میل پیدا کنند. هر دو تعریف به نظر من بجا و حساس است. درحوزه نهی از منکر هم که فرموده اند ترسیم بدی ها، یعنی چیزهایی بد و باید و نبایدها را مشخص کنیم که چه چیزهایی درون جامعه باید باشد و چه چیزهایی نباید باشد. از نظر جامعه شناسی اخلاق، اساس کار اخلاق بایدها و نبایدها است. این کار پیامبران است که "انا هدیناه السبیل" شما بیائید راه های خوب و بد را به جامعه نشان دهید و در بحث خوبی یک مشوق هایی ایجاد کنید که مردم به انجام آنها تشویق شوند و در حوزه منکرات، بدی ها و راه گریز و منع از آن را نشان دهید. ساختار اصلی و آنچه حضرت امام از سازمان تبلیغات اسلامی ودستگاه های تبلیغات اسلامی خواسته اند همین دو مساله بود. البته این امور باید با ابزار مختلف صورت بگیرد؛ حوزه هنری دنبال این بود که از مقوله هنر وارد شود و در بحث فرهنگی از مقوله مراسم و کتابها استفاده کند بالاخره ابزار تبلیغی تعریف شده عمدتا در اختیار تحقق این هدف بود. حضرت امام همیشه از دولتی شدن حوزه ها، مساجد واینگونه دستگاه ها به شدت بیزار بود و هیچگونه رضایتی نداشت که حوزه ها و ارگان های اصلی تبلیغات سنتی، دولتی شود البته این به این معنی نیست که دولت هیچگونه نقش و سهمی نداشته باشد. یکی از سوال های بسیار مهم از نظر من در راستای کار شما این است که آیا ما یک دینی دولتی می خواهیم یا دولت دینی؟ همیشه حضرت امام و مقام معظم رهبری در این مسئله تاکید داشتند که آن چه ما از آن بیزار هستیم دین دولتی است نه دولت دینی. حتی در حکم دادن به آیت الله جنتی برای سازمان تبلیغات اسلامی راضی نبودند سازمان دولتی شود و ذهنیت شان این بود که از موقوفات و در آمدهای شرعی برای این سازمان استفاده شود تا جریان مردمی آن حفظ شود نه این که یک ارگان دولتی باشد که ردیف بودجه داشته باشد. درخود سازمان تبلیغات نیز رویکرد پایه گذاران اصلی این بود که نمی خواستند به عنوان یک مجموعه دولتی باشد حتی در اوایل خود آیت الله جنتی موافق نبود که از بیمه تامین اجتماعی و سایر پوشش های بیمه ای استفاده شود و معتقد بودند نباید درگیر این مسائل شویم و سازمان تبلیغات را مانند جهاد سازندگی و کمیته انقلاب و ... جزء نهادهای انقلابی می دانستند و دوست داشتند یک سازمان انقلابی باقی بماند .

توصیه های محوری امام برای مبلغین چه چیزهایی بوده است؟

بحث خوب تبلیغ کردن و تبلیغات خوب کردن از محورهای مد نظرایشان بوده است و توصیه می کنند که شما هم خوب تبلیغ کنید و هم تبلیغات خوب انجام بدهید. ایشان هیچ چیزی را بدتر از تبلیغات بد نمی دانند که شما بیایید از یک مکتب و مسلکی بد تبلیغ کنید در جا یی می فرمایند:

"مسئلۀ تبلیغات یک امر مهمى است که مى‏شود گفت که در دنیا در رأس همۀ امور قرار گرفته است. مى‏توان گفت که دنیا بر دوش تبلیغات است. ومع‏الأسف ما در این دورۀ کوتاه نتوانستیم به این امر، درست قیام کنیم."(صحیفه امام، ج14، ص53)

حضرت امام بر امر تبلیغات خارج از کشور بسیار تاکید داشتند و بسیار حساس بودند، البته در این عرصه نمی گفتند که حتما باید مردمی باشد و دولت و حکومت را در این زمینه مکلف می دانستند که تبلیغات خارج از کشور را توسعه دهند. در بحث صدور انقلاب هم به نظر می رسد که منظوراز صدور انقلاب بحث بالابردن تبلیغات فرهنگی است.

"مسئله تبلیغات ـ همان‏طور که مى‏دانید ـ از مسائل بسیار پراهمیت است و مع‏الأسف، باید بگوییم که از اول نهضت تا به حال، تبلیغاتمان در خارج صفر بوده است و فقط در داخل، مسائل را براى یکدیگر گفته‏ایم. مى‏دانید که هر روز در خارج، دولت و ملت ایران را وحشى معرفى مى‏کنند. البته آنها که بر ضد ما تبلیغات مى‏کنند، خود متوجهند که ما آنگونه نیستیم، ولى آنها همه چیز خودشان را از دست داده‏اند؛ باید ما را وحشى قلمداد کنند، ولى متأسفانه براى کسانى تبلیغ مى‏کنند که هیچ نمى‏دانند. ما هم که به فکر چاره نیستیم و سفارتخانه‏هایمان هم کارى انجام نداده‏اند و با وضعى که دارند، کارى هم نمى‏توانند انجام دهند".(صحیفه امام، ج15، ص361)

مسئله دیگری که ایشان تاکید داشتند بحث هماهنگی در تبلیغات بود و از پراکندگی رنج می بردند:

مسئله‏اى که شما مى‏خواهید دنبال کنید ـ یعنى، مسئلۀ‏هماهنگى بین تمام نهادها ـ بسیار مهم است. شما باید‏احساس کنید که صلاح دین و مکتب ما و صلاح مملکت ما‏این است که همه با هم یک کار را دنبال کنیم. واضح است که اگر‏هر گروه یک کار را انجام دهند، گرچه ممکن است در ابتدا‏اختلافى نباشد، ولى بالاخره در طول مدت، اختلاف مى‏شود. از آنجا که تبلیغات اساس کار است و موجب تشتت و یا انسجام یک ملت است، شما هماهنگى و اتحادتان را حفظ کنید. و تنها در حفظ اتحاد و هماهنگى است که پیروز مى‏شویم، والاّ شکست خواهیم خورد و دوباره تحت سلطۀ قدرتى دیگر قرار خواهیم گرفت. (صحیفه امام، ج15، ص361)

یا می فرمایند:

"ما باید در همۀ امور هماهنگى را حفظ نماییم، مخصوصاً هماهنگى در تبلیغات که از اهم امور است باید بیشتر حفظ شود. باید سعى کنید وحدت و هماهنگى را به صورتى حفظ نمایید که هر گونه تبلیغات سوء را از بین ببرید.

مى‏دانید که سلاح تبلیغات، برنده‏تر از کاربرد سلاح در میدانهاى جنگ است؛ باید از اسلحه تبلیغات آنها بیشتر ترسید". (صحیفه امام، ج16، ص113)

ما امروز موظفیم که تبلیغات را هر چه بیشتر تقویت کنیم و دولت و وزارت ارشاد موظف است که تبلیغات را در خارج تقویت کند و همۀ آقایانى که از اول اصل شأنشان تبلیغ بوده است، انبیا شأنشان تبلیغ بوده است، اولیاى خدا شأنشان تبلیغ بوده است، همۀ آقایان علمایى که هستند، اینها همه مبلغین اسلام هستند. باید خطباى عظام ما که مبلغین اسلامند، علماى اعلام ما، طلاب عزیز ما و قشرهاى دیگرى که در تبلیغات دخالت دارند و مشغول این عمل شریف هستند، باید به سرعت خودشان زیادى بدهند، و تبلیغات خودشان را تسریع کنند. البته روى یک موازینى و روى یک سازمانى که آنطور البته بهتر خواهد بود. (صحیفه امام، ج16، ص253)

بر همین اساس می توانیم بگوییم ایشان به تبلیغ نظام مند و مبتنی بر دو شاخص نشان دادن خوبی ها وایجاد مشوق ها و از طریق یک سازمان مشخص ومعینی تاکید داشتند یعنی نمی شود گفت ایشان نمی خواستند سازمانی در این زمینه باشد.

در جای دیگری می فرمایند:

ما امروز نمى‏توانیم مثل سابق فکر کنیم، ما سابق تبلیغاتمان محصور به ایران بود. گاهى اتفاق مى‏افتاد که در یک جاى دیگر هم مى‏رفتند اما گاهى بود، خیلى کم. و تبلیغات آن قدرى که براى خارج لازم است براى داخل کمتر از او لازم است. شما مى‏بینید که امروز همۀ تبلیغات دنیا بر ضد اسلام است؛ با اسم ضدیت با جمهورى اسلامى اصل اسلام را محکوم مى‏کنند. صورت اسلام را به یک صورت دیگرى در آورده‏اند که غیر واقعیت اوست. پیشتر احتیاج به زبان، زبانهاى خارجى نبود، امروز احتیاج است به این، یعنى جزو برنامۀ تبلیغات مدارس باید زبان باشد، زبانهاى
زندۀ دنیا، آنهایى که در همۀ دنیا شایع تر است. این باید یکى از چیزهایى باشد که در مدارس دینى ما که مى‏خواهند تبلیغ بکنند، این امروز محل احتیاج است، مثل دیروز نیست که ما صدامان از ایران بیرون نمى‏رفت. امروز ما مى‏توانیم در ایران باشیم و به زبان دیگرى همه جاى دنیا را تبلیغ کنیم، در همه جا مبلغ باشیم، و علاوه بر آن امروز رفتن به همه جاى دنیا یک امر آسان و عادی است که مبلغین ان‏شاءاللّه‏ باید تربیت بشوند، و فیضیه و دانشگاه ما باید یک دانشگاه و یک فیضیه باشد براى همۀ دنیا، تبلیغ براى همۀ دنیا، براى همۀ کشورهاى عالم. (صحیفه امام، ج18، ص104و103)

در مورد اعزام مبلغ نیز می فرمایند:

اعزام مبلّغ از امور بسیار لازم است که باید با دقت عمل شود. ما که مى‏گوییم مى‏خواهیم انقلابمان را صادر کنیم، نمى‏خواهیم با شمشیر باشد بلکه مى‏خواهیم با تبلیغ باشد. ما مى‏خواهیم تبلیغات گسترده‏اى را که کمونیست‏ها و دیگران برضد اسلام مى‏کنند، با تبلیغات صحیح خنثى کنیم، و بگوییم که اسلام همه چیز دارد. اسلام مثل مسیحیت کنونى نیست. از اول نقشه بود که اسلام را مثل مسیحیت که در کلیسا محبوس است، در مدرسه‏ها محبوس کنند. متأسفانه خودمان به این نوع تفکر کمک کردیم. به زبان آوردن کلمه «سیاست» جرم بود براى اینکه، القا کرده بودند
که سیاست مال منحرفین است. اصولاً اساس اسلام از سیاست است. به وسیلۀ پیغمبر اسلام و پس از آن تا مدت‏ها حکومت تشکیل داده مى‏شد، و آنها تمام امور سیاسى را در دست مى‏گرفتند، لکن در زمان ما کلمه و لغت سیاست را نمى‏شود به کار برد. شما یادتان نیست در قدیم وضع خاصى بود. فلسفه و عرفان، کفر مطلق بود، و اینکه فضلا زبان خارجى بدانند که بتوانند در خارج تبلیغ کنند در حد کفر بود، و واقعاً فکرها عقب افتاده بود. اگر ماهمۀ زبان‏ها را براى تبلیغ اسلام بدانیم عبادتى بزرگ است. ما با زبان اینجا که نمى‏توانیم براى مردم امریکا و سایر کشورها مسائل اسلام را بگوییم. امروز اسلام در اکثر کشورها مطرح است. (صحیفه امام، ج18، ص72)

و یا در جای دیگری اینگونه آمده است:

راه مبارزه علیه ریا و حیله و خدعه را به مردم و بخصوص جوانان سلحشورمان نشان دهید. این مسئله که نظام در اهداف خود جدى است و با هیچ‏کس شوخى ندارد و در صورت به خطر افتادن ارزشهاى اسلامى با هر کس در هر موقعیت قاطعانه برخورد مى‏نماید، بایدبه عنوان یک اصل خدشه‏ناپذیر براى تمامى دست‏اندرکاران و مردم تبلیغ گردد. (صحیفه امام، ج21، ص339)

بنابراین پایه گذار این سازمان های تبلیغی در شکل معقولش یعنی آن دو سازمانی که وجود داشت حضرت امام بودند. یکی سازمان تبلیغات اسلامی و دیگری دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم بود که دفترقم برای سازماندهی امر روحانیون و آموزش های تخصصی آنها و تهران هم پشتیبانی و فعالیت اجرایی برای پوشش دانشگاه ها ومدارس و کارخانه ها و ....را بر عهده داشته باشد. تا این مقدار مورد نظر حضرت امام بود وایشان تمایل نداشتند دولتی شود و در اختیار حکومت باشد.

بعد از انقلاب اسلامی این دو نهاد و سازمان قابل قبول بود، البته در طول کار نیز به نظر من می بایست این دو نهاد هویت خودشان را مشخص تر می کردند و وجه پژوهشی و آموزشی را قم بر عهده می گرفت و تهران بر فعالیت پشتیبانی و اجرایی خود متمرکز می شد. اما ما اکنون ده ها سازمان دینی داریم که سالانه میلیاردها اعتبار از دولت دریافت می کنند که بدون نظر کارشناسی و توجیه قانونی می باشند. مجلس هم در نظر داشت این وضعیت را ساماندهی کند و در قانون برنامه سوم نیز تصریح شده بود که نهادها دینی ساماندهی شوند در همان زمان دستگاه های مختلف جلسات مشترکی را برگزار کرده و آیین نامه هایی نوشته شد، خود ما هم کاری را با مشارکت سازمان های مختلف انجام دادیم و برنامه های لازم آماده شد اما من نمی دانم در چه ملاحظاتی وضعیت فعلی ادامه پیدا می کند. من به عنوان یک کارشناس در حوزه مطالعات دینی و نقش مدیریتی که در برخی از این سازمان ها داشته ام بسیاری از این سازمان ها را ضروری نمی دانم و فکر می کنم حتما باید در یکدیگر ادغام شوند. برای داخل کشور به یک سازمان تبلیغی در دو بخش بیشتر احتیاج نداریم که بخش منابع انسانی و آموزش ها و پژوهش های تخصصی و تولید محتوا در قم و بحث ترویج و تبلیغ و توزیع نیز از طریق مرکز تهران صورت بپذیرد. اگر امروز هم سازمان و نهادی در دولت یا مجلس قصد پیگیری این مطالعات و کارکارشناسی را داشته باشد، طرح کامل آن موجود است و ما حاضریم برای ساماندهی سازمان تبلیغی این مطالعات را در اختیار آن ها بگذاریم.

ارزیابی تان از کارکرد فعلی سازمان های تبلیغی مربوط به امور دینی چیست؟

ما در این زمینه دچار آفت های بسیاری هستیم اما متاسفانه یک نوع سانسور در این زمینه وجود دارد و به خودمان اجازه نمی دهیم آن چه را که تشخیص می دهیم حق است بیان کنیم. اگر جلسات کارشناسی باشد من می توانم این را بیان کنم ولی در فضای رسانه ای من معذورم که جزئیات و مصادیق این آفت ها را بیان کنم چون ممکن است برداشت های سوئی از آن شود. ما در این زمینه کتابی را تحت عنوان «آسیب شناسی توسعه فرهنگ دینی در دو دهه گذشته» فراهم کردیم که در سال 82 منتشر شد و دو دهه اول را بررسی و بخش عمده اشکالات دستگاه های فرهنگی و تبلیغی را بر اساس کار میدانی بیان می کرد. اما اگر تیتروار و خلاصه بخواهیم اشاره کنیم موارد زیر را می توان بیان کرد:

- شفاف نبودن رسالت ها و ابعاد آن در عرصه های مختلف جامعه و عدم توافق میان ذهنی نخبگان، مجریان و صاحب نظران حوزه و دانشگاه در مفاهیم، نظریه ها، تئوریها و رویکردها

- عدم توافق بر قلمرو و گستره شریعت

- عدم وفاق ذهنی، نقدگریزی نخبگان کشور و عدم تعامل مثبت آنان در راستای حل مسائل فرهنگی، معنوی کشور

- عدم واقع گرایی و نبودن اولویت در تعیین رسالت ها

- خلأ مبانی نظری، فقدان بازسازی مفهومی و عدم ذهنیت مشترک و وفاق نخبگان حوزه و دانشگاه، سیاستگزاران و مدیران فرهنگی در مفاهیم و متغییرهای اساسی

- متأثر بودن بخش عظیمی از کارشناسان و متخصصان حوزه برنامه ریزی کشور از افکار وارداتی، التقاطی و آموزه های لیبرالیستی، فرهنگ غربی و جهانی

- نفوذ آموزه ها و پارادایم مدرنیستی همچون لیبرالیسم، سکولاریسم، اومانیسم، ناسیونالیسم و عقل گرایی مطلق

- مشخص نبودن چارچوب نظری و دکترین های الگوساز برای ساماندهی بخش های مختلف توسعه فرهنگ دینی

- بی توجهی به آموزه های دین اسلام در تولید ارزشهای مشترک جهانی، و بهره گیری از دستاوردهای علمی و معارف حاصل از خرد جمعی بشر در حل معضلات روحی، اخلاقی و معنوی نسل جوان

- فاصله گرفتن از نگاه جهانی اسلام، دور شدن از دین مبتنی بر معرفت و احساس صمیمانه دینی و شکل گیری نوعی دینداری فرقه گرایانه در محافل سنتی

- عدم تحول بایسته در کانون های فکری، فقهی و حوزه ای، مناسب با نیازهای روز و مقتضیات زمان و مکان

- عدم توجه به ارزش های مشترک جهانی، غفلت از ظرفیت جهانی فرهنگ اسلام و تعالیم اهل بیت برای حل معضلات جهانی

- ورود آموزه های جهانی شدن و حرکت به سمت یکسان گرایی فرهنگی

- وجود روحیه نوخواهی افراطی و نوعی خودباختگی در قبال فرهنگ های مهاجم و غریبه

- فقدان رویکرد کارشناسی برای بسترسازی و ظرفیت آفرینی ایده آل جهت انواع دین ورزی

- درگیر شدن در مسائل جزئی و فرعی و غفلت از رسالت های اصلی دین

- منفعل شدن روشنفکران و محققان متدین و مسلمان و دلسوز

- استفاده بی رویه از ظرفیت های دین و احساس نوعی یأس و زدگی از "دین سیاسی" و سیاست زده در بین مردم و نخبگان کشور

- گسست حوزه کارشناسی و برنامه ریزی کشور با حوزه رسالتها و اهداف

- موفق نبودن دولت های بعد از انقلاب در نظام سازی، تحقق شرایط محیطی ایده آل برای پرورش جامعه دینی

- بها ندادن به نگاه کارشناسی و حساسیت نداشتن به مقوله پژوهش های جامع و طرح ریزی های جامع

- غفلت از شاخص های اصلی فرهنگ دینی توسعه یافته چون تحقق عدالت، شایسته سالاری، مشارکت، مهارت آموزی، خردورزی، علم دوستی، رعایت حقوق شهروندی و ...

- ضعف عملکرد شبکه مدیدیتی کشور و عدم تحول اداری در دولتهای پس از انقلاب جهت ساماندهی معیشت مردم، شکوفایی اجرای عدالت، رفع فقر و محرومیت،... که این ضعفها چون در نظام اسلامی اتفاق افتاده است به صورت طبیعی به حساب ناکارامدی دین و حکومت دینی گذاشته شده است و در نتیجه اندیشه دینی در میدان عمل مورد تردید واقع شده است.

- فاصله فقر و غنا، پیدایش اشرافی گری دینی و پایین بودن شاخص های توسعه در کشور که این امر ناکارامدی حکومت دینی در مهارتورم و برقراری عدالت اجتماعی را در ذهن متبادر می کند.حاصل این روند باعث گردیده که بزرگترین جلوه و شاخص دین که عدالت اجتماعی است با بحران مواجه شود و کارکرد اصلی آن مخدوش شود.

- مشخص نبودن سهم، نقش، عرصه، میزان و نحوه دخالت و عدم دخالت دولت در حوزه فرهنگ، نهادها و فعالیت های دینی و مذهبی و فقدان استراتژی مدون برای اعمال مدیریت بر نهاد ها و دستگاه های فرهنگی.

- شائبه حکومتی شدن دین و فعالیت های دینی در آغاز انقلاب و پیدا شدن نهادهای دینی دولتی که این فرایند از یک سو منجر به بی مسئولیتی و کم اهمیتی مردم در اداره نهادهای دینی گردیده و از سوی دیگر وزارت خانه ها وسازمانهای دولتی خود را در قبال وظیفه اصلی که ساماندهی حوزه مدیریت خود مبتنی بر اسلام بود مسئول احساس نکردند و در نتیجه نوعی سکولاریزم اداری اتفاق افتاد و رسالت ترویج و تبلیغ دین از پیکره دولت جدا شد و حتی وزارتخانه ای چون وزارت ارشاد اسلامی در مسئولیت و ماموریت خود نسبت به تبلیغ و ترویج دین تردید کرد.

- افراط در رویکرد مردمی سازی و تکثر گرایی بی رویه در عرصه های متنوع توسعه فرهنگ دینی که باعث می گردد نخست دولت در قبال دین و اعتقادات مردم احساس وظیفه نکند دوم، ظرفیت عظیم دولت به عنوان بزرگترین سازمان قدرت در خدمت دین خدا قرار نگیرد.

- وجود ذهنیت منفی برای برنامه ریزی دولتی و ورود دولت به عرصه مسایل دینی که از دو اصل ناشی می شود.

- الف) سابقه منفی تعامل دولت ها با دین در پویه تاریخ

- ب) عدم اعتماد به پایداری مسئولان نظام در حفظ ارزشها.

- ضعف حضور و مشارکت مردم در عرصه سرمایه گذاری و اداره دستگاهها و نهادهای فرهنگی و دینی

- تجربه منفی بشریت در نوع و نحوه دخالت حکومتها در امور دینی و مذهبی مردم

- گسترش شائبه پیدایش دین دولتی و دین سیاسی

- احساس عقب ماندگی از غرب در ابعاد فنی، علمی و مادی

- شرایط خاص جامعه جهانی و بین المللی، شکسته شدن مرزها، توسعه شبکه های اطلاع رسانی و...

- عدم تناسب ساختارها و نهادهای دینی سنتی و حوزه های علمیه با شرایط و نیازهای حاکمیت و مردم در جامعه امروز

- غفلت از جریان سازی های فرهنگی بیگانه

- نا عادلانه بودن بودجه و اعتبارات بخش فرهنگی نسبت به سایر اعتبارات

- نا کارامدی نهادهای دینی پس از انقلاب به دلیل تعدد و تنوع ساختار، عدم تعریف ماموریتها، عدم شناخت نیازهای جامعه و...

به طور کلی اگر بخواهیم عنوان کنیم باید بگویم سیستم تبلیغاتی کشور به هیچ عنوان پاسخگوی نیازهای فعلی جوانان نیست و حتی به نظر من اگر بخشی از این دستگاه های تبلیغاتی را همین امروز تعطیل بکنند بسیاری از مردم حتی متوجه انحلال آن ها نمی شوند علاوه بر آن که بخشی ازدستگاه ها به نوعی مزاحم کارهای تبلیغی شده است چرا که با تشکیل این سازمان ها مردم احساس کردند که دولت وظیفه تبلیغ دینی را بر عهده دارد و مردم آن ارتباط نزدیکشان با تبلیغ دینی را از دست دادند و این امر به جدا شدن روحانیت از مردم کمک کرد. تا پیش از این روحانیت مردم را ولی نعمت خودش می دانست و با آن ها ارتباط داشت مردم هم روحانی خودشان را اداره میکردند به او پول و امکانات می دادند و ارتباط روحانی و مردم محفوظ بود اما یکی از آفت های سازمان های تبلیغاتی خوب ما اتفاقا ایجاد فاصله میان مردم و روحانیت بود؛ حالا مردم احساس می کنند موظف نیستند روحانی را اداره کنند و روحانی هم احساس کرد من دیگر به مردم نیاز ندارم . روحانی که تنها برای رضایت خدا در شرایط سخت و مسافت دور عازم روستایی می شد آهسته آهسته احساس می کرد که من برای اینکه به آن روستا بروم ماشین دولتی باید من را ببرد مردم روستا هم منتظر بودند که اگر قرار است این آقا بیاید یک ماشین دولتی او را بیاورد!

امروز وضعیت تبلیغات دینی در کشور بسیار نابسامان است به ویژه اینکه ما سیستمی به عنوان حکومت اسلامی ایجاد کرده ایم و به نام دین عمل می کنیم و به همین دلیل هجمه دشمن بسیار زیاد است. متاسفانه عرفان های کاذب به طرز بی حد و حصری رواج پیدا کرده اند، لاابالی گری متاسفانه بسیار بالاست انکار خدا بسیار زیاد شده است و البته به این شرایط برخی مسائل سیاسی هم دامن می زند. البته من سیاه بین نیستم و حضور حدود یک میلیون نفر از جوانان در اعتکاف امسال را یک پیروزی بزرگ برای جمهوری اسلامی می دانم اما در کنار آن میزان افرادی که از اسلام خارج می شوند هم قابل مقایسه با قبل نیست به گونه ای دو طیف تند شده اند و این امر ما را ملزم می کند که در سازماندهی دستگاه های تبلیغی تجدید نظر کنیم.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.