«مصطفی ملکیان» اندیشه ورزی است که پنج دوره ی فکری را پشت سر گذاشته، از دوره یی به دوره ی دیگر دچار تحول فکری شده و در این دگرگونی ها تا رسیدن به طرح عقلانیت و معنویت متاثر از دیگر اندیشمندان بوده است.

به گزارش جماران به نقل از ایرنا، ملکیان سال 1335 در «شهرضا»، یکی از شهرهای استان اصفهان دیده به جهان گشود. وی تحصیل در رشته ی مهندسی مکانیک را در دانشگاه تبریز به سال 1352 آغاز کرد اما دغدغه های فلسفی و کلامی اش باعث شد رشته ی مهندسی را رها کند، دنبال فلسفه برود و همزمان تحصیل در حوزه و دانشگاه را پی بگیرد. ملکیان در سال 1365 در رشته ی فلسفه موفق به گرفتن مدرک کارشناسی شد. پس از کارشناسی با اینکه تنها یک گام تا دفاع از پایان نامه ی کارشناسی ارشد فلسفه ی اسلامی دانشگاه تهران فاصله داشت از ادامه ی تحصیل انصراف داد. ملکیان سپس به قم رفت و سالیانی را نیز به تحصیل در حوزه ی علمیه ی این شهر پرداخت و از محضر استادانی همچون «عبدالله جوادی آملی»، «محمدتقی مصباح یزدی»، «حسن حسن زاده آملی»، «یحیی انصاری شیرازی» و «سیدرضا بهاءالدینی» بهره برد.


در سال های دهه ی70 خورشیدی ملکیان نقش تعیین کننده یی در نشریه ی «نقد و نظر» داشت که از سوی دفتر تبلیغات حوزه ی علمیه ی قم منتشرمی شد. وی در سال های دهه ی 80 به تدریس فلسفه در برخی از دانشگاه های تهران و نیز دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه قم پرداخت.

ملکیان در زمینه های اخلاق، دین، فلسفه ی دین، معنای زندگی، روان شناسی، روش تحقیق و روشنفکری آثاری را در قالب سخنرانی، مقاله و کتاب ارایه کرده است. از آثار تالیفی وی می توان به «سنت و سکولاریسم»، «مهر ماندگار: مقالاتی در اخلاق شناسی»، «مشتاقی و مهجوری»، «حدیث آرزومندی: جستارهایی در عقلانیت و معنویت»، «راهی به رهایی: جستارهایی در باب عقلانیت و معنویت»، «اخلاق باور» و ... اشاره کرد. در زمینه ی ترجمه هم باید از آثاری همچون «نظریه اخلاقی کانت»، «پل تیلیش»، «گابریل مارسل»، «سیمون وی»، «نگاهی به فلسفه اخلاق در سده بیستم» و «لودویگ ویتگنشتاین: ربط فلسفه او به باور دینی» یاد کرد.

***دوره های فکری

ملکیان از جمله اندیشمندانی است که چند دوره ی فکری را از سرگذرانده و در گفت وگویی با ماه نامه ی «مهرنامه» برای خود پنج دوره ی فکری را ترسیم کرده است:

دوره ی اول، «بنیادگرایی» (1363-1352): ملکیان معتقد است که نخست یک بنیادگرای اسلامی بوده است که این طرز فکر نیز از سال های دوره ی نوجوانی اش آغاز می شود.

دوره ی دوم، «سنت گرایی» (1367-1363): ملکیان، سال 1363 از بنیادگرایی اسلامی به طور کلی برید و به سنت گرایی اسلامی کشیده شد. در این زمان آثار سنت گرایان اسلامی مانند «رنه گنون» فرانسوی، «فریتهیوف شوان» سوییسی، «مارتین لینکز» انگلیسی و «سیدحسین نصر» برایش جذابیت داشته است.

دوره ی سوم، «تجددگرایی» (1374-1367): ملکیان سال 1367 از سنت گرایی اسلامی بیرون آمد و به طرف تجددگرایی اسلامی کشیده شد. این دوره یی است که وی اعتقاد دارد هنوز از آن متاثر است زیرا در حال حاضر نیز وی را جزو روشنفکران دینی می دانند.

دوره ی چهارم، «اگزیستانسیالیسم» (8013-1374): ملکیان از سال 1374 به این جمع بندی رسید که تجددگرایی اسلامی یعنی فرایند روشنفکری دینی هم ایرادهایی دارد که قابل دفاع نیست. بنابر این وی از روشنفکری دینی هم فاصله گرفت و به طرف اگزیستانسیالیسم (وجودگرایی) حرکت کرد. ملکیان در این دوره شیفته ی شاخه ی الهی نگرش اگزیستانسیالیستی و آثار افرادی چون «کی یر که گور»، «داستایوسکی»، «اونامونو» و «گابریل مارسل» شد.

دوره ی پنجم، «عقلانیت و معنویت» (1380 تاکنون): ملکیان از سال 1380 وارد مرحله ی پنجم یا آخرین مرحله فکری اش با عنوان عقلانیت و معنویت شد که این مدل فکری بر ساخته ی خود ملکیان است.(1)

با توجه به این دوره بندی که ملکیان ارایه می دهد، به نظر می رسد وی تا مرحله ی پنجم با تاثیر پذیری از اندیشمندان و نحله های فکری مختلف دچار این نوسان بوده است. دوره ی پنجم در واقع دوره ی طرح یا نظریه یی است که ملکیان با عنوان عقلانیت و معنویت بر می سازد.

*** عقلانیت و معنویت

اصلی ترین دیدگاه ملکیان نظریه یا به عبارتی دقیق تر طرح عقلانیت و معنویت است. این نظریه نوعی «وحدت گرایی تکثرخیز» است که به صورتی حداقلی به مسایل معنوی نگریسته و عقلانیت مدرن را پایه ی اصلی کار خود قرار داده است. (2)

ملکیان در تبیین پروژه ی عقلانیت و معنویت معتقد است که مراد از عقلانیت در این طرح، سه گونه ی «عقلانیت نظری»، «عقلانیت عملی» و «عقلانیت گفتاری» است. عقلانیت نظری به معنای میزان دلبستگی و پایبندی به عقیده یا متناسب قرار دادن میزان قوت و ضعف و شواهد و قراین است. عقلانیت عملی به معنای متناسب ساختن هرچه بیشتر وسایل با اهداف یا به عبارتی دیگر برقراری تناسب هدف و وسیله است. عقلانیت گفتاری نیز به معنای تفهیم آنچه در درون می گذرد به دیگران است. برای این منظور باید وسایلی را اتخاذ کرد که ما را به این هدف برساند. سخن ما هرچه کمتر ابهام و ایهام داشته باشد، عقلانیت گفتاری بیشتر است.(3)

ملکیان معتقد است که مقصودش از معنویت به معنای تضاد با دین نیست و از سوی دیگر مقصودش دین هم نیست. اگر معنویت با دین هم مصداق باشد، این هم مصداقی همیشگی نیست. (4)

وی همچنین معنویت را دارای سه مولفه می داند که باید شخص به آن ها معتقد باشد:

مولفه ی اول از منظری «وجودشناختی» است به این معنا که جهان منحصر در قوانین فیزیک، شیمی و زیست شناسی نیست. به دنبال آن علوم فیزیکی، شیمیایی و زیست شناختی تنها می تواند بخشی از جهان را به ما بشناسانند.

مولفه ی دوم به لحاظ «معرفت شناختی» است به این معنا که جهان منحصر در هرچه عقول آدمیان می یابد نیست و چیزهایی در جهان وجود دارد که فراتر از عقل آدمی است و آنها رازها هستند. انسان معنوی معتقد است که در جهان راز وجود دارد. اگر قایل به وجود راز باشیم، بر زندگی ما تاثیر بسیاری می گذارد.

مولفه ی سوم به لحاظ «روان شناختی» است به این معنا که شخص به وضع موجود روان شناختی خود راضی نباشد و سعی در ارتقای درونی و بهبود خواسته های خود داشته باشد. (5)

***روشنفکری دینی

بحث از روشنفکری دینی که حامل دوگانه ی سنت و مدرنیته است در ایران معاصر به مثابه یکی از موضوع های مهم عرصه ی اندیشه ورزی، ذهن اندیشمندان را به خود معطوف کرده است. به بیانی دقیق تر باید گفت روشنفکر دینی از طرفی حس دینی و ایمانی دارد و از طرفی دیگر به عقلانیت جدید پایبند است.

همچنین درباره ی مفهوم روشنفکری دینی تعریف و تفسیرهای متفاوتی شده است و نگاه های متفاوت و چندگانه نسبت به این موضوع باعث شده تا بحث در این زمینه پویایی خود را حفظ کند. در واقع قرایت و روایت هایی که نسبت به روشنفکری دینی می شود بیشتر از زاویه ی ارتباط میان 2 واژه ی «روشنفکری» و «دینداری» است که خود موجد این خوانش های متفاوت نسبت به آن شده است.

بیشتر نویسندگان و پژوهشگران، ملکیان را متعلق به جریان «دین اندیشان متجدد» یا «روشنفکری دینی» می دانند. در واقع با این که این جریان ریشه در پیش از انقلاب دارد اما بارزترین شکوفایی اش پس از انقلاب تبلور یافته است. همچنین مهمترین بروز و ظهور سیاسی اش هم دوم خرداد سال1376 است. البته ملکیان تعبیر روشنفکری دینی را نمی پسندد، هر چند دغدغه های اصلی اش با متفکران این جریان مشترک باشد. (6)

ملکیان صرف نظر از بحث لفظی و مفهومی، میراث روشنفکری دینی را ارج می نهد و در این زمینه در کتاب «مشتاقی و مهجوری» می آورد: «من به هیچ وجه قصد ندارم کارکرد اجتماعی و فرهنگی کسانی را که از آن ها به روشنفکران دینی تعبیر می کنیم، انکار کنم یا قدر و قیمت آن ها و خدماتشان را کم و ناچیز جلوه دهم بلکه اعتقاد راسخ دارم که این قشر در اصلاح فرهنگ اندیشه دینی جامعه نقش بسیار مهمی ایفا کرده اند. همه سخن من فقط درباره خود اصطلاح روشنفکری دینی است... پیشنهاد من این است که آن را روشنفکری دینی ننامیم بلکه نواندیشی دینی یا تجدیدنظرطلبی بخوانیم.»(7)

پس ملکیان در امتداد جریان روشنفکری دینی و نه در تقابل یا خارج از آن است. با این حال تامل درباره ی میراث آن جریان و از جمله همین بحث در ناسازگاری اجزای اصطلاح روشنفکری دینی آغاز بسط گفتمان روشنفکری دینی و در نهایت قدم نهادن به فراسوی مرزهای آن است.

ملکیان معتقد است که نهاد روشنفکری 2کارکرد دارد؛ اول «تقریر حقیقت» به این معنی که در مقام نظر باورهای درست تر را به آگاهی مردم برساند و دوم «تقلیل مرارت» به این معنی که در مقام عمل نیز از رنج مردم بکاهد.

وی برای روشنفکر ویژگی ها و وظایف مختلفی را بر می شمارد اما در این میان پایبندی نسبت به عقلانیت نظری و عملی را بیش از دیگر ویژگی ها اهمیت می دهد. در همین زمینه، وی در کتاب «راهی به رهایی» می نویسد: «عقلانیت را می توان اساسی ترین و مهمترین لازمه روشنفکری دانست به طوری که شاید بتوان سایر لوازم روشنفکری را فرزندان این لازمه قلمداد کرد.» (8)

ملکیان در تبیین فرهنگ روشنفکری ایرانی طی سخنرانی خود در سال 1389 در دانشگاه تهران گفت: «علت انحصاری یا مشکل اصلی فرهنگ جامعه است و رژیم سیاسی، مانند سایر نظام های اقتصادی و اجتماعی، تابع فرهنگ و از سئیات آن است. روشن فکر نباید نماینده مردم باشد، باید ناقد آنها باشد.»(9)

***امر اخلاقی و اخلاقی زیستن

اندیشیدن و بحث درباره ی اخلاق و امر اخلاقی پیشینه یی به درازای تاریخ فکری بشر دارد. در واقع امر اخلاقی و پیچیدگی های آن ذهن آدمی را همواره به خود مشغول داشته است. انسان ها چه در دوران کهن و چه در دوران مدرن و فرامدرن، خواهان آن هستند که جایگاه، مرز و حدود اخلاق و امر اخلاقی را در زندگی فکری و روزمره ی خود مشخص کنند.

در میان نظریه پردازان حوزه ی اخلاق در ایران، ملکیان از جایگاه ویژه یی برخوردار است. تسلط او بر حوزه ی فلسفه ی اخلاق کهن و مدرن بر کسی پوشیده نیست. وی بخش عمده یی از نظریه پردازی و کند وکاو در باب امر اخلاقی، اخلاق دینی و غیر دینی را در سال های گذشته پیگیری کرده است.

ملکیان معتقد است که اخلاقی زیستن در زندگی روزمره معنا می یابد. وی در همین زمینه در گفت وگویی با روزنامه ی «اعتماد» می گوید: «اخلاقی زیستن در همین زمین خاکی و زندگی روزمره معنا پیدا می کند. یعنی وقتی من در حال سخن گفتن با شما هستم بحث راستگویی و دروغگویی به میان می آید. وقتی با شما رفتار می کنم سخن از تکبر و تواضع پیش می آید، صداقت، تزویر، ریا و... نیز در همین زندگی عادی محقق می شود. بنابراین شکی نیست که اخلاقی زیستن در زندگی خاکی انسانی معنا پیدا می کند.» (10)

** نقد و بررسی

یکی از مهمترین نقدهایی که بر ملکیان وارد می شود در زمینه ی تغییر و تحول فکری پی در پی یا پرنوسان وی است. اگر بخواهیم بگوییم ما از دوره یی به طور کامل بریده ایم و وارد دوره ی دیگر شده ایم، ضرورت این انگاره نگاهی به شدت مرزبندی شده با دوره ی فکری قبلی است که اگر نگوییم امری ناشدنی، دستکم امری قابل پذیرش نیست. از دلیل هایی که می توان در این زمینه بیان کرد، توجه به این امر است که رگه های فکری در تجربه ی زیسته ی شخص باقی می ماند و نمی شود آن را نادیده گرفت.

همچنین نقدهایی که بر نظریه ی عقلانیت و معنویت ملکیان وارد می شود، بسیار است. ملکیان در تعریف پروژه ی فکری خویش در کتاب راهی به رهایی می آورد: «اگر راهی به رهایی باشد، جز در جمع و تلفیق عقلانیت و معنویت و ادای حق هر یک از این دو فضیلت بزرگ نیست.» (11) وی رکن اصلی دینداری را تعبد معرفی می کند و جوهره ی اصلی مدرنیته را استدلال گری و نفی تعبد می داند که این امر پذیرفتنی و مستدل نیست.

«محمدمنصور هاشمی» نویسنده ی کتاب «دین اندیشان متجدد» در نقد نظریه ی عقلانیت و معنویت می نویسد: «یکی از مهمترین مشکل های پروژه عقلانیت و معنویت، سویه سلبی مسایل و مطالبی است که ملکیان مطرح می کند چرا که مسایل و مطالبی که وی بیان کرده، روشن می کند که معنویت نه تنها دین نیست بلکه عرفان، اخلاق، روشنفکری و تجددگرایی هم نیست. ملکیان اما نمی گوید که معنویت چه جنبه های ایجابی دارد. همین امر نشانگر آن است که پروژه ی ملکیان ناپخته است.»(12)

پی نوشت ها:

1- گفت وگو با مصطفی ملکیان، ماه نامه مهرنامه، شماره 32، آذرسال1392، ص54-50

2- صادقی، هادی، اندیشه شناخت؛ ملکیان، نشریه معرفت کلامی، شماره سوم، پاییز89، ص5

3- ملکیان، مصطفی، بر گرفته از سخنرانی در دانشگاه تهران، اردیبهشت1389، به نقل از صادقی، هادی، اندیشه شناخت؛ ملکیان، نشریه معرفت کلامی، شماره سوم، پاییز89، ص9

4- صادقی، هادی، اندیشه شناخت؛ ملکیان، نشریه معرفت کلامی، شماره سوم، پاییز89، ص9

5- صادقی، هادی، اندیشه شناخت؛ ملکیان، نشریه معرفت کلامی، شماره سوم، پاییز89، ص10

6- هاشمی، محمد منصور، دین اندیشان متجدد، نشر کویر1386،ص266

7- ملکیان، مصطفی، مشتاقی و مهجوری، نشر نگاه معاصر1385، ص 112، نیز ر.ک. همان، ص 285- 299

8- ملکیان، مصطفی، راهی به رهایی : جستارهایی در عقلانیت و معنویت، نشر نگاه معاصر 1381،ص20

9- ملکیان، مصطفی، بر گرفته از سخنرانی در دانشگاه تهران، اردیبهشت1389، به نقل از صادقی، هادی، اندیشه شناخت؛ ملکیان، نشریه معرفت کلامی، شماره سوم، پاییز89، ص10

10- گفت و گوی روزنامه اعتماد با مصطفی ملکیان، سیری در سپهر اخلاق سالنامه روزنامه اعتماد ، چهارشنبه، 23 اسفند 1391، شماره 2640

11- ملکیان، مصطفی، راهی به رهایی، جستارهایی درباره عقلانیت و معنویت. تهران، نگاه معاصر، 1381، ص7

12- هاشمی، محمدمنصور، دین اندیشان متجدد، نشر کویر1386،ص272

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.