بررسی یاد شده در مراحل مختلف، ناظر بر این معناست که مناقشات سیاسی، مسئله جنگ را تحت تأثیر قرار داد و نتایج نامطلوبی را به همراه داشت. حتی پس از اتمام جنگ نیز مناقشات سیاسی در تعریف نقش و عملکرد شخصی ـ سازمانی، نحوه فهم از واقعیات جنگ را تحت تأثیر قرار داده است. با فرض صحت ارزیابی اجمالی از تأثیر عوامل مختلف در نادیده گرفتن مسئله جنگ بعنوان مسئله اصلی، این پرسش وجود دارد که؛ چرا ملاحظات و مناقشات سیاسی تا این اندازه تأثیرگذار است؟ آیا پیدایش اینگونه مناقشات، ریشه در فروپاشی نظم سیاسی بر اثر انقلاب و چالش های تأسیس و استقرار مجدد آن دارد؟
جماران: گفت و گوی اخیر دکتر ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه دولت موقت درباره جنگ ایران و عراق (متن کامل این گفت و گو را در اینجا مطالعه کنید) و اذعان وی به این که دولت موقت از اسفند 57 از قصد عراق به حمله به ایران اطلاعاتی موثق داشته است؛ بحث هایی جدی را در محافل کارشناسی برانگیخت و باعث پیدایی این پرسش شد که چرا دولت موقت به رغم اطلاع موثق از تصمیم عراق در حمله به ایران؛ با مهیا کردن ارتش در مرزهای ایران برای مقابله با حمله عراق مخالفت کرد.
با انتشار این مصاحبه دکتر یزدی، محمد درودیان، نویسنده و پژوهشگر جنگ ایران و عراق در یادداشتی (برای مطالعه متن یادداشت اینجا را کلیک کنید) به برخی از اظهارات طرح شده از سوی دکتر یزدی پاسخ داد و گفت: این ادعای طرح شده در مصاحبه دکتر یزدی که اسنادی را درباره پیشنهاد پرداخت غرامت به ایران در اختیار وی قرار داده است؛ کذب محض است. وی خواستار انتشار این اسناد از سوی دکتر یزدی شد و از سوی دیگر به طرح این پرسش پرداخت که «آیا دکتر یزدی و دولت موقت گزارشی به سازمان های مسئول، برای آمادگی دفاعی در برابر عراق، ارائه کرده اند؟»
علاوه بر این پرسش پاسخ ناگفته، دکتر یزدی انبوهی از داده ها و فرضیه ها را درباره جنگ ایران و عراق و مواضع امام خمینی دراین باره طرح کرده است که هر یک سرفصل های تاریخی جدید؛ اما پرمناقشه و بحث انگیزی را پیش روی پژوهشگران قرار داده است؛ که به نظر می رسد غفلت در گفت و گو و بحث درباره آن ها می تواند منجر به مکتوم ماندن بخش های پراهمیتی از تاریخ معاصر و گاه وقوع انحراف ها و کژتابی های بزرگی در تفسیر اندیشه های امام خمینی شود.
جماران که پیش از این در نشستی به بررسی و نقد مقاله مرحوم مهندس بازرگان به امام خمینی درباره جنگ؛ پرداخت (برای مطالعه متن اینجا را کلیک کنید). همواره از شکل گیری فضای گفت و گو و بحث علمی در این باره استقبال می کند.
محمد درودیان در یادداشت جدیدی که برای سایت جماران نگاشته است؛ به تحلیل استراتژی امام خمینی در اصلی تلقی کردن مسئله جنگ در طول سال های دفاع مقدس پرداخته است؛ و عوامل بازدارنده اعمال این استراتژی را توضیح می دهد.
او در این یادداشت خود از سویی نادیده گرفتن تهدیدات نظامی عراق و عدم ایجاد آمادگی نظامی و مهیا کردن ارتش را از سوی دولت موقت مورد نقد قرار می دهد؛ و از سوی دیگر بی آنکه نامی برده باشد؛ رادیکالیزه کردن مناقشات سیاسی را از بنی صدر گرفته تا روزنامه رسالت در جنگ به چالش می کشد و آن ها را از عوامل بنیادین مغفول واقع شدن موضع استراتژیک امام خمینی در دفاع مقدس و طولانی شدن زمان جنگ می خواند.
در پی متن کامل یادداشت این پژوهشگر جنگ ایران و عراق را با عنوان «غفلت از جنگ به عنوان مسئله اصلی کشور؛ علل و پیامدها» می خوانید.
«غفلت از جنگ به عنوان مسئله اصلی کشور؛ علل و پیامدها»
بررسی نظرات امام خمینی در طول هشت سال جنگ تحمیلی، ناظر بر ضرورت «اصلی بودن جنگ» است. نظر امام حداقل برگرفته از دو ملاحظه بوده است: نخست؛ تفسیر ماهیت جنگ در چارچوب جنگ اسلام و کفر و جنگ حق و باطل بود. پیرو این ملاحظه، جنگ، جنگ سرنوشت ساز بود. از منظر امام؛ جنگ یک مسئله بود اما مسئله ای که اصلی و در اولویت نخست قرار داشت. چنانچه امام در یک مرحله تأکید کردند: « قضیه جنگ امروز براى همه ما اهمیتش بیشتر از فروع دین است.» (صحیفه امام،ج20،ص150)
فارغ از سایر ملاحظاتی که شالوده تفکر امام درباره جنگ و ضرورت اصلی بودن آن را توضیح میدهد، این پرسش باید بررسی شود که؛ چه مسائلی در کشور وجود داشت که جنگ را همواره به حاشیه می راند و موجب واکنش و تذکر امام، مبنی بر اصلی بودن مسئله جنگ می شد؟
امام با برداشت سیاسی- اعتقادی از ماهیت جنگ و تأثیرات آن بر انقلاب و نظام، گذار از تمامی چالش ها را مشروط به پیروزی در جنگ ارزیابی می کرد، به همین دلیل جنگ از نظر ایشان یک مسئله سرنوشت ساز و در نتیجه مسئله اصلی بود. حال آنکه در عمل چنین نبود.
توضیحات پیشین، ضرورت و اهمیت طرح پرسش از علت و پیامدهای غفلت نسبت به اصلی بودن جنگ را دو چندان می کند. در بررسی اجمالی، حداقل در سه دوره، ناظر بر این مسئله است که، تهدید و جنگ مورد غفلت قرار گرفته است. چنانچه در هر مرحله، برای پشت سرنهادن پیامدهای آن، با غلبه بر چالش ها، هزینه های قابل توجهی بر کشور تحمیل شد. از نظر روش شناسی در مراحل سه گانه، ابتدا علت بی توجهی به اصلی بودن مسئله جنگ طرح خواهد شد و سپس، علت و نتایج آن مورد اشاره قرار خواهد گرفت.
الف) دوره اول؛ قبل از حمله سراسری عراق در 31 شهریور سال 1359
با وجود آنکه بلافاصله پس از پیروزی انقلاب، مداخلات نظامی- امنیتی عراق در مرزها و در داخل کشور آغاز و پی گرفته شد، هیچ گاه تهدید نظامی عراق و احتمال جنگ، همانند آنچه بعدها صورت گرفت، پیش بینی و در نتیجه جدی گرفته نشد. با وجود آنکه در فروردین 59 خطر جنگ میان دو کشور موجب استقرار نیروهای نظامی در مرز شد، اما در خرداد همان سال، برابر اسناد موجود، با این تحلیل که خطر برطرف شده، بخشی از نیروها به پادگانها مراجعت کردند. تنها در شهریور سال 59 خطر وقوع جنگ قطعی ارزیابی شد که در عمل، جنگ شروع شده بود.
در این مرحله، مناقشات سیاسی با انتخاب بنی صدر بعنوان رئیس جمهور در بهمن سال 58، تشدید شده بود. چنانچه در 17شهریور سال 59 و تنها 13 روز قبل از حمله سراسری عراق، رئیس جمهور در میدان شهدا سخنرانی کرد و با واکنش هایی که برانگیخت، کشور در آستانه رویارویی داخلی قرار گرفت.
در پاسخ به پرسش درباره غفلت از اصلی بودن تهدید و جنگ، بنظر می رسد در این مرحله، مناقشات سیاسی، تحت تأثیر استقرار نظام و جهت گیری آن و همچنین آرایش سیاسی نیروها در ساختار سیاسی کشور قرار داشت و لذا در مقایسه با تهدید عراق، مسئله اصلی بود. مهمترین نتیجه غفلت از تهدید عراق، وقوع جنگ و پیامدهای خسارت بار آن بود.
ب ) دوره دوم: پس از حمله عراق و اشغال برخی شهرها و مناطق مرزی
غافلگیری در برابر حمله عراق، پیامدهای مخاطره آمیزی داشت که مهمترین آن، اشغال بیش از 20 هزار کیلومتر مربع از خاک کشور بود. در چنین شرایطی در حالی که واکنش اولیه در برابر حمله عراق موجب انسجام سیاسی در کشور شد، با فرونشستن التهاب جنگ، مناقشات سیاسی از سرگرفته شد، با این تفاوت که مسئله جنگ نیز بخشی از آن را تشکیل می داد.
در این مرحله با وجود تأکید امام بر اصلی بودن مسئله جنگ، همچنان مناقشات سیاسی در تصمیم گیری و رویارویی ها نقش اساسی داشت. امام در یک مرحله برای جلوگیری از تشدید اختلافات، سران قوا را از سخنرانی تا پایان جنگ منع کرد. ( همان،ج14، ص 202)
مهمترین نتیجه غفلت از اصلی بودن مسئله جنگ در این مرحله، تداوم استقرار ارتش عراق در مناطق اشغالی، به مدت 20 ماه بود. در حالیکه این امکان وجود داشت که دشمن سریعتر از مناطق اشغالی عقب رانده شود.
ج ) دوره سوم: پس از فتح خرمشهر و ادامه جنگ در خاک عراق
با فتح خرمشهر و پیش از آن حذف بنی صدر از ساختار سیاسی، به نظر می رسید که تلاقی پیروزی بر عراق و انسجام در ساختار سیاسی، موجب تمرکز بر مسئله جنگ و دستیابی به پیروزی نظامی بر عراق خواهد شد، حال آنکه با ادامه جنگ و گسترش دامنه آن، مجدداً مناقشات سیاسی از سرگرفته شد. در حالیکه جنگ در وضعیت حساس و سرنوشت ساز قرار داشت، اما میزان تمرکز بر مسئله جنگ، با بسیج نیروها و تخصیص منابع بیشتر، تناسب نداشت. تنش های سیاسی چنان شدت گرفت که بحث هایی درباره جلوگیری از ارسال برخی از روزنامه ها به جبهه ها مطرح شد. امام همچنین با تأکید بر اینکه اگر اختلافات به جبهه ها سرایت کند، مصیبت پیش می آید، به این موضوع اشاره کردند که: « اگر صدمه ای این کشور ببیند، از اختلاف سران است.» ( همان ،ج18، ص 38)
مهمترین نتیجه غفلت از اصلی بودن مسئله جنگ در این مرحله، علاوه بر طولانی شدن جنگ، تغییر در موازنه نظامی، با برتری عراق بر ایران و در نتیجه اتمام جنگ با پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران شد.
نتیجه گیری:
1) بررسی یاد شده در مراحل مختلف، ناظر بر این معناست که مناقشات سیاسی، مسئله جنگ را تحت تأثیر قرار داد و نتایج نامطلوبی را به همراه داشت. حتی پس از اتمام جنگ نیز مناقشات سیاسی در تعریف نقش و عملکرد شخصی- سازمانی، نحوه فهم از واقعیات جنگ را تحت تأثیر قرار داده است.
2) با فرض صحت ارزیابی اجمالی از تأثیر عوامل مختلف در نادیده گرفتن مسئله جنگ بعنوان مسئله اصلی، این پرسش وجود دارد که؛ چرا ملاحظات و مناقشات سیاسی تا این اندازه تأثیرگذار است؟ آیا پیدایش اینگونه مناقشات، ریشه در فروپاشی نظم سیاسی بر اثر انقلاب و چالش های تأسیس و استقرار مجدد آن دارد؟
نویسنده: محمد درودیان نویسنده و پژوهشگر جنگ http://m-doroodian.blogfa.com