گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در گفت و گو با جماران؛

رییس دانشکده علوم رفتاری و سلامت روان دانشگاه تهران: نترساندن مردم تبدیل به اصلی ترین راه مدیریت بحران شده است/ مردم ترسو نشده اند، سوء مدیریت موجب افزایش نگرانی شده است

مشکل در جایی است که مردم میدانند خطر وجود دارد، اما به آن ها واقعیت گفته نمیشود. به همین جهت خود را در جامعه ای نا ایمن احساس میکنند که نمیتوانند به اظهارات و اطلاعاتی که از جانب مسئولین ارائه میشود اعتماد کنند و آرام شوند و برای آرامش خود به شایعات پناه میبرند. این مردم نیستند که ترسو تر، بی ایمان تر یا شایعه پرداز تر شده اند، بلکه مدیریت بحران، تدابیر ایمنی و پیشگیرانه و ناکارامدی برنامه های چند دهه گذشته و حال است که موجب بروز چنین مسائلی در جامعه شده است.

پایگاه خبری جماران، سحر مهرابی: بعد از گذشت چند روز بار دیگر بامداد چهارشنبه تهران لرزید و مردم را به خیابان ها کشاند. ترس از زلزله و تلاش برای حفظ خود و خانواده از آسیب نه تنها امری طبیعی بلکه کاملا منطقی نیز هست، اما آنچه در زلزله اخیر تهران رخ داد از نگاه برخی، کمی بیش از واکنش های طبیعی بود، به گونه ای که در هفته گذشته همچنان بسیاری از مردم شب ها را خارج از خانه های خود سپری کردند و التهاب در جامعه به وضوح به چشم می خورد. 

اما سوال اینجاست که آیا جامعه ما درگیر اضطرابی است که هر از گاهی با بروز بلایی طبیعی یا غیر طبیعی به شکل افراطی خود را نشان می دهد؟ یا آنکه واکنش هایی که به چشم می خورد طبیعی است و نمی توان آن ها با ناشی از نوعی اضطراب اجتماعی دانست. دکتر جعفر بوالهری، رییس مرکز تحقیقات سلامت معنوی و دانشکده علوم رفتاری و سلامت روان دانشگاه تهران در گفت و گو با خبرنگار جماران به نکاتی در این زمینه اشاره کرد که مشروح آن در ادامه خواهد آمد:

آقای بوالهری! در جامعه التهاباتی به چشم می خورد که به یک جرقه بروز و ظهور پیدا می کند. به طور مثال در زلزله اخیر تهران، التهاب و نگرانی به اندازه ای بر مردم سایه انداخت که با وجود چند روز از گذشت آن، همچنان بخشی از  مردم در نگرانی و التهاب به سر می برند . به نظر شما این حد از نگرانی از کجا ناشی می شود؟

التهاب و نگرانی در فرد، در خانواده یا در جامعه ناشی از عوامل و موضوعات زیادی است و نمی توان تنها از یک منظر آن را مورد بررسی قرار داد. این التهاب ممکن است ناشی از آموزش باشد، به گونه ای که «تاب آوری» به جامعه آموزش داده نشده و تقویت نشده باشد. از سوی دیگر این امکان وجود دارد که شدت ضربه، صدمه یا استرش شدید باشد، این عامل می تواند فرد به فرد متفاوت باشد. همچنین ناکارآمدی محیط از نظر  اقتصادی، فیزیکی، معماری می تواند عامل مهمی در ایجاد اضطراب باشد. امنیت ساختمان ها و امنیت اقتصادی بعد از بروز فاجعه می تواند میزان اضطراب را کاهش دهد. از سویی اگر محیط از نظر عاطفی، معنوی و روانی کارآمد باشد نگرانی را درمیان مردم کاهش میدهد.

تا اینجا باید بپذیریم که علت چنین التهاب و آنچنان پاسخ هیجانی و پراضطراب و حتی فلج کننده خدمات امدادی و آرامش روانی می تواند ناشی از عوامل زیادی باشد که یکی از این عوامل ناشی از عدم آمادگی قبلی، آموزش و حمایت لازم  بوده است. در حقیقت مردم می دانند که این امکانات پیش بینی نشده است و همین امر موجب افزایش نگرانی ها و بروز التهاب میشود.

اما شاید این سوال پیش آید که چرا این التهاب ادامه پیدا می کند. بخشی از مدیریت بحران علاوه بر آنکه موارد امدادی را شامل می شود، بحث آرامش روانی را نیز در بر می گیرد. علاوه بر مواردی که در مورد  مدیریت بحران محیط فیزیکی گفته شد، باید توان مدیریت بحران در عوامل روانی و کنترل اضطراب مردم نیز وجود داشته باشد که مانع ادامه یافتن التهاب در میان مردم شود.

اگر بخواهیم رفتار مردم در چند سال اخیر را بررسی کنیم، آیا می توانیم بگوییم نگرانی و اضطراب در مردم افزایش پیدا کرده است یا به طور کلی مردم مضطرب تر شده اند؟ اگر چنین است، چه عواملی موجب این امر شده است؟

به نظر من و برحسب مطالعات بسیاری که صورت گرفته است، استرس، اضطراب، تنش های بین فردی و خانوادگی، تنش و بحرانهای اجتماعی و به ویژه انواع دیگر بیماری های روان و روانی- اجتماعی در طول چند دهه اخیر در کشور افزایش یافته است. این افزایش را نمی توان کتمان کرد. اما درمورد چرایی آن باید چندین عامل را در نظر گرفت.

یکی از مجموعه علت هایی که وجود دارد،  مواردی بود که درمورد مدیریت بحران برای زلزله گفته شد که عللی عمومی است و می توان آن را به سایر عرصه ها نیز تعمیم داد. 

از دلایل دیگر می توان به حاکمیت احساس در جامعه، اعتقادات و رویکردهای دینی در مدیریت جامعه و مدیریت بحران اشاره کرد. ببینید یکی از مشکل ها اینجاست که  به جای آنکه روش های علمی ، پژوهشی، تجربی و تبادل تجارب  با جهان در دستور کار قرار گیرد رویکرد های غیر علمی به عنوان راهکار در نظر گرفته میشوند. 

در دنیای امروز چنان پیشرفتی رخ داده است که برای داشتن فرد یا جامعه ای سالم و به دور از التهاب و حتی برای داشتن جامعه و فرد مومن و دیندار ( که خود از عوامل اصلی آرامش هستند) به جز پایبندی به باورهای دینی و معنوی، بر بهره گیری از علوم و مدیریت علمی تاکید می شود. این در حالی است که دانشمندان، فرهیختگان و دانشگاهیان پژوهش های آن ها، جایی در  مدیریت بحران و التهاب جامعه ما ندارد.

 مسئله دیگر این است که در زلزله اخیر شایعات به نگرانی مردم دامن می زد، حتی در بسیاری از موارد این شایعات موجب نگرانی بیشتر مردم می شد و همچنان نیز چنین است. در مقابل خبر های امیدوار کننده کمتر انتشار می یافت. آیا میتوان گفت مردم به تمایل بیشتری به نشر اخبار ناموثق اما نگران کننده دارند؟ به طور کلی آیا سیاه نمایی جزئی از جامعه ما نشده است؟

شایعات در فضای  بی اعتمادی، ناامنی و به ویژه محرومیت از اطلاعات تولید و پخش می شود. همه عوامل ایجاد کننده التهاب و بحران که برشمرده شد، اگر رسانه ای در دسترس مردم نباشد که اطلاعات مربوط به بحران، روش مقابله، چگونگی دستیابی به آرامش و ایمنی را صادقانه و بی کم و کاست در اختیارشان قرار دهد، ترس و ناامنی موجب ایجاد شایعات می شود.

نکته جالب در این خصوص این است که به جای آنکه به مدیران ما این دست موارد آموزش داده شود، تنها گفته شده است که مردم را نترسانید و سعی در آرام کردن آنها داشته باشید. از سویی گویا گفتن واقعیت و خطرات به نوعی سیاه نمایی دانسته میشود.

مشکل در جایی است که مردم این رفتار را شناخته اند و می دانند که خطر وجود دارد، اما به آن ها واقعیت گفته نمی شود.

به همین جهت خود را در جامعه ای نا ایمن احساس میکنند که نمی توانند به اظهارات و اطلاعاتی که از جانب مسئولین ارائه می شود اعتماد کنند و آرام شوند و برای آرامش خود به شایعات پناه می برند. این مردم نیستند که ترسو تر، بی ایمان تر یا شایعه پرداز تر شده اند، بلکه مدیریت بحران، تدابیر ایمنی و پیشگیرانه  و ناکارآمدی برنامه های چند دهه گذشته و حال است که موجب بروز چنین مسائلی در جامعه شده است.

 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.