پایگاه اطلاع رسانی جماران - زهرا رضایی: دو سال از روی کار آمدن دولت یازدهم می گذرد. دولت تدبیر و امید در حوزه زنان و جوانان وعده هایی داده است که از جمله این وعده ها ایجاد بستر مناسب برای بکارگیری زنان و جوانان توانمند در عرصه مدیریت های کلان و پیگیری مطالبات آنان از این طریق است. "بی نظیر جلالی" مدیرکل فرهنگی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی از نمونه های بارز تحقق وعده های دولت یازدهم در این راستا است. به همین مناسبت پایگاه اطلاع رسانی جماران گفت و گویی با وی داشته که ضمن آن به بررسی چالش ها و محدویت های پیش روی مدیریت زنان و جوانان پرداخته است. شرح این گفت و گو در زیر می آید:
خانم جلالی برای مخاطبان جماران به ویژه جوانان، از فعالیت های اجتماعی و سیاسی و حضور خود در جامعه مدنی پیش از ورود به دولت بگویید؟
من بی نظیر جلالی هستم. متولد 1360 از شهر سنندج. کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی دارم و فعالیت های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خود را از هجده سالگی شروع کردم. و جز اولین مشاورین جوان استاندار کردستان بودم همچنین از موسسان اولین تشکل استان کردستان در حوزه زنان بودم. این تشکل در سال 1377 شروع به شکل گیری و فعالیت کرد و زمانی که در سال 1379 موفق به اخذ مجوز شد؛ یکی از بیست انجمنی بود که در سطح کشوری از سازمان ملی جوانان مجوز گرفته بود و در واقع جز طلایه داران فعالیت مدنی جوانان در آن دوران بودیم. "کانون سبز دختران" فعالیت های خوب و موثری را در زمینه مسایل زنان و دختران جوان انجام داد به عنوان مثال سمینار حقوق سیاسی زن در جمهوری اسلامی ایران برای اولین بار در کردستان توسط این انجمن برگزار گردید. همان سالها من جوان نمونه و یا در واقع دختر نمونه کشور شدم. در آن دوران سرکار خانم "زهرا شجاعی" مسئول مرکز امور زنان ریاست جمهوری بودند و من این افتخار را داشتم که این تندیس را از دست آقای سید محمد خاتمی رییس جمهور وقت گرفتم. همچنین در همین دوران ایده تشکیل پارلمان جوانان و دانش آموزی در کشور شکل گرفت، که من در جریان رای گیری انتخابات آن، بیشترین رای را از NGOهای کشور به دست آوردم و با اینکه اکثر NGO ها تهرانی بودند و من شهرستانی و تعداد NGO های کردستان هم کم بود، اما من بیشترین رای را از طریق اهالی نهادهای مدنی گرفتم و نایب رییس پارلمان جوانان کشور شدم. تمام جوانانی که در آن مقطع در پارلمان حضور داشتند اکثرا جوانانی هستند که امروز جز مدیران خوب کشور هستند و امروز شاهدیم که جواب این اعتمادها داده شده است. این جوانان که در واقع نخبگان جوان کشور بودند از همه گرایش های فکری در میان آنان حضور داشت و این نشان می دهد که این امر فقط در اثر دادن فضای اعتماد به جوانان در دوره اصلاحات است. من موقعیت و فرصت پیش آمده امروز را مدیون فضایی می دانم که در دوران اصلاحات حاکم بود و آن اعتماد و باوری بود که به جوانان داشتند و فضا را برای رشد آنها مهیا کردند و خدا را شاکرم که به عنوان یک خانم جوان کرد که در واقع می توان گفت جوانترین مدیر زن در مجموعه دولت هستم به عنوان مدیرکل بخش فرهنگی وزارت کارو رفاه و تعاون به خدمت مشغولم. روال معمول در حوزه فرهنگی همیشه اینگونه بوده است که آقایان مسئولیت داشته اند و این نخستین بار است که یک خانم - که از قضا روانشناس هم هست و من معتقدم این تخصص برای حوزه فرهنگی که دنبال تغییر رفتار است لازم به نظر می آید - به این سمت گمارده شده و من خوشحالم که در این حوزه توفیق خدمت دارم. شاید باورتان نشود در ستادهای مختلفی که ما در حوزه های فرهنگی در کل کشور داریم مانند: ستاد اقامه نماز، امربه معروف و نهی از منکر و مانند اینها، اکثریت قاطع مسئولیت ها با آقایان و به ویژه روحانیان است، اما من سعی کردم که این خانم بودن و جوان بودن برایم محدودیتی ایجاد نکند و گاهی حتی خیلی بیشتر از همکاران مرد فعالیت می کنم تا نشان دهم زن بودن و جوان بودن منافاتی با فعالیتهای فرهنگی ندارد. کارآمد بودن در حوزه فرهنگی که پیوند عمیقی با مذهب دارد برای یک مدیر جوان خانم که از قضا مجرد هم هست بسیار سخت است. چرا که بنده به عنوان نماینده دختران جوان این سرزمین که به خاطر شرایط خاص اجتماعی کشور میزان تجرد آنها هم بالا رفته مسیر دشواری پیش رو دارم همینطور که مستحضرید تاکنون اینگونه بوده است که یکی از آیتم های بحث انتخاب مدیریت ها تاهل است در حالیکه دکتر ربیعی با دیدگاههای متحول فرهنگی که داشتند تابوشکنی کردند و به من به عنوان یک دخترجوان اعتماد کردند و در این سمت حساس توفیق مسئولیت را دادند. جا دارد که از ایشان و آقای روحانی تشکر کنم که بالاخره به جوانان امثال من که در دوره های پیشین و در مقطع خاصی برای توانمندی ما هزینه شده است، عنایت داشتند. حقیقت امر این است که امروز بکارگیری زنان و دختران توانمند اجتناب ناپذیر می نماید و تشخیص این مهم نیازمند تدبیر است.
چالشها و محدودیت های یک زن مدیر جوان چیست؟ با چه باید ها و نبایدهای نانوشته در جریان کار خود مواجه شدید و چگونه آنها را مدیریت می کنید؟
وقتی بحث بکارگیری زنان در بحث مدیریتی در سطوح بالا می شود همه به دنبال این هستند که مدیریت ها به خانم های میانسال داده شود؛ چرا که کمتر پیش می آید که به یک جوان آن هم یک زن جوان اعتماد کنند. همیشه نیروهایی که مثلا 20 سال سابقه کارمدیریتی دارند و متاهل و دارای فرزند هستند را گزینه های مناسب تر و موفق تر برای پست های مدیریتی می دانند و کمتر این اعتماد را به جوانان می کنند. از طرف دیگر تنها بحث بر سر دادن یا ندادن پست به یک خانم و یا یک جوان و قرار دادن او در این موقعیت نیست. اصل اعتقاد و باور مدیر بالادستی به توانمندی آن زن در آن موقعیت مدیریتی است. در کشوری مثل کشور ما کافی است که یک مدیر زن تنها یک اشتباه انجام دهند تا برای همیشه از گردونه موفقیت حذف شود؛ در حالی که همین موقعیت برای مردان با اشتباهات متعدد پیش می آید و تنها ممکن است از این پست مدیریتی به پست دیگر منتقل شود. من فکر می کنم حتی اگر مدیر بالادستی شما هم به شما اعتماد داشته باشد ولی سایر مدیران و دیگر همکاران و مجموعه زیردست شما اعتقادی به انتخاب مدیر بالا دستی شما نداشته باشند باز هم مشکلات بسیار زیاد خواهد بود. چراکه برخوردها و رفتارهایی می بینید که نشان می دهد مدیران هم عرض و زیر مجموعه به اندازه مدیران کلان و بالادستی این اعتقاد را به مدیریت زنان ندارد. گاهی مجموعه آن قدر این فشار به زنان مدیر را ادامه می دهند تا خود زنان عقب بکشند که خوشبختانه من با توجه به اینکه در فضاهای سیاسی و اجتماعی بزرگ شده ام با این آسیب های پیش روی فعالیت زنان آشنا هستم و سعی می کنم بی مهری ها را تاب بیاورم و احساسم این است که وقتی در این جایگاه قرار گرفته ام دیگر تنها شخص خودم مهم نیست من اینجا نماینده قشری هستم که حضور من باید باز کننده راه برای اعتماد به آنان باشد نه اینکه خدایی نکرده بر اثر اشتباه من یا کم آوردنم در برابر مشکلات راه بقیه هم سد شود.
در کشور ما یک مدیر خانم باید 10 برابر یک مدیر آقا تلاش کند تا توانمندی خود را اثبات نماید. در حالی که یک مدیر مرد اصلا نیازی به اثبات خود ندارد و وقتی به این مساله از سوی زنان اعتراض می شود سریعا یک برچسب نگاه فمنیستی داشتن به شما زده می شود در حالی که واقعا اینگونه نیست و بسیاری از زنان فعال ما دنبال شایسته سالاری هستند و این امر اجتناب ناپذیر خواهد خواهد بود که به هر حال کشور ما به حضور زنان و تخصص آنان نیازمند است و باید از یک جایی شروع کرد.
آیا کُرد بودن محدودیتی یا چالشی برای مدیریت شما ایجاد کرده است؟ احساس تفاوتی یا برخورد خاصی در مجموعه داشته اید؟
از استان کردستان به جز آقای "ادیبی" که به تازگی به عنوان سفیر انتخاب شده اند، مدیرکل خانم آنهم در سطح وزارت خانه جز بنده نداشته ایم. اما از استان کرمانشاه بله مواردی بوده است. اما در پاسخ به سوال شما باید بگویم که برای من جالب است که طی 25 سالی که در سنندج زندگی کرده ام هیچ وقت احساس نکردم که با بقیه شهروندان کشورم تفاوت دارم اما از زمانیکه این سمت را گرفته ام خصوصا اینکه این سمت یک سمت فرهنگی است رفتارهای متفاوتی را احساس کرده ام. خیلی جاها هم شنیده ام که گفته اند من از اهل سنت هستم. من خودم به شخصه وقتی تاکیدات حضرت امام و مقام معظم رهبری را می خوانم و می شنوم، می بینم که دیدگاه ایشان نسبت به شیعه و سنی به گونه دیگری است و از اتحاد و همدلی شیعه و سنی صحبت می کنند و هر گونه بی مهری را که عامل تفرقه شود منع می کنند تعجب می کنم که عده ای معدود متاسفانه در عمل این مساله را رعایت نمی کنند. برای خود من خیلی جالب بود این مساله. من تا قبل از اینکه به این سمت انتخاب شوم اینقدر روی کرد بودن یا مذهب من حساس نشده بودند اما در این فاصله چند ماهه مدیریتی من چندین باراین برخوردها را احساس کردم در حالی که تصورم این بود که در این سطح مدیریت کشور، اصلا مهم نیست که یک کرد سنندجی یا کرد اهل سنت پستی را بگیرد. گر چه من شیعه هستم اما این مساله از جمله مسایلی بود که باعث می شد مسئولیت من سختتر باشد.
برخی معتقدند که مدیر شدن بدون پشتوانه و به اصطلاح "آقازادگی" امکان ندارد، این در حالیست که شما تنها با تکیه بر توانمندی فردی خود به این سمت انتخاب شده اید. با توجه به این مساله مشکلی برای شما ایجاد نشده است؟
البته برای زنانی که مستقل هستند، شاید خیلی شرایط متفاوت باشد. اوایل بحث کاری و مدیریتی ام هر جا که می رفتم انگار باور اینکه یک خانم آن هم با این سن و سال مدیرکل شده است برای آنان بسیار سخت است. سختی دیگر قضیه این است که کاملا احساس می کنی آنها شما را توانمند و یا آشنا به مسایل حوزه مدیریتی نمی دانند و کاملا با پیش داوری با شما برخورد می کنند. اما من از آن جا که به لطف بزرگانی که از نوجوانی مورد اعتماد آنان قرار گرفته ام و اعتماد آنان، اعتماد به نفس و توانمندی لازم را به من داده است از عهده همه مشکلات و هجمه ها برمی آیم. من در همان دوران نوجوانی افتخار داشتم که مشاور آقای دکتر عبدالله رمضان زاده استاندار محترم دولت اصلاحات در کردستان باشم و ایشان به من اعتماد داشتند. من هفده یا هیجده سالم بود که در شورای اداری استانداری کردستان با اصرار آقای رمضان زاده پای تریبون می رفتم و صحبت می کردم و نظرات و پیشنهادات خود را در حضور بزرگان بیان می کردم. یادم هست ما هر کجا و هر جلسه ای که با ایشان داشتیم در جمع ایشان من را نماینده آینده سنندج خطاب می کردند و این مساله آرزوهای دوران کودکی ام را که از قضا به خاطر هم نام بودنم با یکی از بزرگترین زنان سیاستمدار خاورمیانه خانم بی نظیر بوتو بود را بیشتر پرو بال میداد و باعث می شد که من برای خودم محدودیتی به عنوان یک دختر کرد و از یک نژاد اقلیت قایل نشوم و یا اینکه خانواده ام جایگاهی در قدرت ندارد برای من مانعی محسوب نمی شود. امروز اگر من در این جایگاه هستم به خاطر محبتی ست که خانواده ،همشهریان و مشوقانم به من داشته اند و بستر فرهنگی که برایم فراهم بوده است در این جا لازم است از دو نفر تشکرویژه داشته باشم یکی از آقای فیروزآبادی قائم مقام وزارت کار که بنده مشاور در امور بانوان و نهادهای مدنی ایشان هستم و افتخار همکاری با ایشان را دارم و ممنونم که به من و توانمندی هایم اعتماد دارند و نیز جناب آقای دکتر ربیعی که به معنای واقعی کلمه حمایتگرند و با وجود همه موانع و چالش هایی که پیش پای من به عنوان یک زن جوان مدیر وجود دارد که به آنها اشاره کردم از من حمایت می کنند و نشان دادند که قصدشان از انتصاب جوانی مثل من فقط دادن یک پست برای ادعای به کار گرفتن زنان و جوانان نبوده است و واقعا نگاهشان حمایتی است. برنامه های من را می بینند و پیشنهاد می دهند و حمایت می کنند. و خیلی مهم است که ایشان با اعتقاد قلبی و در عمل فضا را هم برای حضور زنان و جوانان مهیا کرده اند.
آیا جوان بودن شما دلیل یا بهانه ای برای ایجاد چالش در مدیریت شما بوده است؟ نگاه به یک مدیر زن جوان در مجموعه چگونه است؟
من در اوایل کارم وقتی با یکی از مدیران مرد صحبت می کردم به من گفت شما متولد 60 هستید و من از سال 60 مدیرکل هستم! جالب است ما جوانانی هستیم که یک دوره رکود را در دوران دولت های نهم و دهم گذراندیم. سالهای سختی بود. پیش از این دولت در دوران اصلاحات به ما اعتماد شد و برای توانمندی ما برنامه ریزی و هزینه شد اما به دلیل طرز فکری که در دولت بعدی حاکم بود ما کاملا منزوی و کنار گذاشته شدیم. این در حالی بود که ما لااقل خودمان را جوانانی با اعتقاد عمیق به انقلاب و امام و رهبری می دانیم و اساسا مساله ای را هم برای کتمان کردن نداشتیم و چارچوب های فکری و عملی ما در چارچوب ارزشهای انقلاب بوده و هست؛ اما متاسفانه همیشه در دوره هایی نگاههای افراطی ای هستند که همه چیز و همه کس را تنها از زاویه دید خود می بیند و تعبیر و تفسیر می کنند.
خوشبختانه در وزارت وزارت کار، رفاه و تعاون این اعتماد هست و این بزرگواران این اعتماد را به من کرده اند و برخی از عدم همراهی ها در مجموعه را نمی توان اصلا به دولت انتساب داد. آقای روحانی با آن سرفصل هایی که برای اهداف و برنامه های خود تعریف کرده اند و به وزرا داده اند این مسایل را از وزرای خود نیز مطالبه می کنند و وزرا هم با وجود همه محدودیت هایی که در همه ارکان جامعه است بایستی به این مهم عمل کنند. البته این میزان تعهد بستگی به میزان اعتقاد وزیر به حضور زنان هم بستگی دارد. به عنوان مثال همه وزرا بایستی مشاور در امور بانوان داشته باشند، اما هنوز وزارتخانه هایی را داریم که با وجود نیاز چند برابری به حضور مشاور بانوان هنوز این مساله را محقق نکرده اند. به عنوان مثال در وزارت خانه مهمی مثل وزارت بهداشت به رغم همه فعالیت های مدنی آقای هاشمی و با وجود ضرورت حضور مشاورز زن هنوز این مهم تحقق نیافته است. جا دارد که همین جا اعلام کنم که زنان تحصیل کرده و بسیار توانمندتر از من هم در جامعه هستند که هنوز متاسفانه شناخته نشده اند یا فرصتی برای شناخته شدن آنان به وجود نیامده است. امیدواریم که دولت در آینده فضایی فراهم شود که از خانم های توانمند بیشتری کمک بگیرد.
اما محدودیت ها برای دختران و زنان جوان در فضای کارگری هم وجود دارد. من در دیدارهایی که از کارخانجات کشور برای برقراری ارتباطات فرهنگی با جامعه کارگری داشته ام متوجه حضور تعداد زیادی از دختران جوان در فضاهای کارخانه ها شده ام که با وجود همه توانمندی ها، محدودیت هایی دارند. این محدودیت ها باعث می شود که نتوانند ازدواج کنند و یا اگر ازدواج کرده اند جرات بچه دار شدن ندارد، از ترس اینکه مرخصی های زایمان موجب از دست رفتن فرصت شغلی شان شود. ما از ابتدای انقلاب به سازمان جهانی کار ILO وابسته به سازمان ملل پیوسته و گفته ایم که 30 درصد از تشکل های کارگری خود را زنانه می کنیم. تا این اتفاق پیش نیاید و تا زمانی که تشکل های کارگری زنانه ای نداشته باشیم که کارگران زن و دختر ما مطالبات شغلی به حق خود را از طریق این نهادهای مدنی پیگیری نکنند این محدودیت ها و ترس از دست دادن فرصت شغلی همراه این عزیزان خواهد بود. من این خبر و وعده خوش را می دهم که یکی از ماموریت هایی که آقای ربیعی به من واگذار کرده اند تحقق این مهم است که ما کار را شروع کرده ایم و به شدت در تلاشیم که خانم های کارگر را تشویق کنیم که در شوراهای اسلامی کار کاندیدا شوند و رای بیاورند و ان شاء الله اگر خداوند توفیق بدهد و این مهم را شامل حال ما کند من فکر می کنم تا پایان دولت آقای روحانی این اتفاق بیفتد و دولت یازدهم موفق شود پس از حدود چهار دهه از گذشت انقلاب اسلامی داستان تشکل های کارگری زنان شکل بگیرد. همچنین من و همکارانم در دفتر فرهنگی تصمیم داریم که از دختران جوان کارگر تجلیل شود. چرا که بسیاری از این دختران جوان به گفته مدیران خود سرپرست خانواده هم هستد. خانم جوانی 22 ساله را در یکی از بازدیدها شناسایی کردیم که دو برادر معلول و مادر بیمار داشت و سرپرستی خانواده و مخارج آن بر عهده این جوان بود. من همانجا این پیشنهاد را به دوستان دادم که ان شاء الله در ویژه برنامه های وزاتخانه زمینه را فراهم کنیم که امثال این خانم جوان به عنوان کارگر جوان نمونه انتخاب شوند. هرچند از قبل نیز چنین برنامه هایی وجود داشته است اما ممکن است سهوا در انتخابهایمان کارگر نمونه را از خانم های تحصیل کرده مثلا فردی که دکترای داروسازی دارد و با همراهی یک خانواده توانمند و حمایت کننده به این موفقیت ها رسیده است به عنوان کارگر نمونه معرفی کنیم که انتخاب او ضمن این که در جای خودش شایسته و مناسب است اما چندان تغییری در مسیر زندگیش ایفا نکند . در حالی که انتخاب آن دختر جوان سرپرست خانوار به عنوان کارگر نمونه سرنوشت زندگیش را تغییر می دهد و ممکن است زمینه برای او مهیا شود و تصمیم بگیرد درس بخواند و یا یک کارآفرین بزرگ شود و مسیر زندگی اش عوض شود. کما اینکه زندگی خود من عوض شد. من در سال 79 که سرکار خانم زهرا شجاعی که مسئول امور زنان ریاست جمهوری وقت بودند به سنندج آمدند و از انجمن ما که 1000 نفر عضو داشت و با حمایت سازمان صنایع دستی کار خود را شروع کرده بودیم دیدار کردند و من که آن زمان 19 ساله بودم مورد اعتماد و حمایت قرار گرفتم و آن سال به عنوان دختر نمونه کشور انتخاب شدم و همین مسبب تغییر مسیر زندگی من شد و امروز اگر مدیرکل وزارت کار هستم علتش آن اعتماد بود. من مطمئن هستم که این نوع حمایت با افکار و اعتقاد آقای ربیعی بسیار نزدیک است نگاه ایشان بسیار حمایتگرانه است و امیدوارم که حداقل جوانان توانمند ما مورد اعتماد قرار بگیرند.
واقعیت این است که جوانان کشور ما از شعار دادن و از جیب این و آن خرج کردن خسته شده اند و واقعا نیاز است که افراد شایسته در حوزه کار و کارآفرینی شروع به کار کنند. امروز یکی از بحث های مهم پسا تحریم که بارها در مورد آن صحبت شده است، امکان ایجاد فضای مناسب برای زنان کارگر، کارآفرین و فرهیخته است و می تواند به حضور آنان در جامعه و بازار کار کمک کند و هیچ کدام نه در منافات با دین و شرع است و نه هیچ مساله دیگری. مقام معظم رهبری هم بارها بر حضور بانوان در تاکیدات و سخنان خود اشاره کرده اند و ما امیدواریم که شرایط برای حضور و رشد و اعتماد به آنان مهیا شود و روزی در این سرزمین امکان رشد و پیشرفت بیش از پیش همه دختران ما وجود داشته باشد.
در بحث مدیریت های کلان به کارگیری زنان تا کنون در بهترین حالت حدود 3 درصد بوده است. دولت و معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری وعده داده است که در برنامه توسعه ششم زمینه ها برای رسیدن به سی درصد حضور زنان در مدیریت های کلان مهیا شود. به نظر شما چقدر این وعده عملی است؟
ما باید به خانم مولاوردی کمک کنیم. واقعیت امر این است ایشان تمام تلاش خود را می کنند اما چون عده ای به نوع دیگری این مسایل را تحلیل و تعریف می کنند کار بسیار سختی پیش رو دارند. ضرورت حضور زنان در مدیریت های کلان و استفاده از تخصص آنان از مسایل اجتناب ناپذیر است. من فکر می کنم رسانه ها، شخص آقای روحانی و وزرای ایشان باید به کمک خانم مولاوردی بیایند من معتقدم این اتفاق ها نمی افتد مگر اینکه همه این عوامل به این اعتقاد و باور برسند و از طرف دیگر هم جامعه مدنی و مطبوعات بایستی کمک کنند. خانم های توانمند را شناسایی کنند و مشکلات پیش رو را در رسانه ها مطرح کنند و این امر را در اولویت قرار دهند..
ما در وزارت کار دنبال این هستیم که زنی که سرپرست خانوار است به جای اینکه به خاطر فقر مالی در گرداب آسیب اجتماعی بیافتد در کارخانه ای یا تعاونی و یا کارگاهی کار آبرومندی پیدا کند و جامعه از آسیب ها مصون بماند.
اگر ما بتوانیم کاری کنیم که یک خانم جوان مستقل باشد و بتواند روی پای خود بایستد و در کنار این امر امکان زندگی موفق را هم برایش ایجاد کنیم می تواند در کنار شغلش در نقش همسری و مادری خود هم موفق باشد. برای همین مهم است که ما از کارفرما می خواهیم که در کنار کار این خانم به مهدکودک برای فرزند او هم بیندیشد و اینگونه دیگر زن کارگر خیالش هم راحت است که دیگر از خانه اش نیز نمی ماند و فکر و دغدغه نگهداری فرزندش را کمتر دارد و این به نفع کارفرما هم هست. اما در نظر گرفتن همه این جوانب یک عزم جدی و ملی را می طلبد و این را فقط خانم مولاوردی نمی تواند پیش ببرد و باید جامعه مدنی و مطبوعات و رسانه ها هم ایشان را کمک کنند. آقای روحانی و دولت ایشان دغدغه های بسیاری دارد که بحث زنان و مطالبات ایشان تنها بخشی از این دغدغه ها است اما کسانی که به ایشان رای دادند این بخش را هم از ایشان مطالبه و پیگیری می کنند.
در مورد عملکرد دولت یازدهم در حوزه زنان دو دیدگاه وجود دارد. عده ای انتصاب وزیر زن در دولت دهم را شکستن یک تابو و گام مهمی می دانند که عدم ادامه آن توسط دولت یازدهم را عقب نشینی می دانند و معتقدند دولت یا باید وزیر زن در کابینه انتحاب می کردند یا وزارت خانه زنان را محقق می کردند. اما عده ای هم روش دولت یازدهم در بکارگیری زن در مناصب ساختاری و پایه ای مانند انتصاب زنان بخشدار و فرماندار و معاون استاندار و همینطور تبدیل دفتر امور زنان به معاونت را زیربنایی تر می دانند؛ نظر شما چیست؟
آقای روحانی در شرایط خاصی مسئولیت را برعهده گرفتند. مسایل و مشکلاتی که دولت ایشان با آن مواجه شد خیلی تفاوت داشت با دولت های دیگر. به نظر من تنها گماردن وزیر زن یا مدیر زن بدون اعتقاد به ضرورت حضور زنان و تنها دادن مدیریتی با امر و نهی ها و عدم حمایت واقعی و در نهایت با کوچکترین عدم اجرای اوامری، او را مجبور به کنار کشیدن؛ به حضور زنان و رفع تابوی این حضور کمک نمی کند. اگر قرار است ما خانمی را وزیر کنیم باید او را با تمام اختیارات وزیر کرد. به نظرم کارهای پوپولیستی در عرصه مسایل زنان کمکی به حل مشکلات نمی کند. از طرف دیگر من معتقدم کارهای انجام شده و انتصاب ها و دادن مدیریت های کلان به خانم ها در دولت یازدهم کارنامه مناسبی تا کنون داشته است. ما شاهدیم که تنها در استان سیستان و بلوچستان 9 خانم فرماندار و بخشدار انتخاب شده اند و این کارهای زیربنایی همه کارهای خوبی هستند هر چند که همه خواسته ها و انتظارات زنان را تامین نمی کند. ولی بایستی ما در کنار انتظارتمان محدودیت ها و مشکلات خاص این دولت را هم در نظر بگیریم. من امیدوارم و از روی شواهد و مشاهدات احساس می کنم به زودی اتفاقات خوب بیشتری در حوزه زنان را شاهد خواهیم بود. در کنا همه اینها من معتقدم که خود ما خانم ها هم در کنار دولت برای رسیدن به سطح مطلوبی از مطالبات خود باید کار و تلاش کنیم. شاید یکی از بیشترین مشکلات خانم ها با خود خانم ها باشد. خیلی وقتها هست که یک مدیر خانم نمی تواند رضایت همکاران خانم خود را جلب کند و این هم البته علت دارد. چرا که فضا برای حضور زنان بسیار کم است. وقتی که تنها یک صندلی برای حضور مثلا 20 زن شایسته مدیریت وجود دارد طبیعی است که میزان رقابت هم بیشتر شود من معتقدم که مقصر هیچ کدام از این مشکلات زنان نیستند. بالاخره ما باید از یک جایی شروع کنیم. اتفاقات خوبی افتاده است و به سرعت این اتفاقات خوب در حال رشد است.
میزان اشتغال زنان ما در سالهای بعد از انقلاب در بهترین حالت ها در دوران اصلاحات به 16 درصد رسید در دوران دولت دهم و یازدهم 800 هزار کرسی اشتغال زنان از دست رفت و اواخر دوران دولت دهم و آغاز دولت یازدهم دوباره رو به رشد است. چه برنامه ها و رویکردی دولت یازدهم در این زمینه دارد؟ آیا قوانین مانع اصلی این درصد اشتغال پایین است؟
مشکل کارفرمایان ما این است که انتظار دارند دولت بیاید و تسهیلاتی خاص برای آنان ایجاد کند در عمل با مشکلی مواجهه نباشند مثلا تحریمی نباشد و....و در صورت سود دهی بالا آنوقت اولویتشان را کارگر و مشکلات آنها قرار می دهند در حالیکه رفع دغدغه های کارگران بواقع یک نوع سرمایه گذاری برای خود کارفرما و تولید محسوب می شود چرا که در این صورت کارگر با دل و جان برای کارخانه کار می کند اگر کارفرما توان تامین آنچه قانون برای کارگر زن خواسته است را داشته باشد یعنی مرخصی زایمان و داشتن مهدکودک را مهیا کند در عمل به نفع خود کارفرما هم هست. ما در وزارت کار یکی از کارهایی که در حوزه فرهنگی دنبال کردیم و برای اولین بار است که در کشور اجرا می شود بحث تامین و ارتقای بهداشت روان و جلوگیری از فرسودگی شغلی برای کارگران و مدیران است که این طرح را با همکاری انیستیو روان شناسی ایران می خواهیم که انجام دهیم.
برخی مشکلات پیش روی اشتغال زنان را بیشتر مباحث فرهنگی و سنتی می دانند نظر شما چیست؟
همیشه اینگونه بوده است که یک خانم شاغل برای دوام شغل خود مجبور بوده است در چندین جبهه بجنگد. معمولا می گویند کار خصوصی برای خانم ها خوب نیست. اگر چه ممکن است در مواردی به لحاظ اخلاقی یکسری مشکلات و سوء استفاده هایی در مشاغل خصوصی شده باشد ولی این دلیل نمی شود که همه کارهای خصوصی و شرکت های خصوصی اینگونه باشد. ما با تعداد وسیعی از دختران تحصیلکرده مواجه هستیم. در حال حاضر که دولت قطعا توان ایجاد اشتغال برای آنان در بخش دولتی را ندارد؛ دختران ما باید به بخش خصوصی ورود کنند و حسب هنچارهای عرفی و فرهنگی و طبق حقوق و قوانین مندرج در قانون کار هم ورود کنند .و در راس آن دولت و وزارت کار ،تعاون و رفاه اجتماعی هم تمام تلاش خود را انجام می دهد که مطابق قوانین با آنان برخورد شده و ضمن تامین امنیت روانی و شغلی شان زندگی خانوادگی سالمی داشته باشند
همانطور که اشاره کردید خیلی از مشکلات پیش روی اشتغال زنان نگاه های سنتی است. خیلی از این نگاه های سنتی با این تصور که فیزیولوژیک و ظرافت زن به گونه ای است که به هیچ وجه نباید برخی از کارها را بکند. من معتقدم نباید مشاغل را جنسیتی کنیم. باید انتخاب را به خود فرد واگذار کنیم تا در یک رقابت آزاد با دیگران خودش مسیر شغلی اش را انتخاب کند بهتر این است که محدودیت ایجاد نکنیم و هیچ شغلی را زنانه و مردانه صرف تلقی نکنیم و معیار شایستگی و توانمندی افراد باشد.
به عنوان آخرین سوال، به نظر شما نقش حضور زنان در توسعه پایدار تا چه میزان است؟ آیا واقعا رسیدن به توسعه در جامعه بدون حضور زنان محقق خواهد شد؟ نظر دولت و خصوصا وزارت کار در مورد چیست؟
اساسا توسعه پایدار از هر جنبه ای از آن، از توسعه فرهنگی گرفته تا اقتصادی و سیاسی و... بدون حضور زنان که نیمی از جمعیت هر کشور هستند امکان پذیر نیست. ما انقلابمان هم بدون حضور زنان به ثمر نمی رسید. مصداق و تایید کننده این مدعا سخنان بنیانگذار این انقلاب است که به درستی به حضور زنان و تاثیر و نقش عمده آنان در انقلاب اسلامی تاکید می کند. در جنگ تحمیلی بدون همراهی زنان و ایستادگی آنان که حتی شاهد تفنگ به دست گرفتن آنان و دفاع از مرزهای کشور توسط آنان بودیم؛ پیروزی ما ممکن نبود. نه جای انصاف است و نه معقول است که فکر کنیم با حذف نیمی از جمعیت فعال کشور که از قضا در دو دهه اخیر تخصص ها را هم کسب کرده است رسیدن به توسعه امکان پذیر است. مگر می شود ما فقط بحث زنان را در بزنگاه های حساس در نظر بگیریم و بعد در بحث سهم دادن که آن هم برای استفاده از توانمندی زنان برای اعتلای کشور است، بشود به زنان و به کارگیری آنان بی توجهی کرد. کمترین آسیب این امر آسیب اجتماعی و سرخوردگی زنان جوان و توانمند ماست و پس از آن آسیب های کلان اقتصادی برای کشوری است که برای توانمندی زنانش هزینه می کند اما از این ظرفیت استفاده نمی کند. دولت به درستی به ظرفیت ها و توانمندی زنان آگاه است و خود را نیازمند حضور آنان می داند.