خیلی برای آذربایجان غربی نگران بودند؛ نگران پلی که میخواستند روی دریاچه ارومیه بزنند. میگفتند احتمالاً گردش آب دریاچه به زیر نقطهای مربوط است که میخواهند روی پل بزنند. نمیدانم اطلاعات را از زمین شناسان یا جای دیگری گرفته بود، اما آنها به پدر گفته بودند که در این نقطه عمقی وجود دارد که هرچه سنگ در آن بریزی، براحتی پر نمیشود. ایشان میگفت آنجا کوهی است که دارند در دریاچه خالی میکنند ولی نمیدانند که چه بلایی دارند سر دریاچه میآورند! پدر احتمال میداد بخشی از آب دریاچه از همین نقطه تأمین میشده است. همان زمان ایشان مخالفت کردند. مکاتبات پدر را من در زمان مدیریت بر سازمان محیط زیست دیدم. اعلام نگرانی کردند که دریاچه ارومیه آسیب خواهد دید اما متأسفانه فشارها زیاد بود و گوش شنوایی نبود. سال ۷۶ من مسئولیت سازمان محیط زیست را برعهده گرفتم. آن زمان هم دریاچه ارومیه از مسائل مهم کشوری بود.خوشبختانه یک طرح بینالمللی برای مطالعات دریاچه ارومیه شروع شده بود و ما ادامه دادیم. این مطالعات را بعدها ستاد احیای دریاچه ارومیه استفاده کرد. سازمان حفاظت محیط زیست نیز دریاچه ارومیه را بهعنوان پارک ملی انتخاب و ساز و کار مدیریتی برای آن تعریف کرد. سال ۸۰ بود که هشدارها درباره خشک شدن دریاچه ارومیه کلید خورد و به تبع همین مسأله، مکاتبات من هم با وزیر نیرو آغاز شد چرا که مدیریت آب با وزارت نیرو است. البته همه میدانیم که رشد بیرویه کشاورزی در اطراف دریاچه هم یکی از دلایل وضعیت امروز دریاچه ارومیه است. در یک دوره ۲۰ ساله زمینهای کشاورزی اطراف دریاچه از ۱۵۰ هزار هکتار به ۴۵۰ هزار هکتار رسید. با کدام برنامه؟ با کدام منابع آب؟ چه کسی مسئول این بیبرنامگی هاست؟ اینها سؤالات مهمی است باید به آن پرداخت. بعد یک دفعه الگوی کشت از انگور به سیب و چغندر تغییر کرد. آن زمان در خصوص این مسأله یک نشستی داشتیم. پروفسور«مایک موزر» متخصص بینالمللی آمد ، گفت:«شواهد نشان میدهد که دریاچه ارومیه دارد خشک میشود.» ما همه گزارش کردیم. الان سه یا چهار مکاتبه من موجود هست. همان زمان در دولت هفتم و هشتم راجع به دریاچه ارومیه و سدهایی که ساخته شد، هشدار دادم ولی متأسفانه اطلاعات غلط میدادند. وزارت نیرو میگفت:«ما آنجا سد تأثیرگذار نداریم.» اطلاعات درستی درباره برداشت آبهای زیرزمینی و رودخانه نمیدادند. اخباری داشتیم که رودخانهها دارد مسدود میشود و برای زمینهای کشاورزی مصرف میشد.
بالاخره در سال ۸۳ یک کارگاه فرابخشی و فرامنطقهای در ارومیه با حضور وزارت نیرو، کشاورزی و مدیران دو استان و سازمان محیط زیست گذاشتیم. این اتاق فکر دو یا سه بار برگزار شد، میخواستیم یک سازوکاری برای احیای دریاچه ارومیه اندیشیده شود. مهمترین خواسته ما تأمین حقآبه دریاچه بود. رها کردن آب از پشت سد به درد دریاچه نمیخورد چون تا پیش از رسیدن به دریاچه ارومیه توسط شخص دیگری به مسیر دیگری برده میشد. آن موقع ساز و کار ارزیابی زیست محیطی وجود نداشت که ما آن را خیلی جدی راهاندازی کردیم.
یکی از کارهای دیگری که در دولت آقای خاتمی انجام دادیم تقویت «ان جی او » ها بود. فکر میکردیم نهادهای مدنی خیلی میتوانند کمک کنند. خیلی حمایت کردیم. مایه امید بودند و خیلی جسارت داشتند و بعدها درباره دریاچه ارومیه واقعاً خوب ظاهر شدند. البته برخوردها امنیتی شد و ناچار به عقب نشینی شدند. یک عدهای هم از آن بهرهبرداری قومیتی کردند و آنها را در فازی انداختند که مشکل ایجاد شد. حتی با رهبر معظم انقلاب هم مکاتبه کردم و در آن به تمام جریانات دریاچه ارومیه اشاره کردم. نوشتم: شما بهعنوان رهبر معظم این مسائل را به دولت بعد منتقل کنید. درباره جنگلها، دریاچه ارومیه، تنوع زیستی و حیات وحش نوشتم؛ مسائلی را که برای ایران تهدید بود در آن نامه آوردم.
این روزها گذشت و دولت احمدینژاد روی کار آمد. بیتوجهی مطلق به دریاچه ارومیه شد. ایشان گفت:«من اصلاً برنامه چهارم توسعه را قبول ندارم و اجرا نخواهم کرد.» تمام سیاستهایی را که اجماع ملی داشت و توسط دولت و شورای نگهبان تصویب شده بود کنار گذاشت. دیگر باید چه کار کنیم؟ آن تفکر دوربرگردانی که در شهرداری تهران داشت در تمام کشور اتفاق افتاد از جمله در دریاچه ارومیه. یک دفعه تمام برنامهها متوقف شد. درحالی که این سیاستها، سیاستهای ملی بود. به این دولت و آن دولت ربطی ندارد. حفظ دریاچه ارومیه که مثلاً سیاست اصلاحطلبان نیست. بعد سیاستها که مبتنی بر تشخیص های سلیقهای حزبی و گروهی نبود. کارشناسها آمدند و گفتند این کارها را انجام بدهیم. آن برنامهها و چارچوبها که در سال ۸۳ تدوین شد مبتنی بر نگاه علمی بود. چرا این برنامهها را کنار گذاشتید؟ دولت احمدینژاد یک سقوط آزاد بود. من آن زمان در شورای شهر تهران بودم و بارها درباره وضعیت دریاچه ارومیه اظهارنظر و اعلام خطر کردم. وقتی به اول دولت یازدهم رسید کشور با کوهی از مشکلات رو به رو شد. سازمان محیط زیست آشفته بود.
خوشبختانه در همان روزهای اول دولت یازدهم، رئیس جمهوری تشخیص درستی داشتند و موضوع احیای دریاچه ارومیه را در دستور کار قرار دادند. وزارت نیرو پیش از انتصاب من مکلف به احیای دریاچه شد. چون وزیر نیرو متولی بحث آب است. او باید حقابه دریاچه را تأمین کند. مطالعات شروع شد. دکتر کلانتری رئیس ستاد احیای دریاچه شدند و پایه مطالعاتی آنها هم مطالعاتی بود که ما در دوره اصلاحات انجام داده بودیم. آنجا هم تأکید ما بر بحث ارزیابی زیست محیطی همه طرحها بود. سازمان محیط زیست خیلی اعتقادی به اقدامات فیزیکی و مداخلات فیزیکی ندارد مگر در این حد که سدها باز شود و رودخانهها لایروبی شود. هزاران کیلومتر رودخانه در دوره مدیریت من در دولت یازدهم لایروبی شد. روی الگوی کشت کار کردیم. بیشتر از هر چیزی به این موضوع که میزان کشت باید کاهش پیدا کند، پرداختیم. کشت چغندر باید متوقف میشد. ارزیابی زیست محیطی مهمترین رکن محیط زیست است.
مخصوصاً وقتی بخواهیم آمایش و توسعه پایدار را در نظر بگیریم و موضوع ارزیابی «گرانیگاه»(مرکز ثقل) این مسائل است. ارزیابی زیست محیطی باید نگاهی متعادل داشته باشد. اگر از ۱۰۰ طرح ۹۹ طرح آن تأیید شود این ارزیابی نیست. اگر هم از بین ۱۰۰ طرح بخواهد ۹۰ پروژه تأیید نشود بازهم ارزیابی نیست. باید تعادل را رعایت کرد. تلاش ما هم در دوره دولت یازدهم بر همین محور بود.
46