به گزارش ایرنا در دومین روز زمستان سال 1397 به طبقه همکف معاونت صنایع دستی آذربایجان غربی در خیابان امام سر زدم؛ به دیدار هنرمند 62 ساله ای رفتم که نخستین مصاحبه ام با وی در حاشیه نمایشگاه انفرادی اش به آخرین ماه زمستان 1395 در ارومیه بر می گشت.
استاد اصفهانی الاصل در آن نمایشگاه 50 اثر نگارگری خود را در قالب موضوعاتی چون بازی های محلی همچون چوگان، شکارگاه ها و تصاویر اسب به همراه شعرهای کلاسیک به نمایش گذاشته بود.
وی در آن مصاحبه بیان کرده بود که از آنجایی که برخی کشورها تصمیم دارند تا بازی چوگان را به نام خود مصادره کنند، تابلوهایی با این موضوع خلق کرده است.
احمدرضا رحیمی همین دغدغه ها را چهارم دی 1397 در دیدار با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در منزل شخصی خود در ارومیه نیز بیان کرد و با اشتیاق چند اثرش در کتاب «گوی و چوگان» که برای معرفی و حفاظت از بازی چوگان خلق کرده بود را به «سیدعباس صالحی» نشان داد.
این اقدام استاد نگارگری، حس تعلق وی به میراث فرهنگی کشور و اشتیاق اش به درهم آمیختن هنرهای تجسمی و مولفه های ملی را نشان می داد.
استاد با همان آرامشی که در صورت و سیرت خود از او سراغ داشتم از این مصاحبه هم استقبال کرد؛ ترجیح داد مصاحبه، ایستاده و در حال کار کردن باشد و در زمان رویارویی با سوالات بادقتی مثال زدنی و شمرده شمرده صحبت می کرد.
کم حرف بود و گاهی در مصاحبه گره می افتاد اما برخورد مطلوب استاد، همواره ادامه مصاحبه را میسر می کرد؛ برای شروع مصاحبه از ویژگی های متمایز تابلویی که در حال کار بر روی آن بود سوال کردم و استاد در پاسخ گفت: حدود 2 ماه پیش این اثر را با کپی از آثار استاد فرشچیان شروع کردم!
استاد متواضعانه برای تشریح واژه کپی و جلوگیری از سوءتفاهم احتمالی نسبت به این واژه توضیح داد که کپی در نگارگری حالت مشق برای یادگیری دارد و روند یادگیری هیچ وقت تمام نمی شود؛ بیش از 40 سال است کار می کنم اما هر سال برای آشنایی با تکنیک های مختلف، یک کار را از استادان بنام مشق خود قرار می دهم.
وی که یکسال تحصیلی از کلاس های استاد فرشچیان در تهران بهره برده بود، هنگام صحبت از این استاد برجسته با کمال تواضع سخن گفت؛ رسم «استاد و شاگردی» را خوب بلد بود و با این منش اشتیاق به آموختن را به هنرآموزان خود به صورت عملی نشان می داد.
کارگاه استاد که کلاس درس وی نیز محسوب می شد به چند تابلوی چشم نواز مزین شده بود؛ استاد که متوجه کنجکاوی من شد، گفت: برخی از کارهایم اصل بوده و به صورت بداهه خلق شده است؛ پس از چند سال تجربه و مهارت می توانم برخی فرم ها را با قلم مو و رنگ بدون طراحی اولیه در زمان به نسبت کمی انجام بدهم. تلاش هایی برای شیوه های نو در این هنر را انجام داده ام تا دستخطی از خود بجا بگذارم که با نوآوری همراه باشد. ترکیب بندی در تابلوهایی که خلق می کنم مختص خودم است و ردپای تقلید در آن دیده نمی شود. نقاشی های چهره روی چوب را نیز که اینجا مشاهده می کنی به صورت برجسته برای علاقه مندان انجام می دهم.
رحیمی در توضیح عنوان «مینیاتور» نیز گفت: این اسم انتخابی کشورهای خارجی برای این هنر است که کابرد آن برای برخی موارد صحیح نیست. چگونه می توان به نقاشی های بزرگ روی دیوار آثار باستانی نام مینیاتور را اطلاق کرد؟ با در نظرگرفتن دیدگاه های اساتید پیشکسوت، نگارگری یا نقاشی ایرانی اسامی مناسب تری است.
وی درباره علاقه خود نسبت به این هنر نیز بیان کرد که «روزی نیست که دست به قلم مو نبرم. هر روز کار می کنم و تعطیلی ندارم. اگر کار نکنم حوصله ام سرمی رود. هنرمند باید عشق باشد تا در این رشته دوام بیاورد. اگر مداومت باشد سختی کار فراموش می شود. انس با موسیقی نیز در لحظه های کشیدن تابلو موثر است و خودم از موسیقی بی کلام کلاسیک یا باکلام آذربایجان در حین خلق تابلوهایم استفاده می کنم.
استاد وقتی حرف از رضایت شغلی به میان آمد، با تبسم معناداری گفت: «راضی ام که نگارگرم و ناراضی ام که نگارگرم». من هیچ شغلی بجز این ندارم اما از این حرفه لذت می برم؛ رضایت درونی برای من مهمترین فاکتور است! بیان مشکلات هم کلیشه ای است شما هم می دانید مردم نیز آگاه هستند.
آری هنرمندان عزتمند دم فرو می بندد و شکایت از جور زمانه و نامهربانی های دوست و دشمن را در لفافه می گویند:
غم هایمان اندازه صحرا بزرگ اند / ما را نمی فهمند آدم های کوچک!
استاد که از هنرآموزان امروز دل پری داشت، آنان را در مسیر یادگیری عجول نامید و گفت: آموزش نگارگری مثل خوشنویسی بر پایه مشق از آثار قبلی استوار است تا با تکنیک ها آشنا شوند. مهارت در این مرحله پس از این تلاش ها به وجود می آید. با علاقه و تمرین 2 ساله می توان یک «آرتیست» شد اما جوانان هنردوست اولین سوالی که هنگام ثبت نام برای آموزش نگارگری می پرسند این است که «کِی می تونم مثل شما نقاشی بکشم؟»، در حالی که اول باید راه رفتن را یاد گرفت و بعد از آن به فکر مسابقه های ماراتن بود!
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن / شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
آری استاد چند دهه می شود که در مکتب مجنون هنر آموخته است و این طریقت را عاشقانه به رهروان این مکتب منتقل می کند.
«رحیمی» با پیروی از سبک سنتی آموزش و باور به حفظ حرمت اساتید فن و پیشگامان عرصه، مشق آثار پیشینیان را تکلیف همه عاشقان هنر می داند.
این استاد پنجه طلا یک عادت دیگر هم دارد؛ گل های رنگارنگ افتخارآمیزی به دامن دارد و ویترین موفقیت هایش برای هر ایرانی مایه مباهات است اما فروتنانه از بیان آنها سرباز می زند:
خودستایی شیوه من نیست چون دیوار باغ / گل به دامن دارم اما خار بر سر می زنم
به ناچار به آرشیو شخصی ام از مصاحبه اول برگشتم تا ببینم چه ها که در بین این گفته ها، نگفته بود!
نگفته بود که اثر «حضرت زینب در بارگاه یزید» وی در موزه امام علی(ع) تهران و اثر «عاشورای» وی در موزه صنایع دستی تهران نگهداری می شود؛ این را هم نگفته بود 2 اثرش با موضوع های «اسب» و «ترکیب بندی اسب» به یکی از موزه های آلمان ارج و قرُب داده است.
وی درباره تفاوت های خلق اثر در گذشته و حال نیز گفت: قبلا از روغن های خاصی چون روغن کمان، کاغذهای دست ساز و رنگ های معدنی در خلق آثار استفاده می شد اما الان بیشتر از رنگ های گواش و آبرنگ استفاده می شود. این نکته را نیز فراموش نکنیم که فضاهای نگارگری می تواند در طبیعت وجود نداشته باشد و به صورت فراطبیعت در اثر خلق شود؛ نقاشی ایرانی را می توان به صورت سنتی و رشته نقاشی را نیز در دانشگاه آموخت و آن را از سنتی به مدرن تبدیل کرد.
از وی درباره مطالعه با محوریت نقاشی هم سوال کردم و استاد در پاسخ گفت: هنرجوی موفق باید مطالعه مداوم داشته و با تاریخ هنر، اطلاعات رنگ و نظریه های مختلف آشنا باشد. من نیز طی روزهای گذشته موضوع هارمونی رنگ را مطالعه و حال و هوای خوبی از این موضوع پیدا کرده ام.
حافظه ای قوی داشت و نام اساتید را به صورت دقیق به یاد می آورد؛ درباره مهم ترین تاثیرش از اساتید خود گفت: بیشترین تاثیر را از استاد «گودرزی دیباج» گرفتم که در حوزه هنری تهران با سخت گیری و دقت نظر خاص به پیشرفتم کمک شایانی کرد و مرا مدیون خود ساخت.
استاد درباره تاثیر هنر در سیستم آموزشی نیز گفت: گاهی معلم جغرافیا، نقاشی نیز تدریس می کند و این چنین سهل انگاری به هنر، از دوران کودکی سرچشمه می گیرد. اهمیت هنر به حدی است که اگر مسوولان با آن ارتباط برقرار کنند در عملکرد آنان نیز تاثیر مثبت می گذارد.
عشق به اعتلا همچنان در چشمان این استاد برق می زند؛ وی از درجه 3 هنری شروع کرده و چهار پنج سال پیش درجه 2 را در این هنر ظریف کسب کرده و حالا با اشتیاقی وصف نشدنی به دنبال کسب درجه یک هنری است.
معاون صنایع دستی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری آذربایجان غربی درباره این هنرمند گفت: «احمدرضا رحیمی» بنا به مستندات تنهاترین هنرمند استان محسوب می شود که در رشته مینیاتور دارای درجه 2 هنری است.
افسانه رنجبر قاسمی با اشاره به اینکه نقوش ذهنی در آثار این استاد بسیار چشمگیر است، افزود: از اوایل تابستان سال جاری فضای مناسبی جهت خلق اثر، نمایش تابلوها و آموزش در معاونت صنایع دستی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری آذربایجان غربی برای این چهره موفق اختصاص یافت.
7129/3072
استاد اصفهانی الاصل در آن نمایشگاه 50 اثر نگارگری خود را در قالب موضوعاتی چون بازی های محلی همچون چوگان، شکارگاه ها و تصاویر اسب به همراه شعرهای کلاسیک به نمایش گذاشته بود.
وی در آن مصاحبه بیان کرده بود که از آنجایی که برخی کشورها تصمیم دارند تا بازی چوگان را به نام خود مصادره کنند، تابلوهایی با این موضوع خلق کرده است.
احمدرضا رحیمی همین دغدغه ها را چهارم دی 1397 در دیدار با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در منزل شخصی خود در ارومیه نیز بیان کرد و با اشتیاق چند اثرش در کتاب «گوی و چوگان» که برای معرفی و حفاظت از بازی چوگان خلق کرده بود را به «سیدعباس صالحی» نشان داد.
این اقدام استاد نگارگری، حس تعلق وی به میراث فرهنگی کشور و اشتیاق اش به درهم آمیختن هنرهای تجسمی و مولفه های ملی را نشان می داد.
استاد با همان آرامشی که در صورت و سیرت خود از او سراغ داشتم از این مصاحبه هم استقبال کرد؛ ترجیح داد مصاحبه، ایستاده و در حال کار کردن باشد و در زمان رویارویی با سوالات بادقتی مثال زدنی و شمرده شمرده صحبت می کرد.
کم حرف بود و گاهی در مصاحبه گره می افتاد اما برخورد مطلوب استاد، همواره ادامه مصاحبه را میسر می کرد؛ برای شروع مصاحبه از ویژگی های متمایز تابلویی که در حال کار بر روی آن بود سوال کردم و استاد در پاسخ گفت: حدود 2 ماه پیش این اثر را با کپی از آثار استاد فرشچیان شروع کردم!
استاد متواضعانه برای تشریح واژه کپی و جلوگیری از سوءتفاهم احتمالی نسبت به این واژه توضیح داد که کپی در نگارگری حالت مشق برای یادگیری دارد و روند یادگیری هیچ وقت تمام نمی شود؛ بیش از 40 سال است کار می کنم اما هر سال برای آشنایی با تکنیک های مختلف، یک کار را از استادان بنام مشق خود قرار می دهم.
وی که یکسال تحصیلی از کلاس های استاد فرشچیان در تهران بهره برده بود، هنگام صحبت از این استاد برجسته با کمال تواضع سخن گفت؛ رسم «استاد و شاگردی» را خوب بلد بود و با این منش اشتیاق به آموختن را به هنرآموزان خود به صورت عملی نشان می داد.
کارگاه استاد که کلاس درس وی نیز محسوب می شد به چند تابلوی چشم نواز مزین شده بود؛ استاد که متوجه کنجکاوی من شد، گفت: برخی از کارهایم اصل بوده و به صورت بداهه خلق شده است؛ پس از چند سال تجربه و مهارت می توانم برخی فرم ها را با قلم مو و رنگ بدون طراحی اولیه در زمان به نسبت کمی انجام بدهم. تلاش هایی برای شیوه های نو در این هنر را انجام داده ام تا دستخطی از خود بجا بگذارم که با نوآوری همراه باشد. ترکیب بندی در تابلوهایی که خلق می کنم مختص خودم است و ردپای تقلید در آن دیده نمی شود. نقاشی های چهره روی چوب را نیز که اینجا مشاهده می کنی به صورت برجسته برای علاقه مندان انجام می دهم.
رحیمی در توضیح عنوان «مینیاتور» نیز گفت: این اسم انتخابی کشورهای خارجی برای این هنر است که کابرد آن برای برخی موارد صحیح نیست. چگونه می توان به نقاشی های بزرگ روی دیوار آثار باستانی نام مینیاتور را اطلاق کرد؟ با در نظرگرفتن دیدگاه های اساتید پیشکسوت، نگارگری یا نقاشی ایرانی اسامی مناسب تری است.
وی درباره علاقه خود نسبت به این هنر نیز بیان کرد که «روزی نیست که دست به قلم مو نبرم. هر روز کار می کنم و تعطیلی ندارم. اگر کار نکنم حوصله ام سرمی رود. هنرمند باید عشق باشد تا در این رشته دوام بیاورد. اگر مداومت باشد سختی کار فراموش می شود. انس با موسیقی نیز در لحظه های کشیدن تابلو موثر است و خودم از موسیقی بی کلام کلاسیک یا باکلام آذربایجان در حین خلق تابلوهایم استفاده می کنم.
استاد وقتی حرف از رضایت شغلی به میان آمد، با تبسم معناداری گفت: «راضی ام که نگارگرم و ناراضی ام که نگارگرم». من هیچ شغلی بجز این ندارم اما از این حرفه لذت می برم؛ رضایت درونی برای من مهمترین فاکتور است! بیان مشکلات هم کلیشه ای است شما هم می دانید مردم نیز آگاه هستند.
آری هنرمندان عزتمند دم فرو می بندد و شکایت از جور زمانه و نامهربانی های دوست و دشمن را در لفافه می گویند:
غم هایمان اندازه صحرا بزرگ اند / ما را نمی فهمند آدم های کوچک!
استاد که از هنرآموزان امروز دل پری داشت، آنان را در مسیر یادگیری عجول نامید و گفت: آموزش نگارگری مثل خوشنویسی بر پایه مشق از آثار قبلی استوار است تا با تکنیک ها آشنا شوند. مهارت در این مرحله پس از این تلاش ها به وجود می آید. با علاقه و تمرین 2 ساله می توان یک «آرتیست» شد اما جوانان هنردوست اولین سوالی که هنگام ثبت نام برای آموزش نگارگری می پرسند این است که «کِی می تونم مثل شما نقاشی بکشم؟»، در حالی که اول باید راه رفتن را یاد گرفت و بعد از آن به فکر مسابقه های ماراتن بود!
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن / شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
آری استاد چند دهه می شود که در مکتب مجنون هنر آموخته است و این طریقت را عاشقانه به رهروان این مکتب منتقل می کند.
«رحیمی» با پیروی از سبک سنتی آموزش و باور به حفظ حرمت اساتید فن و پیشگامان عرصه، مشق آثار پیشینیان را تکلیف همه عاشقان هنر می داند.
این استاد پنجه طلا یک عادت دیگر هم دارد؛ گل های رنگارنگ افتخارآمیزی به دامن دارد و ویترین موفقیت هایش برای هر ایرانی مایه مباهات است اما فروتنانه از بیان آنها سرباز می زند:
خودستایی شیوه من نیست چون دیوار باغ / گل به دامن دارم اما خار بر سر می زنم
به ناچار به آرشیو شخصی ام از مصاحبه اول برگشتم تا ببینم چه ها که در بین این گفته ها، نگفته بود!
نگفته بود که اثر «حضرت زینب در بارگاه یزید» وی در موزه امام علی(ع) تهران و اثر «عاشورای» وی در موزه صنایع دستی تهران نگهداری می شود؛ این را هم نگفته بود 2 اثرش با موضوع های «اسب» و «ترکیب بندی اسب» به یکی از موزه های آلمان ارج و قرُب داده است.
وی درباره تفاوت های خلق اثر در گذشته و حال نیز گفت: قبلا از روغن های خاصی چون روغن کمان، کاغذهای دست ساز و رنگ های معدنی در خلق آثار استفاده می شد اما الان بیشتر از رنگ های گواش و آبرنگ استفاده می شود. این نکته را نیز فراموش نکنیم که فضاهای نگارگری می تواند در طبیعت وجود نداشته باشد و به صورت فراطبیعت در اثر خلق شود؛ نقاشی ایرانی را می توان به صورت سنتی و رشته نقاشی را نیز در دانشگاه آموخت و آن را از سنتی به مدرن تبدیل کرد.
از وی درباره مطالعه با محوریت نقاشی هم سوال کردم و استاد در پاسخ گفت: هنرجوی موفق باید مطالعه مداوم داشته و با تاریخ هنر، اطلاعات رنگ و نظریه های مختلف آشنا باشد. من نیز طی روزهای گذشته موضوع هارمونی رنگ را مطالعه و حال و هوای خوبی از این موضوع پیدا کرده ام.
حافظه ای قوی داشت و نام اساتید را به صورت دقیق به یاد می آورد؛ درباره مهم ترین تاثیرش از اساتید خود گفت: بیشترین تاثیر را از استاد «گودرزی دیباج» گرفتم که در حوزه هنری تهران با سخت گیری و دقت نظر خاص به پیشرفتم کمک شایانی کرد و مرا مدیون خود ساخت.
استاد درباره تاثیر هنر در سیستم آموزشی نیز گفت: گاهی معلم جغرافیا، نقاشی نیز تدریس می کند و این چنین سهل انگاری به هنر، از دوران کودکی سرچشمه می گیرد. اهمیت هنر به حدی است که اگر مسوولان با آن ارتباط برقرار کنند در عملکرد آنان نیز تاثیر مثبت می گذارد.
عشق به اعتلا همچنان در چشمان این استاد برق می زند؛ وی از درجه 3 هنری شروع کرده و چهار پنج سال پیش درجه 2 را در این هنر ظریف کسب کرده و حالا با اشتیاقی وصف نشدنی به دنبال کسب درجه یک هنری است.
معاون صنایع دستی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری آذربایجان غربی درباره این هنرمند گفت: «احمدرضا رحیمی» بنا به مستندات تنهاترین هنرمند استان محسوب می شود که در رشته مینیاتور دارای درجه 2 هنری است.
افسانه رنجبر قاسمی با اشاره به اینکه نقوش ذهنی در آثار این استاد بسیار چشمگیر است، افزود: از اوایل تابستان سال جاری فضای مناسبی جهت خلق اثر، نمایش تابلوها و آموزش در معاونت صنایع دستی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری آذربایجان غربی برای این چهره موفق اختصاص یافت.
7129/3072
کپی شد