روزگاری دریاچه ای همچون نگین فیروزه ای در ارومیه می درخشید؛دریاچه ای که این روزها بازار خبرهای آن بسیار داغ شده است. یک روز، انتقال آب از دریاچه وان ترکیه و روز دیگر ساخت دریاچه مصنوعی از حقابه آن خبرساز می شود اما در میان تمام این اخبار داغ، کمتر مقام مسئولی به دلایل اصلی خشک شدن دریاچه ارومیه می پردازد.
داستان غمانگیز خشکی دریاچه از اوایل دهه ۸۰ آغاز شد و همچنان ادامه دارد. زنگ خطر خشکی دریاچه ارومیه سالهاست که بهصدا درآمده اما گوش شنوایی برای آن وجود نداشته است. البته بهجز سالهای اخیر که مسئولان بحران را از نزدیک لمس کرده و دریافتهاند که خشکی دریاچه ارومیه دیگر شوخی و بیاهمیت نیست و خطر زندگی بیش از ۱۴ میلیون انسان را تهدید میکند اما در همان سالهایی که مسئولان مربوطه در خواب غفلت بودند،
صدای زنگ خطر خشکی دریاچه در جهان پیچید و این بیاهمیتی ایرانیها به نگین فیروزهای موجب شد تا آنچه با دریاچه ارومیه کردهایم، تبدیل به درس عبرتی شود که حتی در کتابهای مدرسه کودکان استرالیایی ذکر شود. بحران نگین فیروزهای ایران بهجایی رسید که بری احیای آن ستادی تشکیل شد. تاکنون انتقادهای بسیاری به عملکرد ستاد احیای دریاچه ارومیه شده داشته است. برخی کارشناسان بر این باور هستند که اقدامات ستاد احیا، روند هیدرولیژیکی طبیعی دریاچه را برهم زده و خسارتهای بسیاری به پوشش گیاهی آن منطقه وارد کرده است. آنها اینگونه اقدامات را خلاف اصول احیای اکولوژیکی میدانند.
سد های لبریز و دریاچه تشنه
به جرات می توان گفت سدسازی، یکی از مهم ترین متهمان پرونده خشکی دریاچه ارومیه است. مساله ای که بارها کارشناسان، فعالان و مسئولان محیط زیست به آن اشاره کرده اند. شاید جالب باشد بدانید در سال جاری باوجود اینکه وضعیت سدهای حوضه آبریز دریاچه در شرایط مطلوبی قرار داشتند و حتی آب سدها نیز سرریز شده، اما وزارت نیرو از رهاسازی آب به دریاچه ارومیه خودداری کرد.
طبق قانون نیاز دریاچه ارومیه، اولویت دوم منطقه بعد از شرب است اما وزارت نیرو نیاز زیست محیطی دریاچه را حتی در اولویت آخر هم قرار نداده است.به تازگی مسعود تجریشی، مدیر دفتر برنامهریزی و تلفیق ستاد احیای دریاچه ارومیه از عدم اختصاص حقابه دریاچه ارومیه توسط وزارت نیرو انتقاد کرده و به ایسنا در این باره گفته است:«دریاچه ارومیه ۳۵۰ میلیون متر مکعب حقابه از وزارت نیرو طلب دارد. اگر در فصل پاییز این حقابه تامین شود؛
در افزایش تراز دریاچه ارومیه موثر خواهد بود. امسال با وجود بارشهای خوب در حوضه آبریز دریاچه ارومیه، میزان روانآبها کم بوده و آب زیادی وارد دریاچه ارومیه نشد.امسال تعداد بارشها در حوضه آبریز دریاچه ارومیه بالا بود اما بارشها عمدتا کمتر از ۱۰ میلیمتر و بارش غیر موثر بود که تبدیل به روانآب نشد. از سوی دیگر عمده بارشها در ماههای فروردین و اردیبهشت اتفاق افتاد، زمانی که گیاهان رشد کرده بود و بخشی از بارش و رطوبت حاصل از آن از طریق این گیاهان جذب شد.
بررسیهای علمی نشان میدهد که با توجه به تغییر صورت گرفته در رطوبت خاک در بالادست حوضه، بیشتر بارشها در بخش بالادست بوده و بارش کمتری نصیب حاشیه دریاچه ارومیه که در پایین دست حوضه قرار دارد؛ شده است.حقابه دریاچه ارومیه ۲.۵ میلیارد متر مکعب است اما هنوز ۳۵۰ میلیون متر مکعب از وزارت نیرو برای دریاچه ارومیه طلب داریم. قرار ستاد احیای دریاچه ارومیه و وزارت نیرو این بود که در صورت کمبود آب، ۵۰ درصد از سهم کشاورزی و۵۰ درصد از سهم دریاچه ارومیه کم شود و و آب مازاد به دریاچه ارومیه اختصاص یابد؛ با این وجود هنوز حقابه دریاچه ارومیه به طور کامل داده نشده است.
اگر در فصل پاییز که کشاورزان مصرف آب ندارند؛ حقابه دریاچه ارومیه پرداخت شود؛ در افزایش تراز دریاچه موثر خواهد بود. ضمن اینکه تجربهها نشان میدهد که هر زمان رهاسازی آب از رودخانه صورت گرفته، بعد از ۴۸ ساعت آب به دریاچه ارومیه رسیده است».
سیب، بلای جان دریاچه
داستان خشکی دریاچه ارومیه با باغ های سیب آن پیوند خورده است؛یکی دیگر از متهمان وضعیت فعلی دریاچه کشاروزی و باغداری است. کشاورزی و بهویژه باغهای سیب، یکی از دلایل اصلی خشکی دریاچه ارومیه بهشمار میروند.توسعه کشاورزی و تولید محصولات کشاورزی آب بر، بلای جان دریاچه است. از یک سو آب دریاچه را برای تولید سیب هدر میدهیم و از سوی دیگر سالانه هزاران تن سیب بهدلیل عدم برنامهریزی مناسب در بخش اقتصاد کشاورزی و قیمت پایین آن، دور ریخته میشود؛
این کشاورزی یک بازی دو سرباخت برای کشور است. حال پرسش اینجاست پس از گذشت چهار سال، ستاد احیای دریاچه ارومیه برای این معضل چه اقدامی انجام داده است؟ چرا تاکنون این مساله مدیریت نشده است؟انتقال آب بهجای مدیریت کشاورزی منطقه، سیاستی است که رییس ستاد احیای دریاچه ارومیه که خود زمانی وزیر کشاورزی کشور بوده، انجام داده است. او باید اشتباه خود را که در زمان مدیریتش در وزارت جهاد کشاورزی انجام داده است، اصلاح کند. بهجای این اصلاحات هزاران میلیارد پول بیتالمال را صرف انتقال آب و سدسازی کردهاند.
پروژه های غیرعقلانی در ستاد احیا
یک کارشناس محیط زیست با اشاره به اینکه ستاد احیای دریاچه ارومیه تاکنون تصیمات و پروژههای غیرکارشناسی بسیاری را اجرا کرده است، به «قانون» گفت:« انتقال آب از «زاب» یکی از همین پروژه هاست. مسئولان ستاد احیا، چاله عمیقی بهنام «زاب» حفر کردهاند که تنها چند هزار میلیارد اعتبار برای آن لازماست. اعتبار بسیاری برای انتقال آب از «زاب» تخصیص داده شد که چندین سال تا پایان پروژه مانده است. بخش عمده بودجه ستاد احیای دریاچه تاکنون برای ساخت مسیر انتقال آب «زاب» و احداث چندین سد، اختصاص یافته است اما انتقال آب از «زاب» به دریاچه کاری غیرعقلانی، غیراخلاقی و غیر علمی است. به دلیل اینکه در مسیر رودخانهها، اکوسیستمهایی وجود دارند که دارای حقابه هستند. انسانهای بسیاری سالیان سال در مسیر این رودخانه زندگی کردهاند و معیشت آنها به رودخانه و آب آن بستگی دارد.
از لحاظ اخلاقی، نژاد و قومیت این انسانها هیچ تفاوتی ندارد، ایرانی یا همسایگان مسلمان ما در عراق، نباید معیشت و زندگی آنها نابود شود. بهدلیل پروژه انتقال آب از«زاب» اکوسیستم منطقه نابود میشود و آب کمتری به دجله میرسد. هنگامیکه حقابه دجله کاهش یابد، کانونهای تولید گرد و غبار در عراق افزایش مییابند که سرانجام آن هجوم ریزگردهای عراق به خوزستان است. از طرفی دیگر این پروژه بهدلیل هدررفت بخش بسیاری از سرمایههای کشور غیراقتصادی است؛ چراکه این سرمایهها را در بخشی هزینه کردهایم که از اساس اشتباه و غیرعادلانه بوده است».
ارومیه دیگر توان ندارد
حسین آخانی در ادامه با اشاره به اینکه دریاچه ارومیه برای بقا به حدود ۱۸۰ میلیمتر آب در سال نیاز دارد، بیان کرد:« در صورتی که درحال حاضر حدود ۲۴۰ میلیمتر در سال آب وجود دارد؛ این بهآن معناست که ما تنها اجازه استفاده آن میزان مازاد را داریم و بیش از آن را نباید مصرف کنیم. بیش از آن حق دریاچه ارومیه است و این حق باید به دریاچه بازگردد اما دولت درک درستی از مفهوم آب در ایران ندارد. شعار آب کم هست را سر میدهیم اما با مصرف بیرویه آب در شهرها مواجه هستیم، حال انتظار داریم یک روستایی که معیشت و زندگیاش به کشاورزی بستگی دارد، آب مصرف نکند. نخست باید الگوی مصرف در شهرها را اصلاح کنیم. چرا باید پارک «ائلگلی» در تبریز به آن زیبایی ایجاد شود؟ درحالی که این پارک با مصرف آب دریاچه ارومیه به این زیبایی درآمده است. باید تمامی این مسائل برطرف شود ».
آخانی با اشاره به اینکه سدسازی عامل اصلی خشکی دریاچه ارومیه است، تصریح کرد:«سدسازیهای بیرویه و غیرکارشناسی، جلوی روان آبها را به سوی دریاچه گرفته و به این ترتیب دریاچه خشک شدهاست.
احیا باید اکولوژیک باشد؛ این مساله را بارها به آنها گفتهایم اما گوش شنوایی برای آن نیست. مساله ریزگردها را مطرح کردهاند و من راهکار آن را جلوگیری از چرای دامها و ایجاد پوشش گیاهی اعلام کردهام اما هیچ مقام مسئولی در اینباره جرات انجام اقدامی را نکرده است و حاضر نشده که جلوی کشاورزان را در تولید محصولات آببر و البته بدون فایده بگیرد».
یکی از بحثهایی که درچند سال اخیر برای احیای دریاچه مطرح شده بود، معیشت جایگزین کشاورزان اطراف دریاچه است. طرحی که هیچگاه به درستی انجام نشده است چرا که بودجه آن در بخش های مختلفی همانند پروژه انتقال آب از زاب هزینه می شود و دیگر اعتباری برای طرح معیشت جایگزین نمیماند.
46