به گزارش این روزنامه، سرانه ناچیز مطالعه در بین مردم ایران در مقایسه با جوامع مشابه نظیر ترکیه، مصر، الجزایر و… شاید این شائبه را بوجود آورد که مشکلات و مسائل دیگری مهمتر از آن در جامعه امروز ما وجود دارد که باید مطرح شده و ابتدا برای حل آن ها چاره جویی گردد و سپس به مساله مطالعه و کمبود سرانه آن در کشور پرداخته شود.
به زعم این نظریه طرح مسائلی چون کاهش تیراژ کتاب، سرانه خجالت آور مطالعه در کشور و تبدیل شدن کتابفروشی ها به همبرگرفروشی فقط یک رویداد حاشیه ای است و اساسا مشکل اصلی محسوب نمی شوند!
ولی با یک جواب کوتاه و صریح باید گفت دانستن و افزایش فهم و درک عمومی از مسائل و مشکلات جامعه، تنها راه برطرف شدن مشکلات و جلوگیری از افتادن در چاله یا چاه های تاریک ندانم کاری ، بحران و یاس و شکست است.
متاسفانه امروزه هر ایرانی شهری و روستایی کمترین زمان ممکن را برای مطاله صرف می کند و بهانه عمومی برای فرار از دادن جواب به علت این وضعیت نیز عموما به این شرح است: تنوع لازم در بازار نشر وجود ندارد، کتاب گران است و یا وجود ممیزی در این عرصه به عنوان یک عامل عدم اشتیاق به مطالعه مطرح می شود.
می توان به این حقیقت تلخ اذعان کرد که در هیچ دوره ای بعد از نهضت مشروطیت تاکنون کتابخوانی در ایران تبدیل به عادت ملی نشده است و اگر در مقاطعی از تاریخ معاصر کتاب و مطالعه با اقبال اندک مواجه شده است ، به دلیل مسائل روز شامل تحولات سیاسی جامعه و یا روزنه های تبلور یافته ناشی از جنبش های اجتماعی و روشنفکری بوده است. در زمان حاضر بعد از محو خاطرات شیرین مربوط به اوج گیری فرهنگ مطالعه در جریان تحولات پیروزی انقلاب، اما در دهه چهارم با رخوت و سستی در مواجهه با موضوع مهم مطالعه روبرو هستیم.
دلیل عدم رغبت ملی به مطالعه در کشور را قبل از بررسی دلایل فیزیکی و بی برنامگی و مهیا نبودن رشد و توسعه مطالعه در جامعه ، باید در عادات و روحیات مردم جستجو کرد که راحت طلبی و عدم تلاش برای انجام کارها در موعد مشخص و برنامه ریزی شده را می توان از آن جمله یاد کرد.
به عبارتی اگر دستگاهی در زمینه کتاب و کتابخوانی به برنامه مصرح و از پیش تعیین شده خود عمل نکرده است، در مقابل مخاطبان آن یعنی قاطبه مردم ، هیچ پیگیری انجام نداده و به این ترتیب دستگاه مربوطه نیز خیر و صلاح خود را در عدم پیگیری موضوع مربوطه دانسته است.
البته این فقط مثالی است تا مطلب روشن شده باشد وگرنه خوب می دانیم که در حوزه کتاب اساسا برنامه ای جامع که بتواند حتی یک دقیقه به سرانه مطالعه در کشور بیافزاید وجود ندارد و همه فعالیت ها بصورت انتزاعی ، جزیره ای و صرفا برای انجام وظیفه ای در حوزه کاری خاص انجام می گیرد.
امروزه برکسی پوشیده نیست که برای ارتقای سطح آگاهی های جامعه و افزایش سرانه مطالعه باید برنامه ریزی ها همه جانبه با مشارکت جدی و حقیقی رسانه اصلی ، وزارتین علوم و ارشاد و سایر دستگاه های غیردولتی دست اندرکار در امر انتشارات و تولیدات فرهنگی انجام گیرد.
وضعیت ناخوشایند مطالعه در زمان حاضر در کشور به نحوی است که سرانه 8 تا 12 دقیقه را سعی دارند با افزودن زمان مطالعه کتب ادعیه و قرآن و یا وب گردی های نسل جوان بیشتر نشان دهند.
ولی بر کسی پوشیده نیست که این امر نمی تواند در موضوع احتساب سرانه مطالعه مطرح گردد.
یکی از مهمترین دلایل این امر موضوع واضح و روشن محتوای وبگردی های اکثریت است که بجز چند کانال یا سایت فرهنگی و شناخته شده بقیه آنها را کانال های خنده، جو سازی ها و تبلیغات برای این و آن تشکیل می دهند.
بنابراین باید منصفانه و عادلانه به قضاوت نشست و چاره کار را که نبود رغبت برای مطالعه در کشور است جستجو کرد.
علاوه بر چاره جویی باید ریل گذاری مناسب برای مطالعه نسل جوان از شهری و روستایی تا اعضای خانواده های متمول تا فقیر و ندار این است که کاغذ از انحصار تجارت و سوداگری درآمده و به کاربرد اصلی خود که همان کالای فرهنگی است بازگردانده شود.
در زمان حاضر کاغذ در انحصار تجارت سوداگرانه محصور شده و تبدیل به کالایی برای انباشت ثروت برای عده ای گردیده است.
در مرحله اول برای تسهیل انتشار کتاب ، نشریات مختلف و دیگر کالاهای فرهنگی باید قانونی برای جلوگیری از تبدیل شدن کاغذ به کالای تجاری تصویب و به اجرا گذاشته شود. علاوه براین آموزش و پرورش ، وزارت علوم ، ارشاد و سایر سازمان های دست اندرکار در امور فرهنگی ، علمی – آموزشی باید راهکارهای جلب نسل جوان و قاطبه مردم به مطالعه را جستجو کرده و برای ترغیب عمومی به مطالعه برنامه مشخص که بتواند همه فعالیت ها را از جزیره ای شدن آزاد کرده و در یک مسیر قرار دهد ارائه دهند.
همچنین اصلاح نظام آموزشی به نحوی که دوپینگ های تستی و شب امتحانی کنار گذاشته شده و آموزش به مسیر واقعی خود که همانا ارجحیت تحقیق و کنکاش و عدالت آموزشی بازگردد.
8023/518
به زعم این نظریه طرح مسائلی چون کاهش تیراژ کتاب، سرانه خجالت آور مطالعه در کشور و تبدیل شدن کتابفروشی ها به همبرگرفروشی فقط یک رویداد حاشیه ای است و اساسا مشکل اصلی محسوب نمی شوند!
ولی با یک جواب کوتاه و صریح باید گفت دانستن و افزایش فهم و درک عمومی از مسائل و مشکلات جامعه، تنها راه برطرف شدن مشکلات و جلوگیری از افتادن در چاله یا چاه های تاریک ندانم کاری ، بحران و یاس و شکست است.
متاسفانه امروزه هر ایرانی شهری و روستایی کمترین زمان ممکن را برای مطاله صرف می کند و بهانه عمومی برای فرار از دادن جواب به علت این وضعیت نیز عموما به این شرح است: تنوع لازم در بازار نشر وجود ندارد، کتاب گران است و یا وجود ممیزی در این عرصه به عنوان یک عامل عدم اشتیاق به مطالعه مطرح می شود.
می توان به این حقیقت تلخ اذعان کرد که در هیچ دوره ای بعد از نهضت مشروطیت تاکنون کتابخوانی در ایران تبدیل به عادت ملی نشده است و اگر در مقاطعی از تاریخ معاصر کتاب و مطالعه با اقبال اندک مواجه شده است ، به دلیل مسائل روز شامل تحولات سیاسی جامعه و یا روزنه های تبلور یافته ناشی از جنبش های اجتماعی و روشنفکری بوده است. در زمان حاضر بعد از محو خاطرات شیرین مربوط به اوج گیری فرهنگ مطالعه در جریان تحولات پیروزی انقلاب، اما در دهه چهارم با رخوت و سستی در مواجهه با موضوع مهم مطالعه روبرو هستیم.
دلیل عدم رغبت ملی به مطالعه در کشور را قبل از بررسی دلایل فیزیکی و بی برنامگی و مهیا نبودن رشد و توسعه مطالعه در جامعه ، باید در عادات و روحیات مردم جستجو کرد که راحت طلبی و عدم تلاش برای انجام کارها در موعد مشخص و برنامه ریزی شده را می توان از آن جمله یاد کرد.
به عبارتی اگر دستگاهی در زمینه کتاب و کتابخوانی به برنامه مصرح و از پیش تعیین شده خود عمل نکرده است، در مقابل مخاطبان آن یعنی قاطبه مردم ، هیچ پیگیری انجام نداده و به این ترتیب دستگاه مربوطه نیز خیر و صلاح خود را در عدم پیگیری موضوع مربوطه دانسته است.
البته این فقط مثالی است تا مطلب روشن شده باشد وگرنه خوب می دانیم که در حوزه کتاب اساسا برنامه ای جامع که بتواند حتی یک دقیقه به سرانه مطالعه در کشور بیافزاید وجود ندارد و همه فعالیت ها بصورت انتزاعی ، جزیره ای و صرفا برای انجام وظیفه ای در حوزه کاری خاص انجام می گیرد.
امروزه برکسی پوشیده نیست که برای ارتقای سطح آگاهی های جامعه و افزایش سرانه مطالعه باید برنامه ریزی ها همه جانبه با مشارکت جدی و حقیقی رسانه اصلی ، وزارتین علوم و ارشاد و سایر دستگاه های غیردولتی دست اندرکار در امر انتشارات و تولیدات فرهنگی انجام گیرد.
وضعیت ناخوشایند مطالعه در زمان حاضر در کشور به نحوی است که سرانه 8 تا 12 دقیقه را سعی دارند با افزودن زمان مطالعه کتب ادعیه و قرآن و یا وب گردی های نسل جوان بیشتر نشان دهند.
ولی بر کسی پوشیده نیست که این امر نمی تواند در موضوع احتساب سرانه مطالعه مطرح گردد.
یکی از مهمترین دلایل این امر موضوع واضح و روشن محتوای وبگردی های اکثریت است که بجز چند کانال یا سایت فرهنگی و شناخته شده بقیه آنها را کانال های خنده، جو سازی ها و تبلیغات برای این و آن تشکیل می دهند.
بنابراین باید منصفانه و عادلانه به قضاوت نشست و چاره کار را که نبود رغبت برای مطالعه در کشور است جستجو کرد.
علاوه بر چاره جویی باید ریل گذاری مناسب برای مطالعه نسل جوان از شهری و روستایی تا اعضای خانواده های متمول تا فقیر و ندار این است که کاغذ از انحصار تجارت و سوداگری درآمده و به کاربرد اصلی خود که همان کالای فرهنگی است بازگردانده شود.
در زمان حاضر کاغذ در انحصار تجارت سوداگرانه محصور شده و تبدیل به کالایی برای انباشت ثروت برای عده ای گردیده است.
در مرحله اول برای تسهیل انتشار کتاب ، نشریات مختلف و دیگر کالاهای فرهنگی باید قانونی برای جلوگیری از تبدیل شدن کاغذ به کالای تجاری تصویب و به اجرا گذاشته شود. علاوه براین آموزش و پرورش ، وزارت علوم ، ارشاد و سایر سازمان های دست اندرکار در امور فرهنگی ، علمی – آموزشی باید راهکارهای جلب نسل جوان و قاطبه مردم به مطالعه را جستجو کرده و برای ترغیب عمومی به مطالعه برنامه مشخص که بتواند همه فعالیت ها را از جزیره ای شدن آزاد کرده و در یک مسیر قرار دهد ارائه دهند.
همچنین اصلاح نظام آموزشی به نحوی که دوپینگ های تستی و شب امتحانی کنار گذاشته شده و آموزش به مسیر واقعی خود که همانا ارجحیت تحقیق و کنکاش و عدالت آموزشی بازگردد.
8023/518
کپی شد