بسیاری از مردم تبریز،
آقای کاظمی و تاکسی کتابخانهایاش
را میشناسند، چرا که این
تاکسی، اولین کتابخانه سیار در ایران بوده و مسافران برای اولین بار است که با
چنین ابتکاری روبهرو میشوند.
به گزارش ایسنا، منطقه آذربایجان شرقی، سوار تاکسی که میشوی، برچسب «مسافران محترم، کتابها جهت مطالعهی شما عزیزان میباشد» بر روی داشبرد خودنمایی میکند. اما این تنها شگفتی این تاکسی نبوده و از زیر ترمز دستی گرفته تا شیشهی عقب، پر است از کتابچههایی که مسافران را به خواندن کتاب، ترغیب میکند. قفسهی کوچک پشت ماشین و صندوق عقب پر از کتاب از دیگر جذابیتهای این تاکسی است.
هر مسافری که با هزار مشغلهی فکری و گرفتاری، سوار این تاکسی میشود، برای لحظهای از دنیای درونیاش خارج شده و به تماشای این کتابخانهی سیار مینشیند. در این میان بازار سلفیها و عکس گرفتنها با این کتابخانهی سیار هم داغ است و مسافران مانند کودکانی که برای اولین بار به شهربازی رفتهاند، تاکسی را با نگاه کنجکاوشان پاییده و در مورد هدف راننده و این ایدهی جالب سوال میکنند. برای آشنایی بیشتر با این تاکسی، به گفتوگو با آقای کاظمی مینشینیم.
مهدی کمال کاظمی، متولد سال 1351 در تبریز و ساکن این شهر است.
از چه زمانی تاکسی تان را به کتابخانه تبدیل کردید؟
حدود چهار سال است که رانندهی تاکسی هستم و از زمان شروع کارم، با خرید 15 جلد کتاب، تاکسی کتابخانهای راه انداختم. اولین کتابی که در ماشین گذاشتم، کتاب "قوانین راهنمایی و رانندگی" بود. الان مثل قبل نیست که رانندهی تاکسی به نظر همه یک فرد کم سواد باشد، الان دیگر اکثر رانندههای ما دیپلم و حتی فوق لیسانس هستند.
این ایده چگونه به ذهنتان رسید؟ خودتان هم کتاب میخوانید؟
شاید من تنها کسی باشم که زودتر از همه مشغول به کار شده و دیرتر از دیگران به خانه میروم، اما سعی میکنم، روزی 20 دقیقه کتاب بخوانم. آخرین کتابی که خواندهام کتاب « مجنون هر» است. در بسیاری از موارد، خودم را به جای شخصیت کتاب گذاشتهام و یاد گرفتهام زود قضاوت نکنم.
شاید من جزو معدود کسانی باشم که هیچ فعالیتی در پیام رسانهایی مانند تلگرام و اینستاگرام ندارد. تنها راهی که انسان میتواند پس از یک روز کار سخت و هنگام استراحت به آرامش ذهنی برسد، خواندن کتاب است، بارها شده است که کتاب به دست خوابم برده است.
این تاکسی مال من نیست، این یک وسیلهی نقلیه عمومی و متعلق به مردم است، آیا نیتمان فقط باید این باشد که کرایهای از مسافر بگیریم و او را به مقصد برسانیم؟ اقدامات فرهنگی از این قبیل ممکن است دیدگاه مردم را تغییر دهد و سبب استقبال هر چه بیشتر آنها از کتاب شود.
مردم چگونه از این کار شما استقبال میکنند؟
اکثر مسافران از این حرکت استقبال کرده و اغرار کردهاند که تا کنون در هیچ ماشینی به این اندازه احساس راحتی نکردهاند. بسیاری از مسایلی که در سایر تاکسیها مورد بحث قرار میگیرد، از تاکسی کتابخانهای جمع شده است.
هدفتان از انجام این کار چیست؟
شما راننده تاکسی سراغ دارید که چهار سال پیاپی، به جای نهار خوردن، کار کند و هزینهی آن را صرف خرید کتاب کند؟، تنها هدفی که از این کار دارم، ترویج فرنگ کتاب و کتابخوانی است.
وقتی مسافران کتاب میخوانند، راحتتر رانندگی میکنم و آرامش بیشتری دارم. من تلاش میکنم تا مسافران را به خواندن کتاب، ترغیب کنم، مثلا در قسمت جلوی ماشین، کارتهایی را تعبیه کردهام و وقتی مسافران میپرسند که این کارتها چی هستند، به آنها میگویم که حاضرید یک مسابقه برگزار کنیم؟، از آنها میخواهم یک کتاب را به انتخاب خودشان بردارند و بخوانند و من تا جایی که خواندهاند، از آنها سوال بپرسم، اگر آنها توانستند به سوالم پاسخ دهند، کتاب را به آنها جایزه میدهم.
همین که مسافران در طول مسیر یک کلمه هم از کتابها یاد بگیرند، بزرگترین موفقیت من خواهد بود. چندی پیش اعلام شد که آمار کتاب خوانی در استان ما، شش دقیقه است، اما من میگویم که شش دقیقه و یک صدم ثانیه است و من توانستهام یک صدم ثانیه آن را بیشتر کنم.
در بسیاری از موارد، از مسافرانی که توانستهاند به سوالم جواب بدهند، کرایه نگرفتهام. یا مثلا بچهها برای جواب دادن به سوالم و دریافت جایزه، رقابت کردهاند و این برای من بسیار ازشمند است.
متاسفانه حتی مردم تبریز هم شهر خودشان را آن گونه که باید نمیشناسند
با انتخاب تبریز به عنوان پایتخت گردشگری کشورهای اسلامی در سال 2018، این هدف را جدیتر دنبال کردم، مردم باید اطلاعات عمومی بالایی از شهرشان داشته باشند، متاسفانه حتی مردم تبریز هم شهر خودشان را آن گونه که باید نمیشناسند، روزی در فلکه «پروین اعتصامی» تبریز وسط چهارراه، در حالی که 20 هزار تومان در دست داشتم، از 15 نفر، سوال کردم که «نام اصلی پروین اعتصامی چیست؟»، هیچ کس نتوانست به سوالم پاسخ درست بدهد!.
تا کنون چند جلد کتاب تهیه کردهاید؟
آمار تعداد کتابهایی که تا به الان خریدهام از دستم خارج شده و شاید به پنج هزار جلد برسد. بیشتر از کتابهای کم حجم استفاده میکنم تا مسافر بتواند در طول مسیر آن را بخواند، رمانها هم در درجه دوم قرار دارند، چهار ایستگاه در نقاط مختلف شهر در نظر گرفته بودم، تا مسافران کتابهایی را که امانت گرفتهاند به این ایستگاهها تحویل دهند. کتابهایی به زبان ترکی، زندگینامهی شهدا و دفاع مقدس هم در این کتابخانه پیدا میشود، همه جور کتابی در کتابخانه داریم به جز کتب سیاسی.
بعضی هم تعدادی کتاب هدیه کردهاند، از طرف سازمان فرهنگی هنری شهرداری تبریز و کتابخانههای عمومی نیز تعدادی کتاب اهدا شده، اما تعداد کتابها در مقایسه با متقاضیان و مسافران بسیار کم است.
نزدیک به 1800 جلد کتاب امانت داده ام
کتابهایی که امانت دادهام، هنوز برگشت داده نشدهاند، حالا یا وقت نکردهاند بخوانند یا فرصت نداشتهاند کتاب را پس بیاورند، مطمئنم که کتابها را پس خواهند آورد، چون مردم ما امنتدار هستند. نزدیک به 1800 جلد کتاب امانت دادهام.
کتاب، اسپانسر ندارد!
اگر به اهدای کتاب، چشم دوخته بودم، این حرکت، عقیم میماند،اکثر برنامهها مانند برنامههای ورزشی، اسپانسر دارند و این در حالی است که کتاب، اسپانسر ندارد!. نمیگویم حمایت نمیشود، اما حمایتها دائمی و در شان مردم تبریز نیست.
خاطرهی خوشی از کتاب خواندن مسافرانتان دارید؟
یک روز مسافری که فرزندش بیمار بود، سوار تاکسی شده بود و آن بچه در حالی که حال خوشی نداشت، کتاب را میخواند و بلند بلند میخندید و اشک از چشمهای مادرش سرازیر بود و هنگام پیاده شدن هم بچه کتاب را پس نداد و هر چه مادرش اصرار کرد که کتاب را سر جایش بگذارد، قبول نکرد و کتاب را به او هدیه دادم و از مادرش قول گرفتم تا پنج کتاب را بردارد و برای بچههای دیگر هم بخواند.
مردم تا چه زمانی میتوانند در تاکسی کتابخانهای، کتاب بخوانند؟
تا زمانی که راننده تاکسی هستم و با کمک رسانهها و مردم به این حرکت ادامه خواهم داد، پیش بینی میکنم، استقبال از این هم بیشتر شود. این حرکت، کاری نیست که من به تنهایی بتوانم انجام دهم، بیایید دست به دست هم دهیم و کتابهایی را که نمیخوانیم به تاکسیها هدیه کنیم.
گفتوگو از نسرین سوار- خبرنگار ایسنا در آذربایجان شرقی Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0in 5.4pt 0in 5.4pt; mso-para-margin-top:0in; mso-para-margin-right:0in; mso-para-margin-bottom:8.0pt; mso-para-margin-left:0in; line-height:107%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;}
انتهای پیام
به گزارش ایسنا، منطقه آذربایجان شرقی، سوار تاکسی که میشوی، برچسب «مسافران محترم، کتابها جهت مطالعهی شما عزیزان میباشد» بر روی داشبرد خودنمایی میکند. اما این تنها شگفتی این تاکسی نبوده و از زیر ترمز دستی گرفته تا شیشهی عقب، پر است از کتابچههایی که مسافران را به خواندن کتاب، ترغیب میکند. قفسهی کوچک پشت ماشین و صندوق عقب پر از کتاب از دیگر جذابیتهای این تاکسی است.
هر مسافری که با هزار مشغلهی فکری و گرفتاری، سوار این تاکسی میشود، برای لحظهای از دنیای درونیاش خارج شده و به تماشای این کتابخانهی سیار مینشیند. در این میان بازار سلفیها و عکس گرفتنها با این کتابخانهی سیار هم داغ است و مسافران مانند کودکانی که برای اولین بار به شهربازی رفتهاند، تاکسی را با نگاه کنجکاوشان پاییده و در مورد هدف راننده و این ایدهی جالب سوال میکنند. برای آشنایی بیشتر با این تاکسی، به گفتوگو با آقای کاظمی مینشینیم.
مهدی کمال کاظمی، متولد سال 1351 در تبریز و ساکن این شهر است.
از چه زمانی تاکسی تان را به کتابخانه تبدیل کردید؟
حدود چهار سال است که رانندهی تاکسی هستم و از زمان شروع کارم، با خرید 15 جلد کتاب، تاکسی کتابخانهای راه انداختم. اولین کتابی که در ماشین گذاشتم، کتاب "قوانین راهنمایی و رانندگی" بود. الان مثل قبل نیست که رانندهی تاکسی به نظر همه یک فرد کم سواد باشد، الان دیگر اکثر رانندههای ما دیپلم و حتی فوق لیسانس هستند.
این ایده چگونه به ذهنتان رسید؟ خودتان هم کتاب میخوانید؟
شاید من تنها کسی باشم که زودتر از همه مشغول به کار شده و دیرتر از دیگران به خانه میروم، اما سعی میکنم، روزی 20 دقیقه کتاب بخوانم. آخرین کتابی که خواندهام کتاب « مجنون هر» است. در بسیاری از موارد، خودم را به جای شخصیت کتاب گذاشتهام و یاد گرفتهام زود قضاوت نکنم.
شاید من جزو معدود کسانی باشم که هیچ فعالیتی در پیام رسانهایی مانند تلگرام و اینستاگرام ندارد. تنها راهی که انسان میتواند پس از یک روز کار سخت و هنگام استراحت به آرامش ذهنی برسد، خواندن کتاب است، بارها شده است که کتاب به دست خوابم برده است.
این تاکسی مال من نیست، این یک وسیلهی نقلیه عمومی و متعلق به مردم است، آیا نیتمان فقط باید این باشد که کرایهای از مسافر بگیریم و او را به مقصد برسانیم؟ اقدامات فرهنگی از این قبیل ممکن است دیدگاه مردم را تغییر دهد و سبب استقبال هر چه بیشتر آنها از کتاب شود.
مردم چگونه از این کار شما استقبال میکنند؟
اکثر مسافران از این حرکت استقبال کرده و اغرار کردهاند که تا کنون در هیچ ماشینی به این اندازه احساس راحتی نکردهاند. بسیاری از مسایلی که در سایر تاکسیها مورد بحث قرار میگیرد، از تاکسی کتابخانهای جمع شده است.
هدفتان از انجام این کار چیست؟
شما راننده تاکسی سراغ دارید که چهار سال پیاپی، به جای نهار خوردن، کار کند و هزینهی آن را صرف خرید کتاب کند؟، تنها هدفی که از این کار دارم، ترویج فرنگ کتاب و کتابخوانی است.
وقتی مسافران کتاب میخوانند، راحتتر رانندگی میکنم و آرامش بیشتری دارم. من تلاش میکنم تا مسافران را به خواندن کتاب، ترغیب کنم، مثلا در قسمت جلوی ماشین، کارتهایی را تعبیه کردهام و وقتی مسافران میپرسند که این کارتها چی هستند، به آنها میگویم که حاضرید یک مسابقه برگزار کنیم؟، از آنها میخواهم یک کتاب را به انتخاب خودشان بردارند و بخوانند و من تا جایی که خواندهاند، از آنها سوال بپرسم، اگر آنها توانستند به سوالم پاسخ دهند، کتاب را به آنها جایزه میدهم.
همین که مسافران در طول مسیر یک کلمه هم از کتابها یاد بگیرند، بزرگترین موفقیت من خواهد بود. چندی پیش اعلام شد که آمار کتاب خوانی در استان ما، شش دقیقه است، اما من میگویم که شش دقیقه و یک صدم ثانیه است و من توانستهام یک صدم ثانیه آن را بیشتر کنم.
در بسیاری از موارد، از مسافرانی که توانستهاند به سوالم جواب بدهند، کرایه نگرفتهام. یا مثلا بچهها برای جواب دادن به سوالم و دریافت جایزه، رقابت کردهاند و این برای من بسیار ازشمند است.
متاسفانه حتی مردم تبریز هم شهر خودشان را آن گونه که باید نمیشناسند
با انتخاب تبریز به عنوان پایتخت گردشگری کشورهای اسلامی در سال 2018، این هدف را جدیتر دنبال کردم، مردم باید اطلاعات عمومی بالایی از شهرشان داشته باشند، متاسفانه حتی مردم تبریز هم شهر خودشان را آن گونه که باید نمیشناسند، روزی در فلکه «پروین اعتصامی» تبریز وسط چهارراه، در حالی که 20 هزار تومان در دست داشتم، از 15 نفر، سوال کردم که «نام اصلی پروین اعتصامی چیست؟»، هیچ کس نتوانست به سوالم پاسخ درست بدهد!.
تا کنون چند جلد کتاب تهیه کردهاید؟
آمار تعداد کتابهایی که تا به الان خریدهام از دستم خارج شده و شاید به پنج هزار جلد برسد. بیشتر از کتابهای کم حجم استفاده میکنم تا مسافر بتواند در طول مسیر آن را بخواند، رمانها هم در درجه دوم قرار دارند، چهار ایستگاه در نقاط مختلف شهر در نظر گرفته بودم، تا مسافران کتابهایی را که امانت گرفتهاند به این ایستگاهها تحویل دهند. کتابهایی به زبان ترکی، زندگینامهی شهدا و دفاع مقدس هم در این کتابخانه پیدا میشود، همه جور کتابی در کتابخانه داریم به جز کتب سیاسی.
بعضی هم تعدادی کتاب هدیه کردهاند، از طرف سازمان فرهنگی هنری شهرداری تبریز و کتابخانههای عمومی نیز تعدادی کتاب اهدا شده، اما تعداد کتابها در مقایسه با متقاضیان و مسافران بسیار کم است.
نزدیک به 1800 جلد کتاب امانت داده ام
کتابهایی که امانت دادهام، هنوز برگشت داده نشدهاند، حالا یا وقت نکردهاند بخوانند یا فرصت نداشتهاند کتاب را پس بیاورند، مطمئنم که کتابها را پس خواهند آورد، چون مردم ما امنتدار هستند. نزدیک به 1800 جلد کتاب امانت دادهام.
کتاب، اسپانسر ندارد!
اگر به اهدای کتاب، چشم دوخته بودم، این حرکت، عقیم میماند،اکثر برنامهها مانند برنامههای ورزشی، اسپانسر دارند و این در حالی است که کتاب، اسپانسر ندارد!. نمیگویم حمایت نمیشود، اما حمایتها دائمی و در شان مردم تبریز نیست.
خاطرهی خوشی از کتاب خواندن مسافرانتان دارید؟
یک روز مسافری که فرزندش بیمار بود، سوار تاکسی شده بود و آن بچه در حالی که حال خوشی نداشت، کتاب را میخواند و بلند بلند میخندید و اشک از چشمهای مادرش سرازیر بود و هنگام پیاده شدن هم بچه کتاب را پس نداد و هر چه مادرش اصرار کرد که کتاب را سر جایش بگذارد، قبول نکرد و کتاب را به او هدیه دادم و از مادرش قول گرفتم تا پنج کتاب را بردارد و برای بچههای دیگر هم بخواند.
مردم تا چه زمانی میتوانند در تاکسی کتابخانهای، کتاب بخوانند؟
تا زمانی که راننده تاکسی هستم و با کمک رسانهها و مردم به این حرکت ادامه خواهم داد، پیش بینی میکنم، استقبال از این هم بیشتر شود. این حرکت، کاری نیست که من به تنهایی بتوانم انجام دهم، بیایید دست به دست هم دهیم و کتابهایی را که نمیخوانیم به تاکسیها هدیه کنیم.
گفتوگو از نسرین سوار- خبرنگار ایسنا در آذربایجان شرقی Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0in 5.4pt 0in 5.4pt; mso-para-margin-top:0in; mso-para-margin-right:0in; mso-para-margin-bottom:8.0pt; mso-para-margin-left:0in; line-height:107%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;}
انتهای پیام
کپی شد