روزی که شخصیت دوست داشتنی «فراموشی» را خلق کرد، شاید فکرش
را هم نمیکرد که با همین اسم ماندگار شود، عمق تأثیرگذاری و محبوبیت این کاراکتر
به قدری بود که علیرغم گذشت سالهای زیاد از تولید آن سریال، مردم «ناصر هاشمی»
را همچنان با اسم فراموشی خطاب میکنند.
به گزارش ایسنا، منطقه آذربایجان شرقی، او یکی از شناخته
شدهترین بازیگران تبریزی است که به واسطهی سالها تلاش در عرصهی فرهنگ و هنر
محبوبیت بالایی بین مردم استانهای شمال غرب کشور دارد.
ناصر هاشمی در گفتوگوی تفصیلی با ایسنا از نحوهی ورود به
عرصهی هنر، خلق شخصیت فراموشی، وضعیت مالی هنرمندان تئاتر و سینما و پتانسیلهای تبریز میگوید.
*چه زمانی به طور جدی وارد عرصهی هنر
شدید؟
سال 61 در گروه تئاتر سپاه با ایفای نقش در نمایش «راست
قامتان جاوید» در یادوارهی سراسری بزرگداشت 17 شهریور به طور جدی وارد این عرصه شدم،
در این نمایش -که روایتگر جنگ بود- نقش سرباز عراقی را به من محول کرده بودند که
خوشبختانه به عنوان بازیگر ممتاز این جشنواره انتخاب شدم.
بعد از آن وارد صدا و سیما شدم و در آستانهی انتخابات مجلس کار طنزی در حال آمادهسازی بود که بنده در آن ایفای نقش کردم. *باتوجه به اینکه مردم شما را بیشتر در کارهای طنز دیدهاند، چطور شد به این سمت و سو سوق یافتید؟ معتقدم بازیگر باید هزار چهره باشد و در تمامی کاراکترها ایفای نقش کند، به عنوان نمونه «اکبر عبدی» در فیلم رسوایی به عنوان روحانی، در فیلم تونل زمان در نقش کودک و در فیلم اخراجیها هم به عنوان یک شخصیت طنز به خوبی ایفای نقش میکند. البته گزینهی دومی در تبریز وجود نداشت؛ چرا که اکثر نوشتهها به خواست مردم طنز بود و ناخداگاه به این سمت و سو سوق یافتم. علاوه بر طنز، در سریالهای «آیریلیق» و «آنام» و نمایشهای «آخرین برف بهاری» و «تولدی بر مرگ» به عنوان کارهای جدی ایفای نقش کردم. معتقدم طنز یکی از شاخههای هنر است که با استفاده از این ترفند میتوان به راحتی حرفها را زد و به تعبیر دیگر هنر زبان گویای جامعه است و مسئولان باید با فرهنگ و هنر آشنا باشند و بدانند انقلاب فرانسه حاصل کتاب بینوایان بود و تأثیر هنر را درک کنند. *آخرین برف بهاری به عنوان یکی از کارهای فاخر تاریخ تئاتر تبریز شناخته میشود، دربارهی نحوهی تولید این اثر بگویید. سال 73 به همراه آقای مجد آبادی کارمان به تئاتر شهر افتاد، تئاتریها عجیب نگاهمان میکردند، یکی از آنها گفت «صدا و سیماییها، تالار تربیت؟» من به این حرف پاسخ ندادم، زمانی که آنان نمیدانستند تئاتر چطور نوشته میشود ما برای تجهیز تئاتر شهر تلاش میکردیم، به هر حال این حرف به ما برخورد و متنی برای جشنواره آماده کردیم و مورد تأئید هم قرار گرفت که سپس با همکاری دوستانم متن تغییر یافت و بعد از تأیید مجدد، نمایش آخرین برف بهاری با کارگردانی آقای طهماسبی شکل گرفت. این نمایش واقعا محشر شد و عناوین بازیگر اول، بازیگر دوم، بازیگر دوم زن، بهترین کارگردان و ... را کسب کردیم و سپس این اثر به جشنوارهی فجر راه یافت که خوشبختانه آنجا هم به عنوان نمایش افتتاحیهی جشنواره در تئاتر شهر روی صحنه رفت. در جشنوارهی فجر هم تمامی عوامل نمایش آخرین برف بهاری کاندیدای کسب عناوین بودند تا اینکه گفتند این نمایش را برای بار سوم باید در فرهنگسرای نیاوران اجرا کنید که باتوجه به اینکه فرهنگسرای نیاوران مناسب تئاتر نبود و از طرفی نمایش ما باید در تاریکی مطلق اجرا میشد، کارگردان گفت که نمیتواند در این سالن اجرا کند و آنان هم از سر لج و لجبازی ما را کنار گذاشتند. *سریال طنز فراموشی ماندگارترین کار شماست، نحوهی تولید این اثر را توضیح بدهید. این اثر در سال 74 استارت خورد و در اولین قسمت فراموشی من و خانم عصمت اصغری حضور داشتیم و این نمایش روایتگر شخصیت فراموش کاری بود که برای اینکه موضوعاتی که به او سپرده میشود را فراموش نکند، به انگشتش نخ میبست و سپس هدفش از بستن نخ را هم فراموش میکرد. باتوجه به اقبال عمومی 250 قسمت کار شد و با اینکه در طول این سالها در سریالهای زیادی حضور داشتم، اما همچنان مردم مرا با اسم آقای فراموشی صدا میزنند. به همراه آقای «هاشم چاووشی» یک گروهی تشکیل داده بودیم که در مراسمهای مختلف نمایش اجرا میکردیم که شخصیت فراموشی را در قالب این گروه روی صحنه بردیم، با این تفاوت که در نمایش صحنهای خیلی راحتتر حرفهایم را میزدم. *چرا فراموشی در این حد مورد استقبال مردم واقع شد؟ فراموشی شخصیت شرینی بود که درد جامعه را بیان میکرد و حرفهایش پیام داشت و از طرفی بارها تکرار شد. به عنوان یک بازیگر، گاه با اکراه و برای اینکه بیکار نمانم در برخی فیلمها ایفای نقش میکنم، ولی عاشق فراموشی بودم. بر این باورم «سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند» و مهمترین دلیل محبوبیت شخصیت فراموشی همین موضوع است. *از تجربهی حضور در سریال «آنام» بگویید. این سریال از شبکهی سوم سیما پخش شد و تجربهی بسیار خوبی بود، بازیگران تبریزی که در این کار فوق العاده درخشیدند و همه به این موضوع اذعان داشتند. *تئاتر تولدی بر مرگ هم آخرین کار شما بود، چطور شد بعد از سالها بار دیگر به تئاتر جدی بازگشتید؟ روزی میسد دستمان از دنیا کوتاه شده و میپرسند به عنوان یک انسان هنرمند برای انسانیت چه کاری کردی؟ همیشه به فکر آن روز هستم و معتقدم به منظور آماده شدن برای آن روز باید کارهای ارزشی و تاثیر گذار انجام دهم. نمایش تولدی بر مرگ را به خاطر تأثیرگذاری در جامعه پذیرفتم، هر روز خودم را از نظر روحی و روانی به مشکل میانداختم تا به مخاطبان بگویم که بخشش خیلی بهتر از قصاص است. خدا را شکر نمایش کار خودش را هم کرد و طبق شنیدهها یک نفر بعد از تماشای تئاتر تولدی بر مرگ موضوع آن را به بردارش توضیح میدهد و او هم قول میدهد در پروندهای به جای قصاص بخشش کند. بهتر بود تمامی خانوادههای اولیای دم این نمایش را تماشا میکردند. هیچ وقت برای مردم فیلم بازی نکردم همیشه میخواهم در کنار مردم باشم و حس کنند یکی مثل خودشان هستم، در فیلم و تئاترهای زیادی حضور داشتم ولی هیچ وقت برای مردم فیلم بازی نکردم، همواره در زندگی عادی به آن کاراکتر مثبت جلوی دوربین نزدیک شدم، ظاهر و باطن من فرقی ندارد. بارها پیشنهاداتی به من شده ولی گفتم نمیتوانم کار کنم این کاراکتر با شخصیت من زمین تا آسمان فرق میکند. *به نظرتان تئاتر تبریز چه مشکلاتی دارد؟ تئاتر در ایران از تبریز شروع شده و نمونه بلیتهای آن در تالار شهر تبریز موجود است و امروزه تبریز دومین شهر فعال تئاتر در کشور است، با این حال از نظر زیرساخت و مخاطب مشکل داریم. روزی که تالار ارک را از بین بردند، بزرگترین ضربه بر پیکرهی تئاتر این شهر وارد شد. امروزه اهالی تئاتر با مشکل امرار معاش هم مواجه هستند، وضعیت تئاتر مستقل اسفبار بوده و بازیگران ماهها تلاش میکنند ولی آخر سر درآمدی عاید آنان نمیشود. به نظرم که ارایهی کارهنری در شهرستانها شق القمر است. شورای بازبینی همواره مشکلاتی برای تئاتر پیش میآورد، ولی وضعیت اکنون نسبت به گذشته بهتر شده است که دلیل آن هم حضور حجت الاسلام آل هاشم در استان است، اینکه نماینده ولی فقیه برای تماشای نمایش به تئاتر شهر برود، اتفاق ویژه و فوق العادهای برای اهالی هنر به شمار میرود و در همین نمایش تولدی بر مرگ با اینکه حاج آقا نتوانست این کار را تماشا کند، با من تماس گرفت و در خصوص این نمایش صحبت کرد. همچنین در مجلس ترحیم «اسماعیل حیدری» که یکی از هنرمندان شناخته شده کشورمان است، حجت الاسلام آل هاشم در مسجد حضور یافته و عزادار بود. *با این وضعیت که شما میفرمائید، چرا در تبریز همچنان تئاتر کار میکنند؟ واقعیتش اهالی تئاتر عاشق کارشان هستند، علی رغم تمامی بی مهریها بدون چشم داشت برای قلبشان کار میکنند. * چرا با این وضعیت، همچنان در تبریز ماندید؟ آقای مدیری از من دعوت کرده بود که در یکی از کارهایش حضور یابم ولی قبول نکردم، بخت و اقبال با من یار بود اما تبریز را برای ادامهی فعالیت هنری انتخاب کردم. باتوجه به اینکه کارمند تراکتورسازی بودم نمی توانستم در تهران به زندگی ادامه دهم، از طرفی نمیخواستم فضای هنری خالی تبریز را خالیتر کنم. جالب است بدانید سالها در صدا و سیمای آذربایجان شرقی از مجری گری گرفته تا گوینده رادیو و ... کار کردم اما استخدام نشدم! تاریخ نشان داده کسانی که مثل آقای ناجی و رشیدپور به جای شهرستان در تهران کارشان را پیش بردند، موفقتر بودند.
فضای شهرستانها مناسب فعالیت هنری نیست فضای شهرستانها مناسب فعالیت هنری نیست، به عنوان نمونه چرا بخش دوم سریال «سن سیز» که این همه طرفدار دارد، نوشته نمیشود؟ در مقابل سری 6 فیلم «پایتخت» در حال ساخت است. هنرمند با کار هنری زنده است من که نمیتوانم راننده تاکسی شوم، اگر مردم مرا پشت فرمان ببینند قبل از اینکه بگویند «از شما بعید است» میگویند «خدا را شکر این هنرمند ما اختلاسگر نیست»، ای صاحبان هنر چرا اندازه کشور جمهوری آذربایجان به هنر اهمیت نمیدهید؟ هنرمندان استان ما استعدادشان خیلی بالاست و در سریال آنام این موضوع اثبات شد. *وضعیت سینمای تبریز را چطور ارزیابی میکنید؟ با مقایسهی زیرساختها و امکانات سخت افزاری کارهای فوق العاهای در تبریز تولید میشود، برادران ارک، سلمانپور، ساعیور، اصغرنژاد و ... با کمترین امکانات موجود کارهای خارق العاده تولید و عرضه میکنند، بنده در فیلم «نجس» برادران ارک حضور داشتم، این فیلم در خانهی برادران ارک و با ابتداییترین امکانات فیلم برداری شد ولی کار به حدی خوب بود که در 17 جشنواره حضور یافت. فیلم ائو اصغر یوسفی نژاد هم همین شرایط را دارد و هزینهی تولید آن به مراتب کمتر از هزینهی آبمیوهی فلان فیلم تولید شده در تهران است، با این حال ائو در دنیا سر و صدا کرد. با این حال مردم قدر هنرمند خود را می دانند و به قدری هوشیار هستند که علیرغم خانه نشینی 40 ساله «ناصر ملک مطیعی» در مراسم تشییع او سنگ تمام گذاشتند. البته خانه نشینی هنرمند برابر مرگ اوست.
معتقدم هنر از بین نمیمیرود و به همین دلیل است که اکنون دیالوگهای نسل جوان همان دیالوگهای قیصر است. * از برنامههای بعدیتان برایمان بگویید.
ایفای نقش در یک نمایش طنز به کارگردانی «بابک نهرین»، سریال «تاپیلمیش» و یک فیلم سینمایی از برنامههای بعدی من است.
حرف آخرتان؟
برادران ارک، ساعی ور و یوسفی نژاد قدرت سینمای تبریز را به دنیا ثابت کردند. کار از ما گذاشته اما اگر به سینماگران تبریز ارزش دهند، خیلی بالاتر از هنرمندان تهران میدرخشند.
انتهای پیام
بعد از آن وارد صدا و سیما شدم و در آستانهی انتخابات مجلس کار طنزی در حال آمادهسازی بود که بنده در آن ایفای نقش کردم. *باتوجه به اینکه مردم شما را بیشتر در کارهای طنز دیدهاند، چطور شد به این سمت و سو سوق یافتید؟ معتقدم بازیگر باید هزار چهره باشد و در تمامی کاراکترها ایفای نقش کند، به عنوان نمونه «اکبر عبدی» در فیلم رسوایی به عنوان روحانی، در فیلم تونل زمان در نقش کودک و در فیلم اخراجیها هم به عنوان یک شخصیت طنز به خوبی ایفای نقش میکند. البته گزینهی دومی در تبریز وجود نداشت؛ چرا که اکثر نوشتهها به خواست مردم طنز بود و ناخداگاه به این سمت و سو سوق یافتم. علاوه بر طنز، در سریالهای «آیریلیق» و «آنام» و نمایشهای «آخرین برف بهاری» و «تولدی بر مرگ» به عنوان کارهای جدی ایفای نقش کردم. معتقدم طنز یکی از شاخههای هنر است که با استفاده از این ترفند میتوان به راحتی حرفها را زد و به تعبیر دیگر هنر زبان گویای جامعه است و مسئولان باید با فرهنگ و هنر آشنا باشند و بدانند انقلاب فرانسه حاصل کتاب بینوایان بود و تأثیر هنر را درک کنند. *آخرین برف بهاری به عنوان یکی از کارهای فاخر تاریخ تئاتر تبریز شناخته میشود، دربارهی نحوهی تولید این اثر بگویید. سال 73 به همراه آقای مجد آبادی کارمان به تئاتر شهر افتاد، تئاتریها عجیب نگاهمان میکردند، یکی از آنها گفت «صدا و سیماییها، تالار تربیت؟» من به این حرف پاسخ ندادم، زمانی که آنان نمیدانستند تئاتر چطور نوشته میشود ما برای تجهیز تئاتر شهر تلاش میکردیم، به هر حال این حرف به ما برخورد و متنی برای جشنواره آماده کردیم و مورد تأئید هم قرار گرفت که سپس با همکاری دوستانم متن تغییر یافت و بعد از تأیید مجدد، نمایش آخرین برف بهاری با کارگردانی آقای طهماسبی شکل گرفت. این نمایش واقعا محشر شد و عناوین بازیگر اول، بازیگر دوم، بازیگر دوم زن، بهترین کارگردان و ... را کسب کردیم و سپس این اثر به جشنوارهی فجر راه یافت که خوشبختانه آنجا هم به عنوان نمایش افتتاحیهی جشنواره در تئاتر شهر روی صحنه رفت. در جشنوارهی فجر هم تمامی عوامل نمایش آخرین برف بهاری کاندیدای کسب عناوین بودند تا اینکه گفتند این نمایش را برای بار سوم باید در فرهنگسرای نیاوران اجرا کنید که باتوجه به اینکه فرهنگسرای نیاوران مناسب تئاتر نبود و از طرفی نمایش ما باید در تاریکی مطلق اجرا میشد، کارگردان گفت که نمیتواند در این سالن اجرا کند و آنان هم از سر لج و لجبازی ما را کنار گذاشتند. *سریال طنز فراموشی ماندگارترین کار شماست، نحوهی تولید این اثر را توضیح بدهید. این اثر در سال 74 استارت خورد و در اولین قسمت فراموشی من و خانم عصمت اصغری حضور داشتیم و این نمایش روایتگر شخصیت فراموش کاری بود که برای اینکه موضوعاتی که به او سپرده میشود را فراموش نکند، به انگشتش نخ میبست و سپس هدفش از بستن نخ را هم فراموش میکرد. باتوجه به اقبال عمومی 250 قسمت کار شد و با اینکه در طول این سالها در سریالهای زیادی حضور داشتم، اما همچنان مردم مرا با اسم آقای فراموشی صدا میزنند. به همراه آقای «هاشم چاووشی» یک گروهی تشکیل داده بودیم که در مراسمهای مختلف نمایش اجرا میکردیم که شخصیت فراموشی را در قالب این گروه روی صحنه بردیم، با این تفاوت که در نمایش صحنهای خیلی راحتتر حرفهایم را میزدم. *چرا فراموشی در این حد مورد استقبال مردم واقع شد؟ فراموشی شخصیت شرینی بود که درد جامعه را بیان میکرد و حرفهایش پیام داشت و از طرفی بارها تکرار شد. به عنوان یک بازیگر، گاه با اکراه و برای اینکه بیکار نمانم در برخی فیلمها ایفای نقش میکنم، ولی عاشق فراموشی بودم. بر این باورم «سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند» و مهمترین دلیل محبوبیت شخصیت فراموشی همین موضوع است. *از تجربهی حضور در سریال «آنام» بگویید. این سریال از شبکهی سوم سیما پخش شد و تجربهی بسیار خوبی بود، بازیگران تبریزی که در این کار فوق العاده درخشیدند و همه به این موضوع اذعان داشتند. *تئاتر تولدی بر مرگ هم آخرین کار شما بود، چطور شد بعد از سالها بار دیگر به تئاتر جدی بازگشتید؟ روزی میسد دستمان از دنیا کوتاه شده و میپرسند به عنوان یک انسان هنرمند برای انسانیت چه کاری کردی؟ همیشه به فکر آن روز هستم و معتقدم به منظور آماده شدن برای آن روز باید کارهای ارزشی و تاثیر گذار انجام دهم. نمایش تولدی بر مرگ را به خاطر تأثیرگذاری در جامعه پذیرفتم، هر روز خودم را از نظر روحی و روانی به مشکل میانداختم تا به مخاطبان بگویم که بخشش خیلی بهتر از قصاص است. خدا را شکر نمایش کار خودش را هم کرد و طبق شنیدهها یک نفر بعد از تماشای تئاتر تولدی بر مرگ موضوع آن را به بردارش توضیح میدهد و او هم قول میدهد در پروندهای به جای قصاص بخشش کند. بهتر بود تمامی خانوادههای اولیای دم این نمایش را تماشا میکردند. هیچ وقت برای مردم فیلم بازی نکردم همیشه میخواهم در کنار مردم باشم و حس کنند یکی مثل خودشان هستم، در فیلم و تئاترهای زیادی حضور داشتم ولی هیچ وقت برای مردم فیلم بازی نکردم، همواره در زندگی عادی به آن کاراکتر مثبت جلوی دوربین نزدیک شدم، ظاهر و باطن من فرقی ندارد. بارها پیشنهاداتی به من شده ولی گفتم نمیتوانم کار کنم این کاراکتر با شخصیت من زمین تا آسمان فرق میکند. *به نظرتان تئاتر تبریز چه مشکلاتی دارد؟ تئاتر در ایران از تبریز شروع شده و نمونه بلیتهای آن در تالار شهر تبریز موجود است و امروزه تبریز دومین شهر فعال تئاتر در کشور است، با این حال از نظر زیرساخت و مخاطب مشکل داریم. روزی که تالار ارک را از بین بردند، بزرگترین ضربه بر پیکرهی تئاتر این شهر وارد شد. امروزه اهالی تئاتر با مشکل امرار معاش هم مواجه هستند، وضعیت تئاتر مستقل اسفبار بوده و بازیگران ماهها تلاش میکنند ولی آخر سر درآمدی عاید آنان نمیشود. به نظرم که ارایهی کارهنری در شهرستانها شق القمر است. شورای بازبینی همواره مشکلاتی برای تئاتر پیش میآورد، ولی وضعیت اکنون نسبت به گذشته بهتر شده است که دلیل آن هم حضور حجت الاسلام آل هاشم در استان است، اینکه نماینده ولی فقیه برای تماشای نمایش به تئاتر شهر برود، اتفاق ویژه و فوق العادهای برای اهالی هنر به شمار میرود و در همین نمایش تولدی بر مرگ با اینکه حاج آقا نتوانست این کار را تماشا کند، با من تماس گرفت و در خصوص این نمایش صحبت کرد. همچنین در مجلس ترحیم «اسماعیل حیدری» که یکی از هنرمندان شناخته شده کشورمان است، حجت الاسلام آل هاشم در مسجد حضور یافته و عزادار بود. *با این وضعیت که شما میفرمائید، چرا در تبریز همچنان تئاتر کار میکنند؟ واقعیتش اهالی تئاتر عاشق کارشان هستند، علی رغم تمامی بی مهریها بدون چشم داشت برای قلبشان کار میکنند. * چرا با این وضعیت، همچنان در تبریز ماندید؟ آقای مدیری از من دعوت کرده بود که در یکی از کارهایش حضور یابم ولی قبول نکردم، بخت و اقبال با من یار بود اما تبریز را برای ادامهی فعالیت هنری انتخاب کردم. باتوجه به اینکه کارمند تراکتورسازی بودم نمی توانستم در تهران به زندگی ادامه دهم، از طرفی نمیخواستم فضای هنری خالی تبریز را خالیتر کنم. جالب است بدانید سالها در صدا و سیمای آذربایجان شرقی از مجری گری گرفته تا گوینده رادیو و ... کار کردم اما استخدام نشدم! تاریخ نشان داده کسانی که مثل آقای ناجی و رشیدپور به جای شهرستان در تهران کارشان را پیش بردند، موفقتر بودند.
فضای شهرستانها مناسب فعالیت هنری نیست فضای شهرستانها مناسب فعالیت هنری نیست، به عنوان نمونه چرا بخش دوم سریال «سن سیز» که این همه طرفدار دارد، نوشته نمیشود؟ در مقابل سری 6 فیلم «پایتخت» در حال ساخت است. هنرمند با کار هنری زنده است من که نمیتوانم راننده تاکسی شوم، اگر مردم مرا پشت فرمان ببینند قبل از اینکه بگویند «از شما بعید است» میگویند «خدا را شکر این هنرمند ما اختلاسگر نیست»، ای صاحبان هنر چرا اندازه کشور جمهوری آذربایجان به هنر اهمیت نمیدهید؟ هنرمندان استان ما استعدادشان خیلی بالاست و در سریال آنام این موضوع اثبات شد. *وضعیت سینمای تبریز را چطور ارزیابی میکنید؟ با مقایسهی زیرساختها و امکانات سخت افزاری کارهای فوق العاهای در تبریز تولید میشود، برادران ارک، سلمانپور، ساعیور، اصغرنژاد و ... با کمترین امکانات موجود کارهای خارق العاده تولید و عرضه میکنند، بنده در فیلم «نجس» برادران ارک حضور داشتم، این فیلم در خانهی برادران ارک و با ابتداییترین امکانات فیلم برداری شد ولی کار به حدی خوب بود که در 17 جشنواره حضور یافت. فیلم ائو اصغر یوسفی نژاد هم همین شرایط را دارد و هزینهی تولید آن به مراتب کمتر از هزینهی آبمیوهی فلان فیلم تولید شده در تهران است، با این حال ائو در دنیا سر و صدا کرد. با این حال مردم قدر هنرمند خود را می دانند و به قدری هوشیار هستند که علیرغم خانه نشینی 40 ساله «ناصر ملک مطیعی» در مراسم تشییع او سنگ تمام گذاشتند. البته خانه نشینی هنرمند برابر مرگ اوست.
معتقدم هنر از بین نمیمیرود و به همین دلیل است که اکنون دیالوگهای نسل جوان همان دیالوگهای قیصر است. * از برنامههای بعدیتان برایمان بگویید.
ایفای نقش در یک نمایش طنز به کارگردانی «بابک نهرین»، سریال «تاپیلمیش» و یک فیلم سینمایی از برنامههای بعدی من است.
حرف آخرتان؟
برادران ارک، ساعی ور و یوسفی نژاد قدرت سینمای تبریز را به دنیا ثابت کردند. کار از ما گذاشته اما اگر به سینماگران تبریز ارزش دهند، خیلی بالاتر از هنرمندان تهران میدرخشند.
انتهای پیام
کپی شد