به گزارش هم نوا، نمایشگاه عروسک« جان مریم» از نخستین روز دی ماه کار خود را در تبریز آغاز می کند. به بهانه آغاز به کار این نمایشگاه پای صحبتهای مریم علوی میلانی، هنرمند جوان و خوشروق تبریزی و خالق عروسکهای«جان مریم» نشستیم. او متولد 1365 در تبریز است. دارای لیسانس ارتباط تصویری و دو مجموعه شعر نیز است.
-خانم میلانی درباره نمایشگاه«جان مریم» توضیح دهید و درباره عروسکها، چطور شد به این ایده رسیدید؟ آیا این عروسکها سبک خاصی دارند؟
من علاقه خیلی زیادی به عروسک داشتم و دارم چون احساس می کنم عروسکها نفس می کشند و هر کدام برای خودشون روحیات مختلف دارند. ولی هرگز فکر نمی کردم خودم روزی شروع به دوختن عروسک کنم. تا اینکه با یک مجموعه کار از یک هنرمند گرامی آشنا شدم و این جرقه در ذهنم زده شد که عروسک ها میتوانند چیزی به جز شخصیتهای معروف انیمیشنها باشند و شخصیت شان باید خلاقانهتر طراحی شود و چه چیزی خلاقانه تر از نقاشیهایی که کودکان می کشند؟ این مساله ذهنم را درگیر کرده بود تا اینکه سال 92 برای پروژه پایانی دوره کارشناسیام تصمیم گرفتم با استفاده از شخصیتهای طراحی شده توسط کودکان شروع به دوختن عروسک و تصویر سازی با آنها کنم که مورد استقبال استادان دانشگاه هم قرار گرفت و خیلی تشویق شدم.
بعدها دوستانی که با این کارم آشنا بودند برایم نقاشی می فرستادند و من می دوختم. سال گذشته با مشورت استاد بزرگوارم خانم دکتر منصوری تصمیم گرفتم احساسات درونی خودم را به همراه نوشتههایم ترکیب کنم و شخصیتهای جدیدی خلق کنم. در مدت یک سال و نیم با کمک مادرم از یک کاراکتر ساده به 65 عروسک با احساسات مختلف زنانه که الان در نمایشگاه هستند، رسیدم.
-به نظر میرسد چهره عروسکهای این نمایشگاه با چهره بشاش و مانکنوار عروسکهای صنعتی فرق دارد، درست است؟
عروسک های موجود در بازار فقط بیانگر ظاهر شیک و زیبای یک زن هستند و متاسفانه این مساله همیشه مرا آزار می داد. ولی همانطور که عرض کردم شخصیت این عروسک ها کاملا بر اساس روحیات درونی من هستند. طی مدتی که کار می کردم از دوستان در مورد دغدغه های ذهنی و قلبی شان نظر سنجی می کردم.
اینکه از چه چیزی رنج می برند و چه چیزی خوشحال شان میکند؟ موارد مشترک را پیدا و شروع می کردم به کشیدن. برای همین هر عروسک حس متفاوتی دارد و این حس کاملا به زمان کارمو نوع موسیقی که در آن لحظه میشنیدم وابستهاست.
فکر نمی کنم هیچ کدام از عروسکهای موجود در بازار به وقت خلق شدن توسط عروسک سازشان به آغوش کشیده شده باشند! چون صرفا برای سرگرمی و فروش تولید شدهاند. اما من از هر عروسک یک نمونه دارم و عاشقانه با آنها نفس کشیدم و روح خودم را به تکتکشان منتقل کردم. برای همین هم اسم نمایشگاه را به پیشنهاد پدرم، جانِ مریم انتخاب کردیم.
– در شما تلفیقی از شعر و نقاشی و حالا هنرهای تجسمی را میبینیم. این هنرها چطور به هم رسیدند؟ کدام را ترجیح میدهید؟
همانطور که عرض کردم من از کودکی شروع به نوشتن داستان و شعر کرده بودم. بعدها که رشته گرافیک را برای تحصیل انتخاب کردم، با دنیای تصویر و تاثیر عمیقش روی ذهن، بیشتر آشنا شدم و گهگاه روی نوشتههایم تصویر سازی می کردم. تا سال گذشته که به فکر ترکیب تمام علایقم با هم افتادم. در مورد ترجیح دادن هم باید عرض کنم که من گاهی تشنه نوشتن میشوم و گاهی تشنهی کشیدن و نمیشود تنها یک مورد را به عنوان ابزار بیان احساساتم انتخاب کنم.
-شما معمولا در مطالبی که مینویسید خیلی روی این نکته که باید هنرمند بودن را به عنوان یک شغل در نظر گرفت تاکید میکنید، در این باره توضیح دهید.
مسلما کسی که یک رشته هنری را برای تحصیل انتخاب میکند، به اندازه یک مهندس یا پزشک برای رسیدن به هدفش تلاش میکند و درس میخواند. البته که به همراه این تلاش، همیشه باید خلاق باشد و این چیزی است که در رشتههای دیگر زیاد نیست. بر خلاف تصور اشتباهی که عموم دارند، رشتههای هنری ابدا ساده نیستند و هر لحظه باید در مورد تمام اتفاقات و رشتههای دیگر مطالعه داشت تا اثری که خلق میکنی هم جدید باشد و هم بر اساس فرمولهای تعریف شده اتفاق تازهای به آن اضافه شود.
گرافیک علاوه بر این که یک هنر است، یک رشته صنعتی هم است و در تمام جهان جدی گرفته میشود. بنابراین حق هر هنرمند هست که مانند تمام افراد از انرژی و وقتی که صرف میکند سود مالی هم عایدش شود که متاسفانه در جامعه ما این مساله هنوز به رسمیت شناخته نشدهاست .
-کار با عروسکها به کجا خواهد رسید؟
در این مدت به قدری وابسته و شیفته این عروسکها شدم که قطعا دوختن شان را ادامه خواهم داد و امیدوارم که نظر اطرافیان هم مثبت باشد که تا امروز بوده و همین انرژی زیادی به من داده و مرا به ادامه راه امیدوارم کردهاست. هر چند به عنوان یک شغل به عروسکسازی نگاه نمی کنم. چون کار اصلی من طراحی گرافیک است و عروسکها تنها برای تصویری شدن حرفهای دلم ساختهمیشوند.
6132/518
-خانم میلانی درباره نمایشگاه«جان مریم» توضیح دهید و درباره عروسکها، چطور شد به این ایده رسیدید؟ آیا این عروسکها سبک خاصی دارند؟
من علاقه خیلی زیادی به عروسک داشتم و دارم چون احساس می کنم عروسکها نفس می کشند و هر کدام برای خودشون روحیات مختلف دارند. ولی هرگز فکر نمی کردم خودم روزی شروع به دوختن عروسک کنم. تا اینکه با یک مجموعه کار از یک هنرمند گرامی آشنا شدم و این جرقه در ذهنم زده شد که عروسک ها میتوانند چیزی به جز شخصیتهای معروف انیمیشنها باشند و شخصیت شان باید خلاقانهتر طراحی شود و چه چیزی خلاقانه تر از نقاشیهایی که کودکان می کشند؟ این مساله ذهنم را درگیر کرده بود تا اینکه سال 92 برای پروژه پایانی دوره کارشناسیام تصمیم گرفتم با استفاده از شخصیتهای طراحی شده توسط کودکان شروع به دوختن عروسک و تصویر سازی با آنها کنم که مورد استقبال استادان دانشگاه هم قرار گرفت و خیلی تشویق شدم.
بعدها دوستانی که با این کارم آشنا بودند برایم نقاشی می فرستادند و من می دوختم. سال گذشته با مشورت استاد بزرگوارم خانم دکتر منصوری تصمیم گرفتم احساسات درونی خودم را به همراه نوشتههایم ترکیب کنم و شخصیتهای جدیدی خلق کنم. در مدت یک سال و نیم با کمک مادرم از یک کاراکتر ساده به 65 عروسک با احساسات مختلف زنانه که الان در نمایشگاه هستند، رسیدم.
-به نظر میرسد چهره عروسکهای این نمایشگاه با چهره بشاش و مانکنوار عروسکهای صنعتی فرق دارد، درست است؟
عروسک های موجود در بازار فقط بیانگر ظاهر شیک و زیبای یک زن هستند و متاسفانه این مساله همیشه مرا آزار می داد. ولی همانطور که عرض کردم شخصیت این عروسک ها کاملا بر اساس روحیات درونی من هستند. طی مدتی که کار می کردم از دوستان در مورد دغدغه های ذهنی و قلبی شان نظر سنجی می کردم.
اینکه از چه چیزی رنج می برند و چه چیزی خوشحال شان میکند؟ موارد مشترک را پیدا و شروع می کردم به کشیدن. برای همین هر عروسک حس متفاوتی دارد و این حس کاملا به زمان کارمو نوع موسیقی که در آن لحظه میشنیدم وابستهاست.
فکر نمی کنم هیچ کدام از عروسکهای موجود در بازار به وقت خلق شدن توسط عروسک سازشان به آغوش کشیده شده باشند! چون صرفا برای سرگرمی و فروش تولید شدهاند. اما من از هر عروسک یک نمونه دارم و عاشقانه با آنها نفس کشیدم و روح خودم را به تکتکشان منتقل کردم. برای همین هم اسم نمایشگاه را به پیشنهاد پدرم، جانِ مریم انتخاب کردیم.
– در شما تلفیقی از شعر و نقاشی و حالا هنرهای تجسمی را میبینیم. این هنرها چطور به هم رسیدند؟ کدام را ترجیح میدهید؟
همانطور که عرض کردم من از کودکی شروع به نوشتن داستان و شعر کرده بودم. بعدها که رشته گرافیک را برای تحصیل انتخاب کردم، با دنیای تصویر و تاثیر عمیقش روی ذهن، بیشتر آشنا شدم و گهگاه روی نوشتههایم تصویر سازی می کردم. تا سال گذشته که به فکر ترکیب تمام علایقم با هم افتادم. در مورد ترجیح دادن هم باید عرض کنم که من گاهی تشنه نوشتن میشوم و گاهی تشنهی کشیدن و نمیشود تنها یک مورد را به عنوان ابزار بیان احساساتم انتخاب کنم.
-شما معمولا در مطالبی که مینویسید خیلی روی این نکته که باید هنرمند بودن را به عنوان یک شغل در نظر گرفت تاکید میکنید، در این باره توضیح دهید.
مسلما کسی که یک رشته هنری را برای تحصیل انتخاب میکند، به اندازه یک مهندس یا پزشک برای رسیدن به هدفش تلاش میکند و درس میخواند. البته که به همراه این تلاش، همیشه باید خلاق باشد و این چیزی است که در رشتههای دیگر زیاد نیست. بر خلاف تصور اشتباهی که عموم دارند، رشتههای هنری ابدا ساده نیستند و هر لحظه باید در مورد تمام اتفاقات و رشتههای دیگر مطالعه داشت تا اثری که خلق میکنی هم جدید باشد و هم بر اساس فرمولهای تعریف شده اتفاق تازهای به آن اضافه شود.
گرافیک علاوه بر این که یک هنر است، یک رشته صنعتی هم است و در تمام جهان جدی گرفته میشود. بنابراین حق هر هنرمند هست که مانند تمام افراد از انرژی و وقتی که صرف میکند سود مالی هم عایدش شود که متاسفانه در جامعه ما این مساله هنوز به رسمیت شناخته نشدهاست .
-کار با عروسکها به کجا خواهد رسید؟
در این مدت به قدری وابسته و شیفته این عروسکها شدم که قطعا دوختن شان را ادامه خواهم داد و امیدوارم که نظر اطرافیان هم مثبت باشد که تا امروز بوده و همین انرژی زیادی به من داده و مرا به ادامه راه امیدوارم کردهاست. هر چند به عنوان یک شغل به عروسکسازی نگاه نمی کنم. چون کار اصلی من طراحی گرافیک است و عروسکها تنها برای تصویری شدن حرفهای دلم ساختهمیشوند.
6132/518
کپی شد