خانه سالمند فیاض بخش
تبریز برای برخی سالمندان، آخرین ایستگاه زندگی است، اینجا برخی از مادران
انتظارشان پایانی ندارد و همچنان با چشمانی منتظر به دیدار و ملاقات مجدد فرزندانشان
امیدوار هستند، مادراست دیگر، هر چقدرهم انتظاربیهوده بکشد بازهم به دیدار فرزند
امیدواراست، شاید پایان این انتظار تلخ شود و روزی این چشمان منتظر تنها با
فرارسیدن موعد مرگ، روی بیمهری و بی وفایی این دنیا بسته شود.
به گزارش ایسنا، منطقه آذربایجان شرقی، به مناسبت هفته سالمند، به خانه سالمندان فیاض بخش تبریز برای دست بوسی مادران فداکار میرویم تا خلوتشان را برای چند ساعتی برهم بزنیم، در این بخش مادران و زنانی نگهداری میشوند که خانوادههایشان رغبتی برای مراقبت از آنها ندارند ولی با این حال برخی از آنها حتی با گذشت سالهای متمادی، هنوز هم برای دیدار مجدد فرزندانشان انتظار کشیده و امیدوار هستند.
دور میز، 10 نفری کنار هم نشسته و هریک مشغول کاری هستند، یکی سبزی خرد میکند دیگری روی مقوا، پولکهای پلاستیکی براقی را به شکل گل میچسباند.
جاری شدن اشک شوق با لمس دستانش نزدیک یکی از خانمهای مسن شده و میگویم مادرجان نور آفتاب اذیتت میکند، زیر سایهی درخت برویم؟ با شور و هیجان جواب سلامم را داده و قربون صدقهام میرود و میگوید: فدای تو بشم دخترم، از دیدنت بسیار خوشحالم، طوری که حس میکنم یکی از فرزندانم را ملاقات کردم، با حضور تو کنارم، حتی نور آفتاب هم برایم لذت بخش است. حال و احوالش را میپرسم، آهی از ته دل کشیده و میگوید: مادرجان دلتنگم ولی پای راه رافتن هم ندارم، میدانی خانهام همین نزدیکیهاست ولی به خاطر اینکه عروسم از حضورم دلخور نشود، به خانهام نمیروم. خانمی که سینی پر از گل رز را به دست گرفته را صدا میزند و می گوید: خانم یکی از این گلها را بده به این دختر مهربونم تقدیم کنم.
دستانش را گرفته و در آغوشم میکشم، میگویم مادر جان هر چیزی دلت میخواهد، بگو برایت بخرم و بیاورم، اشک شوق از چشمانش جاری میشود و زیر لب زمزمه میکند دخترم خدا جوانیت را ازت نگیرد، چیزی لازم ندارم فقط زود زود اینجا بیا.... اینجا سالهاست، منتظر پسرش است
مادری دیگر که به دور از جمع روی نیمکت به تنهایی نشسته و با چشمان کم سویش به نقطهای نامعلوم خیره شده، طوری منتظر است که متوجه حضور من در کنارش نمیشود . میپرسم مادرجان به کجا چنین شتابان؟ گویی قصد رفتن داری؟ بیا برویم با جمع بشینیم. با لبخند فاتحانهای میگوید: منتظر پسرم نادر هستم، امروز قرار است بیاید و مرا با خود به خانه ببرد، تمامی وسایلم را جمع و جور کردم تا زودی از اینجا بروم، پرستاری به ما نزدیک شده و دستش را گرفته و می گوید مادرجان بیا به داخل برویم. گفتم منتظر پسرش هست و میخواهد برود، پرستار نگاهی تلخ انداخته و میگوید: سالهاست در اینجا هر روز منتظر پسرش است به گفتهی خودش پسرش با او تماس گرفته و گفته او را همراه خود به خانهاش خواهد برد. بعد از بازدید از حیاط، برای بازدید از اتاقهای مادران سالمند وارد بخش داخلی سالن میشویم. در این حین زنی میانسال نزدیکم شده و با خنده میپرسد: برام موسیقی باز میکنی؟ درخواستش را قبول کرده و از تلفن همراهم برایش موسیقی پخش میکنم. بزرگ ترین آرزویم سفر به کربلاست
خودش را مشهدی شهلا معرفی میکند و میگوید: مشهدی نیستم ولی امام رضا (ع) منو خیلی دوست داره، آقا منو خواست و مشهدی شدم، امسال هم ان شالله دوباره زیارت میروم. از نوزادی در این مرکز هستم غیر از خداهم کسی را ندارم، تا دوم دبستان هم درس خوندم، اینجا به اکثر مددجویان به عنوان راهنما راه را برایشان نشان میدهم.
در جواب سوالم که می پرسم فرزندی داری یا نه، میگوید: اگر بچه داشتم که اینجا نبودم، البته خوبه فرزندی ندارم اینایی که فرزند دارند، چه گلی بر سر زدند؟ وی ادامه میدهد: بزرگ ترین آرزویم سفر به کربلاست، چندین بار تو خواب دیدم که کربلا رفتم، حس بسیار خوبی داشتم. در یکی دیگر از اتاقها نزدیک مادری میشوم، روی تخت دراز کشیده و نصف صورتش را با روسریاش پوشانده است و در حالت خوابیده روی سینهاش جا نمازی را برای خواندن نماز پهن کرده است. تنها با یاد و ذکر خدا آرام میگیرم
میگوید: اسمم رقیه است، همسرم فوت کرده و دوتا پسر و دختر دارم، به دلیل بیماری بیش از یکسالی میشود در خانه سالمندان هستم، دلم برای خانهام تنگ شده ولی با این وضعیت کسی نمیتواند از من پرستاری کند به همین دلیل مجبورم در اینجا بمانم.
در پاسخ سوالم که در این وضعیت که حتی نمیتوانید حرکت کنید، نماز میخوانید، می گوید: دخترم درسته نمازم را طبق اصول نمیتوانم بخوانم ولی می دانی من در اینجا تنها با یاد و ذکر خدا آرام میگیرم، جز خدا کسی را ندارم تا پناهم دهد. آدم از غم و غصه ی این مادران دل شکسته، از خودش خجالت میکشد، بعد از پایان هر دیدار با این فرشتگان زمینی، آنقدر تشکر و دعا میکنند که شرمنده میشوم . وارد یکی دیگرازاتاقها میشویم که تاحدودی متفاوتتر از مابقی اتاقهاست، پرستار همراه میگوید: این اتاق خانم اصفهانی است که همراه دخترمعلول جسمی و کر و لالش در اینجا مستقر هستند، مثل همیشه با وسواس خود همه جارو تمیز کرده است، زمانی این خانم خیر بود و تمامی دار و ندار خود را صرف نیازمندان کرده است. خانم اصفهانی که گوشه اتاق ایستاده با صدای بلند مرا صدا کرده و میگوید: دخترم بیا پیشم، از یخچال خصوصیاش برایم آب میآورد.
وی با بیان اینکه اگر ماجرای زندگی مرا بنویسی فیلم نامهای طولانی میشود، ادامه میدهد: کارمند بازنشسته بهزیستی و اصالتاً اصفهانی هستم، در این خانه با تنها دخترم که دچار معلولیت جسمی و کر و لال است، زندگی میکنیم، تاکنون به 25 کشور سفر کردم، بعد از خدا هم این دختر را دارم.
وی ادامه میدهد: اینجا از هر لحاظی برایمان بهتر است؛ چرا که به دخترم خوب رسیدگی شده و هیچ کمبودی نداریم ولی گاهاً دلم برای جمع خانوادگیم لک میزند. 20 درصد سالمندان استان نیاز به کمک خانواده و نگهداری در خانه سالمندان هستند
مدیرکل بهزیستی آذربایجان شرقی در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه طبق سرشماری سال 95، 10.73 درصد جمعیت استان را افراد سالمند تشکیل میدهد، اظهار میکند: 420 هزار نفر جمعیت سالمند در استان وجود دارد که از این تعداد 800 نفر سالمند در خانههای سالمندان استان نگهداری میشوند. محسن ارشدزاده با اشاره به گرامیداشت مقام و منزلت سالمند، ادامه میدهد: همزمان با هفته سالمند، برنامههای مختلفی در سطح استان در قالب شورای سالمندان استان برگزار شده و از مراکز و خانههای سالمندان بازدید میکنیم. وی میگوید: از 420 هزار سالمند در استان حدود 84 هزار نفر یعنی 20 درصد سالمندان استان نیاز به کمک خانواده و نگهداری در خانه سالمندان هستند. وی با بیان اینکه 12 خانه سالمند به صورت شبانه روزی و 10 مرکز روزانه سالمندان و خدمات در منزل در استان فعالیت میکند، یادآور میشود: اکثر سالمندان نگهداری شده در مراکز، کسی را برای مراقبت از آنها ندارند یا اینکه دچار بیماریهای سالمندی مانند آلزایمر یا معلولیت جسمی هستند. وی با اشاره به اینکه در استان ما، نگهداری سالمندان در خانه حائز اهمیت بوده و این فرهنگ بسیار ارزشمندی بین مردمان آذربایجان است، میگوید: اعتقادات دینی و تعصبات مردم نسبت به والدین، باعث شده اکثر افراد از سالمندان خود در خانه نگهداری کنند.
۳۵ زن سالمند در موسسه فیاض بخش تبریزنگهداری میشود مدیر موسسه خیریه فیاض بخش تبریز در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه این موسسه طی چهار سال گذشته با مشارکت خیران تاسیس شده و دارای ۶۳ پرسنل است، اظهار کرد: در این مجموعه حدود ۳۵ زن سالمند نگهداری میشود، نزدیک به ۷۰۰ نفر معلول قطع نخاعی داخل مغزی از طرف بهزیستی نیز معرفی شده که اکثر اقدامات درمانی این معلولان در منزل انجام میشود. حسین سعادتی با بیان اینکه سالمندان به طور شبانه روزی دراین خانه نگهداری می شوند، ادامه میدهد: اکثرسالمندان بی بضاعت بوده و خانوادهای ندارند و این افراد از طریق دادگاه به بهزیستی معرفی شدند. وی با بیان اینکه هیچ هزینه ای برای ارائه خدمات از افراد دریافت نمیشود، بیان میکند: میانگین سنی این سالمندان بین ۶۰ الی ۸۵ سال بوده و برخی نیز دچار بیماریهای آلزایمر و جسمی هستند که در این خانه تحت درمان قرار گرفتند. وی ادامه میدهد: برخی از زنان سالمند عمر خود را تا آخر اینجا میگذرانند و تمامی هزینههای کفن و دفن نیز توسط این موسسه تامینشود. وی با اشاره به نقش اساسی خیران در تامین هزینههای خدمات سالمندان، میگوید: خیران استان همواره در کنار ما بوده و همواره هر نوع کمبودی را جبران میکنند، طی چند ماه اخیربه همت خیران، ۱۶ میلیون تومان پوشاک برای سالمندانن پوشکی تهیه شد. وی ادامه میدهد: مردم میتوانند کمکهای خود را از طریق سامانهی موسسه خیریه فیاض بخش تبریز یا به صورت حضوری ارائه کنند. براساس این گزارش، پدران و مادرانی در گوشهای از خانههای سالمندان همچنان چشم انتظاردست نوازش فرزندانشان هستند، در این دنیا قشنگتر از لبخند مادر چیز دیگری نیست، مادرانی که حتی از دیدن بیگانگان نیز به وجد میآیند.
گزارش از لیلا جلیلی- خبرنگار ایسنا در آذربایجان شرقی
انتهای پیام
به گزارش ایسنا، منطقه آذربایجان شرقی، به مناسبت هفته سالمند، به خانه سالمندان فیاض بخش تبریز برای دست بوسی مادران فداکار میرویم تا خلوتشان را برای چند ساعتی برهم بزنیم، در این بخش مادران و زنانی نگهداری میشوند که خانوادههایشان رغبتی برای مراقبت از آنها ندارند ولی با این حال برخی از آنها حتی با گذشت سالهای متمادی، هنوز هم برای دیدار مجدد فرزندانشان انتظار کشیده و امیدوار هستند.
دور میز، 10 نفری کنار هم نشسته و هریک مشغول کاری هستند، یکی سبزی خرد میکند دیگری روی مقوا، پولکهای پلاستیکی براقی را به شکل گل میچسباند.
جاری شدن اشک شوق با لمس دستانش نزدیک یکی از خانمهای مسن شده و میگویم مادرجان نور آفتاب اذیتت میکند، زیر سایهی درخت برویم؟ با شور و هیجان جواب سلامم را داده و قربون صدقهام میرود و میگوید: فدای تو بشم دخترم، از دیدنت بسیار خوشحالم، طوری که حس میکنم یکی از فرزندانم را ملاقات کردم، با حضور تو کنارم، حتی نور آفتاب هم برایم لذت بخش است. حال و احوالش را میپرسم، آهی از ته دل کشیده و میگوید: مادرجان دلتنگم ولی پای راه رافتن هم ندارم، میدانی خانهام همین نزدیکیهاست ولی به خاطر اینکه عروسم از حضورم دلخور نشود، به خانهام نمیروم. خانمی که سینی پر از گل رز را به دست گرفته را صدا میزند و می گوید: خانم یکی از این گلها را بده به این دختر مهربونم تقدیم کنم.
دستانش را گرفته و در آغوشم میکشم، میگویم مادر جان هر چیزی دلت میخواهد، بگو برایت بخرم و بیاورم، اشک شوق از چشمانش جاری میشود و زیر لب زمزمه میکند دخترم خدا جوانیت را ازت نگیرد، چیزی لازم ندارم فقط زود زود اینجا بیا.... اینجا سالهاست، منتظر پسرش است
مادری دیگر که به دور از جمع روی نیمکت به تنهایی نشسته و با چشمان کم سویش به نقطهای نامعلوم خیره شده، طوری منتظر است که متوجه حضور من در کنارش نمیشود . میپرسم مادرجان به کجا چنین شتابان؟ گویی قصد رفتن داری؟ بیا برویم با جمع بشینیم. با لبخند فاتحانهای میگوید: منتظر پسرم نادر هستم، امروز قرار است بیاید و مرا با خود به خانه ببرد، تمامی وسایلم را جمع و جور کردم تا زودی از اینجا بروم، پرستاری به ما نزدیک شده و دستش را گرفته و می گوید مادرجان بیا به داخل برویم. گفتم منتظر پسرش هست و میخواهد برود، پرستار نگاهی تلخ انداخته و میگوید: سالهاست در اینجا هر روز منتظر پسرش است به گفتهی خودش پسرش با او تماس گرفته و گفته او را همراه خود به خانهاش خواهد برد. بعد از بازدید از حیاط، برای بازدید از اتاقهای مادران سالمند وارد بخش داخلی سالن میشویم. در این حین زنی میانسال نزدیکم شده و با خنده میپرسد: برام موسیقی باز میکنی؟ درخواستش را قبول کرده و از تلفن همراهم برایش موسیقی پخش میکنم. بزرگ ترین آرزویم سفر به کربلاست
خودش را مشهدی شهلا معرفی میکند و میگوید: مشهدی نیستم ولی امام رضا (ع) منو خیلی دوست داره، آقا منو خواست و مشهدی شدم، امسال هم ان شالله دوباره زیارت میروم. از نوزادی در این مرکز هستم غیر از خداهم کسی را ندارم، تا دوم دبستان هم درس خوندم، اینجا به اکثر مددجویان به عنوان راهنما راه را برایشان نشان میدهم.
در جواب سوالم که می پرسم فرزندی داری یا نه، میگوید: اگر بچه داشتم که اینجا نبودم، البته خوبه فرزندی ندارم اینایی که فرزند دارند، چه گلی بر سر زدند؟ وی ادامه میدهد: بزرگ ترین آرزویم سفر به کربلاست، چندین بار تو خواب دیدم که کربلا رفتم، حس بسیار خوبی داشتم. در یکی دیگر از اتاقها نزدیک مادری میشوم، روی تخت دراز کشیده و نصف صورتش را با روسریاش پوشانده است و در حالت خوابیده روی سینهاش جا نمازی را برای خواندن نماز پهن کرده است. تنها با یاد و ذکر خدا آرام میگیرم
میگوید: اسمم رقیه است، همسرم فوت کرده و دوتا پسر و دختر دارم، به دلیل بیماری بیش از یکسالی میشود در خانه سالمندان هستم، دلم برای خانهام تنگ شده ولی با این وضعیت کسی نمیتواند از من پرستاری کند به همین دلیل مجبورم در اینجا بمانم.
در پاسخ سوالم که در این وضعیت که حتی نمیتوانید حرکت کنید، نماز میخوانید، می گوید: دخترم درسته نمازم را طبق اصول نمیتوانم بخوانم ولی می دانی من در اینجا تنها با یاد و ذکر خدا آرام میگیرم، جز خدا کسی را ندارم تا پناهم دهد. آدم از غم و غصه ی این مادران دل شکسته، از خودش خجالت میکشد، بعد از پایان هر دیدار با این فرشتگان زمینی، آنقدر تشکر و دعا میکنند که شرمنده میشوم . وارد یکی دیگرازاتاقها میشویم که تاحدودی متفاوتتر از مابقی اتاقهاست، پرستار همراه میگوید: این اتاق خانم اصفهانی است که همراه دخترمعلول جسمی و کر و لالش در اینجا مستقر هستند، مثل همیشه با وسواس خود همه جارو تمیز کرده است، زمانی این خانم خیر بود و تمامی دار و ندار خود را صرف نیازمندان کرده است. خانم اصفهانی که گوشه اتاق ایستاده با صدای بلند مرا صدا کرده و میگوید: دخترم بیا پیشم، از یخچال خصوصیاش برایم آب میآورد.
وی با بیان اینکه اگر ماجرای زندگی مرا بنویسی فیلم نامهای طولانی میشود، ادامه میدهد: کارمند بازنشسته بهزیستی و اصالتاً اصفهانی هستم، در این خانه با تنها دخترم که دچار معلولیت جسمی و کر و لال است، زندگی میکنیم، تاکنون به 25 کشور سفر کردم، بعد از خدا هم این دختر را دارم.
وی ادامه میدهد: اینجا از هر لحاظی برایمان بهتر است؛ چرا که به دخترم خوب رسیدگی شده و هیچ کمبودی نداریم ولی گاهاً دلم برای جمع خانوادگیم لک میزند. 20 درصد سالمندان استان نیاز به کمک خانواده و نگهداری در خانه سالمندان هستند
مدیرکل بهزیستی آذربایجان شرقی در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه طبق سرشماری سال 95، 10.73 درصد جمعیت استان را افراد سالمند تشکیل میدهد، اظهار میکند: 420 هزار نفر جمعیت سالمند در استان وجود دارد که از این تعداد 800 نفر سالمند در خانههای سالمندان استان نگهداری میشوند. محسن ارشدزاده با اشاره به گرامیداشت مقام و منزلت سالمند، ادامه میدهد: همزمان با هفته سالمند، برنامههای مختلفی در سطح استان در قالب شورای سالمندان استان برگزار شده و از مراکز و خانههای سالمندان بازدید میکنیم. وی میگوید: از 420 هزار سالمند در استان حدود 84 هزار نفر یعنی 20 درصد سالمندان استان نیاز به کمک خانواده و نگهداری در خانه سالمندان هستند. وی با بیان اینکه 12 خانه سالمند به صورت شبانه روزی و 10 مرکز روزانه سالمندان و خدمات در منزل در استان فعالیت میکند، یادآور میشود: اکثر سالمندان نگهداری شده در مراکز، کسی را برای مراقبت از آنها ندارند یا اینکه دچار بیماریهای سالمندی مانند آلزایمر یا معلولیت جسمی هستند. وی با اشاره به اینکه در استان ما، نگهداری سالمندان در خانه حائز اهمیت بوده و این فرهنگ بسیار ارزشمندی بین مردمان آذربایجان است، میگوید: اعتقادات دینی و تعصبات مردم نسبت به والدین، باعث شده اکثر افراد از سالمندان خود در خانه نگهداری کنند.
۳۵ زن سالمند در موسسه فیاض بخش تبریزنگهداری میشود مدیر موسسه خیریه فیاض بخش تبریز در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه این موسسه طی چهار سال گذشته با مشارکت خیران تاسیس شده و دارای ۶۳ پرسنل است، اظهار کرد: در این مجموعه حدود ۳۵ زن سالمند نگهداری میشود، نزدیک به ۷۰۰ نفر معلول قطع نخاعی داخل مغزی از طرف بهزیستی نیز معرفی شده که اکثر اقدامات درمانی این معلولان در منزل انجام میشود. حسین سعادتی با بیان اینکه سالمندان به طور شبانه روزی دراین خانه نگهداری می شوند، ادامه میدهد: اکثرسالمندان بی بضاعت بوده و خانوادهای ندارند و این افراد از طریق دادگاه به بهزیستی معرفی شدند. وی با بیان اینکه هیچ هزینه ای برای ارائه خدمات از افراد دریافت نمیشود، بیان میکند: میانگین سنی این سالمندان بین ۶۰ الی ۸۵ سال بوده و برخی نیز دچار بیماریهای آلزایمر و جسمی هستند که در این خانه تحت درمان قرار گرفتند. وی ادامه میدهد: برخی از زنان سالمند عمر خود را تا آخر اینجا میگذرانند و تمامی هزینههای کفن و دفن نیز توسط این موسسه تامینشود. وی با اشاره به نقش اساسی خیران در تامین هزینههای خدمات سالمندان، میگوید: خیران استان همواره در کنار ما بوده و همواره هر نوع کمبودی را جبران میکنند، طی چند ماه اخیربه همت خیران، ۱۶ میلیون تومان پوشاک برای سالمندانن پوشکی تهیه شد. وی ادامه میدهد: مردم میتوانند کمکهای خود را از طریق سامانهی موسسه خیریه فیاض بخش تبریز یا به صورت حضوری ارائه کنند. براساس این گزارش، پدران و مادرانی در گوشهای از خانههای سالمندان همچنان چشم انتظاردست نوازش فرزندانشان هستند، در این دنیا قشنگتر از لبخند مادر چیز دیگری نیست، مادرانی که حتی از دیدن بیگانگان نیز به وجد میآیند.
گزارش از لیلا جلیلی- خبرنگار ایسنا در آذربایجان شرقی
انتهای پیام
کپی شد