چند روزی همقدم با شهید کاظمی-13
چگونگی به شهادت رسیدن جانشین فرمانده اطلاعات سپاه
با اینکه سید سه بار قایقش را عوض کرد اما منافقان و نفوذی ها گرای او را به دشمن داده بودند و آتشی سنگین بر منطقه ریخته…
با اینکه سید سه بار قایقش را عوض کرد اما منافقان و نفوذی ها گرای او را به دشمن داده بودند و آتشی سنگین بر منطقه ریخته…
با اینکه در انجام کارها بسیار منظم و ثابت قدم بود اما مسئولانش برای اطمینان انجام کاری، شادی امام را مطرح می کردند.
بعضی وقت ها سید تماس می گرفت و به لیلا می گفت که یا به خانه پدرت برو یا خانه یکی از آشنایان اما خانه نمان.
سید می گفت: من ممکن است زیاد زنده نباشم اما می خواهم تا وقتی هستم در راه خدا کار کنم.
با خودرویی که تهیه کرده بودم برای رساندن کتاب و نوارهای مورد نیاز دانشجویان به همه ایالت های امریکا سفر کردم.
نام کتابخانه کوچکش را «حر» گذاشته بود؛ کتابخانه ای که می گفتند کتاب هایش ممنوع است.
انگشتر طلا هدیه ای بود که سید هر سال برای تولد بانو می گرفت و می گفت دلم می خواهد آن را به تعداد سال های زندگی…
بانو و سید خود را برای رفتن به زیارت امام رضا(ع) آماده کردند و بعد از ماه عسل زندگی مشترکشان آغاز شد.
خطبه عقد که خوانده شد عروس و داماد برای زیارت قبور شهدا راهی بهشت زهرا(س) شدند.
آن روز هفتم تیرماه بود و سید هم با بیسیم متوجه انفجار حزب جمهوری و شهادت دکتر بهشتی شد...
جعبه ای سبزرنگ با کتاب اصول کافی و یک خودکار سبز رنگ هدیه ای بود که امام در خواب برای لیلا بانو فرستاده بود.
سال 55 بود که در کنکور سراسری قبول شد اما ساواک از ادامه تحصیلش جلوگیری کرد، سید به امریکا رفت و شد دانشجوی مهندسی…
سال 55 بود که در کنکور سراسری قبول شد اما ساواک از ادامه تحصیلش جلوگیری کرد، سید به امریکا رفت و شد دانشجوی مهندسی…