ترس از تقی میترسید!
مانده بودم هاج و واج و نمی دانستم تقی از ترس می ترسید یا ترس از تقی اما بعدها...
مانده بودم هاج و واج و نمی دانستم تقی از ترس می ترسید یا ترس از تقی اما بعدها...
نیمه شب بود و هوا سرد که تقی در جایش نبود، از روی کنجکاوی از چادر بیرون آمدم و او را کنار جوی آب دیدم که در حال وضو…