پوستر | مثل چمران بمیرید
امام خمینی (س): چمران با عزت و عظمت و تعهد به اسلام جان خودش را فدا کرد. ما و شما هم خواهیم رفت؛ مثل چمران بمیرید...
امام خمینی (س): چمران با عزت و عظمت و تعهد به اسلام جان خودش را فدا کرد. ما و شما هم خواهیم رفت؛ مثل چمران بمیرید...
به گزارش جماران، 31 خرداد ماه، سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران، معاون نخستوزیر دولت موقت، وزیر دفاع، نماینده مجلس اول،…
برای دیدار که انتخاب شده باشی، یک ترکش نقلی هم کافی است تا تو را به وصال برساند. سی و یکم خرداد ماه سال 60 بود و تنها…
شهید مصطفی چمران در نامه ای خطاب به مرحوم دکتر صادق طباطبایی درباره موضوع های مختلف توضیحاتی ارائه کرده است.
امام خمینی در اول تیر ماه سال 60 همزمان با شهادت مردی به زلالی آب و آیینه، دکتر مصطفی چمران پیامی خطاب به ملت ایران و…
مریم کاظم زاده عکاس باسابقه سالهای انقلاب و جنگ تحمیلی در سن 65 سالگی درگذشت. مریم کاظم زاده اولین عکاس زن جنگ بود…
امام خمینی در بیستم اردیبهشت سال ۵۹ در دو حکم جداگانه مشاوران شورای عالی دفاع ملی را منصوب کردند.
یک روز سر کلاس، مصطفی (شهید چمران) کلمه ای را اشتباه گفت و بچه ها هم با اینکه می دانستند غلط است اما همانگونه تلفظ کردن…
بچه های مدرسه ماهی یک بار سهمیه داشتند تا برای جمع آوری زباله های شهر همراه شهید چمران به اردو بروند.
ساواک به گمان اینکه با قطع بورسیه اش او را به ایران برمی گرداند، دست به این کار زد غافل از اینکه با مصطفی چمران روبرو…
شهید مصطفی چمران پیش از عزیمت به ماموریتی که از طرف امام موسی صدر به او داده شده بود، در وصیتنامه ای خطاب به ایشان به…
توی محل کار ازش (شهید چمران) حساب می بردم اما او مهر بود و صفا.
چپی ها و راستی ها به او (شهید چمران) وصله های مختلف می زدند و برای شهادتش نقشه می کشیدند.
امام خمینی در جمع قشرهای مختلف مردم با اشاره به وصیت نامه های شهدا گفت: چمران در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا…
دکتر مجتهدی، مدیر وقت دبیرستان البرز برگه ای از سوال را مقابل مصطفی (شهید چمران) گذاشت و از او خواست تا به آنها پاسخ ده…
مصطفی (شهید چمران) توماری بزرگ آماده کرده و رویش نوشته بود: صنعت نفت در سرتاسر کشور باید ملی شود.
بارها و بارها نام چمران به گوشمان خورده است، شنیده ایم که او در دانشگاه های امریکا تحصیل کرده است، با امام موسی صدر…
امام که دلش تنگ دیدارش شد، مصطفی عهد خود را شکست و آمد.
نه بانو مصطفی را پیدا می کرد، نه مصطفی او را و چه روزهای سختی بود آن روزها.
امام خمینی در تاریخ اول تیرماه سال 60 در جمع قشرهای مختلف مردم به وصیت نامه های شهدا و روحیات آنها اشاره کرد و گفت:…
نیمه شب از طریق یکی از دوستانم مطلع شدم که توطئه ای جان امام را تهدید می کند. موضوع را به اطلاع اطرافیانشان رساندم و…
تا ماجرای بره را فهمید از کوره در رفت و به شدت عصبانی شد.
آنگاه که فرمان انقلابی امام خمینی(ره) صادر شد. فرماندهی کل قوا را به دست گرفت و به ارتش فرمان داد تا در ۲۴ ساعت خود…
نه وزارتخانه او را پایبند می کرد و نه مجلس، باید می رفت جبهه، آخر سر هم رفت.
نان و ماست و سفره ای پهن شده و مهمانی که بچه ها او را نمی شناختند اما به موقع آمده بود.
خنده ای می کردم و با خود می گفتم: مگر خدا هم تیمسار است که او اینگونه خبردار ایستاده است.
«رفتن یا نرفتن به جهنم برایم مهم نیست، مهم این است که خدا از من راضی باشد. بهترین کار مؤمن در زندگی، رضایت خداوند…
تا حالا کسانی را دیده اید که بخواهند کپی آدم دیگری بشوند؟! بچه های گروه چمران اینگونه بودند.
بچه را بغل می کرد، اشک هایش را پاک می کرد و می بوسیدش... و با او گریه می کرد.
با بورس رفته بود خارج از کشور و شده بود دانشجوی ضد رژیم، بورسیه اش قطع شد اما مصطفی برنگشت.
همیشه اصرار داشت که هر کاری را باید در وقت و زمان خود انجام داد و نماز هم برای خود زمان مشخصی دارد.
مدیر دبیرستان برگه ای جلوی مصطفی گذاشت و هنوز پاسخنامه را تحویل نداده بود که گفت: بلند شو، تو قبولی.