چند روزی همقدم با شهید ترحمی-2
بورسیه انگلستان یا حضور در جبهه، کدامیک برای ناصر اولویت داشت؟
ناصر تازه برای بورسیه انگلستان قبول شده بود که جنگ آغاز شد و... .
ناصر تازه برای بورسیه انگلستان قبول شده بود که جنگ آغاز شد و... .
گروه شهیدچمران بعد از یک عملیات پارتیزانی کوتاه حوالی ده خرمای اهواز برای استراحت نشسته اند که سوژه عکاس می شوند.
نه بانو مصطفی را پیدا می کرد، نه مصطفی او را و چه روزهای سختی بود آن روزها.
با اینکه سید مجتبی علاقه عجیبی به امام داشت اما می گفت تا زمانی که خاکمان در دست دشمن است، توانایی نگاه کردن در چشمان…
تا ماجرای بره را فهمید از کوره در رفت و به شدت عصبانی شد.
نان و ماست و سفره ای پهن شده و مهمانی که بچه ها او را نمی شناختند اما به موقع آمده بود.
خنده ای می کردم و با خود می گفتم: مگر خدا هم تیمسار است که او اینگونه خبردار ایستاده است.
تا حالا کسانی را دیده اید که بخواهند کپی آدم دیگری بشوند؟! بچه های گروه چمران اینگونه بودند.
بچه را بغل می کرد، اشک هایش را پاک می کرد و می بوسیدش... و با او گریه می کرد.