آتش بس در غزه و سپس لبنان نه تنها توقف کشتار غیرنظامیان (بیش از 43000 نفر و شمارش در غزه و حداقل 1200 نفر در لبنان) و آزادی گروگانهای اسرائیلی را که هنوز در دست حماس هستند ممکن می کند بلکه به تهران این امکان را میدهد که با متوقف کردن روند صعودی تشدید تنش، ادعای موفقیت دیپلماتیک کند و فشار برای پاسخ نظامی به اسرائیل را از بین ببرد.
پایگاه خبری جماران: در حالی که ایران در حال تأمل در پاسخ به حمله هوایی اسرائیل در 26 اکتبر است، رهبران اروپایی از تهران خواستند از پاسخ دیگری چشم پوشی کند. سایت responsiblestatecraft در این باره می نویسد: کایر استارمر، نخستوزیر بریتانیا، از ایران و اسرائیل خواست تا «خودداری نشان دهند» و «از تشدید تنشهای منطقهای پرهیز کنند» اما او همزمان ایران را بهعنوان طرفی که نباید پاسخ دهد، معرفی کرد.
صدراعظم آلمان نیز به ایران هشدار داد که «چنین واکنشهای تنشزای عظیم نمیتواند برای همیشه ادامه یابد. این وضعیت باید اکنون متوقف شود و فرصتی برای یک توسعه مسالمت آمیز در خاورمیانه است.» شولتز بر حمله «دقیق و هدفمند» اسرائیل در مقابل «حمله موشکی گسترده علیه اسرائیل» (توسط ایران) تأکید کرد.
با این حال، این اصرارها ممکن است مورد توجه قرار نگیرد. برای مثال، علیرغم تلاش های شولز برای مقابله سازی از آنچه او حمله هدفمند اسرائیل در برابر اقدام بی پروا ایران دانست، اما در جریان حمله ایران یک غیرنظامی کشته شد در حالی که حداقل چهار نفر (که گفته می شود همه پرسنل نظامی) در حملات اسرائیل کشته شدند.
اگرچه هیچ وعده انتقام فوری در تهران وجود نداشت-برخلاف آنچه پس از حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق در ماه آوریل و ترور اسماعیل هنیه رهبر سیاسی حماس در تهران در ماه ژوئیه اتفاق افتاد- اما رهبری آن انتقامجویی را رد نکرده است. به نظر میرسید که آیتالله علی خامنهای، رهبر معظم انقلاب، ماهیت و دامنه دقیق واکنش را به فرماندهان نظامی تفویض کرد. او تأکید کرد که در حالی که اسرائیل به دنبال اغراق در حمله برای اهداف خود است، اشتباه است که ما آن را کم اهمیت جلوه دهیم.
کلید درک وضعیت سختی که ایران در آن گرفتار شده در اینجا نهفته است: ایران باید از جنگ همه جانبه با اسرائیل و احتمالاً ایالات متحده اجتناب کند و همزمان نمی تواند از نظر سیاسی بپذیرد که این حملات اسرائیل به امر عادی جدیدی تبدیل شود. حمله اسرائیل اولین حمله از این دست به خاک ایران پس از جنگ ایران و عراق در دهه 1980 است.
بیشتر ایرانی ها به طور قابل درک نسبت به یک درگیری گسترده تر محتاط هستند و ترجیح می دهند روی اقتصاد تمرکز کنند. گزارشهای شاهدان از تهران حاکی از آن است که بلافاصله پس از حمله اسرائیل، زندگی به روال عادی بازگشت که نشاندهنده انعطافپذیری مردم و شاید این امیدواری است که همچنان از تشدید بیشتر جلوگیری شود.
با این حال، خودداری از اقدام موجب ضعف متحدان ایران در منطقه و همچنین تضعیف قدرت حاکمیت نزد مردم می شود. این ترس وجود دارد که عادیسازی حملات به تهران و سایر شهرهای ایران، خطوط قرمز موجود را بیشتر از بین ببرد و اسرائیل را تشویق کند که با تهران به همان شیوه ای رفتار کند که در دمشق و بیروت. یعنی به میل خود و هرزمان که خواست آنجا را بمباران کند.
در حالی که حملات تاکنون فقط به اهداف نظامی مربوط میشود، چه چیزی میتواند اسرائیل را از هدف قرار دادن زیرساختهای اقتصادی در حمله بعدی و در غیاب یک بازدارندگی معتبر منصرف کند؟ بازگشت به جنگ سایه بین ایران و اسرائیل، وضعیت موجود قبل از 7 اکتبر 2023، با توجه به تمایل اسرائیل برای ریسک کردن و تضعیف متحدان کلیدی ایران، مانند حزب الله لبنان، ممکن است اکنون از دیدگاه تهران ناکافی به نظر برسد.
این ملاحظات حاکی از محتمل بودن نوعی اقدام تلافی جویانه ایران توسط ایران است. جستجو برای بازدارندگی احیا شده همچنین فشار بر رهبری ایران را برای تغییر فتوای دینی خود که توسعه سلاحهای کشتار جمعی را غیرقانونی میکند، بیشتر خواهد کرد. با هر تشدید تنش جدید، به نظر می رسد که احساسات عمومی به سمت حمایت از تسلیحاتی شدن برنامه هسته ای ایران به عنوان بازدارنده نهایی حرکت می کند. کمتر از گزینه هستهای،مسدود کردن تنگه هرمز، شریان کلیدی تجارت جهانی نفت، کارت دیگری است که تهران در صورت تشدید درگیریها در دست دارد.
با این حال، فرصتی برای اجتناب از نتایج وحشتناک وجود دارد. تهران با انتخاب کم اهمیت جلوه دادن حمله اخیر اسرائیل و تأخیر در پاسخ خود، ممکن است بتواند از نگرانی غرب در مورد احتمال تشدید بیشتر تنش برای دستیابی به موفقیت دیپلماتیک در غزه و لبنان استفاده کند.
بر این اساس، اگر رهبران غربی مانند استارمر بریتانیا و شولتز آلمان واقعا نگران دورنمای یک جنگ در حال گسترش در خاورمیانه هستند، نباید صرفاً از ایران بخواهند که به حملات اسرائیل پاسخ ندهد، بلکه باید با جدیت در جهت تأمین امنیت منطقه تلاش کنند.
آتش بس در غزه و سپس لبنان نه تنها توقف کشتار غیرنظامیان (بیش از 43000 نفر و شمارش در غزه و حداقل 1200 نفر در لبنان) و آزادی گروگانهای اسرائیلی را که هنوز در دست حماس هستند ممکن می کند، بلکه به تهران این امکان را میدهد که با متوقف کردن روند صعودی تشدید تنش، ادعای موفقیت دیپلماتیک کند و فشار برای پاسخ نظامی به اسرائیل را از بین ببرد.
تا کنون، بریتانیا و آلمان تقریباً بدون قید و شرط از حق اسرائیل برای دفاع از خود حمایت کردهاند و در عین حال تنها به لزوم احترام به قوانین بینالمللی و قوانین جنگ در اجرای آن توجه کردهاند. این موضع گیری باید تغییر کند، مبادا توصیههای یکجانبه استارمر و شولز به ایران همچنان در تهران شنیده نشود و اروپا را به استانداردهای دوگانه متهم کند.