با توجه به شعاری که دولت مطرح کرد که ما به دنبال تقویت مدارس و مدارس دولتی هستیم، باید گفت مسیری که در حال طی آن هستیم مسیری عکس است و صرفا در راستای تخریب بیشتر مدارس و به ویژه مدارس دولتی است. اگر به دنبال تقویت مدارس دولتی هستیم، باید فکری برای بودجه آنها، بهبود وضعیت تراکم دانش آموزان و نسبت آموزش به معلم، ارتقای استانداردهای حرفه ای، به رسمیت شناختن به تشکلهای حرفه ای معلمان، میدان دادن به آنها در مشارکت، میدان دادن به خانواده ها و دانش آموزان نه در فقط تامین مالی، بلکه در سیاستگذاری و نظارت بر آموزش و پرورش کنیم. در حالی که ما تمام این مسیر را معکوس می رویم. باید بازنگری جدی در این مسیر انجام شود.

گروه اقتصاد و درآمد: دکتر رضا امیدی، جامعه شناس ، با بیان اینکه در اکثر شاخصهای مرتبط با آموزش عمومی، وضعیتمان بدتر شده، به بررسی شاخصهای بازماندگی از تحصیل در ایران در فاصله 1396 تا 1402 پراخت و گفت: در این دوره، جمعیت دانش آموزان بازمانده از تحصیل، از حدود 696 هزار نفر به حدود 930 هزار نفر افزایش پیدا کرده که یکی از دلایلش جمع کردن کلاسهای درس شبانه روزی در این دوره زمانی بوده است. بر اساس آخرین آمارهاس رسمی، چیزی حدود 8 درصد از افرادی که در سن تحصیل هستند، در مدرسه نیستند که حدود یک میلیون و 200هزار نفر را شامل می شود

 

حتی غیرممکن است که به وضعیت آموزش عمومی در سال 96 برگردیم

به گزارش جماران، دکتر رضا امیدی، جامعه شناس ، که در نشست «سیاستگذاری آموزش و پرورش» و در موسسه مطالعات دین و اقتصاد سخن می گفت، با بیان اینکه سال 97 بحثی در این موسسه درباره روند خصوصی سازی آموزش عمومی، گونه های آن و پیامدش بر وضعیت نظام آموزش عمومی در ایران داشته و اکنون وضعیت آموزش و پرورش را در دوره پس از آن بررسی خواهد کرد، اظهارداشت: وقتی شاخصها را بررسی می کردم، متوجه شدم دستیابی به نقطه ای که سال 97 در آن قرارداشتیم و آن را نقد می کردیم ، نیاز به برنامه های بسیار گسترده و منابع بسیار زیادی دارد و حتی غیرممکن است که به وضعیت آموزش عمومی در سال 96 برگردیم و روندی با شتاب در حال طی شدن است.

 

وی با اشاره به مسیر تقویت مدارس و وضعیت شاخصهای آن در ایران، به تشریح سه مسیر جدی برای ارتقای مدارس در کشورها تحت عنوان «شاخصهای مرتبط با کلاس درس»، «بودجه آموزش و پرورش» و «وضعیت ارتقای استانداردهای معلمی و حرفه معلمی و موضوع نظام گزینش» پرداخت و ادامه داد: در کشور پرو، که بحثهایی از وزیر سابقشان که تحولاتی در این کشور ایجاد کرده بود منتشر شده آمده است که او گفته بود زمانی که پذیرفتم وزیر آموزش و پرورش شوم، دو شرط را گذاشتم؛ اول اینکه بودجه آموزش و پرورش حداقل باید به 4درصد تولید ناخالص ملی برسد و حدود 2برابر شود و دیگر اینکه هیچ مداخله سیاسی برای گزینش معلمان و تعیین مدیران آموزش و پرورش نباشد.

 

در اکثر شاخصهای مرتبط با کلاس درس، وضعیتمان بدتر شده

این استاد جامعه شناسی آموزش و پرورش، با اشاره به پژوهشی که از سال 1393 تا 1402 برای بررسی این دهه انجام داده است، گفت: در اکثر شاخصهایی که مرتبط با کلاس درس است، به علت انواع سیاستهایی که طی شده، وضعیتمان بدتر از سال 93 و 96 است. به رغم اینکه کشورهایی که مهد خصوصی سازی بودند، از یک مقطعی شروع به بازبینی در خصوصی سازی مدارس و این سیاستها را اصلاح کردند. اما ایران همچنان گسترش این مدارس را با انواعی از سیاستهای بعضا اجباری، ادامه می دهد. بر اساس آمارهای رسمی آموزش و پرورش، سال 93، حدود 10.7 درصد دانش آموزانمان در مقاطع مختلف در مدارس غیرانتقاعی بودند که این نسبت در سال 97 به 12 درصد و اکنون به بالای 14 درصد رسیده است.

 

کاهش تعداد معلمان با وجود افزایش دانش آموزان

امیدی با بیان اینکه در حالی که جمعیت دانش آموزی کشور در سال تحصیلی 96-97 تا امروز از حدود 13.2 میلیون نفر به 16.5 میلیون نفر رسیده است، تعداد معلمان کشور از 840 هزار نفر به حدود 750 هزار نفر رسیده و حدود 90 هزار نفر کاهش پیدا کرده است، اضافه کرد: تعداد مدارس شبانه روزی کشور، که به علت اینکه عموما در مناطق محروم مستقر هستند، اصطلاحا مدارس چند کارکردی هستند و از دهه 60 به بعد به علت کاهش بازماندگی از تحصیل و پیش بینی از ترک تحصیل و تامین سطحی از آموزش با کیفیت از سیاستهای آموزش و پرورش بوده، نیز کاهش داشته است. تعداد مدارس شبانه روزی ما در فاصله سالهای 96 تا 1401، حدودا از 3هزار و 272 مدرسه به 3 هزار و 78 مدرسه کاهش داشته که این 200 مدرسه، حدود هزار و 300 کلاس درس در مقطع متوسطه اول و دوم را شامل می شده است این در حالی است که تعداد دانش آموزان ما رو به افزایش بوده است. این مساله هم برای بررسی مساله بازماندگی از تحصیل، یکی از شاخصهای منفی است.

 

آمار رو به افزایش بازماندگی از تحصیل

یک میلیون و 200 هزار نفر از تحصیل بازماندند 

وی در ادامه به بررسی شاخصهای بازماندگی از تحصیل در ایران در فاصله 1396 تا 1402 پراخت و گفت: در این دوره، جمعیت دانش آموزان بازمانده از تحصیل، از حدود 696 هزار نفر به حدود 930 هزار نفر افزایش پیدا کرده که یکی از دلایلش جمع کردن کلاسهای درس شبانه روزی در این دوره زمانی بوده است. بر اساس آخرین آمارهاس رسمی، چیزی حدود 8 درصد از افرادی که در سن تحصیل هستند، در مدرسه نیستند که حدود یک میلیون و 200هزار نفر را شامل می شود

 

به گزارش جماران، این جامعه شناس ضمن اشاره به شاخص نسبت دانش آموز به معلم که در قالب اسناد توسعه و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش برای آن استانداردهایی تعریف شده است، اظهارداشت: نسبت دانش آموز به معلم در سال 93، حدود 23 نفر در مقطع ابتدایی بوده که سال 97 به 25.4 و در سال 1403 به 27.4 رسیده است. در مقطع راهنمایی، در سالهای 93، 97 و 1403، از حدود 14.7 به 21 و بعد به 25.3 رسیده است. یعنی طی 10 سال، در مقطع متوسط اول این کاهش را تجربه کرده ایم. در مقطع متوسطه دوم نیز از 15 به 16.1 رسیده ایم. نرخ ترک تحصیل، به ویژه در مقطع راهنمایی نیز افزایشی بوده و از 2.8 درصد در سال 93 به 4.2 در سال 97 و به 5.5 درصد در سال 1403 رسیده است.

 

افزایش تراکم دانش آموزان در کلاسها در همه مقاطع

امیدی اضافه کرد : شاخص تراکم دانش آموز در کلاس درس در مقاطع مختلف نیز در این دوره منفی بوده است. در سال 96-97 در مدارس دولتی در مقطع ابتدایی، هر کلاس حدود 24 دانش آموز داشت که اکنون به 25.5 رسیده است. در متوسطه اول حدود 25 دانش آموز در هر کلاس بودند که اکنون به 27 دانش آموز رسیده است. در متوسطه دوم نیز از 21 به 22.1 افزایش داشته ایم. به عبارت ساده، در این یک دهه، در حالی که دانش آموزان ما رو به افزایش بودند، مرتبا تراکم کلاسهای درس، به ویژه در مدارس دولتی، روند افزایشی داشته است. ضمن اینکه ارقام ارائه شده، میانگینها هستند و 35درصد از کلاسهای درس، کلاسهایی به اصلاح شلوغ هستند و بیش از 30 دانش آموز در آن حضور دارند.

 

به گزارش جماران، این پژوهشگر حوزه جامعه شناسی آموزش و پرورش، با بیان اینکه در این دوره، شاهد افزایش سهم مدارس غیرانتفاعی هم هستیم، ادامه داد: در فاصله سال 93 تا 1401، سهم مدارس غیرانتفاعی ابتدایی در کل کشور از 7 درصد به 15 درصد رسیده و بیش از 2 برابر شده است. مدارس راهنمایی از 10 درصد به 15.6درصد و متوسطه دوم از 17 درصد به حدود 24 درصد رسیده است. بنابراین طی 10 سال گذشته، همه شاخصهای مربوط به کلاس و معلمان روند نزولی داشته اند.

 

کاهش سالیانه بودجه آموزش و پرورش

وی با اشاره به دسته دوم شاخصها که به بودجه آموزش و پرورش می پردازد، توضیح داد: در سال 1393، بودجه آموزش و پرورش حدود 35.8 هزارمیلیارد تومان بوده که در سال 1401، به 26.7 هزار میلیارد تومان در حالی که در این یک دهه، بیش از 3میلیون نفر افزایش داشته است اما بودجه ما بر اساس قیمت ثابت سال 95 روندی کاهشی داشته است. همین مساله در سهم بودجه آموزش و پرورش هم هست. در یک دهه گذشته، هر چند حدود 10درصد ثابت بوده است اما با فراز و نشیبهایی تا 11.5 درصد هم رفته و امسال به حدود 9درصد کاهش پیدا کرده است.

 

افت سرانه دانش آموزی در ایران

امیدی با بیان اینکه سال 1393، حدود 2.9میلیون تومان در ازای هر دانش آموز هزینه می کردیم، که این نسبت در سال 1401 به 1.7 میلیون تومان کاهش پیدا کرده است و ما در این اقتصادی که تورم دارد، نتوانستیم همان مبلغی که سال 1393 برای هر دانش آموز هزینه می کردیم، در سال 1401 هم هزینه کنیم، افزود: این وضعیت برای خانواده ها هم اتفاق افتاده و خانواده ها به قیمت ثابت سال 95 به طور متوسط در سال 96 از حدود 3.2 میلیون تومان به 1.6 میلیون تومان کاهش پیدا کرده و خانواده ها هم به علت انواع مسائلی مانند گسترش فقر، تورم، وضعیت مسکن، افزایش هزینه های  معیشتی، تغذیه و حمل و نقل توان کمتری برای تامین مالی آموزش فرزندانشان هم داشته اند. این روند کاهشی، حتی در دهکهای 9 و 10نیز به رغم اینکه آنها هزینه های زیادی می کنند، وجود داشته و آنها هم به قیمت واقعی، هزینه های کمتری برای فرزندانشان انجام می دهند.

 

وی اضافه کرد: به رغم اینکه سهم آموزش و پرورش از بودجه عمومی دولت ثابت مانده است ، خود سهم بودجه عمومی دولت از تولید ناخالص ملی از حدود 17درصد در سال 97 به حدود 12 درصد در سال 1402 رسیده و سهم بودجه عمومی رو به کاهش بوده و سهم آموزش و پرورش هم کاهشی بوده و وضعیت را به لحاظ تامین مالی به اینجا رسانده است.

 

بین 185 هزار تا 215 هزار کمبود معلم در مقاطع مختلف داریم

این جامعه شناس با بیان اینکه بر اساس شاخصهای نسبت دانش آموز به معلم، برآوردها نشان می دهد که بین 185 هزار تا 215 هزار کمبود معلم در مقاطع مختلف داریم که رقم بالایی به حساب می آید، خاطرنشان کرد: دولت در سه سال گذشته، بدون اینکه به زیرساختها توجه کند، سهمیه پذیرش دانشجو در دانشگاه های فرهنگیان را افزایش داده است. در سوی دیگر هم امکان جذب و استخدام از طریق آزمونهای استخدامی را محدود کرده و اینها باعث شده در آموزش و پرورش به دلیل سیاستهای غلطی مانند ارزان سازی آموزش و کاهش بار مالی دولت در آموزش، از طرق دیگری معلم جذب کنند. طرقی مانند فراخوان دادن به بازنشستگان که امسال نیز شاهد آن بودیم و حتی بعضا تلاش کردند مانع از بازنشستگی معلمان شوند تا برخی خلاءها را پرکنند.

 

 88 هزار نفر از بازنشستگان در قالب نیروهای پاره وقت آمدند

امیدی یادآورشد: سالهای گذشته، حدود 88 هزار نفر از بازنشستگان در قالب نیروهای پاره وقت آمدند و بخش از کلاسها را پر کردند. در برخی از سالها، بخشی از نیروها را با خرید خدمت تامین کردند و بعضا تا 50هزار نفر از کسری معلمان از این طریق جبران شده است و معمولا سالیانه حدود 6 تا 10هزار نفر از طریق سرباز معلمی تامین می شود. حدود 90 تا 95 هزار نفر هم از محل حق التدریس تامین می شود، اینها افرادی هستند که رابطه استخدامی ندارند و بعضا در شرایط نامناسبی تدریس می کنند و گاهی با موج اعتراضات، آموزش و پرورش ناگزیر می شود تعدادی از آنها را که سوابقشان طولانی شده، استخدام کند. سالیانه نیز حدود 200 هزار نفر را با عنوان قرادادهای معین، با سرباز معلمی وارد کنند بدون اینکه الزاما دوره های حرفه ای و آموزش خاصی دیده باشند را وارد روند آموزش و پرورش می کنیم.

 

استقبال مردان از شغل معلمی به طور چشمگیری کاهش پیدا کرده

این پژوهشگر حوزه جامعه شناسی آموزش و پرورش، ادامه داد: تا سال 99، محدودیتهایی غلطی برای پذیرش دانشجو در دانشگاه فرهنگیان اعمال شد که در نتیجه آن پذیرش دانشجو تا سالی 4 یا 5 هزار نفر کاهش پیدا کرد، از سال 1400 روند تغییر کرد و به صورت ناگهانی این پذیرش را افزایش دادند و اکنون در سالهای اخیر، به حدود 25 هزار نفر رسیده است. همزمان با آن، بر اساس آنچه که در قانون بودجه آمده، بخش زیادی از بودجه این مراکز هم صرف حقوق دانشجویان این دانشگاه ها می شود. در سالهای گذشته به دلیل مسائل معیشتی و پایین بودن حقوق معلمان، استقبال مردان از شغل معلمی به طور چشمگیری کاهش پیدا کرده است، به طور که بررسی ها نشان می دهند در ازای هر 5 موقعیت شغلی که به معلم مرد نیاز است، فقط یک متقاضی داریم. بر عکس تقاضا در میان خانمها افزایش پیدا کرده و به ازای هر 5 موقعیت شغلی که نیاز به معلم زن داریم، یک متقاضی زن وجود دارد. در واقع ترکیب به این صورت در حال تغییر است و این مساله می تواند در میان مدت و بلندمدت آسیبهایی را بزند.

 

در شاخص های تحصیلی، دانش آموزان افت بسیار معناداری داشته اند

در ادامه، وی به مساله کیفیت آموزش و پرورش، نتایج کنکور و پایین بودن شدید متوسط نمره ها و معدلها در مقاطع تحصیلی اشاره کرد و گفت: مجموعه این مسائل ، وضعیتی از کیفیت مدارس نشان می دهد. وضعیت دانش آموزان ما در آزمونهای «تیمز» و «پرلز» وضعیتی نزولی بوده است و ما افت بسیار معناداری داشته ایم. در آزمون پرلز که در سال 2021 برگزار شد، به طور متوسط حدود 41درصد دانش آموزان ایرانی، نمره زیر 400 گرفتند که نمره پایینی است و نتوانستند کف را به دست بیاورند و نسبت به دوره قبلی آموزش، ما افت بسیار معناداری داشتیم. تنها 59درصد دانش آموزان ما توانسته بودند نمره بالای 400 بگیرند. در حالی در 60 کشور شرکت کننده، 94 درصد دانش آموزان توانسته بودند نمره بالای 400 بگیرند. یعنی آنها فقط 6 درصد نتوانسته بودند به بالای 400 برسند و ما 41 درصد در این زمینه ناموفق بودیم. در سال 2019 هم در درسهای ریاضی و علوم و در آزمون «تیمز» هم تقریبا وضعیت مشابهی وجود داشت و 39 درصد از دانش آموزان هم نتوانستند این حد نصاب کف را به دست آورند.

 

به گزارش جماران، امیدی ادامه داد: به طور مشخص، زمان آموزشی که هم در دوره ابتدایی و هم در درس ریاضی در متوسط اول صرف می کنیم، نسبت به میانگین جهانی بسیار پایین است. برای نمونه، در بین کشورهایی که در آزمون تیمز 2019 شرکت کرده بودند، ما در آموزش دوره ابتدایی، به لحاظ زمانی که صرف آموزش می کنیم آخرین رتبه را داریم. به همین دلیل است که مدارس متفاوتی که ایجاد می کنیم که با دریافت شهریه بالاتر، زمان بیشتری آموزش دهند، معمولا کیفیت یادگیری بهتری در میان دانش آموزان است. آنها دانش آموزان بهتری نیستند، بلکه مدرسه ساعات بیشتری را صرف آموزش آنها می کند.

 

وی یادآور شد: در درس ریاضی پایه چهارم، در آخرین آزمون تیمزی که برگزار شده، ما 45 ساعت نسبت به میانگینی کشورهای شرکت کننده، درس ریاضی را کمتر آموزش می دهیم و در پایه هشتم نیز حدود 34 ساعت آموزش کمتری داریم. خیلی از کشورها، برای حل این مساله، تعداد دروس را کم می کنند. یعنی در مقطع ابتدایی و متوسط، 4 یا 5 درس بیشتر نیست. اما متاسفانه در ایران، منابع حجیمند و تعداد درسها زیاد است.

 

فاجعه تغییر کاربری مدارس و خودکفایی مالی آموزش در ایران

این جامعه شناس در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اینکه مساله تغییر کاربری مدارس از سال 93 شروع شد و در سالهای 96 تا 97 اوج گرفت و همچنین شاهد مجوز دهی به مدارس برای تغییر کاربری برای استفاده از فضای فیزیکی مدرسه بودیم، گفت: یعنی، می توانستند بخشهایی از فضای مدرسه را به فضای تجاری و مغازه تبدیل کنند و اجاره دهند. جدای از حرف و حدیثها و فسادهایی که ایجاد کرده، این سیاست غلطی بوده که در این دهه به ویژه از سال 96 به بعد انجام شده و متوقف هم نشده و بعضا اداره های آموزش و پرورش، فیلمهای تبلیغاتی در این زمینه تهیه کردند و می گویند برای تبدیل فضای مدرسه به تجاری موفق شدیم و مثلا یک طبقه یک مدرسه را به یک شرکت اجاره دادیم تا اصطلاحا مدرسه دستش در جیب خودش باشد. کسب درآمد از مدارس، بدون توجه به اینکه این مساله تا چه میزان به اعتبار مدرسه، کادر آموزشی و کیفیت آموزش آسیب می زند، تبدیل به یکی از دغدغه های مهم شده است.

 

امیدی اضافه کرد: بعضا در مقاطعی آموزش و پرورش در مناطقی که اصطلاحا افراد طبقه بالا می نشینند، برای اینکه مدارس دولتی را تخلیه کند، سیاستهایی مانند اجاره صندلی ها از مدارس غیرانتفاعی اجرا کرد تا یک سری از مدارسی که در موقعیتهای مناسب تجاری بودند را خالی کند تا آنها را بفروشد یا تغییر کاربری دهد. گزارش دیوان محاسبات نشان می دهد مثلا در سالهای 96 و 97، جمعا در حدود 18 استان، ادارات آموزش و پرورش، تغییر کاربری 1.5 میلیون متر مربع از فضاهای آموزشی به فضاهای عموما تجاری را دادند. بر اساس تقاهم نامه ای که سال 93 یا 94، میان وزارت آموزش و پرورش و شورای شهر تهران انجام شده بود، این تغییر کاربریها حتی نیاز به مجوز کمیسیون ماده 5 شهرسازی هم نداشت و این مساله باعث شد این اقدامات شدت بگیرد و در قانون اصلاح برخی از مقررات اداری – مالی آموزش و پرورش در سال 96 یا 97 مصوب شد، این تغییر کاربری ها صورت قانونی هم پیدا کرد و تبدیل به سیاست مهم شد.

 

 6 درصد دانش آموزان کشور، تحت آموزش با خرید خدمات آموزشی هستند

وی سیاست دیگری که در این سالها بسیار مورد توجه قرار گرفته است را سیاست خرید خدمات آموزشی عنوان کرد و گفت: اکنون حدود 6 درصد دانش آموزان کشور، تحت آموزش با خرید خدمات آموزشی هستند. ابتدا ادعا می شد که در مناطق محروم که تراکم کم و تعداد دانش آموزان پایین است و امکان تاسیس این مدارس وجود ندارد، این اقدام انجام می شود. قبلا در چنین مواردی، مدارس شبانه روزی و سرویس ایاب و ذهاب ایجاد می کردند اما ما در شرایط فعلی، مدارس شبانه روزی را کاهش دادیم و سرویس ایاب و ذهاب را هم به طور کامل حتی در محروم ترین مناطق کشور حذف کرده ایم. اکنون شرکتهای پیمانکاری هستند که معلم را تامین می کنند تا در مدارس آموزش دهند، کیفیت آموزش و توان نظارت دولت، تعداد تشکیل جلسات کلاسها و میزان و تعداد حضور دانش آموزان در آنها، نیز در این مسیر کاملا مورد بی توجهی قرار گرفته و وضعیت بسیار بدی دارد و تنها داده هایی که داریم از جانب نهادهای مردمی هستند که در این مناطق کار می کنند.

 

 دانش آموزان در پایان ابتدایی توان یک روخوانی ساده ندارند!

این عضو پیشین هیات علمی دانشگاه تهران، با بیان اینکه این طرح محدود به مناطق محروم نشد و تا شهر تهران هم جلو آمد، افزود: در بعضی سالها، تا 55 و 56 هزار نفر از نیروی مورد نیاز آموزش و پرورش، از سوی این پیمانکاران و شرکتهای واسط تامین می شود، بدون اینکه نظارتی بر کیفیت آنها باشد. متاسفانه بدترین و بی کیفیت ترین آموزش عمومی را به پایه ای ترین مقطع آموزشی، یعنی آموزش ابتدایی در مناطق محروم کشور تحمیل می کند. از این رو می بینیم دانش آموزان در پایان ابتدایی قرار دارند اما توان یک روخوانی ساده ندارند؛ از آنجا که تمرکز سیاستهای آموزش و پرورش پوشش کمی با قیمت پایین بوده، باعث شده چنین وضعیتی در مقطع پایه ای مناطق محروم اتفاق بیفتد.

 

دولت در حوزه آموزش عمومی از خود مسئولیت زدایی می کند

امیدی به نسبت خیرین مدرسه ساز با بودجه اشاره کرد و خاطرنشان کرد: همواره سازمان برنامه، منابعی را برای تکمیل پروژه های نیمه تمام خیرین در استانها ترتیب می داد. از سال 97 شاخصی در بودجه با عنوان نسبت منابع تحقق یافته خیرین به منابع تعهد شده در بودجه آمد که در برخی سالها، معادل بیش از 60درصد بودجه عمرانی و نوسازی مدارس بود. یعنی بودجه ای منوط به این می شد که خیرین تعهدی که داده اند را محقق کنند. آیا درست است در حالی که اساسا بر اساس قانون اساسی، دولت مکلف به تامین امکانات آموزش است، تامین تعهدات خود را در رابطه با تامین مدریه منوط به تعهدات خیرین کند. خیرین که کار خود را انجام می دهند، اما دولت بنا است که چه نقشی بازی کند. دولت همان طور که درباره تامین معلم و سرانه های آموزشی و غیره از خود مسئولیت زدایی می کند، درباره تامین مدرسه هم این کار را انجام می دهد. روایتهایی که از خیرین مدرسه ساز وجود دارد این است که حتی وقتی آنها در مناطق محروم مدرسه می سازند ، آموزش و پرورش توان تحویل گرفتن آن را هم ندارد. می گوید شما مدرسه ساختید، اما من امکان تامین معلم و بودجه مورد نیاز برای اداره آن را ندارم.

 

این جامعه شناس ادامه داد: دی ماه سال 1401، سندی از طرف دولت به وزارت آموزش و پرورش ابلاغ شد با عنوان سند انتظار دولت از آموزش و پرورش که 4 بند داشت. هر 4 تکلیف آن به طور جدی در راستای تخریب این مسیر بود. یکی از مسائلش کوپنی سازی آموزش و یا مدارس تقاضامحور که سالها است بحث آن در ایران مطرح است و تاکید شده که درصدی از مدارس باید به سمت آن بروند. سال گذشته وزیر آموزش و پرورش سوئد اعلام کرد باید اعتراف کنیم کوپنی سازی آموزش و پرورش در این کشور شکست خورده و باعث ناکارآمدی های زیادی شده و باید در آن بازنگری کرد. آن هم سوئدی که نظام فربه رفاهی دارد و تمام هزینه های این مدارس از بودجه شهرداری ها ودولت تامین می شود اما با این حال گفته می شود مهم ترین عامل تاثیرگذار بر افت کیفیت نظام آموزشی در سوئد بوده است. هلند و انگلستان هم این شیوه را جمع کردند اما در ایران این شیوه مدام با تغییر نام و برچسب، مرتبا مطرح می شود.

 

امیدی به سیاست ابلاغ شده ای با عنوان واگذاری 1درصد از مراکز آموزشی دولتی تا سال تحصیلی 1403-1404 اشاره کرد و اظهارداشت: بر این اساس حدود هزار مدرسه به چهره ها و گروه های تربیتی واجد صلاحیت واگذار شود، منوط به اینکه آنها پولی از دولت نخواهند و به هر طریقی که می توانند این مدارس را از طریق موقوفات، منابع خود و یا هر طریق دیگری اداره کنند. این یک رانت آشکار است که می تواند پیامدهای بسیار منفی برای نظام آموزشی ما داشته باشد.

 

وی خاطرنشان کرد: در راستای تامین نیروی آموزشی، برای اینکه نخواهند معلمی را استخدام کنند، در این سند گفته شده که تامین نیرو باید از طریق نیروهای داوطلب، بدون ایجاد تعهد استخدامی باشد. لابلای آنها مدارس مسجد محور ایجاد شده و اکنون 200مدرسه در سراسر کشور با عنوان مدارس مسجد محور ایجاد شده اند. مدرسه در مسجد برگزار می شود و محتواهای ایدئولوژیک و در کنار آن یک سری آموزشهای شغلی و مهارتی دارند و آموزش و پرورش مدام اعلام می کند ما به آنها مجوز ندادیم اما علی رغم آن در حال گسترش هستند.

 

به گزارش جماران، امیدی ادامه داد: بند چهارم در این سند این بود که تا سال 1403 – 1404، بالغ بر 25درصد مدارس به صورت هیات امنایی اداره شوند. به رغم همه ادعاهایی که آموزش و پرورش می کند که این مدارس حق دریافت شهریه ندارند، مزیت و کارکرد متفاوت آنها همین کلاسهای فوق برنامه و فوق العاده است که بابت آن از خانواده ها پول می گیرند. معلمان، مدیران و دانش آموزان با کیفیت جذب این مدارس می شوند و مدارس عادی دولتی، که حدود 68 درصد دانش آموزان را تحت پوشش دارند، مرتب به لحاظ کیفیت تهی تر می شوند. ما در این روندها، عملا چیزی به نام مدارس رایگان داریم و آموزش رایگان در ایران، پایان یافته است و با عنوانها و شیوه های مختلفی، آموزش را از جیب خانواده ها تامین می کنیم.

 

مسیری که در حال طی آن هستیم مسیری اشتباه است

وی با تکید بر ضرورت داشتن حسابهای ملی آموزش ، گفت: با توجه به شعاری که دولت مطرح کرد که ما به دنبال تقویت مدارس و مدارس دولتی هستیم، باید گفت مسیری که در حال طی آن هستیم مسیری اشتباه است و صرفا در راستای تخریب بیشتر مدارس و به ویژه مدارس دولتی است. اگر به دنبال تقویت مدارس دولتی هستیم، باید فکری برای بودجه آنها، بهبود وضعیت تراکم دانش آموزان و نسبت آموزش به معلم، ارتقای استانداردهای حرفه ای، به رسمیت شناختن به تشکلهای حرفه ای معلمان، میدان دادن به آنها در مشارکت، میدان دادن به خانواده ها و دانش آموزان نه در فقط تامین مالی، بلکه در سیاستگذاری و نظارت بر آموزش و پرورش کنیم. در حالی که ما تمام این مسیر را معکوس می رویم. باید بازنگری جدی در این مسیر انجام شود.

 
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.