هادی خانیکی، مسعود کوثری و جواد آذری جهرمی در مراسم رونمایی از کتاب «مهندسی اجماع» به تاریخچه شکلگیری پروپاگاندا و راههای مقابله با آن پرداختند.
مراسم رونمایی از کتاب «مهندسی اجماع» با موضوع دستکاری و مدیریت افکار عمومی در بستر رسانههای اجتماعی نوشته ساموئل وولی و با ترجمه عباس رضایی ثمرین با سخنرانی هادی خانیکی، مسعود کوثری و محمد جواد آذری جهرمی در شهر کتاب مرکزی برگزار شد.
به گزارش جماران، هادی خانیکی در این مراسم گفت: من به این فکر کردم که چه تحرکی سالهای اخیر در حوزه ارتباطات و به خصوص نظریهپردازی در این عرصه که این کتاب هم به آن توجه میکند. به نظر من اولین عرصه آن حوزه ترجمه است که انصافا ترجمههای خیلی سودمندی دارد شکل میگیرد. برای اینکه نشان بدهیم جامعه ما زنده است و امید من خیلی بیپایه نباشد، یکی این است که خیلی از این مترجمان جوان و ناشناخته هستند.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی افزود: این امر نشان میدهد که اگرچه خیلی از زمینههای یأس و حسرت در جامعه ما وجود دارد، ولی با یک جهان نازیستهای هم مواجه هستیم که جهان نازیسته ما را متفکران جوان و مترجمان جوان دارند شکل میدهند. به نظر من دومین مؤلفه امید در این حوزه ورود دانشجویانی است که به خصوص در دوره تحصیلات تکمیلی به مباحثی میپردازند که شاید هنوز خیلی عمومی نشده است.
وی تأکید کرد: اینکه هم در عرصه تحقیق و هم در عرصه ترجمه دارد کارهای بزرگی انجام میگیرد، به نظرم همکاران ما در دانشگاه این خوشحالی را دارند که بالأخره ادبیات ارتباطات رو به غنای هرچه بیشتر میرود.
خانیکی اظهار داشت: چیزی که من در سالهای اخیر دنبال میکردم متأثر از خود پدیده ظهور و بروز شبکههای اجتماعی و یا مواجه شدن جهان و جامعه با پدیدههای نوظهوری مثل کرونا، یک مقداری طبقهبندی نظریات بنیادشناسی را ممکن کرد.
وی تصریح کرد: اولین بحثی که دو سه دهه گذشته در ایران خیلی مطرح شد بحث «جامعه شبکهای» بود؛ آن چیزی که کاستلز مطرح کرد. برخی افراد مخالف بودند اما این بحث ادامه پیدا کرد تا اینکه دیگر اکنون میشود به نظریه کاستلز توجه کرد؛ به خاطر اینکه نوع نگاه کاستلز مهم بود. کاستلز یک کنشگر چپ بود و بخشی از عمرش را در مبارزه با فاشیسم گذرانده بود.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی یادآور شد: آمد و شدی که بین تفکر چپ و جامعه برنامهریزی شده یا جهان سرمایهداری داشت، خیلی کمک کرد؛ اگرچه ممکن است الآن جهان از آن مرحله فراتر رفته است. چون او تبدیل ارتباطات عمودی به ارتباطات افقی را مطرح میکرد و بعدها بحث «جامعه پلتفرمی» مطرح شد. در مرحله سوم به نظر من متأثراز پدیده کرونا بود که بحث «اخبار جعلی» مطرح شد و در این زمینه هم کارهای خیلی خوبی انجام شد. اکنون هم بحث «پساحقیقت» فراتر از ارتباطات در حوزههای فلسفی و اجتماعی هم مطرح است.
وی گفت: من در «مهندسی اجماع» بیشتر از منظر خودم به اهمیت مفهوم «اجماع ساختگی» تأکید کنم که فصل دوم این کتاب را تشکیل میدهد. به نظر من میآید اول خود پروپاگاندا را در یک زمینهای مطرح میکند که از بحثهای نظری شروع میشود تا به دوران اخیر میآید و به اهمیت پروپاگاندا میپردازد. برای جامعهای مثل ما این خیلی مهم است که پروپاگاندا از یک مفهوم مثبت دینی بوده به یک مفهوم سیاسی، بعد تلاش برای مدیریت و بعد یک مفهوم منفی تبدیل شده است.
خانیکی ادامه داد: واژه «پروپاگاندا» در کنار کلیسا شکل گرفت و امری برای هدایت افراد و نگه داشتن ایمان آنها بود؛ در نتیجه خیلی نگاه مثبتی بود. بعد وارد حوزه سیاست شد، سیاسی فهمیده شد و نتیجه سیاسی هم داشت. به این معنا که پروپاگاندا را در انتخابات و تبلیغات سیاسی بیشتر به کار میبردند و طبیعتا هسته اولیه بحثهایی که وولی به آنها میپردازد همین نگاه است. بعد یک مدیریت نرم که چطوری برای یک پدیده سیاسی پذیرش داشته باشند.
وی با اشاره به اینکه هسته اولیه این کار «مهندسی رضایت» است، اظهار داشت: او دنبال این است و به نظر من هم موفق هست که یک چهارچوب تحلیلی و نظری برای مهندسی اجماع یا مهندسی رضایت ارائه کند. به نظر من بر اساس کاری که وولی انجام داده ما هم میتوانیم به این سؤال بپردازیم که چه نسبتی بین بخش تکنولوژی و فنی و بخش اجتماعی آن هست؟ آیا پروپاگاندای رایانشی فقط به اتکای رسانهها و سختافزار جلو میرود یا زمینههای اجتماعی هم در آن وجود دارد؟
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تأکید کرد: حداقل در جامعه ما که نگاه به پیشرفتها و تحولات فناورانه از زاویه مثبتی بوده که زمینهای برای کم کردن سانسور، کسب آگاهیها و تقویت دموکراسی فراهم میکند. یعنی بخشهایی از جامعه که در انسداد، محدودیت و محرومیت مانده، نگاه اولیه مثبتی وجود دارد در حالی که به درستی یک نوع سازماندهی و مدیریت اقتصادی و سیاسی که در جامعه مطرح میشود که ما از آن نگاه خوشبینانه به نگاه واقعبینانه نمیتوانیم برسیم. از سوی دیگر نگاههایی وجو دارد که شبکههای اجتماعی را عاملی برای تشتت، پراکندگی، سقوط ارزشهای اخلاقی و امثالهم میداند.
به گزارش خبرنگار جماران، مسعود کوثری نیز در این نشست گفت: بعد از جنگ ویتنام این بحث مطرح شد که رسانهها چطور توانستند رضایت عمومی را برای سیاست آمریکایی فراهم کنند. بنابراین محور کل این بحث این است که سازمانهای رسانهای چطور میتوانند همراه با سیاستمدارانی که مثلا میخواهند به یک جایی لشکرکشی کنند یا کاری را انجام بدهند، میتوانند رضایت مردم را جلب کنند؟ بنابراین مفهوم رضایت به این فرآیند اشاره دارد.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران افزود: مشکل ایران این است که نمیشود این رضایت را ایجاد کرد. یعنی در واقع مشکل این است که دولتها همواره تلاش کردهاند با طرحهایی مثل طرح جامع مطبوعات یا طرح جامع رسانهای چنین فضایی را در ایران به وجود بیاورند و گلایه آنها این است که چرا رسانههای غیردولتی نمیآیند زیر عَلم آنها سینه بزنند تا وفاق در مردم را برای سیاستهای داخلی و خارجی فراهم کنند؟
وی تصریح کرد: مشکل این است که بین ایجاد رضایت، تولید رضایت و مقاومتی که دارد در روزنامهها و رسانهها اتفاق میافتد، یک چالش دائمی وجود دارد. بنابراین شاید بتوانیم از یک نوع تولید عدم رضایت و تولید مقاومت هم صحبت کنیم که دارد در رسانههای ما اتفاق میافتد. این یکی از نکاتی است که در فهم فضای این کتاب وجود دارد.
کوثری با اشاره به اینکه ترامپ واضع بحث «اخبار جعلی» بود، اظهار داشت: بعد از او بحثهای مفصلی اتفاق افتاد که اصلا چه کسی مسئول اخبار جعلی است؟ در ابتدا مثل همه جای دنیا انگشت اتهام به سوی مردم گرفته شد که چرا مردم فریب اخبار جعلی را میخورند و باید در قالب سواد رسانهای آموزشی به آنها داده شود که فریب اخبار جعلی را نخورند و بتوانند پردازش کنند. راجع روانشناسی گروههای مختلف سنی تحقیقات موسعی انجام شد که ببینند کدام گروهها بیشتر فریب اخبار جعلی را میخورند.
وی ادامه داد: تحقیقات بعدی نشان داد که اصلا خود دولتها وارد تولید اخبار جعلی شدهاند. یعنی در واقع الآن مهمترین عاملی که اخبار جعلی را تولید میکند و مرتبط با سیاستهای جهان است، خود دولتها هستند. از جریان روسیه بگیرید که به صورت گسترده در مورد کریمه و اوکراین این کار را شروع کرد و حتی از طریق مطبوعات و رسانههای معتبر اروپایی این فرآیند انتقال اطلاعات داد. تحقیقات مفصلی انجام شده که نشان میدهد روسیه چطور از مدتها قبل این فرآیند را انجام داد و بعدها اروپاییها متوجه شدند که چه رو دستی از این فرآیند خوردهاند.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران با تأکید بر اینکه اروپاییها مسبب ورود به عصر پساحقیقت هستند، اظهار داشت: شاید برای عدهای این عصر جالب باشد که حقیقت واحدی وجود ندارد و پساحقیقت است، ولی معنای دقیقش این است که حقیقتی وجود ندارد و این گام جلوتر از پستمدرنها است که میگفتند حقیقت متکثر است. به نظرم این مفهوم گستردهای است که کتابهای فلسفی زیادی هم طی این دهه راجع به آن نوشته شده است.
وی افزود: به نظرم این روی خیلی چیزها مثل شعار اصلی فلسفه که «جستار حقیقت» هست و همچنین روی نظامهای اخلاقی اثر میگذارد و حتی روی اخلاق کانتی که توصیه میکند کار درست را انجام بدهید. بنابراین فکر میکنم وارد دورانی شدهایم که تصورمان از خودمان، حقیقت و رسانهها عوض میشود. اینکه رسانهها رکن چهارم دموکراسی هستند هم به نظر من مورد تردید است و با قاطعیتی که در دهههای 60، 70 و 80 گفته میشد که مطبوعات رکن چهارم دموکراسی هستند، به نظر من باید در آن تردید کرد. به نظر من وارد فضای جدیدی شدهایم و باید تعاریف جدیدی داشت از رسانه، مطبوعات، خبر و ارزشهای خبری که سالها در ایران و جهان تدریس شده است.
کوثری اظهار داشت: امروزه با جنگ غزه این موضوع جالب شده که میشود انواع خبرپراکنی، خبرهای جعلی، دستکاری خبرها و رباتهای تولید خبر را دید. به نظرم ما از عصر سفیدی و سیاهی پروپاگاندا خارج شدهایم و سفیدی و سیاهی پروپاگاندا در جهان معلوم نیست و به نظرم تعریفکننده مسئولیت جدید هم برای مردم و هم برای اهالی رسانه است و هم اگر دولتها و حکومتها مسئولیت اخلاقی احساس میکنند، یک تعریف جدیدی برای مسئولیت آنها نسبت به این موضوع است.
وی در پایان گفت: امروزه میشود گفت که هکرها و دوستان رایانهای تقریبا روشنفکران ارگانیکی هستند که دارند برای دولتها خبرهای جدید میسازند و تعریف کننده شرایط جدید هستند. فکر نمیکنم در این فضا بتوانیم به رسالتهای اصلی مطبوعات و روزنامهنگاران برگردیم و باید آنها را کاملا از نو تعریف کنیم.
به گزارش خبرنگار جماران، محمد جواد آذری جهرمی نیز در این نشست گفت: اگر ما بخواهیم ببینیم راهکار مقابله با پروپاگاندا چیست، باید ببینیم که چه عواملی باعث پذیرش آن میشود. برداشت من این است که عمق این مسأله به روانشناسی و نحوه فکر کردن و تشکیل ادراک انسانها در مواجهه با موضوعات بر میگردد. در حالتی که بخواهید برای بقا عکسالعملی داشته باشید، نیازمند انعطافپذیری هستید و ابزاری که انعطافپذیری شما را فراهم میکند، پیشبینی است.
وزیر پیشین ارتباطات افزود: وقتی اتفاقات رخ میدهد، اگر انسان بخواهد در لحظه با آن برخورد کند انعطافپذیری پایینی دارد و پیشبینی کمک میکند که در مواجهه با موضوعات انعطاف بیشتری از خودش نشان بدهد. برخی مواقع این پیشبینیها آنقدر نهادینه است که آدمها را به تصور اشتباه میاندازد و چهارچوب ذهنی آنها را تشکیل میدهد. یکی از عوامل مهمی که پروپاگاندا میتواند روی ذهن آدمها بنشیند که ساختار عملکرد اجتماعی هم داشته باشد، این پیشبینی است. پیشبینی بقا فقط مربوط به حیات نیست و بقای سازمانی، سیاسی و شغلی هم هست. طبیعتا کسی که به مقامی میرسد، موضعی میگیرد که بقای او را در پی داشته باشد.
وی تأکید کرد: فعالیت پروپاگاندا این است که پیشبینیها را سوق بدهد به سمت مطلوبیت گروهی که دارند این پروپاگاندا را درست میکنند. بنابراین در شبکههای اجتماعی این ساخت و فراهمآوری پیشبینیها برای افراد تبدیل به یک رقابت بزرگ میشود و کارکرد و نقش خودش را ایفا میکند. اگر به یک واقعیت دیگر هم نگاه کنیم که بیرون جهان در واقع ناشی از آن چیزی است که در درون با آن به توافق و صلح رسیده باشیم، مطلب این است که وقتی افکار عمومی ساخته شد، حوزه بیرونی هم اتفاق خواهد افتاد.
آذری جهرمی ادامه داد: جنگ خیلی ارزان قیمتی است نسبت به جنگ بزرگ و با تبعات زیاد که حکومتها واردش میشوند و برخی حکومتها پیشرو بودهاند و برخی هم توجیه میکنند که ما باید به این سلاح مجهز شویم که در برابر آنها از خودمان دفاع کنیم؛ یعنی تبدیل به فرآیندی میشود که ما نیاز داریم به سمتش برویم.
وی اظهار داشت: در این فرآیند برای بر هم زدن پیشبینی رویکردهای مختلفی وجود دارد. برخی میگویند ما جریان بزرگی هستیم؛ پروپاگاندا راه میاندازند و اندیشه خودشان را اندیشه برتر جا میاندازند و گروه دیگر که مخالف آنها هستند طبیعتا به میدان میآیند و با آن به رقابت میپردازند که آن اجماع شکل نگیرد و آن پیشبینی بر هم بخورد. طرف در توییتر توییت میگذارد که جریان من خیلی عالی است و چهار پنج هزار تا لایک با ربات و فشار اکانتهای واقعی سازماندهی شده میگیرد و بعد طرف مقابل وقتی اینها اجلاسی گذاشتهاند، تصویری از سالن خالی مخابره میکند و آن ادراک را به هم میزند.
وزیر پیشین ارتباطات تأکید کرد: این فرآیندی است که امروز رخ میدهد و مسأله غالب است که دولتها و جریانات سیاسی برای خودشان پروپاگاندا و تیم درست میکنند و به رقابت با همدیگر میپردازند. ابزارهای مختلفی هم استفاده میکنند و یکی از ابزارهایی که به آن تقرب میکنند هوش مصنوعی است. چون در فرآیند شبکههای اجتماعی که هم فاصله را کاهش داده و هم سرعت را بالا برده، میتواند موجودیت مجازی را تشکیل و ساختار انسانی به آن بدهد.
وی افزود: در سطح حکومت ایران رسانههای اجتماعی به رسمیت شناخته نمیشود و با قوانین کالسکه میخواهند خودروهای هوشمند خودران را مقرراتزایی کنند؛ نمیشود با قوانین عصر کالسکه برای خودروهای هوشمند قانونگذاری کنیم. ساختار پذیرش این است که هنوز انحصار در انتشار اخبار وجود داشته باشد. «چون دوست دشمن است، شکایت کجا برم؟» ما میگوییم خود دولتها و حکومتها دارند پروپاگاندا را پخش میکنند؛ به رسمیت میشناسند و در مواجهه با دیگران به آن جنبه مقدس میدهند. این پروپاگاندا بازی برد – باخت میشود در فرآیندهای مذاکره بازی برد – باخت هیچگاه موفق نیست.
آذری جهرمی گفت: ما اگر بتوانیم نیاز پیشبینی مردم را تأمین کنیم و رویدادهای پیش روی مردم را با ضریبی از حقیقت، واقعیت و صداقت به دست آنها برسانیم، میتواند باطل السحر پروپاگاندا باشد. شاید یکی از راهحلها ایجاد نودهای معتبر از همان شبکههای اجتماعی است که مورد اطمینان مردم باشند و این امکان برای مردم به وجود بیاید که به جای رجوع به انبوه نظرات، دیدن اکثریت و تصمیمگیری، یک فضای پذیرش سخنان چندگانه و البته مبتنی بر واقعیات و علم و پذیرش نظرات نخبگانی به جای پذیرش نظرات همگانی فراهم کنیم، شاید بتواند مؤثر باشد.