به گزارش جماران، در نوزدهمین مجمع عمومی و پنجمین کنگره سه سالانه انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها؛ سخنان سید محمد خاتمی منتشر شد و محمدجواد ظریف، آذر منصوری و محمود صادقی سخنانی را ایراد کردند.
نوزدهمین مجمع عمومی و پنجمین کنگره سه سالانه انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها صبح امروز با حضور جمعی از شخصیت های سیاسی و دانشگاهی در کانون توحید تهران برگزار شد.
به گزارش جماران، در این کنگره سخنان سید محمد خاتمی منتشر شد(اینجا بخوانید) و محمدجواد ظریف، آذر منصوری و محمود صادقی سخنانی را ایراد کردند.
به گزارش خبرنگار جماران، محمدجواد ظریف در نوزدهمین مجمع عمومی و پنجمین کنگره سه سالانه انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها، گفت: امروز دنیا با شرایط وحشتناکی از جنایت در غزه مواجه است و مردم فلسطین با تمام قوا و ایثار در برابر اشغالگری مستمر و فاجعهای که بالغ بر 70 سال است در این نقطه از جهان در واقع برای صادر کردن مشکل اروپاییها ایجاد شده، مواجه هستند، مقاومت میکنند و هر زمان که مردم ایستادگی کردند، اشغالگران ناگزیر از عقبنشینی شدهاند.
وزیر پیشین امور خارجه تصریح کرد: نزدیک به ۵۰ سال افسانه شکست ناپذیری اسرائیل به عنوان یک واقعیت بینالمللی شناخته شده بود. اما سال 1982 که اسرائیل حمله داشت و تا بیروت را اشغال کرد، نقطه آغاز چند حرکت مردمی بود که به دو شکست و عقبنشینی پیاپی اسرائیل انجامید. سال 2000 برای اولین بار در تاریخ مبارزات کشورهای عرب با اسرائیل، برای اولین بار ناگزیر شد بدون قید و شرط لبنان را ترک کند. بعد سال 2005 در برابر مقاومت مردم غزه بدون هیچ مذاکرهای هم نیروهای اسرائیلی و هم شهرکنشینان اسرائیلی در غزه تخلیه کردند و به سرزمینهای 1948 برگشتند.
وی تأکید کرد: مقاومت در برابر اشغال، از نگرشهای مختلف حاکم بر نظام بینالملل مشروع است؛ چون یک اشغال خارجی اتفاق افتاده؛ اشغال نمونه بارز حمله مسلحانه است و حمله مسلحانه اجازه دفاع مشروع را میدهد؛ ضمن اینکه اشغال خارجی یا سلطه بیگانه اجازه مقاومت را هم در حقوق بینالملل میدهد. یعنی از دو جنبه مقاومت بر سلطه بیگانه و اشغال خارجی و نیز دفاع مشروع در برابر اقدام مسلحانه قبلی، به خاطر ناکارآمدی اقدامات شورای امنیت برای حل مشکل، وفق ماده 51 منشور ملل متحد، همواره مردم فلسطین چنین اجازهای را هم برای مقاومت و هم برای دفاع داشتهاند و هیچ چیزی از هفت اکتبر آغاز نشده است.
وی با تأکید بر اینکه روایت اسرائیلی را از این واقعیات نپذیریم، تصریح کرد: روایت اسرائیلی یک روایت دروغ و اسرائیلیها در روایتسازی بسیار چیره هستند. یعنی بزرگترین توانمندی رژیم صهیونیستی روایتپردازی دروغ است و مهمترین آن روایتپردازیها یک روایت دو ستونی همراه با یک پل است؛ روایت مظلومیت و روایت شکستناپذیری و پل آن هم «دیگر هرگز» است. یعنی میگویند ما قربانی بودهایم و هستیم ولی اجازه نخواهیم داد این موضوع تکرار شود.
ظریف اظهار داشت: امروز حضور دهها و صدها هزار نفر در خیابانهای جهان نشان دهنده شکست روایت مظلومیت رژیم صهیونیستی است و لذا مراقب باشیم گرفتار زندان روایتسازی اسرائیلیها نشویم. زندان روایت اسرائیلیها برای این کشور بسیار خطرناک بوده و ما سالها است که در داخل و خارج گرفتار زندان روایتسازی اسرائیل هستیم؛ روایتسازی امنیتیسازی و تهدید انگاری از ایران. کل بحران هستهای ایران بر اساس روایتی است که سال 1992 با این جمله شروع شد که «ایران شش ماه دیگر به سلاح هستهای دسترسی خواهد داشت» و امروز در سال 2023 میگویند «ایران در آستانه دستیابی به سلاح هستهای است». یعنی ما زندانی روایت هستیم و باید از زندان روایتهای رژیم صهیونیستی گریخت.
وی تأکید کرد: اگر مردم فلسطین و لبنان که امروز زندانی رژیم صهیونیستی هستند را گروگان بنامیم، آن وقت میتوانیم کسانی که حماس دستگیر کرده را گروگان بنامیم. اما متأسفانه میبینیم بعد از پنج هفته که شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامهای را تصویب میکند و آمریکا لطف میکند این قطعنامه را وتو نمیکند، به صورت یک جانبه خواسته شده که حماس گروگانها را آزاد کند. هزاران گروگان فلسطینی در اختیار اسرائیل است و اسرائیل حق ندارد به عنوان اشغالگر در سرزمین اشغالی زندانی بگیرد؛ اینها گروگان هستند. اگر اینها گروگان هستند، آن وقت میتوانیم کسانی که در فلسطین هستند و عموما از شهرکنشینان و نیروی اشغال هستند را گروگان بنامیم؛ اگر اینها زندانی هستند، باید آنها را هم زندانی بدانیم؛ نمیتوانیم یکی را زندانی و دیگری را گروگان بدانیم.
وزیر پیشین امور خارجه اظهار داشت: هرگاه مردم وارد شدند شکست ناپذیری اسرائیل شکسته شده؛ هیچ گاه دولتهای عربی نتوانستهاند اسرائیل را شکست بدهند اما مردم توانستهاند. از این نتیجه میگیرم که سیاست خارجی به سامان، سیاست خارجی بر اساس مردم و مردمپایه است. من خیلی از سیاست خارجی توسعه محور صحبت نمیکنم چون پایه توسعه هم مردم هستند. اگر به تفسیرهای 30 سال گذشته از توسعه نگاه کنید، جمله مرکزی و کانونی این است که انسان پایه توسعه است. لذا برای اینکه سیاست خارجی توسعهپایه باشد، پیش از آن و بیش از آن باید سیاست خارجی مردمپایه باشد. یعنی هم اتکای سیاست خارجی باید بر مردم باشد و هم برآیند و فرآیند سیاست خارجی باید برای مردم باشد.
وی با تأکید بر اینکه باید بپذیریم که مردم ولی نعمت ما هستند، افزود: اگر مقاومتی هست، از مردم است و اگر دفاع مقدسی بود، از مردم بود؛ اگر مقاومت در برابر تحریم خارجی است، از مردم است. چه کسی دارد در برابر تحریم خارجی مقاومت میکند؟ اصلا هدف تحریم چیست؟ هدف تحریم جدا کردن مردم از حاکمیت است. وقتی 73 درصد از همین مردم در انتخابات سال 92 شرکت کردند، به غربیها نشان دادیم تحریم نمیتواند مردم را از حاکمیت جدا کند. ممکن است چیزهای دیگری مردم را از حاکمیت جدا کند، من جمله فراموش کردن این واقعیت که مبنای اقتدار و قدرت ما همین مردم هستند، اما تحریم نتوانسته مردم را از حاکمیت دور کند.
ظریف تأکید کرد: اگر 73 درصد از مردم در انتخابات سال 92 شرکت نمیکردند، نمیتوانستیم در برابر شش قدرت جهانی بایستیم و برجام را که کماکان فکر میکنم یک پیروزی برای ملت ایران بود، چون همان روایت امنیتیسازی ایران را نابود کرد. فکر میکنید چرا اسرائیل با برجام مخالف بود؟ مگر برجام اجازه میداد ایران سلاح هستهای بسازد؟! من به عنوان مذاکره کننده عرض میکنم که برجام چنین اجازهای را نمیداد. اگر نگران سلاح هستهای ایران بود، باید برجام را روی سرش میگذاشت و حلوا حلوا میکرد. اسراائیلی که میگفت ایران شش ماه دیگر به سلاح هستهای دست پیدا میکند، چرا این برجام از سلاح هستهای برای او تهدید بزرگتری بود؟
وی ادامه داد: اگر کسی توانست به این سؤال جواب بدهد، آن وقت میفهمد که برجام چه بود. چرا اسرائیل و عربستان سعودی مخالف بودند؟ مگر نگفتند که سنگینترین نظارتها بر یک برنامه هستهای در جهان، در ایران صورت میگیرد؟ پس چرا مخالف بودند؟ چون بحران هستهای ایران یک برسازی امنیتیسازی و تهدید انگاری ایران بود؛ و برجام را به هم زدند.
وزیر پیشین امور خارجه گفت: اگر مردم در سال 1392 پای صندوق رأی نرفته بودند، ما نمیتوانستیم این توفیق را به دست بیاوریم و پروژه 40 ساله تندروهای ایالات متحده را به هم بریزیم. از ماجرای لانه جاسوسی آمریکاییها به سراغ تحریم ایران رفتند. قطعنامه اول را صادر کردند و قطعنامه دوم تحریم بود؛ آن قطعنامه با مخالفت شوروی روبرو شد و نتوانستند. دومین بار در فوریه سال 1988 میلادی آمریکاییها سراغ پیگیری قطعنامه 598 رفتند که اولین قطعنامه بر اساس فصل هفت منشور بود.
وی تصریح کرد: بر خلاف برخی گفتهها، فصل هفت اصل 42 نیست. ماده 42 تا کنون توسط شورای امنیت استفاده نشده است؛ حتی در جنگ کره. فصل هفت از اصل 39 شروع میشود و به اصل 51 در مورد دفاع مشروع ختم میشود. اصل 42 تنها یکی از اصول دوازده گانه فصل هفتم منشور ملل متحد است. تحریم یعنی یک اجماع بینالمللی وجود دارد که شما خطر صلح و امنیت بینالمللی هستید. عنوان فصل هفت «تهدید صلح، تقض صلح و تجاوز» است. این هم نکته جالبی است که از ابتدای جنگ تا قطعنامه 598 ما تهدید صلح و امنیت بینالمللی نبودیم؛ چون عراق دست برتر را داشت و از زمانی که ایران دست برتر را پیدا کرد، تهدید صلح و امنیت بینالمللی شد.
ظریف اظهار داشت: خوشبینی و بدبینی بیش از حد یا چیزی که من اسم آن را دلواپسی و دلشیفتگی گذاشتهام، هردو برای کشور خطرناک است؛ ما باید واقعبین باشیم و واقعیات را ببینیم. سومین دوری که آمریکا تلاش کرد ایران را به شورای امنیت ببرد و تحریم کند، سال 2004 بود. نامه آقای بولتن نماینده وقت آمریکا در شورای امنیت موجود است که باید موضوع هستهای وارد شورای امنیت شود. سرانجام با قطعنامه 1696 آمریکاییها و اسرائیل در این سیاست پیروز شدند. قطعنامههای 1696، 1737، 1747، 1803، 1835 و 1922 که یکی از بدترین قطعنامههای تاریخ شورای امنیت است را علیه ما تصویب کردند.
وی تأکید کرد: چه چیزی باعث شد همه اینها کنار برود؟ توان مذاکراتی و توان نظامی خوب است اما باید بر حمایت مردمی سوار شود تا بتواند در دنیا مؤثر باشد. من همان قدر که میگویم مذاکره باید بر توان مردمی سوار شود، میگویم قدرت نظامی هم باید بر توان مردمی سوار شود و هیچ جدایی بین اینها نیست. قدرت نظامی بسیار خوب و ضروری است؛ همان طوری که مذاکره هم ضروری است. تا حالا جلوی هیچ شکستی و تثبیت هیچ پیروزی بدون مذاکره به دست نیامده و بالأخره یک روزی طرفها باید دور میز بنشینند و چیزی را توافق کنند؛ خود به خود که جنگ تمام نمیشود.
وزیر پیشین امور خارجه با تأکید بر اینکه برای مذاکره، دفاع و مقابله با تحریم، «مردم» لازم است، گفت: باید هدف سیاست خارجی هم همین مردم باشند. بهبود وضعیت، بالا رفتن اعتبار، آبرومندی، سربلندی، افتخار و عزت مردم باید از همین سیاست خارجی سرچشمه بگیرد. نباید این مردم را سرشکسته کنیم و نباید کاری کنیم که مردم احساس کنند عزت آنها از بین رفته است. دوران دولت یازدهم و دوازدهم در رسانههای رسمی ما ذلت برسازی شد؛ نتیجهاش فاصله گرفتن مردم از کل حاکمیت و بی اعتمادی مردم به کل حاکمیت و بی اعتبار شدن حاکمیت در چشم مردم بود؛ چون خودمان برسازی کردیم.
وی تصریح کرد: بنده به کربلا مشرف شدم و یک جانباز حزبالله لبنان با یک پای قطع شده در حرم مطهر حضرت اباعبدالله(ع) جلو آمد، بنده را بغل کرد، بوسید و گفت از تو متشکریم که شیعه را در دنیا سربلند کردی. خدا شاهد است که از در خارج شدم و یک فرد ملبس ایرانی رویش را به حرم حضرت اباعبدالله(ع) کرد و گفت خدا ذلیلت کند که کشور ما را ذلیل کردی. چون برای آن بنده خدا ما ذلت برسازی کرده بودیم و به آن بنده خدا گفته بودیم آمریکا سر این را کلاه گذاشت ولی آن لبنانی شنیده بود که ترامپ گفت اینها سر ما کلاه گذاشتند؛ ما که نشنیده بودیم و مردم ما که نشنیده بودند.
ظریف گفت: مبنای سیاست خارجی باید از مردم باشد و نتیجهاش هم باید برای مردم باشد؛ عزت از مردم شروع میشود و برای مردم تمام میشود. حواسمان به این باشد، این یک نیاز غیر قابل تردید در سیاست خارجی جمهوری اسلامی است و از این توسعه هم ناشی میشود. چون اگر نگاه شما به مردم بود میبینید که باید غل و زنجیرهای اقتصادی را از پای آنها باز کنید. ولی باز هم مردم محور هستند و محور توسعه «انسان» است. محور توسعه رشد اقتصادی نیست؛ توسعه با انسان شکل میگیرد و بدون انسان، توسعه پایدار نیست. توسعه پایدار تنها میتواند با نگاه به نیازها و آینده مردم شکل بگیرد.
وی تأکید کرد: اگر شما حتی بخواهید عوامل امنیت ملی را به شمار در بیاورید، باید رضایتمندی مردم را در کنار تمامیت ارضی به عنوان یکی از اصلیترین نکات امنیت ملی بدانید؛ چون بدون آن تمامیت ارضی هم قابل حفظ نیست و بدون آن استقلال کشور هم قابل حفاظت و حراست نیست. ببینید چگونه مقاومت مردم در فلسطین اسرائیل را به روزی انداخته که امروز اگر آتش بس شود، علی رغم همه جنایتها و وحشیگریهای اسرائیل، مردم فلسطین پیروز است. بر همین اساس برنامه سیاست خارجی خودمان را هم «مردم محور» کنیم.
به گزارش خبرنگار جماران، محمود صادقی نیز در نوزدهمین مجمع عمومی و پنجمین کنگره سه سالانه انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها، گفت: روند تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور در سالهای اخیر نگرانیها و چالشهای عمیق و گستردهای را فراروی آحاد ملت و به ویژه نخبگان و دانشگاهیان قرار داده است؛ چالشهایی که ماهیتی انباشتی، در هم تنیده و گسترده در سطوح مختلف جامعه دارند و همافزایی آنها همه شاخصهای امنیت، ثبات، توسعه، رفاه و سلامت جامعه را دچار بحران کرده است.
دبیرکل انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها یادآور شد: در سالهای اخیر نظام دانشگاهی، و دستگاه تعلیم و تربیت ما به معنای عامتر آن نیز، در قالب کارکردهای متعارف و بایسته خود دچار ضعف و یا کجکارکردی شده است. گزینشهای حامیپرورانه و میل به یکدستسازی در فرآیند پذیرش استاد و دانشجو، دانشگاه را از عرصه رقابت استعدادها دور ساخته و میرود که آن را به عرصهای برای توزیع رانت به حامیان همسو نزدیک کند و عناصر ناهمسو با این روند را با انواع محدودیتها روبرو سازد. کاهش منابع عمومی و کالایی سازی آموزش، کارکرد عدالتگرایانه نظام آموزشی را تضعیف کرده و نشانههای آن را در کاهش روزافزون سهم قبولی فارغالتحصیلان مدارس دولتی در رشتههای پر طرفدار آزمونهای سراسری مشاهده میکنیم.
وی تأکید کرد: از سوی دیگر تمایل به حاکم کردن نگرش ایدئولوژیک در متون درسی، به رسمیت نشناختن تکثر فرهنگی و اصرار بر القای عامرانه سبک زندگی خاص در محیطهای آموزشی و دانشگاهی، حمایت از شبه علم و حامیان آن، و عدم اجرای درست و کامل اصول قانون اساسی در زمینه حقوق قومی و مذهبی در مجموعه دستگاه تعلیم و تربیت و فراتر از آن در کلیت نظام حکمرانی روند دوقطبیسازی و تشدید شکافهای اجتماعی و واگرایی در عرصه ملی را دامن زده است.
صادقی اظهار داشت: عامل اصلی وضع موجود بیش از هرچیز ضعف و ناکارآمدی در شیوه حکمرانی و اختلال در گفتمان حاکم بر ذهنیت آن بخش از مناسبات حقیقی قدرت است که به اتکای اداره امور کشور بر رضایت و آراء عمومی، که طبق قانون اساسی باید مبنا و مدار اداره امور باشد، باور ندارد؛ و با وجود تمرکز روزافزون قدرت، خود را در قبال شرایط موجود پاسخگو نمیداند و با غیریتسازیهای مداوم و فرافکنی دائمی، همه مشکلات و مسائل مبتلا به جامعه را به دشمن و عوامل بیرونی نسبت میدهد و سهم خود را در به وجود آوردن وضع موجود انکار میکند.
وی یادآور شد: ناکارآمدی حاکمیت تا جایی پیش رفته که حتی پارهای سازوکارها و نهادهایی که برای گشودن بنبستها با لحاظ مصلحت اجتماعی در دهه اول تأسیس نظام ایجاد شد، خود به بنبستی در برابر قوه قانونگذاری تبدیل شده؛ که نمونه آن را میتوان در انسداد فرآیند تصویب قوانین و معاهدههای مبارزه با پولشویی و اخیرا تصویب قانون راجع به بی اعتباری معاملات املاک با اسناد عادی مشاهده کرد.
دبیرکل انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها گفت: بر خلاف تبلیغات و ادعاهای رسانهای پر سر و صدا، امروز کشورمان یکی از سختترین دوران حیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود را میگذراند. دورهای که داشتن یک زندگی معمولی و متعارف برای بسیاری از مردم و به ویژه جوانان به آرزویی دست نیافتنی تبدیل شده است. پافشاری بر روشهای نامعقول کنونی که در تعارض با خواست و باور اکثریت جامعه است، پیامدی جز امنیتیسازی امور و پر هزینه کردن اداره کشور نداشته است. این در حالی است که سرزمین پهناور ما سرمایههای انسانی و فرصتها و ظرفیتهای مختلف طبیعی و جغرافیایی کمنظیری برای توسعه و خلق زندگی آبرومندانه و شرافتمندانه برای آحاد ملت دارد.
وی افزود: بی تردید این سرمایهها و ظرفیتها زمانی قابلیت تبدیل به فرصت و امتیاز را مییابند که ذهنیت حاکم بر کارگزاران و بانیان واقعی وضع موجود بپذیرد که وضعیت موجود نامطلوب و ناهنجار است. با دادهسازیها و جلوگیری از انتشار آمار و دادن امیدهای بی بنیاد و تفسیرهای یکسویه از علل نارضایتیهای رو به گسترش، و تهدید و فشار بر منتقدان نمیتوان ناکارآمدیهای حاکم را کتمان کرد و راهی برای برون رفت از مشکلات موجود یافت. در این شرایط اکثریت جامعه با تجربه زیسته خود نه تنها امید به اصلاح رویکردها و رفتارهای حکمرانان را از دست داده، بلکه حتی نسبت به اثرگذاری روشهای اصلاحطلبانه مرسوم نیز دلسرد شده است.
صادقی ادامه داد: این وضعیت موجب واگرایی و سرخوردگی در اقشار مختلف شده و آثار آن را در رشد ناهنجاریهای اجتماعی از قبیل بالا رفتن آمار طلاق، خودکشی، اعتیاد و میل به مهاجرت در بخشهای وسیعی از جامعه میبینیم که زمینه را برای فوران گاه و بی گاه خشم و شورش عمومی فراهم آورده است. بر این باوریم که در جامعه ملتهب و معترض امروز، این وضعیت قابل دوام نخواهد بود و تداوم وضع جاری هزینههای کلانی را متوجه نظام سیاسی و کلیّت کشور خواهد کرد. بر این باوریم که حیات این شیوه کشورداری دیگر به پایان رسیده و حاکمیت حتی برای بقای خود راهی جز شنیدن صدای مردم و تن دادن به روشهای مرسوم حکمرانی خوب ندارد.
وی تأکید کرد: راه معقول و تجربه شده حکمرانی از طریق به رسمیت شناختن حق مشارکت عامه مردم در اداره امور جامعه میگذرد. حاکمیت قانون، استقرار نظام عادلانه قضایی، شفافیت و شناسایی حق دسترسی عموم به اطلاعات و آگاهی از چگونگی اتخاذ و اجرای تصمیمات عمومی و امکان نقد سیاستهای اتخاذ شده در نظام تصمیمگیری و اجرایی کشور، و پاسخگو شدن نهادها، سازمانها و مؤسسات حاکمیتی در برابر ملت و فراهم شدن زمینههای ظهور نظرات در عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حول اهداف، مطالبات و نیازهای بنیادین و اساسی جامعه و به رسمیت شناختن حقوق مساوی و برابر همه و امکان برخورداری همه از فرصتهای برابر و مسئولیتپذیری مؤسسات و نهادهای حکومتی که امروزه از اصول شناخته شده حکمرانی خوب است، میتواند زمینه را برای شکلگیری وفاق عمومی و رشد و توسعه پایدار کشور فراهم سازد.
دبیرکل انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها اظهار داشت: بر این باوریم که اگر عزم و اراده معطوف به تعقل و برون رفت از بنبستهای موجود و به کارگیری روشهای حکمرانی خوب پدید آید، بی تردید راهکار یابی این معضلات به عهده نهاد دانشگاه خواهد بود. دانشگاهی که امکان نقد وضعیت نا به سامان کشور و تفکر درباره عملکرد بانیان وضع موجود و نقش آفرینی در نظام تصمیمگیریهای اساسی و کلان کشور را داشته باشد.
وی تأکید کرد: در شرایطی که اصلاحات به روش مرسوم گذشته به صخره ستبر خورده، راه برون رفت از وضعیت موجود، از مسیر رشد آگاهیهای عمومی، تقویت فرهنگ مدنی و همبستگی اجتماعی و تعاون و همکاری، بسط اعتماد عموم مردم به یکدیگر، به رسمیت شناختن تکثر موجود در لایههای مختلف جامعه، تمرین دموکراسی و ترویج گفتوگوهای ملی، تلاش برای دستیابی به قدرمشترکهای مورد تفاهم بین گرایشهای مختلف سیاسی و اجتماعی، تقویت تشکلهای مدنی و صنفی و تشکیل جبههها و ائتلافهای فراگیر میگذرد.
صادقی ادامه داد: این وضعیت موجب واگرایی و سرخوردگی در اقشار مختلف شده و آثار آن را در رشد ناهنجاریهای اجتماعی از قبیل بالا رفتن آمار طلاق، خودکشی، اعتیاد و میل به مهاجرت در بخشهای وسیعی از جامعه میبینیم که زمینه را برای فوران گاه و بی گاه خشم و شورش عمومی فراهم آورده است. بر این باوریم که در جامعه ملتهب و معترض امروز، این وضعیت قابل دوام نخواهد بود و تداوم وضع جاری هزینههای کلانی را متوجه نظام سیاسی و کلیّت کشور خواهد کرد. بر این باوریم که حیات این شیوه کشورداری دیگر به پایان رسیده و حاکمیت حتی برای بقای خود راهی جز شنیدن صدای مردم و تن دادن به روشهای مرسوم حکمرانی خوب ندارد.
وی تأکید کرد: راه معقول و تجربه شده حکمرانی از طریق به رسمیت شناختن حق مشارکت عامه مردم در اداره امور جامعه میگذرد. حاکمیت قانون، استقرار نظام عادلانه قضایی، شفافیت و شناسایی حق دسترسی عموم به اطلاعات و آگاهی از چگونگی اتخاذ و اجرای تصمیمات عمومی و امکان نقد سیاستهای اتخاذ شده در نظام تصمیمگیری و اجرایی کشور، و پاسخگو شدن نهادها، سازمانها و مؤسسات حاکمیتی در برابر ملت و فراهم شدن زمینههای ظهور نظرات در عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حول اهداف، مطالبات و نیازهای بنیادین و اساسی جامعه و به رسمیت شناختن حقوق مساوی و برابر همه و امکان برخورداری همه از فرصتهای برابر و مسئولیتپذیری مؤسسات و نهادهای حکومتی که امروزه از اصول شناخته شده حکمرانی خوب است، میتواند زمینه را برای شکلگیری وفاق عمومی و رشد و توسعه پایدار کشور فراهم سازد.
دبیرکل انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها اظهار داشت: بر این باوریم که اگر عزم و اراده معطوف به تعقل و برون رفت از بنبستهای موجود و به کارگیری روشهای حکمرانی خوب پدید آید، بی تردید راهکار یابی این معضلات به عهده نهاد دانشگاه خواهد بود. دانشگاهی که امکان نقد وضعیت نا به سامان کشور و تفکر درباره عملکرد بانیان وضع موجود و نقش آفرینی در نظام تصمیمگیریهای اساسی و کلان کشور را داشته باشد.
وی تأکید کرد: در شرایطی که اصلاحات به روش مرسوم گذشته به صخره ستبر خورده، راه برون رفت از وضعیت موجود، از مسیر رشد آگاهیهای عمومی، تقویت فرهنگ مدنی و همبستگی اجتماعی و تعاون و همکاری، بسط اعتماد عموم مردم به یکدیگر، به رسمیت شناختن تکثر موجود در لایههای مختلف جامعه، تمرین دموکراسی و ترویج گفتوگوهای ملی، تلاش برای دستیابی به قدرمشترکهای مورد تفاهم بین گرایشهای مختلف سیاسی و اجتماعی، تقویت تشکلهای مدنی و صنفی و تشکیل جبههها و ائتلافهای فراگیر میگذرد.
به گزارش خبرنگار جماران، آذر منصوری نیز در نوزدهمین مجمع عمومی و پنجمین کنگره سه سالانه انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها، گفت: ما بیش از پیش به کار حزبی و تقویت کار حزبی و تشکیلاتی نیاز داریم، بیش از پیش به انسجام جمعی در مجموعه تشکیلات اصلاحطلبان نیاز داریم و امیدواریم مجموعه گفتوگوهایی که در جریان هست، حداقل در سال جاری باعث شود که اصلاحطلبان بتوانند در سطح راهبرد و عمل به یک نقطه مشترک و صدای واحد برسند؛ صدایی که به اعتقاد من چنانچه به صورت منسجم و یکپارچه از جبهه اصلاحات بیرون بیاید، میتواند تأثیرگذاری خودش را هم در سطح اصلاح شیوه حکمرانی در کشور و هم همراه کردن جامعهای که به قول آقای خاتمی هم از حاکمیت و هم از اصلاحطلبان عبور کرده، داشته باشد.
رئیس جبهه اصلاحات افزود: قبل از اینکه وارد بحث شوم لازم میدانم که اتفاقاتی که این روزها در غزه و فلسطین اشغالی در جریان هست را محکوم کنم. فجیعترین جنایات انسانی و به عبارتی نسلکشی در غزه جریان دارد و متأسفانه پیگیریها و موجی که در افکار عمومی شکل گرفته، ظرفیتهای سازمانهای بینالمللی و حقوق بشری تا کنون نتوانسته این جنایت و نسلکشی که روز به روز دارد ابعاد بیشتری پیدا میکند را متوقف کند.
وی ادامه داد: به هر حال این خواست افکار عمومی همه دنیا هست که باید فلسطین به عنوان یک کشور و دولت مستقل به رسمیت شناخته شود، اشغالگری رژیم صهیونیستی باید خاتمه پیدا کند و حق تمامیت ارضی سرزمین مردم فلسطین به رسمیت شناخته شود. خواست ما مردم ایران هم که همواره معروف و مشهور به دفاع از مظلوم هستیم، باید همین باشد. من همین جا ابراز تأسف میکنم به دلیل عدم همراهی موج افکار عمومی ایران با این موجی که در جهان شکل گرفته؛ به دلایلی که همه ما میدانیم.
منصوری در خصوص «بایستههای اصلاحطلبی در ایران امروز»، گفت: بعد از انتخابات سال 88 و مسیری که در انتخابات 92، 94 و 96 طی کردیم و با مقدورها و ممکنهایی که پیش روی ما قرار داشت، نوع سیاستورزی مرسوم را ادامه دادیم، در انتخابات سال 96 با توجه به 24 میلیون رأی آقای روحانی که من فکر میکنم اگر حوزههای اخذ رأی بسته نشده بود آقای روحانی میتوانست 28 میلیون رأی هم بیاورد، به نقطهای رسیدیم که تصور قالب ما این بود که جمعیتی که به فراخوان ما و «تکرار میکنم» آقای خاتمی پاسخ داد و همچنان صندوق رأی را به عنوان گزینه مقدور و مطلوب خودش برای تغییر و اصلاح وشع موجود انتخاب کرد، با عقب نشینی آقای روحانی که هنوز نشنیدهام چرا با این میزان رأی که در حد رفراندوم بود این چنین عقبنشینی کردند، با یک ریزش جدی سرمایه اجتماعی جریان اصلاحات مواجه شدیم.
رییس جبهه اصلاحات ادامه داد: به هر حال آن انتخابات و آن مشارکت اوج امید اجتماعی شهروندانی بود که با پیوند برقرار کردن بین رأی و مطالبات خودشان با صندوق رأی، این مسیر را برای رسیدن به زندگی بهتر و آینده بهتر برای کشور، مردم و زندگی روزمره خودشان انتخاب کرده بودند. مسیری که بعد از سال 97 طی شد در نهاد انتخابات که اصلیترین نماد جمهوریت در کشور هست، امروز ما را به نقطهای رسانده که سال گذشته هم به هر حال نقطه عطفی در تحولات ایران بود؛ مرگ دختر معصوم و مظلوم ایران مهسا امینی و جنبش اعتراضی که پس از آن شکل گرفت، ما را به نقطهای رسانده که دیگر آن سیاستورزی مرسوم دوم خردادی، به تعبیر آقای خاتمی اگر نگوییم ممتنع شده است، با صخره ستبر بنبست مواجه شده است.
وی تأکید کرد: در این شرایط موجود، با توجه به تحلیلی که ما از رفتار و ساختار حکمرانی در کشور داریم و با توجه به تحلیلی که از جامعه و رفتار جامعه داریم، اصلاحطلبان چه عاملیتی میتوانند داشته باشند؟ ما به عنوان کسانی که به جریان اصلاحات با این پیشینه تاریخی تعلق خاطر داریم، میدانیم که باید نگران فردای ایران بدون اصلاحات بود. بنابراین ما نمیتوانیم بگوییم عاملیت نداریم به عنوان جریانی با ریشه و جریانی که فکر میکند اتفاقا تنها راه نجات کشور اصلاحات است.
منصوری یادآور شد: دو جریان از داخل و خارج مدام در تلاش هستند که بگویند اصلاحات به نقطه پایان خودش رسیده؛ یک جریان با حذف اصلاحات و اصلاحطلبی از ساختار قدرت و یک جریان هم با بالا بردن مطالبات و شدت بخشیدن و خشونت بخشیدن به اعتراضات در بیرون از مرزهای ایران موجسواریهای خودش را دارد و تلاش میکند که بگوید این ساختار اصلاحپذیر نیست و اصلاحطلبان به سوپاپ اطمینان نظام جمهوری اسلامی تبدیل شدهاند. ما در این میانه قرار داریم و اتفاقا فکر میکنیم فقدان نهاد واسط و میانجی در شرایط ایران امروز، کشور را به این نقطه رسانده؛ و باید بتوانیم به این نقش میانجی خودمان قوت ببخشیم.
وی افزود: طبعا گفتوگوهای ما در مسیری هست که در گفتوگوهایی که با احزاب داریم و هم در جبهه اصلاحات بتوانیم به یک تحلیل واقعبینانه از ساختار، موقعیت و شیوه حکمرانی در کشور برسیم و به یک تحلیل واقعبینانه از رویکرد و وضعیت جامعه برسیم و با این دو سطح تحلیل به این سؤال پاسخ بدهیم که چه باید کرد یا بایستههای اصلاحطلبی در ایران امروز چیست؟ تعریف ما از عاملیت اصلاحطلبان در ایران امروز چیست؟
رئیس جبهه اصلاحات تصریح کرد: آنچه بعد از سال 97 شاهد بودیم، مسدود شدن دایره انتخاب مردم، اعمال نظارت استصوابی در بیشترین سطح و حد خودش، و از همه مهمتر نقطه اختلاف تحلیل این است که مشارکت بالا در انتخابات با این تحلیل از دستور کار خارج شد؛ در کنار آن به آتش به اختیارها رسمیت داده شد، گفته شد که باید مجلس انقلابی و مؤمن و جوان تشکیل شود و گفته شد باید دولت انقلابی تشکیل شود که بتواند در مسیر اهداف انقلاب و تشکیل تمدن نوین اسلامی حرکت کند؛ و اساسا تفاوت انتخابات پیش از 97 و پسا 97 همین بحث الزام به مشارکت بالا در انتخابات است.
وی تصریح کرد: اگر تا قبل از انتخابات 98 گفته میشد که رأی مردم حق الناس است و حتی مخالفین هم به خاطر کشورشان در انتخابات شرکت کنند، در عمل آنچه اتفاق افتاد، خارج کردن موضوع مشارکت حداکثری از دستور کار انتخابات بود. مصادیق متعدد هستند؛ من فقط به انتخابات 1400 اشاره کنم که شاید بهترین نماد این اراده، حتی حذف آقای لاریجانی از دایره انتخاب مردم بود.
منصوری افزود: در سطح جامعه هم با جامعهای هستیم که نسبت به انتخابات بی تفاوت هست و حتی با فضای ضد مشارکت در جامعه مواجه هستیم و نسبت به اصلاحات کاملا ناامید هست؛ به این معنی نیست که جامعه میگوید اصلاحات خوب نیست، بلکه میگوید اصلاحطلبان در این شرایط کاری نمیتوانند انجام بدهند؛ به دلیل اینکه ما با حداکثر مقاومت از جانب ساختار حکمرانی در برابر اصلاحات مواجه هستیم. از طرفی با نسل جوانی مواجه هستیم که کوتاه مدت فکر میکند.
وی ادامه داد: یکی از فواید جنبش مهسا این بود که خیلی از کسانی که این نسل را نمیشناختند، خصوصا دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی هم در بازجوییها متوجه شدند که ما با چه نسلی مواجه هستیم؛ نسلی که کوتاه مدت فکر میکند، مراجع فعلی را به رسمیت نمیشناسد، به ارزشهای نسلهای پیشین خودش اعتنایی نمیکند و بیشتر به دنبال رهایی و آزادی هست و کنش آن در سطح کلان هم نمیتواند تغییر ایجاد کند، به دلیل مختصاتی که این نسل دارد و نوع اعتراضاتی که به آن اعتقاد دارد.
رئیس جبهه اصلاحات اظهار داشت: در خصوص سبک زندگی هم حتی با توجه به جنبش مهسا و فجایعی که بعد از آن اتفاق افتاد و جوانان بسیاری که در این کشور کشته شدند و خانوادههای بسیاری که سوگوار شدند، همچنان ما شاهد هستیم که اصرار بر تحمیل سبک خاصی از زندگی به شهروندان ادامه دارد؛ چه در قالب برنامه هفتم توسعه و قانون موسوم به عفاف و حجاب و چه ماشینهایی که توقیف میشود و بزن و بگیرهایی که در مترو و گوشه و کنار کشور با صحنههای آن مواجه میشویم.
وی افزود: این رویکرد و نگاه نشان میدهد که به هر حال هدف این است که این یکدستی ادامه داشته باشد و این سبک زندگی قرار است نماد جامعه اسلامی باشد و چیزی که مطلوب اکثریت یا بخش قابل توجهی از جامعه هست، اساسا در سیاستگذاریها، رفتارها و برنامهنویسیها محلی از اعراب ندارد. ما با چنین وضعیتی در سطح جامعه و بزنگاهی به نام انتخابات مواجه هستیم و وضعیت اصلاحطلبان که به لحاظ سرمایه اجتماعی غیر قابل مقایسه با همه ادواری است که اصلاحطلبان سیاستورزی میکردند.
منصوری با اشاره به بیانیه 15 مادهای سید محمد خاتمی، اظهار داشت: تأکید ما هم هست که اصلاحطلبان باید طرحی نو براندازند تا بتوانند افقگشایی کنند؛ بتوانند از یک سو با نوع مواضعی که در بزنگاه انتخابات میگیرند کمک کنند صندوق رأیی که از مردم گرفته شده به مردم برگردد و جمهوریتی که دارند به ناجمهوریت تبدیل میکنند، به جمهوریت تبدیل شود؛ رکن اصلی و اساسی نظامی که بر پایه گفتمان امام در نوفل لوشاتو شکل گرفت.
وی افزود: طبعا گفتوگوهای ما در مسیری هست که در گفتوگوهایی که با احزاب داریم و هم در جبهه اصلاحات بتوانیم به یک تحلیل واقعبینانه از ساختار، موقعیت و شیوه حکمرانی در کشور برسیم و به یک تحلیل واقعبینانه از رویکرد و وضعیت جامعه برسیم و با این دو سطح تحلیل به این سؤال پاسخ بدهیم که چه باید کرد یا بایستههای اصلاحطلبی در ایران امروز چیست؟ تعریف ما از عاملیت اصلاحطلبان در ایران امروز چیست؟
رئیس جبهه اصلاحات تصریح کرد: آنچه بعد از سال 97 شاهد بودیم، مسدود شدن دایره انتخاب مردم، اعمال نظارت استصوابی در بیشترین سطح و حد خودش، و از همه مهمتر نقطه اختلاف تحلیل این است که مشارکت بالا در انتخابات با این تحلیل از دستور کار خارج شد؛ در کنار آن به آتش به اختیارها رسمیت داده شد، گفته شد که باید مجلس انقلابی و مؤمن و جوان تشکیل شود و گفته شد باید دولت انقلابی تشکیل شود که بتواند در مسیر اهداف انقلاب و تشکیل تمدن نوین اسلامی حرکت کند؛ و اساسا تفاوت انتخابات پیش از 97 و پسا 97 همین بحث الزام به مشارکت بالا در انتخابات است.
وی تصریح کرد: اگر تا قبل از انتخابات 98 گفته میشد که رأی مردم حق الناس است و حتی مخالفین هم به خاطر کشورشان در انتخابات شرکت کنند، در عمل آنچه اتفاق افتاد، خارج کردن موضوع مشارکت حداکثری از دستور کار انتخابات بود. مصادیق متعدد هستند؛ من فقط به انتخابات 1400 اشاره کنم که شاید بهترین نماد این اراده، حتی حذف آقای لاریجانی از دایره انتخاب مردم بود.
منصوری افزود: در سطح جامعه هم با جامعهای هستیم که نسبت به انتخابات بی تفاوت هست و حتی با فضای ضد مشارکت در جامعه مواجه هستیم و نسبت به اصلاحات کاملا ناامید هست؛ به این معنی نیست که جامعه میگوید اصلاحات خوب نیست، بلکه میگوید اصلاحطلبان در این شرایط کاری نمیتوانند انجام بدهند؛ به دلیل اینکه ما با حداکثر مقاومت از جانب ساختار حکمرانی در برابر اصلاحات مواجه هستیم. از طرفی با نسل جوانی مواجه هستیم که کوتاه مدت فکر میکند.
وی ادامه داد: یکی از فواید جنبش مهسا این بود که خیلی از کسانی که این نسل را نمیشناختند، خصوصا دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی هم در بازجوییها متوجه شدند که ما با چه نسلی مواجه هستیم؛ نسلی که کوتاه مدت فکر میکند، مراجع فعلی را به رسمیت نمیشناسد، به ارزشهای نسلهای پیشین خودش اعتنایی نمیکند و بیشتر به دنبال رهایی و آزادی هست و کنش آن در سطح کلان هم نمیتواند تغییر ایجاد کند، به دلیل مختصاتی که این نسل دارد و نوع اعتراضاتی که به آن اعتقاد دارد.
رئیس جبهه اصلاحات اظهار داشت: در خصوص سبک زندگی هم حتی با توجه به جنبش مهسا و فجایعی که بعد از آن اتفاق افتاد و جوانان بسیاری که در این کشور کشته شدند و خانوادههای بسیاری که سوگوار شدند، همچنان ما شاهد هستیم که اصرار بر تحمیل سبک خاصی از زندگی به شهروندان ادامه دارد؛ چه در قالب برنامه هفتم توسعه و قانون موسوم به عفاف و حجاب و چه ماشینهایی که توقیف میشود و بزن و بگیرهایی که در مترو و گوشه و کنار کشور با صحنههای آن مواجه میشویم.
وی افزود: این رویکرد و نگاه نشان میدهد که به هر حال هدف این است که این یکدستی ادامه داشته باشد و این سبک زندگی قرار است نماد جامعه اسلامی باشد و چیزی که مطلوب اکثریت یا بخش قابل توجهی از جامعه هست، اساسا در سیاستگذاریها، رفتارها و برنامهنویسیها محلی از اعراب ندارد. ما با چنین وضعیتی در سطح جامعه و بزنگاهی به نام انتخابات مواجه هستیم و وضعیت اصلاحطلبان که به لحاظ سرمایه اجتماعی غیر قابل مقایسه با همه ادواری است که اصلاحطلبان سیاستورزی میکردند.
منصوری با اشاره به بیانیه 15 مادهای سید محمد خاتمی، اظهار داشت: تأکید ما هم هست که اصلاحطلبان باید طرحی نو براندازند تا بتوانند افقگشایی کنند؛ بتوانند از یک سو با نوع مواضعی که در بزنگاه انتخابات میگیرند کمک کنند صندوق رأیی که از مردم گرفته شده به مردم برگردد و جمهوریتی که دارند به ناجمهوریت تبدیل میکنند، به جمهوریت تبدیل شود؛ رکن اصلی و اساسی نظامی که بر پایه گفتمان امام در نوفل لوشاتو شکل گرفت.
وی تأکید کرد: اتفاقا باید هنر اصلاحطلبان این باشد؛ انتخابات برای ما اصل هست ولی هدف نیست. بازگرداندن صندوق رأی به مردم یعنی شهروندی که با امید و شور اجتماعی در انتخابات شرکت میکند و رأی خودش را به صندوق میاندازد، این امید را داشته باشد که در فردای پسا انتخابات به مطالبات او توجه و صدای او شنیده میشود، این ایران متکثر و ایرانیان متکثر به رسمیت شناخته میشوند، ایران متعلق به همه ایرانیان خواهد شد و همه مطالباتی که من فکر میکنم اوجش را ما در انتخابات 96 مطرح کردیم. این کار سخت و دشوار است و اصلاحطلبان متهم هستند به اینکه تا حالا حاضر شدهاند به هر قیمتی در انتخابات شرکت کنند. اتفاقا ما باید اثبات کنیم که به هر قیمتی در انتخابات شرکت نمیکنیم. انتخاباتی از نظر ما مشروعیت دارد که آزاد، عادلانه، قانونی و برای شهروندان دارای معنا و مفهوم باشد.
رئیس جبهه اصلاحات گفت: به هر حال بحثها در جبهه اصلاحات ادامه دارد و من فکر میکنم هم قانون جدید انتخابات و هم رد صلاحیتهایی که خیلی از کسانی که ورود کردند تصور دیگری داشتند، نشان داد که ما با چه صحنهای در این انتخابات مواجه هستیم. امیدواریم در جبهه اصلاحات بتوانیم به یک صدا برسیم. این یک سوی فعالیت جبهه اصلاحات و جریان اصلاحات است؛ اما بحث اصلی این است که بیش از پیش نیاز به نوسازی گفتمان جریان اصلاحات داریم. نوسازی که یکی از ضروریات تداوم حرکت اصلاحطلبی در ایران امروز هست. این هم موضوعی است که در احزاب و جبهه اصلاحات به عنوان موضوع جدی در دستور کار قرار دارد و امیدواریم بتوانیم به یک توافق جمعی در این ارتباط دست پیدا کنیم.
وی ادامه داد: بعد از آن تقویت بُعد اجتماعی و مدنی جریان اصلاحات است؛ که تأکید صرف بر یک نوع سیاستورزی باعث شد اصلاحطلبان از این بُعد غفلت کنند. میدانم گفتنش آسان است ولی عمل به این گفتهها کار سختی است، ولی ما اصلاحطلبان افرادی هستیم که برای روزهای سخت و سختتر باید خودمان را آماده کنیم. در واقع ما چارهای جز این نداریم که از مجموعه ظرفیتهای خودمان استفاده کنیم برای قدرتمند شدن جامعهای که امروز بیش از هر زمان فکر میکند قدرتی ندارد.
منصوری تأکید کرد: مرجعیتی که از اصلاحطلبان گرفته شده با جریانسازی و اصلاحات جامعه محور به دست خواهد آمد و در غیر این صورت راهی نیست. بنابراین در ایران امروز این است که به دلیل عاملیتی که جریان اصلاحات دارد، اصلاحطلبان نمیتوانند نسبت به انتخابات بی تفاوت باشند ولی کنش انتخاباتی آنها باید معطوف به بازگرداندن صندوق رأی به صاحبان اصلی آن باشد و از یک سو باید با تقویت بار اجتماعی و مدنی خودشان در جهت اصلاحات جامعه محور و قدرتمند شدن جامعه ایران گام بردارند.
وی در پایان گفت: مرزبندیهای ما کاملا مشخص هست و اتفاقا جریان اصلاحات تا کنون صریحترین مواضع را داشته نسبت به کسانی که دنبال ویرانی کشور ما هستند و از جانب آنها هم صدمههای متعدد و مکرری خورده است. این مرزبندی کاملا مشخص هست و ان شاء الله در مسیری کاملا مدنی و خشونتپرهیز اصلاحطلبان بتوانند به این اهداف مهم دست پیدا کنند.