منابع زیادی نشان می دهند که ژاپن قبل از بمباران های اتمی در حال تسلیم شدن بود و آمریکا می توانست با تغییر درخواست خود برای تسلیم بدون شرط و پذیرش درخواست ژاپن برای حفظ پادشاه خود، جنگ را زودتر و صلح آمیزتر پایان دهد.
آیا آمریکا واقعا در استفاده از بمب های اتمی علیه ژاپن دلایل موجه داشت؟
بسیاری از آمریکایی ها آموخته اند که بمباران اتمی هیروشیما و ناگاساکی لازم بود تا ژاپن را به تسلیم وادار کند و از یک حمله هزینه بر که باعث مرگ بسیاری از آمریکایی ها می شد، جلوگیری کند. این داستان رسمی است که توسط سیاستمداران، رسانه ها و کتاب های درسی برای دهه ها تکرار شده است. اما نگاه دقیق تر به شواهد تاریخی، داستان دیگری را نشان می دهد.
منابع زیادی نشان می دهند که ژاپن قبل از بمباران های اتمی در حال تسلیم شدن بود و آمریکا می توانست با تغییر درخواست خود برای تسلیم بدون شرط و پذیرش درخواست ژاپن برای حفظ پادشاه خود، جنگ را زودتر و صلح آمیزتر پایان دهد. علاوه بر این، بسیاری از متخصصان معتقدند که ورود اتحاد جماهیر شوروی به جنگ علیه ژاپن، تاثیر بزرگتری بر تصمیم ژاپن برای تسلیم شدن نسبت به بمب های اتمی داشت.
بگذارید بعضی از این شواهد را مورد بازبینی قرار دهیم:
در جولای 1945، هنری استیمسون، که در زیر دولت روزولت و ترومن وزیر جنگ بود، یک یادداشت به ترومن فرستاد که در آن به او پیشنهاد کرد که درخواست خود برای تسلیم بدون شرط را تغییر دهد و به ژاپن اطمینان دهد که می توانند پادشاه خود را حفظ کنند.
او نوشت: «ژاپن در چنین بحرانی به میزان بسیار بیشتری نسبت به آنچه در رسانه ها فعلی ما و سایر نظرات فعلی نشان داده می شود، مستعد عقل است. ژاپن کشوری نیست که کاملاً از متعصبان دیوانه با ذهنیتی کاملاً متفاوت از ما تشکیل شده باشد.»
در همان زمان، شاهزاده فومیمارو کونوئه، که بین سال های 1937 و 1941 سه بار به عنوان نخست وزیر ژاپن خدمت کرده بود، در فوریه 1945 یک یادداشت به پادشاه هیروهیتو فرستاد، در آن او هشدار داد که «شکست ژاپن اجتناب ناپذیر است.» او نیز ترس خود را از انقلاب کمونیستی در ژاپن اگر جنگ را ادامه دهند، بیان کرد.
ژاپنی ها تمایلی به پذیرش تسلیم بدون شرط نداشتند زیرا می ترسیدند که این امر به معنای لغو سلطنت آنها و اعدام امپراتورشان باشد که اساساً شبیه یک خدا به او احترام می گذاشتند.
جوزف گرو، وزیر خارجه آمریکا، که قبلا سفیر آمریکا در ژاپن نیز بود، در آوریل 1945 نوشت: «تسلیم بدون شرط توسط ژاپن بسیار غیر محتمل است، صرف نظر از شکست نظامی، در صورت عدم وجود تعهد علنی توسط رئیس جمهور ترومن که تسلیم سیاستمداران بالادستی مثل سناتور هومر کپ هارت نیز در آن زمان فشار می آوردند که ترومن از درخواست تسلیم بدون شرط خود دست بکشد. او تأکید کرد که کاخ سفید پیشنهاد ژاپن را برای تسلیم شدن در صورت عدم خلع مقام پادشاه هیروهیتو دریافت کرده است. کپ هارت گفت: «چه فایده ای دارد که جنگ را ادامه دهید وقتی که می توانید الان با همان شرایط که دو سال دیگر خاتمه پیدا می کند، حلش کنید؟»
در ژوئن 1945، هیئت سردبیران واشینگتن پست نیز نوشت که «تسلیم بدون شرط» یک «عبارت مهلک» از ترومن است و مانع پایان دادن به جنگ شده است. علاوه بر این، در آن زمان جامعه نظامی و اطلاعاتی آمریکا تأیید می کردند که ورود شوروی به جنگ باعث می شود که ژاپن از شکست خود مطمئن شود.
در 11 آوریل 1945، کارکنان اطلاعات مشترک از سوی رؤسای مشترک گفتند: «اگر در هر زمان اتحاد جماهیر شوروی به جنگ وارد شود، همه ژاپنی ها متوجه خواهند شد که شکست کامل اجتناب ناپذیر است. « در 6 ژوئیه، ارزیابی اطلاعاتی ارتش امریکا این بود که « ورود اتحاد جماهیر شوروی به جنگ، سرانجام ژاپنی ها را به اجتناب ناپذیری شکست کامل متقاعد می کند.» اما اضافه کرد که «ژاپنی ها باور دارند که تسلیم شرط بدون شرط به معنای نابودی ملی خواهد بود.»
در ماه مه 1945، دانشمندان مشهور سزیلارد و هارولد یوری - که در ساخت بمب اتم نقش داشتند - سعی می کردند ترومن را از استفاده از بمب اتمی منصرف کنند. آنها با وزیر خارجه بیرنز ملاقات کردند، که می دانست «استفاده از بمب علیه شهرهای ژاپن برای پیروزی در جنگ» ضروری نبود. اما بیرنز «بسیار نگران گسترش نفوذ روسیه در اروپا بود و اصرار داشت که داشتن و نشان دادن بمب باعث می شود که روسیه در اروپا قابل کنترل تر شود.»
گرووز، که در کنار اوپنهایمر رئیس نظامی پروژه منهتن بود، همچنین گفت که ساخت بمب بر این اساس انجام شده است که "روسیه دشمن بود" و هدف "تسلیم کردن روسها" بود. بیرنز وزیر امور خارجه ترومن نیز در آوریل 1945 به ترومن گفت که بمب اتمی می تواند آمریکا را در موقعیتی قرار دهد که «شرایط خود را در پایان جنگ دیکته کند.»
در سال 1966، افسر اطلاعاتی و بعدها رئیس سازمان سیا، آلن دالس، نوشت که در کنفرانس پوتسدام، او به وزیر جنگ استیمسون گفته بود که توکیو مایل به تسلیم است اگر بتوانند پادشاه خود را حفظ کنند. یک ارزیابی دیگری از سازمانهای اطلاعاتی آمریکا در آن زمان گفت:«ژاپن شکست خود را پذیرفته است» و سعی می کند «غرور ملی خود را با شکست سازگار کند.»
پس از آزمایش موفق بمب اتمی با آزمایش ترینیتی در ژوئیه 1945، ترومن، وزیر خارجه خود بیرنز، و لسلی گرووز، رئیس نظامی پروژه منهتن، فکر می کردند که راهی برای به دست آوردن تسلیم ژاپن بدون کمک شوروی به دست اوردند.
در عین حال وزیر جنگ ترومن ,استیمسون, مخالف استفاده از بمب اتمی بود و گفت که این سلاح «شیطانی» است و می تواند «تمدّن بشریت را نابود کند.» او به طور مکرّر سعی می کرد ترومن را قانع کند که به ژاپنی ها درباره پادشاهشان اطمینان دهد. اما ترومن نصیحت او را رد می کرد و به او گفت که می تواند استعفا دهد.
آیزن هاور، فرمانده بالادست آمریکا در اروپا که بعدا رئیس جمهور شد نیز مخالف استفاده از بمب اتمی بود. او به نیوزویک گفت که « لازم نبود آن هولِ وحشتآور را بر سَرِ آن ها بکوبیم و کشور ما اولین کشوری باشد که از چنین سلاحی استفاده کند. «
ژنرال داگلاس مک آرتور، فرمانده بالادست آمریکا در اقیانوس آرام، نیز مخالف استفاده از بمب اتمی بود. او قبل از اعلام انداختن بمب، یک کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرد و گفت که ژاپنی ها «در حال حاضر شکست خورده اند» و او نگران «امکانات جنگ بعدی با وحشت های 10 هزار برابر بزرگتر» است. این زمینه واقعی است که ترومن تصمیم گرفت بمب را علیه ژاپن استفاده کند.
اما عواقب این تصمیم برای مردم عادی ژاپن چه بود؟
در 6 آگوست 1945، ساعت 2:45 صبح، 3 بمب افکن آمریکایی B-29 به سمت ژاپن از جزایر در اقیانوس آرام پرواز کردند.
هواپیمای سرب، اینولا گی (Enola Gay) ، بمب اورانیوم را به نام “پسر کوچولو” حمل می کرد که ساعت 8:15 صبح با قدرت حدود 16 تن TNT منفجر شد. هدف پل آئوئی نزدیک به مرکز شهر بود. بمب منطقه ای را که در همه جهات حدود سه و نیم کیلومتر مسافت داشت، کاملا نابود کرد.
خلبان اینولا گی، پل تیبتس، صحنه ای را که دید اینگونه توصیف کرد : «قارچ بنفش عظیمی که به ارتفاع ۱۴ هزار متر رسیده بود و هنوز هم مثل چیزی به شدت زنده به سمت بالا جوش می کرد.» تیبتس اضافه کرد: «شهری که ما چند دقیقه قبل در نور خورشید به وضوح دیده بودیم، الان لکه زشتی شده بود. زیر این پتو وحشتناک از دود و آتش، کاملا ناپدید شده بود.»
آب اسپیتزر، رادیوگیر دار هواپیمای همپرواز,نیز توصیف وحشتناکی از آنچه دید ارائه کرد: «در زیر ما، تقریباً تا آنجا که من دیدم گسترده شده بود، آتش بزرگی بود، اما شبیه آتش معمولی نبود.»
وی افزود: «این شامل دها رنگ بود، همه آنها به طرز چشمگیری روشن، بیشتر از آنچه تصور می کردم وجود داشت، و در مرکز و درخشان تر از همه، یک گلوله شعله قرمز غول پیکر که بزرگتر از خورشید به نظر می رسید. توپ آتش تا جایی گسترش یافت که به نظر می رسید تمام شهر را در بر گرفته است.»
آب اسپیتزر، رادیوگیر دار هواپیمای همپرواز، از تصویری که می دید گفت: «زیر ما...در مرکز انفجار، دما به 5400 درجه فارنهایت رسید. آتش مردم را به “دسته هایی از زغال سیاه دودی در یک لحظه سوزاند، در حالی که اعضای داخلی آنها بخار شد.»
ده ها هزار نفر در هیروشیما بلافاصله کشته شدند. تخمین زده می شود تا پایان سال 140 هزار نفر مرده بودند. و تا سال 1950، 200 هزار نفر. افراد زخمی به شدت رنج می بردند. افراد تحت تأثیر بمب به زبان ژاپنی «هیباکوشا» (hibakusha) نامیده می شوند. آنها گفتند که شرایطشان مثل راه رفتن در جهنم بود. خیابان ها پر از یک رژه بی پایان از اشباح وحشتناک سوخته شده، اغلب برهنه، که پوست آنها از استخوان هایشان آویزان بود، به دنبال اعضای خانواده خود بودند و سعی می کردند فرار کنند.
ترومن وقتی خبر هیروشیما را شنید، در حال بازگشت از کنفرانس پوتسدام در قایق بود. او پرید و فریاد زد: «این بزرگترین چیز در تاریخ است!» او بعدها گفت که اعلام خبر «خوشحال ترین» اعلامیه ای بود که او تا به حال داده بود.
بعد از انداختن بمب روی هیروشیما ,در 9 آگوست، نیروهای شوروی از طریق چین و کره تحت کنترل ژاپن حمله کردند و با مقاومت کم روبرو شدند و این مناطق را فتح کردند. در صبح همین روز، مقامات بالادست وزارت خارجه ژاپن به نخست وزیر رفتند و گفتند «آنچه که ترسیده بودند» یک حمله شوروی، رخ داد. اما درهمان روز ، قبل از اینکه ژاپن فرصت واکنش به حمله شوروی را داشته باشد، آمریکا بمب دوم را، « آدم چاق» (fat man)، روی ناگاساکی انداخت. بمب بالای بزرگترین کلیسای کاتولیک در آسیا منفجر شد و 40 هزار نفر را بلافاصله کشت. تا پایان 5 سال، بالغ بر 140 هزار نفر مرده بودند.
اسپیتزر بعدها گفت که او و سایر خلبانان که نابودی هیروشیما را دیده بودند «نمی توانستیم باور کنیم که یک شهر دیگر از روی زمین پاک شده است.»
او اضافه کرد: «نیازی به مأموریت های بیشتر، بمب های بیشتر، ترس بیشتر و مرگ بیشتر نبود.»
علاوه بر این، تلفورد تیلور، دادستان اصلی محاکمات نورنبرگ علیه نازی ها، گفت: «حق و باطل هیروشیما قابل بحث است، اما من هیچ توجیه قابل قبولی برای ناگاساکی نشنیده ام.» او آن را یک جنایت جنگی می دانست.
بعدها، آمریکا پذیرفت که پادشاه در قدرت بماند به عنوان بخشی از پذیرش تسلیم ژاپن، که این درخواست اصلی آنها در تمام مدت بود. در همین حال، مقامات نظامی و سیاسی بالادست ژاپن، در مصاحبه های بعدی گفتند که حمله شوروی، نه بمباران های اتمی، منجر به تسلیم آنها شد.
جنرال کاوابه، معاون رئیس ستاد عمومی ژاپن گفت: وحشت هیروشیما اندک اندک مشخص و شناخته شد.
در مقایسه، ورود شوروی به جنگ یک شوک بزرگ بود. در ژانویه 1946، یک مطالعه توسط وزارت جنگ آمریکا این را تأیید کرد : تقریبا یک قطعیت است که ژاپن با ورود روسیه به جنگ تسلیم شد.
علاوه بر این، بسیاری از فرماندهان نظامی بالادست آمریکای دیگر, علاوه بر آیزن هاور و مک آرتور, نیز مخالف استفاده از بمب بودند. این حتی شامل رئیس ستاد ترومن، آدمیرال ویلیام لی هی نیز بود که گفت بمب اتمی «نقض هر اخلاق مسیحی که من تا به حال شنیده ام و تمام قوانین شناخته شده جنگ است.»
او گفت: «ژاپن شکست خورد و آماده تسلیم بود . استفاده از این سلاح وحشیانه در هیروشیما و ناگاساکی در جنگ ما لازم نبود. با اینکه اولین کسی بودیم که از آن استفاده کردیم، ما یک استاندارد اخلاقی را پذیرفتیم که مشترک با بربرهای عصر تاریک بشریت بود.»
جان فاستر دالس، وزیر خارجه آینده آیزن هاور، در محکومیت استفاده از بمب اتمی، بعدها گفت که آمریکا یک سابقه ای را ایجاد کرده است که می تواند منجر به «نابودی ناگهانی و نهایی بشر شود.»
این زمینه واقعی و پیامد غم انگیز بمباران های اتمی است که هیچکس از آن حمایت نمی کند. بهتر است همه ما درباره حقایق تاریخ و اخلاق بیشتر بیاموزیم.