در این مطلب به قلم رضا هاشمی زاده آمده است: با ظهور پدیده های نوین ارتباطی و دسترسی سهل تر عموم مردم به تبادل و تعامل اطلاعات و نشرافکار و آراء در سالیان اخیر، پدیده های شگرفی در حوزه جامعه رخ نموده است که یکی از برجسته ترین و مشهودترین آن که در شکل ها و شمایل های گوناگون خود را نشان داده و با ژست و نمودهای متنوع روشنفکری سست پایه نیز همراه شده است.
'خودانکاری'، 'خود زنی'، خودتحقیری، ملیت سوزی جماعتی است که از صبح تا شب در همین جامعه و با ارزش ها، داشته های و ظرفیت های فرهنگی آن می زیند، تنفس می کنند و سرآخر با سرسنگینی و روی عبوس و ابروی گره افتاده از کنار آنچه خود ایجاد کرده و در بقای آن نقش داشته اند می گذرند.
واژه آشنای اینجا 'ایران است ' شاه بیت حرکات و سکنات عده بسیاری از ما شده تا برای هرتخلف، مسئولیت ناپذیری، رفتارخلاف قاعده و... از این روش سلب مسئولت و حساسیت استفاده کنیم.
ما و بسیاری از مردمی که از کله سحر تا پاسی از شب در حال انتقاد از دیگران، دولت، مسئولان، سایر شهروندان و همه بجز خودیم هیچگاه حتی ذره ای به نقش، جایگاه و تاثیرخویش برجامعه ای که در آن زندگی می کنیم نمی اندیشیم.
گویی تافته های جدا بافته ای هستیم که از کهکشان های فراسو در این تکه از زمین فرود آمده ایم و از آدم و عالم طلبکاریم.
هیچ کس نمی تواند مدیریت فرسوده و ناکارآمد، منابع هدررفته و به تباهی کشیده شده، فرصت های سوخته، برنامه ریزی های غیرعلمی دفعتی و بیشتر منفعتی و... را در این جغرافیا منکر شود، بخش زیادی از نابسامانی ها، مشکلات و مضایق امروزین حاصل انباشت و لاینحل ماندن چند دهه ای راههای خطایی است که کسی در راستای تصحیح آن برنیامده است اما مگر شهروندان و باشندگان یک اقلیم در افت و خیزهای آن بی اثر و فاقد جان و حرکتند؟
سراسر فضای مجازی پرشده از پست ها، عکس ها و نوشته های ناامیدانه، منفعلانه و خودزشت پنداری های سلسله دار و... بدون آنکه کسی اندکی تلاش ورزد از آنچه هست و صبح و شب در فضای مجازی، اشک و آهش را می ریزد قدمی به سوی بهبود و بهزیستی بردارد.
اگر آه و افغان 'ملت مجازی' از جامعه، مناسبات، ارزش شده ها، تعاملات مردمی، رفتار اجتماعی، کژروی ها، مسئولیت گریزی ها و... به هوا بلند است مایی که کار روزمره مان در سطح شهر و روستا و ناحیه مان به مانند بقیه ای است که هر روز تیغ انتقاد برقامتشان می کشیم چه تفاوتی با آنها داریم؟
مای به مانند آنان، همان خودشانیم، پس چرا ناله های مجازی و واحسرت خوانی های اینترنتی؟ مگر مسئولان از کرات و سرزمین های دیگر آمده اند؟ آنها همسایه ها، همشهری ها، همزبان های ما هستند.
پس چه انتظار ویژه ای می توان از آنهایی داشت که در دل چنین فرهنگ زخمی، قطعه قطعه شده، نابالغ و تفسیر به رای شده داریم.
وقتی توقع و انتظار نفع شخصی و فردی از هر قدم و ایده از جامعه داریم، چنین اخلاق اجتماعی کم مایه به مرور زمان به عنوان 'اخلاق غالب ' بر روح جمعی سیطره می اندازد و چند صباح بعد، چنان مقبولیت و معروفیت می یابد که خلاف آن شناکردن، جامعه ستیزی تلقی می شود.
جامعه ایرانی در این سال ها علیرغم همه داشته ها و غنای دیرینه و دفاین و خزاین ارزشمند فرهنگی و ادبی و میراث گرانبار تاریخ، هنر و اندیشه، گرفتار بختک 'همه مقصرند جز من' شده است.
مردم هر روز از صبحگاه تا شامگاه در پی یافتن ردپای دست های نامریی و مرموزی اند که گلوی آرامش و سکینه زندگی شان رامی فشرد، اقتصاد و بازارشان را می بلعد و سلامت و بهداشتشان را قربانی می کند اما هیچ درمقابل آیینه وجدان خود نمی ایستند و به چهره ای که در آن هویداست نگاهی نمی اندازند.
فضای مجازی آکنده از خودانکاری ها، خودکوچک کنی ها، انتقادهای سیاه و... نه تنها بازویی به برداشتن تخته سنگ های خارا از پیش پا و راه جلو نمی اندازد بلکه بیشتر به واپس زدگی، همرنگ پذیری آسیب رسان و بهم زدن ساختار اجتماعی منجر می شود.
من نمی دانم آیا در فضای مجازی سایر زبان ها و فرهنگ ها و ملل و نحل دنیا هم به این حد و اندازه و فراوانی 'خود تیغ کشی' و 'خود چهره _ پریشی' و ....وجود دارد و اینگونه همه در حال پتک زدن زیر پای خودند تا سکوها و مستقرگاه های خود را تخریب و ویران کنند؟
کاش من و ما و همه از حجم انتقادها, غرولندها، شکوه ها و شکایت ها و...می کاستیم و در ارتفاع و وزن خویش می کوشیدیم 'انسان مسئول تری' نسبت به جامعه پیرامونی خود باشیم. اگر امروز ایران ما با بی آبی، بی برقی، بی هوایی و... رو به روست شانه بالا نمی انداختیم و می دانستیم این نداری ها و نبودها و کمی و کاستی ها برای همه است نه همسایه و دیگری.
اگر در اداره و سازمان و نهادی کارمی کردیم مشکل ارباب رجوع را همان مساله خودمان می دانستیم و در جهت رفع و حل آن می کوشیدیم و... هر روز اگر یک کار مثبت و ارزشمند اجتماعی از ما سر می زد و بزند ضرب چند میلیونی آن رقم معتبر و غرورآفرینی می شد و می شود.
پرت نکردن زباله ها به کف خیابان ها، مهربانی با محیط زیست و گل ها و گیاهان، رعایت کردن نوبت و حقوق دیگری درخیابان و بیابان، ارزش قائل شدن برای وقت و زمان دیگران، مسئول بودن در انجام کار و عمل به تعهدات و وظایف، مطالبه گر بودن و....بخشی از فهرست بلند بالایی است که می شود با عمل به آنها جامعه بهتری داشت بی آنکه روز و شب در فضای مجازی پهلوانی کرد و پنهان در پس چهره های ناشناس، عالم و آدم را به ناسزا و ناشایست گرفت.
7532/ 6197
'خودانکاری'، 'خود زنی'، خودتحقیری، ملیت سوزی جماعتی است که از صبح تا شب در همین جامعه و با ارزش ها، داشته های و ظرفیت های فرهنگی آن می زیند، تنفس می کنند و سرآخر با سرسنگینی و روی عبوس و ابروی گره افتاده از کنار آنچه خود ایجاد کرده و در بقای آن نقش داشته اند می گذرند.
واژه آشنای اینجا 'ایران است ' شاه بیت حرکات و سکنات عده بسیاری از ما شده تا برای هرتخلف، مسئولیت ناپذیری، رفتارخلاف قاعده و... از این روش سلب مسئولت و حساسیت استفاده کنیم.
ما و بسیاری از مردمی که از کله سحر تا پاسی از شب در حال انتقاد از دیگران، دولت، مسئولان، سایر شهروندان و همه بجز خودیم هیچگاه حتی ذره ای به نقش، جایگاه و تاثیرخویش برجامعه ای که در آن زندگی می کنیم نمی اندیشیم.
گویی تافته های جدا بافته ای هستیم که از کهکشان های فراسو در این تکه از زمین فرود آمده ایم و از آدم و عالم طلبکاریم.
هیچ کس نمی تواند مدیریت فرسوده و ناکارآمد، منابع هدررفته و به تباهی کشیده شده، فرصت های سوخته، برنامه ریزی های غیرعلمی دفعتی و بیشتر منفعتی و... را در این جغرافیا منکر شود، بخش زیادی از نابسامانی ها، مشکلات و مضایق امروزین حاصل انباشت و لاینحل ماندن چند دهه ای راههای خطایی است که کسی در راستای تصحیح آن برنیامده است اما مگر شهروندان و باشندگان یک اقلیم در افت و خیزهای آن بی اثر و فاقد جان و حرکتند؟
سراسر فضای مجازی پرشده از پست ها، عکس ها و نوشته های ناامیدانه، منفعلانه و خودزشت پنداری های سلسله دار و... بدون آنکه کسی اندکی تلاش ورزد از آنچه هست و صبح و شب در فضای مجازی، اشک و آهش را می ریزد قدمی به سوی بهبود و بهزیستی بردارد.
اگر آه و افغان 'ملت مجازی' از جامعه، مناسبات، ارزش شده ها، تعاملات مردمی، رفتار اجتماعی، کژروی ها، مسئولیت گریزی ها و... به هوا بلند است مایی که کار روزمره مان در سطح شهر و روستا و ناحیه مان به مانند بقیه ای است که هر روز تیغ انتقاد برقامتشان می کشیم چه تفاوتی با آنها داریم؟
مای به مانند آنان، همان خودشانیم، پس چرا ناله های مجازی و واحسرت خوانی های اینترنتی؟ مگر مسئولان از کرات و سرزمین های دیگر آمده اند؟ آنها همسایه ها، همشهری ها، همزبان های ما هستند.
پس چه انتظار ویژه ای می توان از آنهایی داشت که در دل چنین فرهنگ زخمی، قطعه قطعه شده، نابالغ و تفسیر به رای شده داریم.
وقتی توقع و انتظار نفع شخصی و فردی از هر قدم و ایده از جامعه داریم، چنین اخلاق اجتماعی کم مایه به مرور زمان به عنوان 'اخلاق غالب ' بر روح جمعی سیطره می اندازد و چند صباح بعد، چنان مقبولیت و معروفیت می یابد که خلاف آن شناکردن، جامعه ستیزی تلقی می شود.
جامعه ایرانی در این سال ها علیرغم همه داشته ها و غنای دیرینه و دفاین و خزاین ارزشمند فرهنگی و ادبی و میراث گرانبار تاریخ، هنر و اندیشه، گرفتار بختک 'همه مقصرند جز من' شده است.
مردم هر روز از صبحگاه تا شامگاه در پی یافتن ردپای دست های نامریی و مرموزی اند که گلوی آرامش و سکینه زندگی شان رامی فشرد، اقتصاد و بازارشان را می بلعد و سلامت و بهداشتشان را قربانی می کند اما هیچ درمقابل آیینه وجدان خود نمی ایستند و به چهره ای که در آن هویداست نگاهی نمی اندازند.
فضای مجازی آکنده از خودانکاری ها، خودکوچک کنی ها، انتقادهای سیاه و... نه تنها بازویی به برداشتن تخته سنگ های خارا از پیش پا و راه جلو نمی اندازد بلکه بیشتر به واپس زدگی، همرنگ پذیری آسیب رسان و بهم زدن ساختار اجتماعی منجر می شود.
من نمی دانم آیا در فضای مجازی سایر زبان ها و فرهنگ ها و ملل و نحل دنیا هم به این حد و اندازه و فراوانی 'خود تیغ کشی' و 'خود چهره _ پریشی' و ....وجود دارد و اینگونه همه در حال پتک زدن زیر پای خودند تا سکوها و مستقرگاه های خود را تخریب و ویران کنند؟
کاش من و ما و همه از حجم انتقادها, غرولندها، شکوه ها و شکایت ها و...می کاستیم و در ارتفاع و وزن خویش می کوشیدیم 'انسان مسئول تری' نسبت به جامعه پیرامونی خود باشیم. اگر امروز ایران ما با بی آبی، بی برقی، بی هوایی و... رو به روست شانه بالا نمی انداختیم و می دانستیم این نداری ها و نبودها و کمی و کاستی ها برای همه است نه همسایه و دیگری.
اگر در اداره و سازمان و نهادی کارمی کردیم مشکل ارباب رجوع را همان مساله خودمان می دانستیم و در جهت رفع و حل آن می کوشیدیم و... هر روز اگر یک کار مثبت و ارزشمند اجتماعی از ما سر می زد و بزند ضرب چند میلیونی آن رقم معتبر و غرورآفرینی می شد و می شود.
پرت نکردن زباله ها به کف خیابان ها، مهربانی با محیط زیست و گل ها و گیاهان، رعایت کردن نوبت و حقوق دیگری درخیابان و بیابان، ارزش قائل شدن برای وقت و زمان دیگران، مسئول بودن در انجام کار و عمل به تعهدات و وظایف، مطالبه گر بودن و....بخشی از فهرست بلند بالایی است که می شود با عمل به آنها جامعه بهتری داشت بی آنکه روز و شب در فضای مجازی پهلوانی کرد و پنهان در پس چهره های ناشناس، عالم و آدم را به ناسزا و ناشایست گرفت.
7532/ 6197
کپی شد