محمد توانگری در پایگاه تحلیلی خبری ترکمن سسی نوشت: پدیده اجتماعی مثل ازدواج زودهنگام دختران ترکمن در جامعه ما تبدیل به 'مسئله اجتماعی' نگردیده. اگر قرار است این پدیده تبدیل به یک مسئله اجتماعی شود باید سه ویژگی داشته باشد. 1- باید این که ' رنج آور ' باشد. 2- عده زیادی از افراد جامعه از چنین رنجی احساس ناراحتی کنند. 3- احساس رنج صرف کافی نیست. بلکه قربانیان این رنج ها باید این گونه تلقی کنند که می توانند این رنج ها را علاج کنند.
تصویر زن در جامعه ترکمن تصویر زنی است که سرنوشت او از قبل به گونه ای حتی قبل از تولد برای او رقم خورده است. نقش همسر و مادر شدن سرنوشت زن در جامعه ماست. این تصویری است که در فرهنگ سنتی و نظام مردسالار ما ارزش، هنجار و معیار مسلط قلمداد می شود.
در این راستاست که ازدواج زودرس چه از نوع سن تقویمی و چه از نوع رشد عقلی اتفاق می افتد. اگر سن تقویمی را ملاک قرار بدهیم از نظر ' کنوانسیون حقوق کودکان ' یک فرد تا سن 18 سالگی کودک به شمار می رود و ازدواج یک دختر قبل از این سن ' خشونت جنسی ' محسوب می شود. و حتی از نظر این کنوانسیون بین المللی 'ازدواج اجباری ' تلقی می شود چرا که هنوز دختران به سن بلوغ فکری نرسیده اند که بتوانند تصمیم بگیرند.این سن در قانون اساسی در سال های مختلف در حال بالا و پایین شدن بود.
قانون مدنی ایران در سال 1313 به تصویب مجلس شورای ملی رسید. بر اساس ماده 1041 این قانون، سن ازدواج برای دختران 15 سال و برای پسران 18 سال در نظر گرفته شد. البته در شرایط خاص و با ارائه گواهی دادگاه، دختران از 13 سالگی و پسران از 15 سالگی میتوانستند ازدواج کنند.
در سال 1353 و در جریان تصویب قانون حمایت خانواده، باز هم سن ازدواج افزایش یافت و این بار حداقل سن ازدواج برای دختران 18 سال و برای پسران 20 سال تعیین شد. بعد از انقلاب این ماده در سه نوبت پیگیری شد.
در اصلاحات سال 61 قانون مدنی ماده 1041 که ممنوعیت ازدواج کودکان را اعلام می کرد مغایر شرع تشخیص داده شد و نکاح قبل از بلوغ به شرط رعایت مصلحت توسط ولی طفل جایز شناخته شد. در قانون جدید به اجازه از دادگاه نیاز نیست.
در سال 1379 مجلس شورای اسلامی خواست ماده 1041 را تغییر دهد اما شورای نگهبان آن را خلاف شرع اعلام کرد. تا این که در سال 1381 لزوم اخذ مجوز دادگاه برای ازدواج کودکان وارد قانون شد.
از طرفی سویه دیگر این کمپین تاکید بر رشد ذهنی زنان استوار است. یعنی نظم موجود یا نظم مقدر اجتماعی زنان که ازدواج است به گونه ای در جامعه ترکمن رقم خورده که مانع از رشد ذهنی آن ها شده و قبل از این که به حقوق خودشان آگاهی پیدا کنند رهسپار خانه ی بخت می شوند.
تبعات این نظم موجود فاجعه بار است. این فاجعه – عدم رشد ذهنی دختران – را در طلاق عاطفی حتی بیش تر از طلاق رسمی هنگام بالا رفتن از پله های دادگاه مشاهده کرد.
طلاق عاطفی طلاقی است که دو نفر - زن و شوهر - در زیر یک سقف زندگی می کنند اما از نظر روانی با هم سرد هستند. با توجه به این ارزش گذاری که توصیف آن رفت، پدیده ی ' دختران ترشیده ' زاییده ی همین نظم موجود است. این پدیده توهین به کرامت زنان است.
از زمان مشروطه که آغاز دوران نگاه جدید به سرنوشت انسان است جامعه ی ایرانی زنان قدرتمندی را به خود دیده است. از فعالین حقوق زنان صدیقه دولت آبادی تا فرخ رو پارسا و زنان دیگری مثل زینب پاشا، بی بی مریم بختیاری و فروغ فرخزاد تا مهرانگیز دولتشاهی.
اما در جامعه ترکمن به دلیل ساخت تاریخی – فرهنگی هرگز زنان نتوانستند به عنوان یک زن پیشرو در نظام پدرسالار ما تاثیر گذار باشند. این تاثیرگذاری را امروزه هم در بین زنان ترکمن نمی بینیم. سوال این است که زنان ما به جای این که امروزه ' معاصرتر ' شوند عقب نگه داشته می شوند به طوری که حقوق شان نادیده گرفته می شود.
این نادیده گرفتن به دلیل عدم آگاهی زنان نسبت حقوق شان است. هر چه معاصرتر به نسبت آن به حقوق انسانی آگاه تر. اما چه عاملی در فرهنگ سنتی ماست که نقش بازدارنده را در معاصر شدن زنان ما ایفا می کند.
در این مورد می توان به دو مورد اشاره کرد. 1- از آن جا که جامعه ترکمن یک جامعه ایستا است در دوران گذار آن چه ما با عنوان مدرنیسم دریافت کردیم و آن ارزش های جدیدی که در جامعه ما نهادینه شد با شرایط ما هم خوانی نداشت بلکه آن ارزش ها از وجوه جهانی سازی است به طوری که ما امروزه در این تناقض به قول آن نویسنده متفکر ' درگیر تاریخیت پیشامدرن ' هستیم. یعنی ما با وجود این که دوران گذار به مدرنیسم را طی می کنیم اما هنوز هم ارزش های مسلط جامعه ی ما ارزش های گذشته است که با زندگی امروز تناسبی ندارد و این چنین زنان ما را از ' معاصر ' شدن باز می دارد.
2- به اعتقاد یکی از فیلسوفان فرانسوی جوامعی که انقلاب صنعتی و سیاسی عمیقی نداشته اند، غالبا جذب تکنیکی ترین و صادراتی ترین وجوه مدرنیته می شوند که تولیدات صنعتی و مصرفی و وسایل ارتباط جمعی است.
جامعه ترکمن ذیل جامعه ایرانی دستخوش چنین وضعیتی است. آن چه در این وضعیت اتفاق می افتد جامعه سنتی به یک جامعه ی شبه مدرن درمی آید. دقیق ترین این وضعیت اکنون ماست. سرگرم شدن با وسایل ارتباط جمعی و سرگرمی های مختلف، جامعه را در حالت ' بی تفاوتی اجتماعی ' قرار می دهد. بدین معنا که افراد جامعه و منظور ما این جا زنان از این طریق - با سرگرم شدن با انواع وسایل ارتباط جمعی و سرگرمی همان صادراتی ترین وجوه مدرنیسم- که ویژگی مهم آن بی محتوایی است، خالی از ذهن انتقادی و تفکر و به کلی منحرف می شوند. به قول لوسین گلدمن در این شرایط زنان ترکمن ما نه می خواهند و نه می توانند به تغییر کیفی و انسانی دست بزنند. و تبدیل به تماشگران منفعلی هستند که در پی کسب هویت های کاذب افتادند.
شاید بتوان این مورد را دلیل اصلی بی توجهی زنان امروز به سرنوشت خودشان برشمرد تا جایی که امروز هم ما در بین زنان ترکمن کسی را در این حوزه شاهد نیستیم.
اما آن چه به عنوان آسیب های ازدواج زودهنگام برای زنان ترکمن می توان برشمرد بدین شرح است: جلوگیری از رشد شخصیت، منزوی شدن، کنترل نامتعارف، تحمیل شرایط روحی و روانی آزاردهنده، تحمیل روابط یا موقعیت اجتماعی خاص، جلوگیری از استقلال فکری و رفتاری، تضعیف اراده، ایجاد احساساتی همچون ترس و دلهره و...
پایان
تصویر زن در جامعه ترکمن تصویر زنی است که سرنوشت او از قبل به گونه ای حتی قبل از تولد برای او رقم خورده است. نقش همسر و مادر شدن سرنوشت زن در جامعه ماست. این تصویری است که در فرهنگ سنتی و نظام مردسالار ما ارزش، هنجار و معیار مسلط قلمداد می شود.
در این راستاست که ازدواج زودرس چه از نوع سن تقویمی و چه از نوع رشد عقلی اتفاق می افتد. اگر سن تقویمی را ملاک قرار بدهیم از نظر ' کنوانسیون حقوق کودکان ' یک فرد تا سن 18 سالگی کودک به شمار می رود و ازدواج یک دختر قبل از این سن ' خشونت جنسی ' محسوب می شود. و حتی از نظر این کنوانسیون بین المللی 'ازدواج اجباری ' تلقی می شود چرا که هنوز دختران به سن بلوغ فکری نرسیده اند که بتوانند تصمیم بگیرند.این سن در قانون اساسی در سال های مختلف در حال بالا و پایین شدن بود.
قانون مدنی ایران در سال 1313 به تصویب مجلس شورای ملی رسید. بر اساس ماده 1041 این قانون، سن ازدواج برای دختران 15 سال و برای پسران 18 سال در نظر گرفته شد. البته در شرایط خاص و با ارائه گواهی دادگاه، دختران از 13 سالگی و پسران از 15 سالگی میتوانستند ازدواج کنند.
در سال 1353 و در جریان تصویب قانون حمایت خانواده، باز هم سن ازدواج افزایش یافت و این بار حداقل سن ازدواج برای دختران 18 سال و برای پسران 20 سال تعیین شد. بعد از انقلاب این ماده در سه نوبت پیگیری شد.
در اصلاحات سال 61 قانون مدنی ماده 1041 که ممنوعیت ازدواج کودکان را اعلام می کرد مغایر شرع تشخیص داده شد و نکاح قبل از بلوغ به شرط رعایت مصلحت توسط ولی طفل جایز شناخته شد. در قانون جدید به اجازه از دادگاه نیاز نیست.
در سال 1379 مجلس شورای اسلامی خواست ماده 1041 را تغییر دهد اما شورای نگهبان آن را خلاف شرع اعلام کرد. تا این که در سال 1381 لزوم اخذ مجوز دادگاه برای ازدواج کودکان وارد قانون شد.
از طرفی سویه دیگر این کمپین تاکید بر رشد ذهنی زنان استوار است. یعنی نظم موجود یا نظم مقدر اجتماعی زنان که ازدواج است به گونه ای در جامعه ترکمن رقم خورده که مانع از رشد ذهنی آن ها شده و قبل از این که به حقوق خودشان آگاهی پیدا کنند رهسپار خانه ی بخت می شوند.
تبعات این نظم موجود فاجعه بار است. این فاجعه – عدم رشد ذهنی دختران – را در طلاق عاطفی حتی بیش تر از طلاق رسمی هنگام بالا رفتن از پله های دادگاه مشاهده کرد.
طلاق عاطفی طلاقی است که دو نفر - زن و شوهر - در زیر یک سقف زندگی می کنند اما از نظر روانی با هم سرد هستند. با توجه به این ارزش گذاری که توصیف آن رفت، پدیده ی ' دختران ترشیده ' زاییده ی همین نظم موجود است. این پدیده توهین به کرامت زنان است.
از زمان مشروطه که آغاز دوران نگاه جدید به سرنوشت انسان است جامعه ی ایرانی زنان قدرتمندی را به خود دیده است. از فعالین حقوق زنان صدیقه دولت آبادی تا فرخ رو پارسا و زنان دیگری مثل زینب پاشا، بی بی مریم بختیاری و فروغ فرخزاد تا مهرانگیز دولتشاهی.
اما در جامعه ترکمن به دلیل ساخت تاریخی – فرهنگی هرگز زنان نتوانستند به عنوان یک زن پیشرو در نظام پدرسالار ما تاثیر گذار باشند. این تاثیرگذاری را امروزه هم در بین زنان ترکمن نمی بینیم. سوال این است که زنان ما به جای این که امروزه ' معاصرتر ' شوند عقب نگه داشته می شوند به طوری که حقوق شان نادیده گرفته می شود.
این نادیده گرفتن به دلیل عدم آگاهی زنان نسبت حقوق شان است. هر چه معاصرتر به نسبت آن به حقوق انسانی آگاه تر. اما چه عاملی در فرهنگ سنتی ماست که نقش بازدارنده را در معاصر شدن زنان ما ایفا می کند.
در این مورد می توان به دو مورد اشاره کرد. 1- از آن جا که جامعه ترکمن یک جامعه ایستا است در دوران گذار آن چه ما با عنوان مدرنیسم دریافت کردیم و آن ارزش های جدیدی که در جامعه ما نهادینه شد با شرایط ما هم خوانی نداشت بلکه آن ارزش ها از وجوه جهانی سازی است به طوری که ما امروزه در این تناقض به قول آن نویسنده متفکر ' درگیر تاریخیت پیشامدرن ' هستیم. یعنی ما با وجود این که دوران گذار به مدرنیسم را طی می کنیم اما هنوز هم ارزش های مسلط جامعه ی ما ارزش های گذشته است که با زندگی امروز تناسبی ندارد و این چنین زنان ما را از ' معاصر ' شدن باز می دارد.
2- به اعتقاد یکی از فیلسوفان فرانسوی جوامعی که انقلاب صنعتی و سیاسی عمیقی نداشته اند، غالبا جذب تکنیکی ترین و صادراتی ترین وجوه مدرنیته می شوند که تولیدات صنعتی و مصرفی و وسایل ارتباط جمعی است.
جامعه ترکمن ذیل جامعه ایرانی دستخوش چنین وضعیتی است. آن چه در این وضعیت اتفاق می افتد جامعه سنتی به یک جامعه ی شبه مدرن درمی آید. دقیق ترین این وضعیت اکنون ماست. سرگرم شدن با وسایل ارتباط جمعی و سرگرمی های مختلف، جامعه را در حالت ' بی تفاوتی اجتماعی ' قرار می دهد. بدین معنا که افراد جامعه و منظور ما این جا زنان از این طریق - با سرگرم شدن با انواع وسایل ارتباط جمعی و سرگرمی همان صادراتی ترین وجوه مدرنیسم- که ویژگی مهم آن بی محتوایی است، خالی از ذهن انتقادی و تفکر و به کلی منحرف می شوند. به قول لوسین گلدمن در این شرایط زنان ترکمن ما نه می خواهند و نه می توانند به تغییر کیفی و انسانی دست بزنند. و تبدیل به تماشگران منفعلی هستند که در پی کسب هویت های کاذب افتادند.
شاید بتوان این مورد را دلیل اصلی بی توجهی زنان امروز به سرنوشت خودشان برشمرد تا جایی که امروز هم ما در بین زنان ترکمن کسی را در این حوزه شاهد نیستیم.
اما آن چه به عنوان آسیب های ازدواج زودهنگام برای زنان ترکمن می توان برشمرد بدین شرح است: جلوگیری از رشد شخصیت، منزوی شدن، کنترل نامتعارف، تحمیل شرایط روحی و روانی آزاردهنده، تحمیل روابط یا موقعیت اجتماعی خاص، جلوگیری از استقلال فکری و رفتاری، تضعیف اراده، ایجاد احساساتی همچون ترس و دلهره و...
پایان
کپی شد