زیباتر از تبسم کعبه نبوده است
وقتی که تو به ساحل دریای جان شدی
خورشید می تراود و مه پرسه می زند
آنجا که تو به لطف خدایی عیان شدی
می خوانمت نه بر سر هر کوی و هر سرا
می جویمت نه بر لب هر شیخ و میگسار
هر جا نگاه می کنم آنجا تویی به ناز
هر جا که پای می نهم آنجا تویی به کار
مهرت عطوفتی است که در جان ما نهاد
لطف خدای ، تا که بر آییم عشق را
نامت کرامتی است که بر ما عطا نمود
تا با تو زیر لب بسراییم عشق را
نامت علی که هر چه علو است از تو بود
جانت علی که هر چه بلندی است از تو باد
یادت علی که هر چه حلاوت ز ذکر توست
لطفت علی که عالم از این لطف برگشاد
س. ح. صفا
کپی شد