نام این خانم دکتر را منتشر نمی کنیم ولی این خانم دانشجوی «فوق دکترای» روان شناسی نخستین کسی نیست که به «مقاله نویسی» اشتغال دارد. کافی است سری به بازار انقلاب بزنید تا روی همه شیشه ها این عبارت ها را فراوان ببینید: «پژوهش، پایان نامه، مقاله». آنها که می خواهند آبرومندانه تر رفتار کنند این طور تبلیغ می کنند: «کمک در نوشتن پایان نامه و کارهای آماری». البته این طور نیست که این وضع به یک بازارچه دور از دانشگاه ها، محدود شده باشد. بازار هدف، دانشگاه ها هستند.
دانش آموخته های کم سواد
ظهر یکی از روزهای 5 شنبه به یکی از دانشگاه های غیردولتی شیراز سر می زنم. نام دانشگاه را منتشر نمی کنیم ولی توصیفش ساده است؛ کافی نتی که بیرون از ساختمان اصلی دانشگاه کارهای به اصطلاح «انتشارات» را به عهده دارد، روی همه میز و صندلی های کلاس های دانشگاه این آگهی را چسبانده است: «اس پی اس اس، مقاله، پایان نامه». مسئولان دانشگاه از وقتی متوجه شدهاند، تلاش کرده اند این آگهی ها را پاک کنند. البته یکی از دانشجویان می گوید: «3 ماه بعد از اینکه آنها را چسباندند تازه مسئولان یاد این مساله افتادند که باید آنها را پاک کنند».این دانشگاه را ترک می کنیم و به یک دانشگاه غیردولتی دیگر می رویم؛ این یکی دانشگاه درست در سوی دیگر بزرگراه دکتر حسابی قرار دارد. از قضا، سالن دفاع دانشکده اقتصاد و مدیریت این دانشگاه امروز به شدت مشغول است. مسئولان دانشگاه میگویند از ساعت 2 عصر تا 9 شب پیاپی
جلسه های دفاع برگزار می شود. از آنجا که کلاس های دانشجویان روانشناسی در همین دانشگاه برگزار
می شود، جلسه های دفاع امروز، فقط ویژه دانشجویان روان شناسی است؛ به این ترتیب هر 15 دقیقه یک روانشناس تحویل این کشور می شود. یکی از دانشجویان جلسه دفاع خود را این گونه شروع می کند: «به نام خدا؛ من فلانی هستم. کارمند بنیاد شهید فارس. هدف من از این پژوهش تهیه نیم رخ روانی همسران افراد جانباز با همسران افراد غیر جانباز بوده است»... توضیحاتش را می دهد تا می رسد به تحلیل استادان داور. اول معلوم می شود که خانم روان شناس، تنها 4 پیشینه تحقیق آورده؛ ضمن اینکه او نمی داند تفاوت «سوال تحقیق با فرضیه تحقیق» چیست و نمونه گیری او هم اشکال اساسی دارد. وقتی استاد از او می پرسد که چگونه نمونه گرفتی می گوید: «هر کسی که به من مراجعه کرد به او پرسشنامه دادم و خواستم که پر کند». او در نهایت نمی داند نمونه اش، در دسترس است، هدفمند است، خوشه ای است یا هر چیز دیگر... . استاد راهنمایش هم به او این را توضیح نداده. یکی از دانشجویان سر می کند در گوش من و می گوید: «استاد راهنمایش اگر ببیند دانشجویی علاقه مند به یادگیری نیست برایش تره هم خرد نمی کند».سپس استاد داور دیگری از او چنین گلایه
می کند: «رقمی که به دست آورده ای بیش از اندازه افراطی است؛ مطمئنی که درست کارهای آماری را انجام داده ای؟».بین بسیاری از دانشجویان رسم بود که کارهای آماری را بدهند دیگران برایشان انجام دهند؛ این طور که به نظر می رسد، اکنون از زمان نوشتن پروپوزال -یعنی طرح پیشنهادی پایان نامه- تا انتشار مقاله را به دیگران می سپارند. آن دیگران هم اغلب روی این و آن پایان نامه کپی می کنند. چندی که می گذرد از ما می خواهند سالن دفاع را ترک کنیم تا استادان بر سر نمره دانشجو به یک نتیجه گیری کلی برسند. در این فاصله یکی دیگر از استادها از راه می رسد و دانشجویی در پی او، پروپوزال به دست می آید. استاد پروپوزال را باز می کند و می گوید: «مرکز اهواز؟ چرا روی پروپوزالت نوشته ای مرکز اهواز؟». دانشجو می گوید: «ای وای ببخشید نه اینکه خودم اهواز زندگی می کنم...».استاد می فهمد که این پروپوزال را قبلا دانشجوی دیگری نوشته ولی به روی دانشجویش
نمی آورد: «بگذار بخوانم بعد بهت میگم». دربِ سالن دفاع باز می شود تا نمره دانشجویی که چند لحظه پیش دفاع کرده بود را اعلام کنند؛ خیلیها انتظار دارند بیشتر از 16 نگیرد؛ نمره اش را می خوانند: «خانم ... با موفقیت از پایان نامه خود دفاع کرده و با نمره 17 در مقطع کارشناسی ارشد دانش آموخته شده».اکنون، یک روان شناس به جمع روان شناسان جامعه ایران افزوده شده است. کمی بعد یک دانشجوی دیگر خود را آماده دفاع میکند. این بار استادان راهنما از این ایراد میگیرند که همه عبارتهای تخصصی در پیشینه خارجی پایان نامه به اشتباه ترجمه شده اند. یکی از استادان داور می گوید: «با توجه به اینکه شما دو سال در دانشگاه درس خوانده اید و با این اصطلاحات آشنا هستید حتما ترجمه را به دیگران داده اید و همه را نادرست برایتان ترجمه کرده اند».
او البته نمره کامل را می گیرد. منهای 35 صدم که به خاطر دیرکرد در دفاع از او کم می شود. دانشگاه را ترک میکنم با این حال قرار است تا 9 شب، برای این جامعه در سالن دفاع دانشگاه، روانشناس، دانشآموخته شود.
زندگی با افکار 500 سال پیش
می گویند، مردم ایران حاضر نیستند لباس دو سال پیش را بپوشند ولی با افکار 500 سال پیش زندگی می کنند و از آنها دل نمی کَنند. این وضع، توسعه انسانی را دشوار میکند. حتی اگر 80 درصد مردم ایران به اصطلاح باسواد باشند و بیشترشان دارای تحصیلات دانشگاهی. چنین روندی البته پیش از هر چیز، «علوم انسانی» را غیرکاربردی میکند؛ دانش فقیری که به خاطر چنین رفتارهایی برای مشکلات اجتماعی پاسخ درخوری در چنته ندارد و راهی نمی ماند جز رفتن به روش «آموزش و خطا» و هزینه هایی که مدام روی دست جامعه گذاشته می شود. البته این طور که معلوم است، چنین روندی به علوم انسانی منحصر نمی شود و حتی در رشته های علوم پزشکی شاهد آن هستیم؛ هرچند احتمالا کمتر. دکتر ضیاءالدین تابعی، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی شیراز به گزارشگر «خبرجنوب» میگوید بارها پیش آمده که یک مقاله 10 بار تکرار شده است: «این علم واقعی نیست و به تولید واقعی زیان می رساند. ضمن اینکه چنین کاری سرقت است».در رشته های دیگر هم چنین وضعی دیده می شود؛ مانند رشته های مهندسی. یا دست کم دانشجویان این رشته ها به قدری بدون مهارت تربیت می شوند که نمی توانند در بازار کار نقش موثری داشته باشند. مانند مهندسان راه و ساختمان که مُهر فروشی میکنند و ایرادهای ساختمانی که می سازند را نمی دانند؛ به توصیف دکتر علی اکبر صفوی، استاد دانشگاه شیراز «به جای ساختمان، قبرستان میسازند». به عبارت دیگر، دانشجوها در مدت تحصیل مهارت نمی آموزند. در نتیجه دانش آموختگان دانشگاه ها «به رغم وجود فرصت شغلی، بیکار می مانند چون مهارت کافی ندارند». اینجا اما به نظر این استاد دانشگاه شیراز، اگرچه داشجویان خود در بروز چنین مشکلاتی نقش دارند ولی نقش استادها هم پررنگ است. دکتر صفوی به گزارشگر «خبرجنوب» می گوید: «استادان بسیاری از دانشگاه ها به ویژه دانشگاه های غیردولتی و مطرح، به خاطر گرفتاری هایی که دارند، دو شغله بودن و... نمی توانند جلوی تخلف دانشجو را بگیرند. ضمن اینکه هزینه تخلف در دانشگاه های ما بسیار کم است».دکتر صفوی، ریشه این وضع را در «تب ادامه تحصیل» می داند؛ اینکه جامعه جایگاه و منزلت اجتماعی را برای «مدرک» قائل است نه سواد. او خیلی ساده می گوید: «اگر کسی دخترش لیسانس باشد، نمی گذارد با یک پسر دیپلم ازدواج کند». پرسش اما این است که این مدرک گرایی از کجا آمده و چطور تبدیل شده به ابزار منزلت یابی اجتماعی؟ دکتر صفوی پاسخ می دهد: «این وضع نتیجه یک جو روانی نادرست است. ضمن اینکه بیکاری هم به یک دغدغه تبدیل شده؛ بسیاری برای فرار از بیکاری به ادامه تحصیل پناه برده اند و می خواهند با بالا بردن تحصیلات شغل پیدا کنند. در شرایطی که نظارت کافی بر روند کار دانشگاه ها وجود ندارد و هزینه تخلف پایین است، هرکسی می تواند دست به هر کاری بزند».این استاد دانشگاه شیراز تاکید می کند که «چنین وضعی در همه رشته ها دیده می شود؛ چه پزشکی، دامپزشکی، مهندسی و علوم انسانی. ولی شدت و ضعف آن به عوامل متعددی ربط دارد». به باور دکتر صفوی، استادی که دانشجو را «بی سواد و کم سواد» به بار می آورد بزرگترین خیانت را به کشور می کند؛ «آن هم در شرایطی که با یک مدرک کارشناسی در این کشور می توان به بالاترین مقام ها دست پیدا کرد». او ادامه می دهد: «آدم بی سواد، یک فرد با سواد را در کنار خود تحمل نمی کند چون می داند که خودش نمی فهمد ولی فرد با سواد می فهمد. در نتیجه برایش بد می شود. این گونه زنجیره وار افراد بی سواد و کم سواد و غیرسالم دور هم جمع می شوند و زنجیره وار خیانت به کشور شکل می گیرد. ضمن اینکه شاهد خودفروشی علمی و مسئولیتی هم می شویم». این استاد دانشگاه شیراز همان مهندسان ناظر ساختمان ها را نام می برد که نه سواد دارند که ایراد یک ساختمان را تشخیص دهند و نه اگر ایراد را دیدند آن را رفع کنند و این طور با ساختمان هایی که می سازند دارند «قبرستان پدید می آورند». این وضع از نظر او نتیجه «نبود نظارت و کیفیت» است. چیزی که دانشگاه ها را تبدیل به تجارت خانه می کند؛ تجارت خانه هایی که در آنها پژوهش محلی از اعراب ندارد و به جای اینکه از
پژوهش های علمی درآمدزایی کنند، می خواهد از دانشجو شهریه های کلان بگیرند. استادها برای درآمد بیشتر، هرچه بیشتر راهنمایی پایان نامه دانشجوها را به عهده می گیرند و کمتر به کیفیت کارهای دانشجویان توجه می کنند. این طور نه تنها علم از پاسخگویی به مشکلات روز افزون جامعه ما در می ماند و به قول دکتر صفوی «خیانت زنجیروار افزایش مییابد» بلکه خود دانشجوها هم حتی تشخیص نمی دهند که نمونه چیست و چگونه باید نمونه گیری کرد و با این وجود دانش آموخته شده و به عنوان متخصص راهی بازار کار می شوند.

46

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
  • کدخبر: 797930
  • منبع: khabaronline.ir
  • نسخه چاپی
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.