شب گذشته، حجت الاسلام والمسلمین سروش محلاتی به مناسبت شهادت امیرالمومنین(ع) در هیات دالزهرا سخنرانی کرد.
به گزارش خبرنگار جماران، حجت الاسلام والمسلمین محمد سروش محلاتی که شب گذشته در موسسه فرهنگی و مذهبی دالزهرا سخنرانی می کرد، درباره حضرت علی(ع) گفت: شب بیست و یکم ماه رمضان، شب قدر و شب شهادت امیرالمومنین(ع) است. همانطور که اعلام شده، موضوع صحبت امشب من علی (ع) در مقابله با نظامی گری است. قبل از ورد به بحث دو مقدمه را عرض می کنم. مقدمه اول این است که علی (ع) در زمان حیات خود، مورد اتهامات مختلفی قرار می گرفت. برخی از این اتهامات از بیرون و برخی از داخل بودند. منشاء برخی از این اعتراضات شامیان بودند و ریشه برخی دیگر از اعتراضات کوفیان بودند.
وی افزود: شامی ها می گفتند؛ علی ابن ابی طالب(ع) نماز نمی خواند. ولی کوفیان که از نزدیک حضرت را می شناختند، اعتراضات دیگری داشتند. یکی از اعتراضات آنها، اعتراض به روش حضرت در توزیع بیت المال و در عدالت بود. از جمله اعتراضاتی که در میان مردم کوفه یا مردم مدینه شنیده می شد، این بود که علی ابن ابی طالب(ع) دانش جنگ ندارد و نمی داند که باید در میدان جنگ، چگونه با دشمن برخورد کند.
سروش محلاتی بیان کرد: این سخن را خود امیرالمومنین در نهج البلاغه نقل کرده است که قریش می گویند؛ علی دانش جنگ ندارد. کلام حضرت در خطبه 27 نهج البلاغه این است: می گویند علی انسان شجاع و دلاوری است، ولی نمی داند که در میدان جنگ چه باید کند. لذا این یکی از اشکالاتی بود که امیرالمومنین به خاطر آن مورد انتقاد قرار گرفته بود.
وی در ادامه گفت: حضرت فرمودند: من سنم به بیست سال نرسیده بود که لباس رزم به تن کردم و در میدان جنگ حضور پیدا کردم. و امروز سنم متجاوز از 60 است که هنوز در میدان نبرد حضور دارم. و هیچکدام از از کسانی که این اتهام را متوجه من می کنند، چنین سابقه ای در میدان جهاد و مبارزه ندارند و هیچکس مانند من تجربه جهاد را پشت سر نگذاشته است. یک نفر را به من نشان دهید که بیش از علی ابن ابی طالب(ع) ممارست در جنگ داشته باشد و یکی را نشان دهید که بیش از علی سابقه حضور در میدان داشته باشد.
سروش محلاتی گفت: حضرت فرمودند؛ امروز که سنم بالای 60 سال است، هنوز نیز این تجربه را در میدان جنگ ادامه داده ام. این پاسخی که حضرت در اینجا دادند سخت قابل تأمل است. از این جهت که مگر علی ابن ابی طالب(ع) چگونه رفتار می کرد و چه شیوه ای در میدان جنگ داشت که آنها می گفتند علی(ع) علم جنگ، سیاست و تدبیر نظامی ندارد؟ به تعبیر دیگر آنها که این اعتراض را متوجه ایشان می کردند، چه توقع و انتظاری از آن حضرت در میدان جنگ داشتند که علی(ع) برآورده نکرده بود یا چه کوتاهی در روش ایشان دیده بودند؟
وی افزود: اگر این کمبود در نظر آنها وجود داشت، در کجا بود؟ آنها سیاست نظامی و فرماندهی امیرالمومنین را در جنگ با امثال معاویه بن ابوسفیان مقایسه می کردند و نتیجه می گرفتند که علی(ع) در میدان جنگ موفق نیست. به دلیل اینکه نمی داند که چگونه باید در میدان جنگ با دشمن مواجه شد. اما معاویه از نظر فرماندهی و مدیریت جنگی موفق است، به دلیل اینکه علم و دانش این کار را دارد. این چه مقایسه ای است؟ مقدمه اول را به خاطر داشته باشید. و اما مقدمه دوم،
سروش محلاتی در تشریح مقدمه دوم گفت: در تقسیم بندی رژیم های سیاسی، یکی از انواع رژیم سیاسی که امروز شناسایی و معرفی می شود، میلیتاریسم است. ترجمه ای که برای این تعبیر در زبان فارسی وجود دارد، معنای نظامی گری است. ولی این تعبیر در زبان و ادبیات ما، تعبیر گویا و روشنی نیست که نظامی گری یعنی چه؟ لذا در مقدمه، توضیح مختصری درباره نظامی گری یا همان میلیتاریسم می گویم.
وی اظهار کرد: در تمامی نظام های حکومتی و سیاسی، سازمان ارتش و نیروهای مسلح وجود دارد. یعنی کشوری نیست که بی نیاز از نیروی مسلح باشد. ولی اقتدار و دخالت نیروهای مسلح در رژیم های سیاسی مختلف است. گاهی از اوقات در یک رژیم سیاسی، نیروهای نظامی چنان اقتدار و حاکمیتی پیدا می کنند که تمامی سازمان ها و نهادهای دیگر را نیز تحت قدرت، نفوذ و سلطه خود در می آورند. نه تنها تشکیلات نظامی در اختیار آنهاست، بلکه کل حکومت تحت تسلط آنها قرار می گیرد. اقتصاد، تجارت، رسانه های خبری تحت نفوذ آنهاست. همه چیز حتی دستگاه قضا نیز طبق فرمان آنها عمل می کند.
این استاد حوزه علمیه در ادامه گفت: به قاضی دستور می دهند که باید چه حکمی صادر کند. اگر در یک نظامی، نیروهای مسلح و نظامی از چنین قدرتی برخوردار باشند. در اصطلاح به آن نظامی گری می گویند. که معادل با همان میلیتاریسم است. اگر یکپارچه عرصه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، تجاری، سیاست داخلی و خارجی تحت نفود نیروهای نظامی باشد، این به معنای نظامی گری است. با توجه به این دو مقدمه، موضوع صحبت ما این است.
وی با اشاره به سابقه امیرالمومنین(ع) گفت: ایشان با آن سابقه و پیشینه ای که در امر نظامی بودن و حضور در میدان جنگ و فعالیت توام با ایثار و جهاد در برابر دشمن داشتند. چه نظری درباره نظامی گری دارد؟ در برداشت شخصی، آنهایی که به امیرالمومنین اعتراض می کردند و می گفتند علی ابن ابی طالب شجاع است، ولی علم جنگیدن ندارد. تلقی شان از نظامی بودن، نظامی گری بود و از علی(ع) توقع داشتند که همه چیز را قربانی نظامی گری کند و در صحنه جنگ به میدان آورد.
سروش محلاتی افزود: آنها این گونه می خواستند که به دلیل اینکه جنگ است، باید اخلاق را فدای جنگ کرد. چون جنگ است باید اقتصاد را فدای جنگ کرد. چون جنگ است، نیروهای جنگی باید دستشان برای انجام هر کاری باز باشد. تلقی آنها از علم به جنگ این بود. علی ابن ابی طالب(ع) تسلیم چنین سیاستی در نظامی گری نشد. حتی به قیمت اینکه نتواند در برابر دشمن به پیروزی رسد. حال آن اصولی که علی(ع) بر آنها اصرار ورزید، چه بود؟ این اصول در برابر آن نظامی گری قرار داشت.
وی بیان کرد: پیش از بیان آن اصول باید تلقی امیرالمومنین را از نظامی گری و جایگاه نظامیان مطرح کنم. در نظام های مختلف، جایگاه نیروهای مسلخ مختلف است. برخی معتقدند؛ نیروهای مسلح برای دفاع و برای حفظ شخص اول مملکت در میدان حضور پیدا می کنند. به تعبیری دیگر، مسئولیت آنها را حفظ تاج و تخت می دانند. برخی معتقدند که نیروهای مسلح برای حفظ نظام و حکومت هستند که این نگاهی وسیع تر از نگاه قبلی است. اما برخی دیگر معتقدند که مسئولیت نیروهای مسلح، حفظ کشور است و نه شخص حاکم و نه نظام،بلکه کشور را باید حفظ کنند.
این استاد حوزه در ادامه گفت: برخی نیز معتقدند که نیروهای مسلح در خدمت مکتب و مرام قرار دارند. مانند کشورهای کمونیستی، حزب و ایدئولوژی را در خدمت می گیرند و معتقدند که نیروهای مسلح باید این مکتب و مرام را حفظ کنند. اما امیرالمومنین به هیچکدام از این تلقی ها باور ندارد. ایشان در نهج البلاغه فرمود: سپاهیان همگی به اذن الهی، دژهای استوار مردمند. حفاظت از مردم، اگر خطری متوجه کیان جامعه می شود، نظامیان باید به میدان آیند. آنها تنها به نفع مردم می توانند وارد شوند و نه به نفع حکومت.
وی اظهار داشت: نظامیان در جایی می توانند به نفع حکومت وارد شوند که حکومت برخاسته از مردم و حافظ منافع آنها باشد. والا در حکومتی که در برابر قرار گیرد، نظامیان باید جانب مردم را بگیرند. از نگاه امام(ع)، نیروهای مسلح باید در خدمت توده های مردم باشند. البته که آنها زینت حکومت نیز هستند.اما باید در خدمت مردم باشند. همین جا نقطه اختلاف در جایگاه نیروهای نظامی از نگاه امیرالمومنین(ع) با تمامی کسانی است که می خواهند نیروهای مسلح را در تسلط خود قرار دهند، به وجود می آید.
حجت الاسلام والمسلمین سروش محلاتی گفت: امیرالمومنین(ع) اصولی دارد که بر مبنای آن نمی تواند با کسانی که روحیه نظامی گری دارند، همراهی کند. لذا آنها می گفتند که علی(ع) شجاع است ولی علم جنگیدن ندارد. اینکه امیرالمومنین(ع) چه اصولی دارند را در اینجا می گویم. اصل اول، امیرالمومنین(ع) در انتخاب نیروهای نظامی و به ویژه فرماندهان آنها حساسیت هایی دارد که طرفداران نظامی گری نمی توانند آن حساسیت ها را بپذیرند. آنها می گویند کسی می تواند به قدرت برسد و سلاح دست بگیرد و فرماندهی کند که از هوش بالا و قدرت تصمیم گیری و فرماندهی خوبی برخوردار باشد.
وی گفت: امیرالمومنین با این شرایط مخالف نیستند، اما شرایط دیگری را اضافه می کنند که آنهایی که معتقد به نظامی گری هستند، نمی توانند با این شرایط کنار بیایند. اما شرایط اضافه امیرالمومنین(ع)چیست؟ حضرت در عهدنامه به مالک اشتر توضیح می دهد که چه کسی را برای فرماندهی جنگ انتخاب کن. خیرخواه ترین انسانها برای خدا و پیغمبر و پیشوا، پاک ترین انسانها از نظر فکر و اندیشه و قلب را انتخاب کن. کسی را انتخاب کن که در حلم و بردباری و صبوری از همه جلوتر باشد، در صورتی که طرفداران نظامی گری می گفتند ما آدمی را نیاز داریم که از همه تندتر، تیزتر و شدیدتر باشد.
محلاتی افزود: امیرالمومنین(ع) می فرماید: کسی را برای فرماندهی انتخاب کن که دیرتر از همه عصبانی می شود. کسی که مهار خشم و غضبش بیشتر باشد. نظامی از نظر امیرالمومنین(ع) کسی است که عذر را زودتر از دیگران می پذیرد. عذرخواهی از نظر او زودتر مورد قبول قرار می گیرد. نه آن کسی که کله شق تر و بی رحم تر و بی عاطفه تر است. مشخص بود که پذیرفتن چنین شروطی برای طرفداران نظامی گری ناممکن بود.
وی بیان کرد: طرفداران نظامی گری، بُسْرِ بْن اَرْطاة را می خواستند. آنها می گفتند اگر بُسْرِ بْن اَرْطاة ها، یعنی شنیع ترین و بی رحم ترین افراد را در سپاه خود استخدام کنیم، کسانی که بهره ای از عاطفه نبرده باشند و جنایت بارترین فجایع بشری را رقم زنند، موفق خواهیم شد. کما اینکه بُسْرِ بْن اَرْطاة این کار را کرد و زمانی که وارد خانه عبیداله ابن عباس شد و خود او را پیدا نکرد، گردن دو فرزند کوچک او را زد. آنها می گفتند ما چنین آدمی می خواهیم. در صورتی که امیرالمومنین می فرمایند که ما می خواهیم با عاطفه ترین انسان ها را برای فرماندهی نظامیان انتخاب کنیم.
این استاد حوزه گفت: اختلاف دوم آنجا بود که می گفتند، نظام به معنای تشکلی که از نیروهای نظامی و ارتشی تشکیل می شود، جایی برای انتخاب ندارد. وظیفه، تحمیل، تکلیف و اجبار است که حرف اول را می زند. در حالی که امیرالمومنین(ع) فرمودند؛ کسانی که در سپاه ما حضور پیدا می کنند، نیروهایی هستند که بر اساس اعتقاد و ایمان حضور دارند و هیچ اجبار و تحمیلی در سپاه ما وجود ندارد. در سخنان حضرت در نامه 4 نهج البلاغه چنین آمده است: کسانی که عاشق و شیفته هستند و آمادگی دارند، از آنها استفاده کن، به جای کسانی که آمادگی ندارند.
وی افزود: آنهایی که انگیزه ای برای حضور در حوزه نظامی ندارند، نیایند بهتر است. کیست که در امر نظام چنین اصلی را از سوی امیرالمومنین(ع) بپذیرد و اجرا کند؟ و بگوید ما نیروی اجباری نمی خواهیم. در طول تاریخ، به هر قیمتی با تهدید یا با تطمیع نیروها را می آوردند و به جنگ می بردند. امیرالمومنین با اینکه از آنها که حضرت را همراهی نمی کردند، به شدت گله می کردند. اما می فرمود که کسی را که به میل خود نیامده، رها کنید. حضرت معتقد بود که این گونه افراد بنشینند و نیایند، فایده شان بیشتر از این است که بیایند و فیام کنند.
سروش محلاتی در توصیف اصل سوم گفت: امیرالمومنین(ع) معتقد بود که نیروهای نظامی از آنجا که سلاح در دست دارند و دارای قدرت هستند. قدرت شان می تواند منشاء تعدی گری و فساد باشد. لذا باید نیروهای نظامی را به شدت کنترل کرد. زیرا ممکن است افراد عادی هم فاسد باشند، اما فسادی که توام با سلاح است بسیار خطرناک تر است. و زمینه ای برای قلدری و تعدی در آن وجود دارد. از این رو هم کشور نیروی نظامی می خواهد، هم باید به شدت آنها را کنترل کرد.
وی گفت: امیرالمومنین(ع) بسیار نسبت به این کنترل در نیروهای نظامی حساسیت داشت. نامه 60 از نهج البلاغه درباره همین موضوع است که متن آن را می خوانم. این نامه خطاب به عمال و فرماندهانی است که در مسیر حرکت نیروهای نظامی هستند. فرمان امیرالمومنین(ع) این است: مواظب باشید نیروهای نظامی که از شهرهای شما عبور می کنند، حق اینکه دست به اموال شما بزنند ندارند. حق تعدی و تجاوز به احدی ندارند. مواظب باشید که آنها طاغی و یاغی نباشند. این فرمان یک استثنا دارد که اگر نیروها در وضع اضطرار قرار گرفتند و نانی برای خوردن نداشته باشند، تنها می توانند سد جو کنند. به آنها نان دهید و بیش از این اگر کسی توقعی داشت و دست دراز کرد، با او برخورد کنید.
سروش محلاتی اظهار کرد: در اینجا حضرت نفرمودند که از آن نیروها شکایت کنید تا بعداً من به آن رسیدگی کنم. یا اینکه دادگاه نظامی برای رسیدگی به تخلفات آنها تشکیل می دهیم. بلکه فرمودند: خودتان با نظامیان متجاوز برخورد کنید و به من گزارش دهید. حضرت می فرمایند: من لشگری را فرستادم که به شما خواهند رسید و عبور می کنند. من بسیار به آنها سفارش کردم که اذیت و آزاری به مردم نداشه باشند و متعرض مردم نشوند. اما در عین حال من در مواردی که به این دستور عمل نکنند، از آنها برائت می جویم. مگر کسی که مضطر و گرسنه باشد.
وی افزود: حضرت می فرمایند؛ با آنهایی که سلاح دارند و دست تجاوز دراز می کنند، برخورد کنید و آنها را مجازات کنید. با هر آنکه ظالمانه با شما رفتار می کند، برخورد کنید. اینجا آتش به اختیار هست، اما آتش به اختیار در برابر نیروی نظامی مسلحی که متجاوز است. و اما اگر مصیبت بالاتر از این بود. به نحوی که متجاوزین قوی و متعدد بودند، ولی شما ضعیف بودید و دیدید که کاری از کار پیش نمی برید. حضرت می فرمایند؛ من پشت سر سپاه در حال حرکتم و آماده ام تا خودم به ظلم ها و ستم هایی که بر شما رفته است، رسیدگی کنم.
سروش محلاتی گفت: امیرالمومنین اجازه نمی دهد که نظامی بی حساب و کتاب و خارج از قاعده وجود داشته باشد. نیروی مسلح تحت امر و فرمان بود و امیرالمومنین فرمانده بود و مسئولیت عملکرد آنها را مستقیم بر عهده می گیرد و مردم را ناظر بر عملکرد آنها قرار می دهد. به ماموران جمع آوری مالیات می فرماید که به دستورات ظالمانه این افراد، تمکین نکنید. به فرماندهان منطقه جنگی می فرماید با تخطی این ها برخورد کنید، اگر کار به جایی رسید که شما توان برخورد با شرارت آنها را ندارید، خودم پشت سپاهیان در حال حرکتم.
وی بیان کرد: طرفداران نظامی گری می گفتند که این دستورالعمل تضعیف نیروهای نظامی است. زیرا باید دست نیروهای نظامی را باز گذاشت. والا روحیه آنها آسیب می بیند. اگر تخلفی هم کردند باید به طور محرمانه به آنها رسیدگی شود. چرا امیرالمومنین اعلام می کند که باید با این ها برخورد کنند. آنها سرباز اسلامند، باید بهترین رسیدگی به آنها شود. مردم وظیفه دارند که هر چه دارند، در اختیار آنها قرار دهند. چرا امیرالمومنین تا این حد سخت می گیرد، این گونه جنگ پیش نمی رود. نظامی گری همین اقتضا را دارد، اما امیرالمومنین آن نظامی گری را نمی خواهند.
این مدرس حوزه علمیه گفت: اصل چهارم این بود که امیرالمومنین دیر تصمیم به اقدام نظامی می گرفت. خیلی ها اعتراض می کردند که زمان دارد از دست می رود. حضرت در ابتدای خلافت خود، جریر ابن عبدالله را نزد معاویه فرستادند تا با او مذاکره کند. برای این کار وقتی را هم تعیین کرده بودند که به عنوان مثال تا این تاریخ فرصت مذاکره داری و باید نتیجه را اعلام کنی. در همین حال که جریر به عنوان مامور رسمی حکومت برای مذاکره به شام رفته بود، عده ای اطراف امیرالمومنین را گرفته بودند، که آقا، معاویه شیطان است، وقت دارد از بین می رود، معاویه سر جریر را کلاه می گذارد، جریر خود را به معاویه فروخت و...
وی گفت: امیرالمومنین(ع) در واکنش به فشارهای این افراد فرمودند که جریر نماینده ماست. او باید در مهلت مقرر فرصت داشته باشد. در این فرصت ما نباید راه را برای مذاکره ببندیم. شاید او به نتیجه رسید و معاویه پیشنهاد او را پذیرفت. چرا فشار می آورید و چرا راه را می بندید؟ برخی نیز مانند حضرت می گفتند که ما نباید قرارداد خود را نقض کنیم. برخی نیز مانند مالک اشتر می گفتند وقت دارد از بین می رود و معاویه دارد زمان می خرد. مالک گفت که این هایی که معتقدند باید صبر کرد، بزدل و ترسو هستند و از جنگ می ترسند.
سروش محلاتی افزود: مالگ می گفت درگیر شدن با شامیان چیزی نیست و آخرش مرگ است. ما نیز عاشق شهادتیم. در این تحلیل گرچه فداکاری و ایثار وجود دارد، اما هیچ محاسبه ای نیست. محاسبه اینکه سرانجام این کار به کجا می انجامد و مصلحت جامعه اسلامی کجاست؟ وجود ندارد. امیرالمومنین(ع) در پاسخ فرمودند: در حالی که نماینده ما در شام است. اگر ما به آن سمت حرکت کنیم، راه را به روی شامیان بسته ایم. ما حق نداریم این کار را کنیم. چرا ما راه را برای برگشت شامیان ببندیم؟
وی بیان کرد: امیرالمومنین در این موضوع در برابر مالک اشتر می ایستد و به اتهاماتی که آنها زدند، اعتنایی نمی کند. کجا امیرالمومنین اصحاب خود را این گونه شماتت می کند که شما ترسو هستید؟ امیرالمومنین به این راحتی تصمیم به جنگ نمی گرفت. پس از آنکه تصمیم به جنگ گرفتند. سپاهیان به سمت صفین رفتند و در آنجا مستقر شدند. در اینجا نیز باز عده ای به امیرالمومنین(ع) گفتند: یا امیرالمومنین چرا جنگ شروع نمی شود؟ ما را از زن و بچه مان جدا کردی. ما را از کسب و کارمان دور کردی، حالا زودتر کار را یکسره کنیم.
سروش محلاتی با بیان اینکه امیرالمومنین(ع) در خطبه 55 پاسخ این افراد را چنین می دهد، گفت: امیرالمومنین چقدر در این خطبه درددل می کنند. فقط از معاویه، طلحه و زبیر، خوارج و از توده اصحاب خودش یا خیلی از آنهایی که نزدیک بدند و تند بودند و تنها می خواستند امیرالمومنین را تحت فشار قرار دهند و گمان می کردند که همه جا، جای جنگ است. حضرت این گونه می فرماید: بعضی ها می گویند که علی از مرگ می ترسد و نمی تواند تصمیم به جنگ بگیرد و خود را در برابر خطر قرار نمی دهد. بخدا قسم برای علی فرقی نمی کند.چنان آماده مرگ است که او بر مرگ وارد شود یا مرگ بر او وارد شود.
وی افزود: بعضی دیگر می گفتند که علی(ع) برای جنگیدن این پا و آن پا می کند، به دلیل اینکه درباره شام شک دارد. در حالی که حضرت می فرمایند: من چنین کاری می کنم، برای آنکه حجت بر مردم شام تمام شود. شاید بعضی از آنها هدایت شوند. من نمی خواهم خون کسی را که امکان هدایتش وجود دارد، به زمین بریزم. اختلاف دیگر در نظامی گری که امیرالمومنین(ع) فرمودند: ما جنگ را قبول داریم، اما در آن هم باید اصول اخلاقی را رعایت کرد.
این استاد حوزه گفت: حضرت امیرامومنین(ع) فرمودند: اگر دشمن در جنگ فرار کرد، دنبال او نروید، مجروح شد او را رها کنید، زن ها را مورد تعرض قرار ندهید ولو شما و علی ابن ابی طالب بدگویی کنند. پذیرفتن این ها برای طرفداران نظامی گری بسیار دشوار بود. مگر طرفداران نظامی گری می توانند این منطق را بپذیرند؟ آنها معتقدند که به هرقیمت و در هرشرایطی، همه این اخلاق و حقوق، محکوم اهداف نظامی است.
وی با اشاره به اهمیت اصل ششم گفت: درست است که امیرالمومنین می فرمودند که شرایط، شرایط جنگ است. دیروز در جمل، روز دیگر با معاویه و صفین، روز دیگر با خوارج و نهروان، چهارسال و چند ماه حکومت امیرالمومنین همه در درگیری گذشت. اما امیرالمومنین(ع) می فرمایند: با وجود تمامی این درگیری هایی که به ما تحمیل کردند، ما هیچ یک از حقوق مردم را تعطیل نمی کنیم. آزادی های مشروع مردم را نمی گیریم. حکومت نظامی اعلام نمی کنیم و نمی گوییم که الان شرایط حساس و فوق العاده است.
سروش محلاتی با اشاره به کتاب امیرالمومنین(ع) گفت: تمامی اجزای نهج البلاغه امیرالمومنین(ع) برمبنای حقوق مردم نوشته شده است. ولی اوج کلام امیرالمومنین در بیان حقوق مردم در آن، آنجایی است که حقوق مردم را در حکومت بیان می کند و می گوید: مردم شما بر عهده حاکمان خود دارای حقوقی هستید. اوج این کلام در خطبه 240 است. امیرالمومنین این خطبه را در صفین ایراد کرده است. همان جایی که ما به آن شرایط حساس می گوییم. امیرالمومنین نگفتند حالا که شرایط جنگی وجود دارد، جا دارد که برخی از حقوق مردم تعطیل شود.
وی بیان کرد: امیرالمومنین در همان جا فرمود که آنقدر تعریف و تمجید از امام و پیشوای خودتان علی ابن ابی طالب نکنید. خطبه 240 از عجایب خطبه های علی(ع) در باب حقوق مردم است. اما حامیان نظامی گری می گویند: چون شرایط غیرعادی است، چون ما در حال درگیری با دشمن هستیم. باید فعلاً برخی از حقوق مردم را نادیده بگیریم. این در حالیست که امیرالمومنین(ع) هیچکدام از حقوق مردم را در شرایط حساس جنگی تعطیل نکردند. خطبه 240 امام در برابر افرادی قرار دارد که معتقدند باید به دلیل شرایط جنگی برخی از حقوق مردم را نادیده گرفت.
سروش محلاتی در ادامه گفت: عهدنامه امیرالمومنین خطال به مالک اشتر در همان شرایط حساس صادر شد. در همان شرایطی که معاویه غارت می کرد و ترورها وجود دارند. در همان شرایطی که تمام اهتمام معاویه در این است که مصر را از علی ابن ابی طالب(ع) بگیرد و بالاخره نیز موفق به این کار می شود. در همین شرایط بسیار خطیر، امیرالمومنین عهدنامه ای را خطاب به مالک نوشت و حقوقی را که برای مردم ذکر می کند، در همان شرایط حساس می آورد. درصورتی که حامیان نظامی گری معتقدند که در آن شرایط امیرالمومنین باید برای مالک یک دستورالعمل نظامی می نوشت.
این استاد حوزه علمیه گفت: امیرالمومنین دو شب گذشته ضربت ابن ملجم مرادی بر فرق سرش فرود آمد. علی(ع) را به خانه آوردند. گاهی از اوقات حال حضرت مساعد و گاهی نامساعد است. در شرایطی که امیرالمومنین(ع) ضربت خورده و ترور شده است. پزشک هم گفته است که ایشان روزهای آخر عمر خود را سپری می کنند، در این شرایط، امیرالمومنین برای بعد از خود وصیت می کنند که یکسری از آن وصایای عمومی است. اما آنچه مربوط به خودش است، مهم است. زیرا این یک حادثه سیاسی(ترور خلیفه مسلمین) است.
وی بیان کرد: امیرالمومنین(ع) باید برای بعد از خودش تکلیف را مشخص می کرد، حضرت فرمودند: اگر جان سالم به در بردم خودم در باره ضاربم تصمیم می گیرم. اما اگر کشته شدم، حق قصاص با شما خواهد بود. اما از شما می خواهم که قاتل مرا مورد عفو قرار دهید. نظامی گری اقتضا می کند که در چنین موقعیتی حکومت نظامی برقرار شود و قاتل بلافاصله مورد بازجویی قرار گیرد و تمامی کسانی که با او از قبل ارتباط داشتند، شناسایی و دستگیر شوند و تمامی آنها بلافاصله به جوخه اعدام سپرده شوند.
سروش محلاتی گفت: انتظار نظامی گران این بود که حضرت اگر از حق خودش صرف نظر می کند، بگوید که حق عموم جامعه به من ربطی ندارد. لذا به لحاظ حق عمومی به مسأله رسیدگی کنید. مگر حکومت ها به بهانه حق عمومی و دفاع از حق جامعه وارد چنین پرونده هایی نمی شوند؟ و حق عمومی را بهانه ای برای برقراری حکومت نظامی و برخورد با صغیر و کبیر برای تصفیه حساب قرار نمی دهند؟ لذا این انتظار وجود داشت که حضرت حق خصوصی را به فرزندان خود دهند و جنبه عمومی این حق را به خلیفه بعدی واگذار کنند تا او رسیدگی کند.
وی افزود: اما چنین درخواستی از سوی حضرت وجود ندارد. حضرت در نامه 47 خود می فرمایند: یا بنی عبدالمطلب، مبادا به جان مسلمانان بیفتید و خونریزی به پا کنید و جمعیت به راه بیاندازید و شعار دهید که علی کشته شد. این کار را نکنید. قاتل من یک ضربه زده، شما هم یک ضربه خواهید زد و حق مثله کردن او را ندارید. افتخار علی(ع) این است که نظامی گری را به دور انداخت. افتخار ایشان این است که از روز اول جامه جهاد در راه خدا را پوشید، ولی جامه کثیفی را که طرفداران نظامی گری می خواستند بر علی ابن ابی طالب(ع) تحمیل کنند، به تن نکرد. علی اهل جهاد در راه خدا بود، اما اهل برخوردهای ناعادلانه نبود.