پایگاه خبری جماران: حدیث سوم از مجموعه وصایای امام خمینی که آن را با هم مرور می کنیم، یکی از اساسی ترین عرصه های اندیشه سیاسی حضرت امام است.
ایشان می نویسند: « و به همه در کوشش برای رفاه طبقات محروم وصیت می کنم(١) که خیر دنیا و آخرت شماها رسیدگی به حال محرومان جامعه است که در طول تاریخ ستمشاهی و خان خانی در رنج و زحمت بوده اند.(٢) و چه نیکو است که طبقات تمکّن دار به طور داوطلب برای زاغه و چپرنشینان مسکن و رفاه تهیه کنند. و مطمئن باشند که خیر دنیا و آخرت در آن است.(٣) و از انصاف به دور است که یکی بی خانمان و یکی دارای آپارتمانها باشد.(٤)» (صحیفه امام، ج21، ص:444)
اولین فراز از این کلام توصیه ى طبقات محروم است. این کلام را حضرت امام در موارد بسیار متعدد بیان کرده اند.
ایشان می فرماید: «وظیفه ما و همه دست اندرکاران است که به این مردم خدمت کنیم و در غم و شادی و مشکلات آنان شریک باشیم که گمان نمی کنم عبادتی بالاتر از خدمت به محرومین وجود داشته باشد» (صحیفه امام، ج20، ص:321)....«فکر این ملت، فکر این زاغه نشین ها، فکر این مردمی که همه چیزشان را دادند و شما را به مسند نشاندند، فکر آنها را بکنید». (صحیفه امام، ج13، ص:199)... «امروز رئیس جمهور و دولت و مجلس شورای اسلامی و تمامی متصدیان امور تربیتی در مقابل خداوند قادر و توده های ملت مستضعف مسئول هستیم». (صحیفه امام، ج17، ص:2) «خود را از مردم پابرهنه و مستضعف و بی پناهی که تمامی عزت ما رهین منت و خدمت آنان است، و شهیدان و جانبازان و اسرا و مفقودین نیز از همین قشرند، دور نسازید». (صحیفه امام، ج20، ص:37)
در باره این موضوع چند نکته گفتنی است:
از نگاه امام، انقلاب اسلامی را طبقات محروم به وجود آورده اند. این نکته ای است که بارها و بارها در کلمات ایشان تکرار شده است و در آخرین جمله ای که از ایشان خواندیم به صراحت آن را مورد اشاره قرار داده اند. بر همین اساس همواره به مسئولین توجه می دهند که قدر دان این طبقه که پایه گذار نهضت و انقلاب بوده اند، باشند.
اما در اینجا یک نکته مهم نباید مغفول واقع شود. انقلاب اسلامی از آنجا که ریشه ی دینی داشت، بر خلاف دیگر حرکات و فعالیت های سیاسی مبتنی بر یک طبقه خاص نبود. لذا موج انقلاب به همان اندازه در روستاها و در میان دهقانان شیوع داشت که در میان شهری ها و کارگران. به همان اندازه بازاری های مسلمان را به حرکت وا داشت که حاشیه نشینان را. همراهی گروه هایی از بازار در سالهای اولیه نهضت و هم چنین همسویی دانشگاهیان از همین منظر تحلیل می شود. حال جای این سؤال است که پس چرا در کلام امام تا این اندازه نقش طبقات محروم پر رنگ دانسته شده است.
در پاسخ باید گفت اولا جامعه پیش از انقلاب بر خلاف تبلیغات دروغین امروز، دارای تعداد زیادی از محرومین اقتصادی بود. کثرت این طبقه در قیاس با طبقات مرفه، به کثرت حضورشان در انقلاب انجامیده است. ثانیاً عمق دین داری، به خصوص توجه به عاشورا در طبقات محروم نسبت به بقیه طبقات بیشتر بود، چرا که تبلیغات مستمر چپ ها مبنی بر خرافی بودن دین، در بخش هایی از طبقه متوسط و تبلیغات لیبرالیستی مبنی بر پایان یافتن عصر دین داری، در طبقات مرفه، نقش دین را در چشم ایشان فروکاهیده بود. فراموش نکنیم فضای انقلابیون در جهانِ آن روزگار به شدت در اختیار مارکسیست ها بود. و ثالثاً طبقات کم در آمد، آمادگی بیشتری برای پرداخت هزینه دارند. به همین جهت علیرغم همراهی همه ی طبقات در انقلاب و حضور همه ی اقشار -از بازاری تا کاسب و از دانشجو تا کارگر و از زنان خانه دار تا روستاییان- باز این طبقات محروم تر بودند که بار اصلی انقلاب را بر دوش کشیدند.
نکته دوم آنکه امام، کمک به محرومان را هم موجب خیر دنیوی و هم موجب خیر اخروی می دانند. درباره آثار دنیوی این مهم، در بخش بعد سخن می گوییم اما در همین مختصر به این آیه شریفه توجه کنید که می فرماید: «وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ(و در راه خدا، انفاق کنید و (با ترک انفاق) خود را به دست خود، به هلاکت نیفکنید و نیکی کنید که خداوند، نیکوکاران را دوست می دارد).
انسانها اگر از کنار فقر به راحتی بگذرند و در رفع آن نکوشند، در آن دنیا گرفتار خواهند بود. در روایت وارد است که «پیامبر مردی را دید که به پرده کعبه متوسل شده و خدا را می خواند. پیامبر فرمودند مگر چه کرده ای؟ عرض کرد: ای رسول خدا! من آدم ثروتمندی هستم، ولی هنگامی که نیازمندی به سراغم می آید، گویی شعله ی آتشی را در برابر من قرار داده اند. (آری! من از دیدن نیازمندان وحشت دارم و متنفرم). پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: از من دور شو و مرا به آتش خود نسوزان. سوگند! به خدایی که مرا به هدایت و کرامت مبعوث کرده، اگر در میان رکن و مقام (گرامیترین نقاط روی زمین در کنارخانه خدا) بایستی و دو هزار سال عبادت کنی و گریه کنی، به حدی که از چشمت نهر آب جاری شود و درختان را سیراب کند، سپس بمیری، در حالی که لئیم و بخیل هستی، خداوند تو را به صورت در آتش خواهد افکند، آیا نمی دانی که خداوند می گوید: هر کس «بخل» کند، درباره خود «بخل» کرده و هر کس از «بخل» خویش در امان باشد، رستگار است.»[جامع السعادات ج ٢ ص ٢١٤]
و نکته آخر آنکه فقر هیچ نوع احترامی ندارد. بلکه آنچه محترم است فقیر است. «احترام فقیر» هم همانند «احترام عالم» نیست. به این معنی که باید فقیر را از فقر خارج کرد در حالی که عالم را صرفاً باید احترام نمود. به عبارت دیگر احترام فقیر همانند «احترام مظلوم» است. هم افراد یک جامعه به تنهایی و هم حکومت با تأسیس نهادهای لازم باید سعی کنند فقر و ظلم را ریشه کن کنند.
نگارنده مدعی است انقلاب در دهه ی اول، دین خود را به طبقات محرومی که به وجود آورنده انقلاب بودند، ادا کرده است. محرومیت زدایی در اثر عملکرد نهادهایی همانند کمیته امداد و بنیادهای مختلف و جهاد سازندگی تا حدود زیادی به انجام رسید که فربه شدن طبقه متوسط در دهه شصت مؤید این ادعاست.