روز گذشته اظهاراتی به نقل از حسین الله کرم دبیر شوراى هماهنگى حزب الله منتشر شد که به ضرورت داشتن رییس جمهوری نظامی تاکید کرده بود. این اظهارات الله کردم جنجال های زیادی را به پا کرده است

به گزارش جماران،  ابراهیم فیاض، تحلیلگر اصولگرا در اظهاراتی عجیب چندی پیش گفت: «آینده یا فروپاشی ایران و تبدیل شدن به لیبی است یا دیکتاتوری. مردم کدام را انتخاب می‌کنند؟ دیکتاتوری را انتخاب می‌کنند.» دیکتاتوری رضاخانی که وقتی «ناامنی داخلی» با «ناامنی ساختاری سیاسی، اجتماعی، فرهنگی با هم متحد می‌شوند، کسی عین رضاخان را می‌خواهند.» رضاخانی که از سرداری به نخست‌وزیری و سپس پادشاهی رسید. چراغ اول را اما محمدعلی پورمختار روشن کرد. نماینده مجلسی که اتفاقا سابقه نظامی دارد. او در گفت‌وگو با خبرآنلاین توضیح داد که چرا در انتخابات ٨٨ به عنوان یک اصولگرا به جای اینکه نام محمود احمدی‌نژاد را روی برگه رای بنویسد، نام محسن رضایی، سردار سابق سپاه را به صندوق انداخته است. او معتقد است که «اگر یک نظامی رییس‌جمهور شود حتما می‌تواند کشور را از مشکلات نجات بدهد.» تا اینجا شاید این گزاره صرفا یک اظهارنظر شخصی به حساب می‌آمد تا زمانی که به فاصله کمی ابراهیم فیاض در گفت‌وگو با نامه‌نیوز موضوع حضور یک نظامی بر کرسی عالی‌ترین مقام اجرایی را چیزی شبیه به یک تئوری مطرح و از آن به عنوان راه برون‌رفت از مشکلات یاد کرد با این توجیه که در حال حاضر عدالت جای خود را به اعتدال می‌دهد و آرام آرام گفتمان بعدی یا همان «عدالت‌طلبی رادیکال» جا باز می‌کند. این اظهارات نشان داد که صحبت از حضور یک نظامی بر مسند ریاست‌جمهوری موضوعی است که طیفی از اصولگرایان در حال تئوریزه کردن آن هستند. چرا که همین دیروز دو راستگرای دیگر که اتفاقا هر دو سابقه نظامی‌گری دارند، سخنان پورمختار و فیاض را تایید کردند. حسین‌ الله‌کرم از پیشکسوتان سپاه پاسداران و رییس شورای هماهنگی حزب‌الله که مدت زمانی است میز و صندلی استادی دانشگاه را بر ترک موتور نشستن ترجیح می‌دهد یک نظامی استراتژیست را بر یک سیاسی استراتژیست برای تصدی امور شایسته‌تر می‌داند. او در پاسخ به این سوال که آیا مردم در انتخابات ١٤٠٠ به یک نظامی اقبالی نشان خواهند داد یا نه، ‌گفته با توجه به شرایط منطقه «ایران تصمیم جدی دارد که وظیفه منطقه‌ای خود را اجرا کند چون می‌داند اگر اجرا نکند تجزیه می‌شود. در یک چنین وضعیتی به نظر من مردم به این سمت گرایش پیدا می‌کنند که فردی با تخصص لازم در این جایگاه قرار بگیرد.»

البته آنچه در لا‌به‌لای گفته‌های ‌الله‌کرم بیش از تایید پیشنهاد پورمختار و تئوریزه شده آن از سوی فیاض به چشم می‌خورد، مصداق یک کاندیدای نظامی است. او گرچه قالیباف و محسن رضایی را جز گزینه‌های مطلوب می‌داند اما قاسم سلیمانی را چهره‌ای نظامی و استراتژیک می‌داند که در عصر تخریب و تهدید برجام می‌تواند سکان‌دار مناسبی باشد. حسین‌ الله‌کرم معتقد است « مردم توانمندی آقای سلیمانی را در مسایل استراتژیک دیده‌اند» . از سویی منصور حقیقت‌پور، مشاور علی لاریجانی و از چهره‌های نزدیک به قاسم سلیمانی و البته از سپاهیان سابق هم در گفت‌وگو با رویداد ٢٤ «لیاقت و شایستگی» را اولویت می‌داند با این حال او «شرایط بین‌المللی و منطقه‌ای» و اشاره به «حرکت قوی و منسجم سیستمی برای توسعه همراه با عدالت» را مقدمات مناسب دانستن گزینه نظامی می‌داند و او هم اتفاقا از سردار قاسم سلیمانی به عنوان گزینه مطلوب نام برده است. حقیقت‌پور گفته است: «مردم یک نظامی را انتخاب نکنند چوبش را می‎خورند.»(اعتماد)

یک فرد گنده گو

عبدالله گنجی در حساب توییتری خود نوشت: تا کنون کسانی که قبل هویت نظامی داشتند مانند شمخانی، رضایی، دوبار قالیباف(دوبار) کاندیدای ریاست جمهوری شده اند. حالا یک نفر گنده گو پیشنهاد داده یک نظامی رییس جمهور شود و رسانه های اصلاحات این را به عنوان یک ایده جدید و تعجب برانگیز تیتر یک کردند با عکس همان افراد قبلی

رئیس جمهور نظامى!؟

عطالله مهاجرانی نیز به این موضوع واکنش نشان داد و گفت: تجربه هند و پاکستان تجربه گران قیمتى ست! از آغاز استقلال هند و تشکیل پاکستان، در هند همیشه دو لت غیر نظامى بر سر کار بوده و در پاکستان ارتش محور اداره کشور و هر دهه کودتاى نظامى اتفاق افتاده است. تو سعه علمى و فنى و اقتصادى و سیاسى هند کجا و پاکستان کجا!

 

نیاز جامعه به رییس‌جمهور نظامی یک تحلیل افراطی است

 

علیرضا رحیمی، عضو هیات رییسه فراکسیون امید معتقد است نه‌تنها لباس و تفکر نظامی، بلکه رویکردهای نظامی‌گری نیز ازسوی امام(ره) منع شده است.

 

اخیرا بخشی از اصولگرایان مسائلی را درمورد به میدان فرستادن یک فرد نظامی در مقام کاندیدای ریاست‌جمهوری در انتخابات 1400 مطرح کرده‌اند؛ نظرتان در این‌باره چیست؟

چارچوب و اصول دموکراسی رعایت شود و نکته مهم دیگر این است که باید همیشه چارچوب رقابت‌های سیاسی و اجتماعی نیز رعایت شود. این مسائل کلی است. ازطرفی مقام معظم رهبری در سال 96 سیاست‌های کلی انتخابات را ابلاغ کردند که آنجا نیز مشخصا تاکید شده بود که حضور نظامیان منجر به ایجاد حساسیت‌هایی می‌شود و فضای اجتماعی کشور حضور نظامیان را برای مدیریت‌های سیاسی نمی‌پذیرد و تاب‌آوری اجتماعی برای حضور نظامیان وجود ندارد.

 

اصولگرایان در گذشته تجاربی در این حوزه داشته‌اند؛ چه تفاوتی در ادوار قبل وجود دارد؟

نمونه مصداقی این مساله حضور نظامیان در شهرداری تهران بود. علاوه بر آن، در انتخابات قبل، استدلال نظامیان این بود که می‌خواهند از اهداف انقلاب اسلامی دفاع کنند، حال آنکه همین مباحث در زمان امام(ره) اتفاق افتاد و ایشان نظامیان را هم از حضور در سیاست به‌معنای فعالیت انتخاباتی و هم به‌معنای فعالیت در دسته‌بندی‌های سیاسی نهی کرده بودند.

 

به نظر شما علت منع نظامیان از دخالت در سیاست و همچنین فعالیت‌های انتخاباتی چیست ؟

پایه‌های سیاست و ساختار اجتماعی ایران مبتنی بر فضای فرهنگی- اجتماعی استوار است، نه فضای نظامی. بنابراین ساختار اجتماعی ایرانی ظرفیت پذیرش رویکرد نظامی و همچنین لباس نظامی ندارد.

فکر می‌کنم مجموعه افرادی که در چارچوب نظامی هستند، اعم از رویکرد نظامی، تفکر نظامی و لباس نظامی ازسوی امام از حضور در سیاست نهی شده‌اند و فلسفه این اقدام حضرت امام(ره) نیز اتفاقا حفظ حرمت نظامیان است که در این تبادلات سیاسی خدشه‌دار نشده و احیانا این تعارضات به فضای نظامی رخنه نکند و متقابلا فضای خشن نظامی به فضای جامعه تسری پیدا نکند.

چگونه افرادی همچون قالیباف و رضایی چندین دوره اعلام کاندیداتوری کردند؟ همچنین آقای شمخانی در سال 80 کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری شدند.

شورای نگهبان که این افراد را تایید کردند، باید پاسخ این سوال را بدهد؛ به هر حال شورای نگهبان قاعدتا مبانی دیدگاه و تفکر حضرت امام(ره) را حتما مدنظر قرار می‌دهد و علاوه بر آن، قوانین نیز ملاک عمل هستند. رویکرد شورای نگهبان احتمالا این بوده که فضای انتخابات باید فضای رقابت درون‌خانوادگی باشد و افراد و اعضای خانواده انقلاب با یکدیگر رقابت کنند و با این تعبیر فضا را برای حضور نظامیان نیز باز کردند. با این حال فکر می‌کنم اصول رقابت سالم این است که اگر قرار است رقابت میان سیاسیون باشد، باید صرفا سیاسیون در رقابت حاضر شوند و اگر قرار است نظامیان رقابت کنند، سیاسیون اساسا نباید وارد عرصه رقابت شوند.

 

اخیرا یکی از جامعه‌شناسان اصولگرا تاکید کرده جامعه فعلی ایران از هردو جناح عبور کرده و نیاز است که یک نظامی برای بازگرداندن قطار نظام و دولت به ریل خود وارد عرصه شود.

 

فکر می‌کنم این تحلیل، تحلیلی بدبینانه، افراطی و ناامید از وضعیت موجود جامعه است. درحالی که واقعیت این است که جامعه در شرایط بالندگی و نشاط قرار دارد و قاعدتا اگر قرار است فضای فعالیت سیاسی وجود داشته باشد و نظامیان یا دیگر مجموعه‌های خارج از این فضا، نخواهند این فضای سیاسی را محدود کنند، بالندگی جامعه مسیر خود را دنبال خواهد کرد.

 
به دنبال سردار سلیمانی هستند
 

محمد مهاجری، تحلیلگر اصولگرا به «اعتماد» گفته است فعالان سیاسی اصولگرا به‌دنبال سردار سلیمانی برای انتخابات ١٤٠٠ هستند تا با این تاکتیک شکست‌های پیاپی خود را جبران کنند.

مطرح شدن بحث کاندیداتوری نظامیان برای انتخابات ١٤٠٠ یک استراتژی است یا صرفا تاکتیک است؟

به نظر می‌رسد بخشی از جریان اصولگرا آن را فقط یک تاکتیک می‌داند تا بر شکست‌های پیاپی سال‌های اخیر در انتخابات‌های مختلف مهر پایان بزند. برای اینکه بخواهم مطلبم را روشن‌تر عرض کنم اضافه می‌کنم افرادی که موضوع ریاست‌جمهوری نظامیان را مطرح می‌کنند برای آن تنها یک مصداق عینی دارند. مصداق آن، سرلشکر شجاع و مرد اخلاقمداری به نام حاج قاسم سلیمانی است. سردار سلیمانی نه تنها در ایران که در منطقه و حتی جهان محبوبیت دارد و به گمانم عده‌ای می‌خواهند با حمایت از او در واقع از محبوبیتش برای بی‌اثرکردن تلاش‌های حریف بهره‌گیری کنند.

در چنین حالتی فرض کنیم اصلاح‌طلبان بگویند ما مخالف ریاست‌جمهوری نظامیان هستیم. چه برداشتی از این حرف می‌شود؟

برداشتی که می‌شود اینکه ما مخالف حاج قاسم هستیم و کسی به سادگی این را نمی‌گوید چون افکارعمومی هم لااقل فعلا پذیرای آن نیست. در واقع یک پوست خربزه زیر پای اصلاح‌طلبان می‌اندازند که سر خوردن‌شان حتمی است. همه می‌دانیم سردار سلیمانی برخلاف سایر چهره‌های سیاسی - نظامی همچون قالیباف و رضایی از کمترین دافعه برخوردار است. بنابراین کاندیدا شدن او چه بسا باعث شود اصلاح‌طلبان هم به صورت جدی وارد کاندیداتوری انتخابات نشوند.

آیا با کاندید شدن سردار سلیمانی کفه ترازو به نفع اصولگرایان سنگینی خواهد کرد؟

اینکه آیا در صورت ریاست‌جمهوری سردارسلیمانی کفه به نفع اصولگرایان سنگینی کند، تردید جدی دارم و باید در این باره بیشتر بحث کرد.

رییس‌جمهور شدن یک نظامی بازخورد منفی در سطح بین‌المللی برای ایران نخواهد داشت؟

در قانون اساسی هیچ منعی برای حضور نظامیان در انتخابات وجود ندارد و به نظر من اگر در شرایط یکسان با سایر کاندیداها و مهم‌تر از آن در شفافیت کامل و مطلق، نظامیان با دیگران رقابت کنند مشکلی پیش نمی‌آید. ممکن است گفته شود رییس‌جمهورشدن یک نظامی ممکن است وجاهت بین‌المللی ایران را دچار خدشه کند. این حرف اگر درست هم باشد دست‌کم درباره سردار سلیمانی موضوعیت ندارد.

برداشتی که می‌شود اینکه ما مخالف حاج قاسم هستیم. و کسی به سادگی این را نمی‌گوید چون افکارعمومی هم لااقل فعلا پذیرای آن نیست.

صحبت از دیکتاتور خوب، فاجعه است

عباس سلیمی‌نمین معتقد است که صحبت از دیکتاتور خوب، فاجعه است چرا که در دیکتاتوری که البته دارای توانمندی باشد شاید در ابتدا منشأ حرکت قرار گیرد اما به مرور فاجعه به بار می‌آورد. او البته تاکید دارد نباید بحث حضور دیکتاتور خوب را با حضور نظامیان در عرصه اجرایی خلط کرد.

تحلیل شما از ایده‌ای مبنی بر حضور یک نظامی به عنوان رییس‌جمهوری که برخی اصولگرایان ارایه داده‌اند ‌چیست؟

مطرح کردن این ایده در این قالب شاید صحیح نباشد. با اینکه افراد توانمندی داریم که در قوای نظامی سابقه دارند. برای مثال در دوم خرداد علی شمخانی به عنوان یک فرد نظامی کاندیدا شد که دارای قابلیت‌های بسیار خوبی بود و این امکان وجود دارد که مجددا کاندیدا شود. این ذهنیتی که سوال شما را می‌سازد، ‌ذهنیت غلطی است. اگر فرد توانمندی وجود داشته‌باشد که کاندیدا شود و مقبول مردم هم قرار گیرد چه اشکالی دارد. در کشورهای دیگر هم افراد برجسته نظامی وارد حوزه اجرایی شدند و مورد قبول جامعه قرار گرفته‌اند. برای مثال آیزنهاور یک نظامی بود که رییس‌جمهوری امریکا شد.

ابراهیم فیاض هم در همین موضوع اظهارنظر کرده و برخی، از دیکتاتوری خوب صحبت کرده‌اند. نظر شما در مورد این گزاره چیست؟

این حرف غلطی است. دیکتاتور خوب وجود ندارد. دیکتاتور یعنی حذف‌کننده توانمندی کشور. حتی اگر یک دیکتاتوری عادلیتی داشته باشد که مراد آقایان همین است این دیکتاتور خوب نیست. این دیکتاتوری دارای قابلیت است. برخی دیکتاتورها هستند که با قابلیت‌های خود روی کار می‌آیند. هیتلر هم دیکتاتوری با قابلیت بود که با عرضه این قابلیت روی کار آمد. آیا این دیکتاتور خوب است؟ خیر. برخی دیکتاتورها قابلیت هم ندارند با کودتای دیگران سر کار می‌آیند. برای مثال رضاخان که هم قابلیت نداشت و هم از طریق عرضه قابلیت‌ها روی کار نیامد. بلکه بیگانگان او را سر کار آوردند. با این حال چه دیکتاتوری که قابلیت دارد و چه دیکتاتوری که قابلیت ندارد هر دو فاجعه‌آمیز هستند. اما دیکتاتوری که هم قابلیت ندارد و هم بیگانگان او را بر سر کار می‌آورند فاجعه‌آمیزتر است. دیکتاتوری حذف استعدادهای جامعه را در درون خود دارد. دیکتاتور یعنی خود رایی، یعنی کسی که صرفا خودش را قبول دارد و هیچ توانمندی را در جامعه به رسمیت نمی‌شناسد و همه‌چیز باید به یک نفر بازگردد. دیکتاتور خوب وجود ندارد. اگر کسی خوب باشد یعنی به توانمندی‌های جامعه احترام بگذارد، در مسیر دیکتاتوری قرار نمی‌گیرد.

چه شرایطی در کشور احساس شده که برخی به این تحلیل رسیده‌اند که به دیکتاتوری نیاز داریم؟

البته این کسانی که اظهارنظر کردند باید مفسر فرمایش خود باشند. شاید برخی دوستان ما کم تحملند. ما در این ٤٠ سال با وجود اینکه تقسیم قدرت بوده و کارها کند پیش رفته اما در مسیر دیکتاتوری قرار نگرفته‌ایم. شاید در دیکتاتوری همان ابتدا به انجام امور سرعت بخشیده شود اما در نهایت نابودی قابلیت‌های جامعه حاصل می‌شود. در دیکتاتوری نه تنها مخالفان بلکه توانمندی کارشناسان نیز حذف می‌شوند و به حاشیه رانده می‌شوند. در دوران رضاخان دکتر مصدق در خلوت هم از رضاخان صحبت نمی‌کرد اما در نهایت دستگیر شده و به زندان افتاد. به هر حال دیکتاتور اگر قابلیت هم داشته‌باشد در ابتدا می‌تواند منشأ حرکت شود اما در نهایت فاجعه به بار می‌آید اما این مساله را نباید با حضور نظامیان خلط کرد. بنابراین شایسته نیست که ما با مشابه‌سازی‌ها درصدد تخریب برخی افرادی باشیم که نیروی نظامی محسوب می‌شوند چرا که یک نظامی می‌تواند هم دیکتاتور باشد و هم می‌تواند در چارچوب قانون عمل کند.

برخی دیکتاتورها قابلیت هم ندارند با کودتای دیگران سر کار می‌آیند. برای مثال رضاخان که هم قابلیت نداشت و هم از طریق عرضه قابلیت‌ها روی کار نیامد.

در دیکتاتوری نه تنها مخالفان بلکه توانمندی کارشناسان نیز حذف می‌شوند.

 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.