پایگاه خبری جماران: سردار علیرضا افشار فرمانده اسبق بسیج مستضعفین و رئیس هیأت عالی اندیشه ورزی سپاه پاسداران انقلاباسلامی با حضور در سایت جماران ضمن بازدید از تحریریه به بحث و گفت و گو درباره بسیج در دیدگاه امام خمینیپرداخت که مشروح این گفت و گو در پی می آید:
اگر بسیج را به مثابه یک تفکر در نظر بگیریم، برداشتی که شما از این تفکر در اندیشه امام دارید چیست؟
هفته بسیج و پیروزی بسیج جهان اسلام و امت حزب الله و نیروهای انقلابی و شهدای مدافع حرم و نیروها رزمنده در سوریه و عراق و نابودی داعش در این دو سرزمین را تبریک می گویم.
بسیج هم یک تفکر است و هم یک تشکل و هر دو هم سنگ هم اهمیت دارند. اصل این است که حضرت امام در معماری انقلاب اسلامی فراتر از بسیج برای مردم جایگاه ویژه ای قائل شده اند و در این تفکر اعتماد به مردم بسیار بالا و بالاتر از تحلیل گران و مدیران و کارشناسان است.
این رویکردی است که امام خمینی نسبت به جمهوریت نظام و مردمی بودن نظام دارند. در اینجا قالبی به نام بسیج پیدا می شود که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی پیش بینی آن در اندیشه امام خمینی شده بود. البته ما نهادهای مردمی دیگری هم مثل جهاد سازندگی داشته ایم که امام خمینی از آن ها به عنوان بسترهای مشارکت مردم در عرصه های مختلف اداره امور کشور از آن ها حمایت کرده اند.
همین رویکرد بوده که باعث شده انقلاب ما به پیروزی برسد و حفظ شود. ما در نهضت مشروطیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت با دو انقلاب مواجه هستیم که به مرحله پیروزی هم رسیدند، اما علت این که نتوانستند ادامه دهند، خلأ وجود بسیج و خلأ نبود رویکردی بود که نیروهای مردمی و عموم مردم را برای دفاع از دستاورد خودشان و نهضتی که پیروز شده است در صحنه حفظ کنند. در واقع مردم کنار گذاشته شدند و عملا جریان های سیاسی و اختلافات میان آن ها باعث شد که ما نتوانیم دستاوردهای این دو انقلاب بزرگ را حفظ کنیم. اما در پیروزی انقلاب اسلامی ما با این مساله مواجه هستیم که با وجود این که توطئه ها علیه انقلاب بیش از آن دو نهضت بود، اما انقلاب به راه خودش ادامه داد و در مقابل همه این توطئه ها و فتنه ها پیروز شد. ما در کودتای پادگان شهید نوژه، تهدیدی بزرگتر از کودتای 28 مرداد داشتیم. همچنان که ما با محاصره اقتصادی قوی تر همراه با اغتشاشات و تجزیه طلبی هایی مواجه بودیم که نشان می دهد همه آنچه که دشمن در چنته داشت را به صورت کامل تری در مواجهه با انقلاب اسلامی به کار گرفت.
شکست نهضت های قبلی به این دلیل است که رهبری آن نهضت ها به فکر حضور گسترده و سازمان یافته مردم در صحنه نبودند و این به نظر من مهمترین رکن انقلاب اسلامی است که در کنار اسلامیت مسئله جمهوریت مورد توجه قرار می گیرد.
البته وقتی ما از تشکل سازمان یافته بحث می کنیم، قطعا ستادی برای این کار لازم است. به نظر من فاصله ای میان سپاه و بسیج نیست. وقتی از سپاه سخن می گوییم، سپاهِ بدون بسیج، می شود ارتش دوم در حالی که سپاه برای این تشکیل شده است که نیروهای مردمی را سازماندهی کند. بنابراین سپاه بدون نیروی مردمی هویتی ندارد. سپاه ستاد بسیج است ، که جذب و آموزش و هدایت و پشتیبانی های لازم از نیروهای مردمی را عهده دار است. ویژگی دیگر آن این است که سپاه، پاسدار انقلاب است و این به معنای آن است که فقط در جنگ نیست که ما به حضور متشکل مردمی نیاز داریم. اگر توفیقات ما در حوزه های دیگر کمتر از حوزه امنیت است به دلیل این است که ما نتوانسته ایم مدلی را که در حوزه دفاع و امنیت در سازمان دهی و هماهنگی های میان بخشی مشارکت مردمی پدید آورده ایم، در دیگر حوزه ها به دست آوریم. لذا بهره مندی ما از بسیج و نیروهای مردمی کم است.
حوزه های اجتماعی، سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی و ترویج ارزش ها، حوزه سیاسی، اقتصادی، اشتغال، فضای مجازی و حوزه های علمی و محیط زیست بی نیاز از مشارکت مردمی نیستند. این مشارکت بدون سازماندهی رخ نمی دهد. حضرت امام بسیج و سپاه را به عنوان یک سازوکار سازماندهی و ایجاد تشکل میان مردم پایه ریزی کردند که امیدواریم در همه عرصه ها و از جمله عرصه جنگ نرم این توفیقات را داشته باشیم.
شما از ارتباط بسیج و تفکر مردمی امام به انقلاب سخن می گویید؛ از پیوند بسیج وجمهوریت. پرسش من این است که در این حرکت بسیجی، آیا بسیج یک جناح خاص است یا یک نگاه فراگیر برای همه جناح ها؛ به طوری که همه جناح ها در آن مشارکت داشته باشند؟
چند نکته در این جا مهم است. نخست این که عرصه سیاسی مثل سایر عرصه ها، همچون عرصه فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی، بستر فعالیت است و ما نمی توانیم بگوییم که سپاه و بسیج در این عرصه حق ورود ندارند. اتفاقا وظیفه دارند. دشمن شناسی، بصیرت افزایی و شناخت از فرآیند حوادث گذشته و مصالح نظام و هر آنچه که به صورت عام و نه جناحی در عرصه سیاسی تعریف می شود؛ پرداختن به یک وظیفه است که بسیج باید نه فقط نیروهای سازمان بسیج بلکه عموم مردم را نسبت به این بصیرت افزایی و دشمن شناسی آشنا کند.
اتهام جناحی بودن، از آنجایی وارد می شود که دشمنان و افرادی که مخالف این تفکر و فرهنگ هستند؛ فرآیند حرکت سپاه و بسیج را در عرصه بصیرت افزایی بر نمی تابند.
اجازه بدهید مثالی بزنم. در زمان جنگ در یک گردان یک بسیجی از دوستداران شریعتی و دیگری از منتقدان شریعتی بود. در اواخر جنگ شاید یک رزمنده طرفدار مجمع روحانیون و دیگری طرفدار جامعه روحانیت بود. آیا این تکثری که در زمان جنگ حاکم بود؛ به نظرتان باید همچنان حفظ می شد و ادامه پیدا می کرد و بسیج واژه ای محسوب شود که همه اندیشه ها را فرابگیرد؛ تا آنجا که حتی همچون زمان جنگ یک ارمنی یا مسیحی هم بتوانند بسیجی باشند؟
وقتی بسیج در راستای بصیرت افزایی، ارزش ها و ملاک های انقلابی، دیدگاه های حضرت امام و مقام معظم رهبری را ترویج می دهد؛ ممکن است حزب یا جناحی با این افکار و ایده ها نزدیک باشد و دیگری دور باشد. در اینجا خودبه خود این اتهام برای جریانی که بصیرت افزایی می کند، پدید می آید. مثلا بحث استکبار ستیزی به عنوان یک رویکرد ممکن است خوشایند لیبرالها نباشد. دیدگاه لیبرال ها تعامل با غرب است. غرب گرایی یا غرب ستیزی یا دشمن شناسی و استکبار ستیزی یک بحث سیاسی و غیر جناحی است.
الان هم در بسیج گرایش های مختلف هست. اما برخی از احزاب با آن گفتمان و چارچوب و اصول و ارزش هایی که امام انقلاب را بر آن اساس پایه گذاری کردن و مقام معظم رهبری اکنون تعیین می کنند هماهنگ ترند و برخی ناهماهنگ تر. اینجاست که این اتهام ایجاد می شود که سپاه و بسیج حرکتی جناحی کردند.
جریان هایی مثل لیبرالها وجود دارند که حزب نیستند. لیبرالیسم یک تفکر و پایگاه سیاسی است با شاخص های خودش. جریان ارزشی و دینی هم، یک جریان سیاسی است با پایگاه خودش است. این ها با هم اختلافاتی دارند. اگر سپاه و بسیج آمدند در تبیین این ها کاری انجام دادند، وظیفه و رسالتشان است. اگر انجام ندهند؛ کوتاهی کردند و شما نباید آن ها را به حزب گرایی متهم کنید.
اما اینکه به صراحت امام خمینی تأکید می کنند که سپاه و نیروهای مسلح نباید به مسائل سیاسی وارد شوند....
منظورشان همین حزب است. سپاه نباید بازوی نظامی یک حزب شود. واقعا خطرناک است اگر آدم با خودش تصور کند که سپاه و بسیج بازوی یک حزب شوند؛ و چنینی چیزی هم تا کنون اتفاق نیافتاده است و ما هیچگاه این ظرفیت انقلابی را در خدمت یک حزب قرار ندادیم. اما آن تبیین ارزش ها و رویکردها را مسوولیت می دانیم.
البته ممکن است که فرد پاسداری در یک جایی خطایی کرده باشد؛ ما نباید این را به حساب یک جریان کلی به نام سپاه و بسیج بگذاریم. این اجحاف و ظلم است به عزیزانی که شبانه روز در خدمت نظام هستند. نگاه آن ها بیشتر پافشاری روی ارزش ها و دیدگاه های امام خمینی و مقام معظم رهبری است.
شما نسبت بسیج را با قانون گرایی چه می دانید؟
این که مقام معظم رهبری فرمودند آتش به اختیار یا این که ممکن است از برخی از فرمایشات امام خمینی این طور برداشت می شود که نیروهای مردمی و خودجوش کاری را انجام می دهند. ما در این مورد کار کرده ایم که این موضوع چه چارچوبی می تواند داشته باشد. در غیر این صورت، موضوع را به هرج و مرج تبدیل می کند.
زمانی که ضعف ها و خلأ هایی در سلسله مراتب فرماندهی یا مدیریتی و هدایت نیروهای مردم داریم ، مردم به تشخیص خودشان در چارچوب رهنمودهای مقام معظم رهبری می توانند حرکت کنند و سعی کنند که دیدگاه ایشان را تحقق ببخشند. قطعا قوانین و مقررات هم در این چارچوب در نظر گرفته می شود.
مثلا حرکت دانشجویان در رابطه با تسخیر لانه جاسوسی که با اذن امام خمینی صورت نگرفته بود، اما امام جملاتی را فرموده بودند که کاملا روشن می شد؛ این جملات در همان رابطه است.
من بعید می دانم در مورد حمله به سفارت انگلستان یا عربستان چنین زمینه ای اتفاق افتاده باشد. اما در مورد تسخیر لانه جاسوسی از فرمایشات امام احساس می شد این که همه گرفتاری های ما از آمریکاست و هر چه فریاد دارید سر آمریکا بکشید. تمام این فرمایشات نشان میداد که کانون این فتنه در کشور، لانه جاسوسی است. البته دانشجویانی که این طراحی را انجام دادند؛ اول فکر کردند که اجازه بگیرند؛ بعد توصیه شد که چنین اجازه ای لازم نیست، چون در این صورت بحث حکومتی می شود. گفتند می رویم داخل سفارت اگر امام مخالفت کردند؛ بیرون می آییم.
در آن زمان نظام و ساختار حقوقی کشور شکل نگرفته بود.
اگر مقام معظم رهبری فرمودند که حرکتی انجام شود؛ همه مردم باید در این زمینه تلاش کنند. در کار اقتصادی، فرهنگی و ... وقتی رهبری خط و هدف را کامل مشخص می کنند، حرکت بسیجیان و سازمان های مردم نهاد در چارچوب نظام و دیدگاه های مقام معظم رهبری خودجوش است و مردم خودشان در مسجد و محیط کار هر جا که فرصت می کنند باید برای تحقق اهداف و آرمان های انقلاب تلاش کنند و منتظر اجازه جایی هم نباشند.
آیا قوانین باید رعایت شود؟
باید رعایت کنند.
هم امام و هم رهبری نظام تأکید بر واجب بودن عمل به قوانین نظام دارند.
بله مسلم است
شما از یک پیوند میان سپاه وبسیج سخن گفتید؛ اما به نظر شما آیا تنها جای بسیج نیروهای مردم سازمان بسیج مستضعفینِ سپاه است؟ واقعیت این است که امام خمینی در نهضت سواد آموزی و سازندگی هم از بسیج مردمی سخن می گویند. اساسا مفهوم انقلاب برآمده از بسیج مردم و همگرایی ملت است. شما این موضوع را صرفا به عنوان یک تشکل نظامی می بینید؟
مسلما حضرت امام در عرصه های مختلف این موضوع را مورد نظر داشته اند، فقط حوزه نظامی نیست. چنانکه ما بسیج را قبل از دفاع مقدس داشتیم. اما به نظر می رسد که امام خمینی در این تشکل وجه نظامی را اولویت دار می دیدند.
این اولویت زمان مند و ویژه شرایط نظامی و جنگ نیست؟
نه. به نظر من ایشان قبل از انقلاب به این موضوع فکر می کردند که اگر این نهضت پیروز شود؛ چگونه باید اداره شود. و این که عنوان بسیج آن زمان مطرح می شود نشان می دهد که امام برای ادامه انقلاب و تحقق اهداف آن چنین ذهنیتی داشتند که باید مردم را بسیج کرد. اما اینکه با چه سازوکاری؛ جزئیاتی است که بعدا بر اساس شرح وظایفی دنبال می شود. اصل این است که این تشکل ایجاد شده برای مقابله با تهدید. این تهدید ممکن است یک بار نظامی باشد؛ بار دیگر در برابر ترورها باشد و روزی هم در برابر جنگ نرم باشد.
اما چنانکه گفتم امام خمینی در مورد سازندگی و در مورد سواد آموزی هم بحث بسیج را مطرح می کنند.
از دیدگاه امام، در بسیج عمومی و ملی که مردم و جوانان را به حضور دعوت کردند؛ هدف اصلی دفاع بوده است. نهضت سواد آموزی یا جهادسازندگی بحث ایجابی دارند. آن ها هم بسترهای عظیم مشارکت مردم در امور بودند.
اما جمله ای که امام به کار می برند که ممکلتی که 20 میلیون جوان دارد، 20 میلیون تفنگدار باید داشته باشد، زمانی است که هنوز جنگی واقع نشده بود؛ هر چند تهدید داشتیم و در نقاط مختلف کشور آشوب و بلوا بود.
از سوی دیگر ما دفاع را در سه سطح، سخت، نیمه سخت یا امنیتی و نرم می بینیم. یعنی اگر تهدید دشمن به جای یک تهدید نظامی در حوزه های نرم و تهاجم فرهنگی و اقتصادی بود؛ این طور نیست که بگوییم تشکل بسیج مسوولیت ندارد. در همه عرصه هایی که احساس می شود تهدیدی علیه نظام اسلامی وجود دارد؛ نه فقط بسیج، بلکه هر نهاد مردمی و انقلابی دیگری، مسوولیت دارد و به محض این که تهدید جهت گیری خودش را تغییر می دهد؛ آن نهاد هم ساختار خودش را متناسب با تهدید تغییر می دهد. چنانکه جهاد سازندگی که مسوولیت هایش محرومیت زدایی و کمک به روستاها بود؛ هنگام وقوع جنگ ستاد پشتیبانی جنگ ایجاد کرد و بخش مهندسی جبهه را عهده دار شد. چون نهادی انقلابی بود و فکر می کرد که وظیفه دارد در مقابل این تهدید نظامی آنچه را که در توان دارد؛ باید به میدان آورد. هویت و رویکرد نهادهای انقلابی مقابله با تهدیداتی است که ممکن است هر روزدر عرصه متفاوتی به وقوع بپیوندد. لذا به نظرم می رسد هدف امام خمینی از تشکیل بسیج دفاع و پاسداری از انقلاب بوده است، اما چون در آن مقطع تهدید بیشتر نظامی و امنیتی بوده این رویکرد در آن زمان اولویت داشته است و زمانی که نوع تهدید عوض می شود؛ سپاه و بسیج هم متناسب با تهدید باید ساختارشان را تغییر دهند.
سپاه اول انقلاب، قبل از جنگ در مواجهه با گروه های ضد انقلاب و منافقین رویکرد امنیتی داشت. بچه های سپاه در آن مقطع کد و اسم مستعار داشتند. اسم مستعار مربوط به یک نهاد امنیتی و نه نظامی است. بنابراین سپاه از آغاز یک نهاد امنیتی بوده است و بیشتر محور کارهای اطلاعاتی و مبارزه با گروهک های ضد انقلاب بوده است. اما به محض این که جنگ شد؛ سپاه یک روز هم تأمل نکرد و بلافاصله همه نیروهای خودش را از تهران و کردستان و سایر مناطق کشور به مناطق عملیاتی و مرزهای جنوب و غرب اعزام کرد. گردان، تیپ و لشکر تشکیل شد و سازوکارهای متناسب با این تهدید را ایجاد کرد. بعداز دفاع مقدس، تهدید عوض شده است و موضوع جنگ نرم است. در این شرایط قطعا سپاه که پاسدار انقلاب است و بسیج که بستر فعالیت سپاه را تشکیل می دهد؛ باید این آمادگی دفاعی را داشته باشند، نه این که آمادگی دفاعی نظامی آن ها حذف شود؛ اما تهدید جدی الان حوزه جنگ نرم و تهاجم فرهنگی غرب و تهدیدهای اجتماعی و تحریم های اقتصادی است. حوزه هایی وجود دارد که سرانگشتان دشمن در آن ها پیدا نیست. بسیاری هویت جنگ نرم را قبول ندارند و می گویند چه جنگی؟ مسائل مربوط به مشکلات داخلی ماست. در حالی که آن ها نمی دانند چه اندازه از مشکلات ما برآمده از دشمن است. البته ضعف های داخلی هم وجود دارد که به مشکلات و آسیب ها دامن می زند. اما قطعا در پشت صحنه حرکت های سازمان دهی شده ای که در عرصه هنر و سینمای هالیوود و فضای مجازی و عرصه های مختلف فرهنگی وجود دارد؛ بدون وقفه ادامه دارد. دشمن به هیچ وجه حاضر نیست دست از منافع نامشروع خودش در منطقه بردارد. البته دشمن منافع خودش را در ایران از دست رفته می بیند، اما می ترسد که انقلاب اسلامی به کشورهای منطقه صادر شود که الحمدلله صادر شده و منافع نامشروع دشمن به خطر افتاده است. بنابراین همواره به دنبال متوقف کردن رشد انقلاب هستند.
برداشت شما درباره رویکردهای ایجابی امام خمینی به مفهوم بسیج که به آن اشاره کردید چیست؟
بهترین دفاع تهاجم است و بهترین راه برای مواجهه با تهاجم فرهنگی غرب ترویج فرهنگ اسلامی است. مسلما سپاه و بسیج در طراحی ای که برای جنگ نرم دارند از همه ظرفیت ایجابی خودشان استفاده می کنند. بعضا ظرفیت هایی هم هست که در دوران دفاع مقدس ایجاد شده و ترک کردن آن ها برای کشور خسارت است. در حوزه فعالیت های عمرانی و مهندسی ما ماشین آلات و نیروهای مهندسی زیادی داشتیم. جنگ که تمام شد یگان های مهندسی اگر به کارگرفته نشوند هم خودشان مستهلک می شوند و هم این ظرفیت معطل باقی می ماند. بعدها این واحدها توسعه پیدا کردند و در تأسیسات نفتی، پل، تونل و سد گسترش یافت. این حرکت باعث شد که آن ظرفیت سپاه حفظ شود. همین قضیه در حوزه بهداشت و درمان و بیمارستان های درمانی در زمان جنگ هم رخ داد. همچنانکه در حوزه های فرهنگی و ستادهای تبلیغات جبهه و جنگ چنین اتفاقی رخ داد.
ما دو رویکرد داریم نخست این که ما با حرکت ایجابی بهترین دفاع را انجام می دهیم و دیگر این که ظرفیت هایی که در دوران دفاع مقدس ایجاد شده را برای تقویت سازمان حفظ می کنیم.
بی آنکه بخواهیم بسیج به عنوان یک سازمان تشکل اداری زیر مجموعه سپاه را نادیده بگیریم؛ اگر بسیج را یک تفکر و یک رویکرد در نظر بگیریم؛ از منظر اجتماعی می توان بسیج را انباشتی از سرمایه اجتماعی و هم افزایی در حل مسائل جامعه در نظر گرفت. در اینجا آیا وقتی از بعد ایجابی بسیج در زمینه بهداشت و درمان سخن می گوییم، فقط حرکتی که در زیر مجموعه سازمان بسیج صورت می گیرد؛ یک حرکت بسیجی است یا هر سازمان اداری و غیر اداری و تشکل های جامعه میتوانند مصداق بسیج محسوب شوند.
این نکته خیلی مهمی است. همان طور که مقام معظم رهبری چندین بار با عنوان بسیج ده ها میلیونی یا عناوین مشابه اشاره کردند؛ باید در نظر داشته باشیم فرمانی که امام درباره بسیج و حرکت مردم داشتند؛ فقط به بسیجی هایی که دارای پرونده و عضویت در بسیج هستند؛ ختم نمی شود؛ به عموم مردم بر می گردد.
وقتی ما مأموریتی برای بسیج داریم، از بسیج مشارکتی مثل واکسیناسیون فلج اطفال خواسته می شود. بسیج فقط نیروهای پرونده دار خودش را بکار نمی گیرد؛ بلکه فراخوان عمومی می دهد. هر کدام از مردم که در این طرح مشارکت کردند، بسیجی هستند. این طور نیست که ما تنها با بسیجیان دارای پرونده برنامه ریزی کنیم.
کار ارزشمند واکسیناسیون فلج اطفال را بسیج به معنای سازمان اداری زیر مجموعه سپاه انجام داد. سوال من این است که فرض کنید یک سازمان مردم نهاد، در یک زلزله با مشارکت مردم به کمک مردم زلزله زده بر می خیزد. هیچ ارتباط سازمان دهی شده ای هم میان این حرکت و سازمان اداری بسیج وجود ندارد؛ این از نظر شما یک حرکت بسیجی نیست؟
صد درصد. اتفاقا یکی از رسالت های بسیج ترویج همین فرهنگ در مجموعه های دیگر است. این که تفکر بسیجی در جامعه یا حتی سازمان های دولتی و حکومتی فعال باشد و آن ها، تفکر بسیجی برنامه انقلابی و جهادی را انجام بدهد؛ چنانکه ما در تمام سازمان ها و نهادها واحد بسیج داریم. یکی از رسالت های عمده بسیج در هر دستگاه ترویج این فرهنگ است.
اگر موافق باشید در ادامه خاطره گویی داشته باشید؛ از زمانی که شما مسوولیت را پذیرفتید.
من اول انقلاب شورای مرکزی جهاد سازندگی بودم. در آن دوران دانشجویان دانشگاه ها سازماند هی جهادی شدند. متأسفانه جهاد هم با بعضی از بی تدبیری ها منحل شد و ما اکنون جهاد سازندگی نداریم. در مقطعی جهاد را وزارت کردند؛ در حالی که ما مخالف بودیم و معتقد بودیم که جهاد یک نیروی مردمی است و نباید وزارت خانه شود. مثل بسیج باید زیر نظر امام باقی بماند. بعداز وزارتخانه شدن گفتند وزارت جهاد و وزارت کشاورزی مسوولیت های مشترک دارند و ادغامشان کردند و جهاد در این میان ذبح شد. همه مسوولینی که آن دوران را به خاطر دارند؛ تأسف می خورند که چرا این نهاد منحل شد.
جهاد نمونه ای از یک تفکر بسیجی بود. در واقع حضور نیروهای مردمی در عرصه سازندگی بود؛ همچنانکه بسیج مستضعفین همین تفکر را در عرصه دفاع دنبال می کرد. جریانی لیبرالی معتقد بود که ما نمی توانیم خارج از دولت جهاد داشته باشیم.
من در جهاد بودم که جنگ شروع شد. ستاد پشتیبانی جنگ بوجود آمد و حضور جهاد گران را در جبهه ها داشتیم، با دعوت سردار رضایی که تازه فرمانده کل سپاه شدند و وقتی که ما دیدیم جهاد در حال وزارتخانه شدن بود؛ تحمل این را نداشتیم آمدیم در ستاد مرکزی سپاه در خدمت عزیزان سپاه و بسیج قرار گرفتیم.
خاطره ای از دوران مسوولیت هم برای خوانندگان بگویید.
بعد از عملیات رمضان که عدم الفتح داشت؛ یک حالت یأسی اتفاق افتاد.شهدای زیادی هم در مناطق مختلف تشییع شده بود و با عدم الفتحی که رخ داده بود؛ ما فکر می کردیم که مردم دیگر به جبهه نمی آیند.
تفاوتی وجود داشت بین برداشتی که امام از مردم داشتند؛ تا مسوولین و خود ماها که در آن مقطع یک حالت ناامیدی بهمان دست داده بود. مشکل خدمت امام مطرح شد ایشان از مردم خواستند جبهه ها را پر کنند. من آن زمان رییس ستاد مرکزی سپاه و مسوول سازمان دهی بودم. گردان های قدس را در همان مقطع بسیج و سپاه تشکیل دادند. این گردان پشت لشکرهای عملیاتی قرار گرفتند تا به موقع تعویض شوند. عملیات والفجر مقدماتی با حجم زیادی از نیرو مواجه شد. در تمام شهرها هم موقعی که نیروها می خواستند اعزام شوند؛ با عنوان لشکریان فجر رژه می رفتند و بعد به منطقه عملیاتی اعزام می شدند. این درست در شرایطی اتفاق افتاد که ما عملیات رمضان را پشت سر گذاشتیم.
من می خواهم بحث دیگری را مطرح کنم که بحث بسیج جهان اسلام است و این بحث امروز ما است. امام در شرایطی که فرمودند باید بسیج یک صد میلیونی و جهان اسلام تشکیل شود. همه ما تصور می کردیم این فرمایش امام را چگونه باید تحقق ببخشیم؛ آیا ما باید یک بخش برون مرزی درست کنیم؟ آیا ما باید بلند شویم و برویم کشورهای دیگر؛ در شرایطی که آن ها حکومت و تشکیلات دارند و ما نمی توانیم یک حرکت مردمی را جدای از حکومت ها راه اندازی کنیم. واقعا پیچیدگی و ابهام مسئله آن زمان برای ما بسیار زیاد بود. اما الان ما شاهد هستیم که دقیقا الگوی بسیج در کشورهای اسلامی اتفاق می افتد و اثر بخشی آن را همچون دوران دفاع مقدس خودمان می بینیم. با وجود همه حمایت هایی که آمریکا و رژیم صهیونیستی از داعش در عراق و سوریه کردند و همه امکاناتشان پای کار آوردند؛ حتی حملاتی که رژیم صهیونیستی از طریق هوا علیه نیروهای مقاومت داشت؛ اما ملت عراق و سوریه با همین الگوی بسیج پیروز شدند.
قبل از این هم حزب الله در لبنان توانست ارتش چهارم دنیا را که رژیم صهیونیستی باشد؛ در جنگ 33 روزه شکست بدهد و از کشور لبنان بیرون براند. می خواهم عرض کنم؛ پیش بینی حضرت امام در جهان اسلام اتفاق افتاده و انشاء الله مقدمه ظهور حضرت مهدی (عج) باشد.