«باشگاه مخاطبان» پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران آماده دریافت خبر، عکس، فیلم و سوژه های مخاطبان گرامی است. تمامی مخاطبان می توانند از طریق پست الکترونیکی News@jamaran.ir با جماران در ارتباط باشند. «جماران» آمادگی دارد تا همه نظرات را در این مورد منعکس کند و ارسال نظرات به معنی قبول و پذیرش آن از سوی جماران نیست.
این روزها که بحث اظهار نظر در باب کابینه داغ است عده ای از طرفداران اصلاحات شعارهای روحانی را متذکر می شوند و حمایت بی دریغ بزرگان اصلاحات را به یاد روحانی می اندازند اما آیا آنها می توانند به یک سوال پاسخ بدهند که آیا روحانی به اصلاحات مدیونتر است یا اصلاحات به روحانی و جریان متبوعش؟
ابراهیم پورحسین با ارسال یادداشتی به باشگاه مخاطبان جماران آورده است:
بعد از حوادث مربوط به #انتخابات ۸۸ فضای سیاسی کشور دستخوش تغییرات فراوانی شد و معادلات سیاسی افراد و احزاب به کلی دگرگون شد. در سالهای بعد از انتخابات ۸۸ بسیاری از قوی ترین مهره های اصلاح طلبان بازداشت شدند. برخی از آنها اعتراف کردند و عده ای دیگر به حبس و مجازات های دیگر محکوم شدند. در چنین فضایی که یک قطب از دو قطب مهم سیاسی کشور در آستانه اضمحلال و فروپاشی قرار گرفته بود قطب دیگر، بعنوان تنها بازیگر میدان سیاست، سودای به دست گرفتن همه مناصب قدرت را در سر می پروراند. #اصولگرایان که پُزِ خویشتن داری خود را می دادند فرصت را برای انتقام تاریخی از #اصلاح_طلبان مهیا دیده بودند و در خفا و عَلَن می گفتند که فاتحه اصلاح طلبی در ایران خوانده شده و #اصلاحات مُرده است! اما با گذشتِ فقط ۴ سال از انتخابات ۸۸ اتفاقاتی افتاد که نشان داد اصولگرایان این بار هم قضاوت و تحلیل دقیقی از اتفافات و جریانات کشور نداشته اند. حوادث ۸۸ با همه لطمه های جبران ناپذیری که به کشور وارد کرد و تلخکامیهایی که پدید آورد دستاوردهایی نیز به همراه داشت. یکی از این دستاوردها شفافیت در فضای سیاسی کشور بود. شفافیتی که باعث شکاف در مرزبندی های متعارف #سیاسی کشور شد. جریان اصولگرا که سالهای سال در زیر یک پرچم فعالیت کرده بود بخاطر بی رقیب بودن در سپهر سیاسی کشور به چند جریان تقسیم شد. جریان اول احمدی نژادی ها بودند که در واقع سرمایه اصلی اصولگرایان شمرده می شدند اما چون در راس قدرت اجرایی کشور قرار گرفته بودند تمایلی نداشتند که زیر عنوان اصولگرایی شناخته بشوند الا اینکه خود #احمدی_نژاد بعنوان نقطه کانونی اصولگرایی تعریف بشود.
جریان دوم، اصولگرایان متعهد و سنتی همچون موتلفه و #حداد_عادل و جامعه روحانیت بودند. این گروه نیز چون تمام هویت سیاسی خود را خرج احمدی نژاد کرده بودند با طغیان احمدی نژاد در لاک انزوای سیاسی فرو رفتند و هیچ گاه بعنوان یک گروه تاثیرگزار بشمار نرفتند. جریان سوم که جزم اندیشانه ترین و رادیکال ترین قرائت را از اصولگرایی داشت جریان موسوم به #پایداری بود. گروهی که با احمدی نژاد حیات سیاسی یافتند و به رایگان بر سفره آماده اصولگرایی نشستند و هنوز هم خود را مالک اصلی اصولگرایی می دانند. اصولگرایی بعد از انتخابات ۸۸ به شدت تحت تاثیر و سیطره این جریان قرار گرفت. اما جریان چهارم و تاثیرگزارترین جریان سیاسی سالهای اخیر، جریانی بود که اگرچه خواستگاه اصولگرایانه داشت اما در فقدان اصلاح طلبان، نقش رقیب را برای اصولگرایان بازی کرد. در این جریان محوری ترین نقش را #علی_مطهری بعهده داشت اما حسن روحانی، و بعدها علی لاریجانی نیز نقش آفرینان این جریان شدند. علی مطهری بارها در تبیین مواضع خود گفته است که از نظر فرهنگی یک اصولگرا و از نظر سیاسی اصلاح طلب است. در واقع می توان این گفته مطهری را بعنوان کلیدی ترین الگوی رفتاری این جریان برشمرد. بعد از انتخابات ۸۸ اصلاح طلبان که دیگر #فتنه_گر نامیده می شدند مانند هر گروه دیگری که در اقلیت واقع می شوند، به ترمیم بنیادهای خود برآمدند. وبسایت ها و کانال های مختلفی با پوشش اخبار و تحلیل های اصلاح طلبان رابطه آنها را با مردم بهبود می بخشید و از سوی دیگر اصولگرایان(بجز جریان چهارم) با خطاها و اشتباهات مکرّر، غضنفرانی را می ماندند که برای گل زدن به دروازه خودی از هم پیشی می گرفتند. اصولگرایانی که خیال می کردند در بالین احتضار اصلاح طلبی به تلقین شهادتین نشسته اند نمی دانستند که در انتخابات مجلس، مردم، سی ساله های لیست اصلاح طلبی را به فحول و ریش سفیدان اصولگرایی ترجیح خواهند داد. چرا که از یکسو اصلاح طلبان با زیرین ترین طبقه های اجتماعی آشتی کرده بودند و از سویی اصولگرایان با خطاهای خود فضا را بری اصلاح طلبان فراهم کرده بودند و از همه مهمتر جریان چهارم اصولگرایی و در راس آنها علی مطهری وظیفه رایزنی و لابی گری با اجزاء حکومت برای بازپذیری اصلاح طلبان را به خوبی ایفا کرده بودند. این جریان اگرچه سیاست های اصلاح طلبان را در فقدان آنها پیش می برد اما در واقع اصولگرایانی بودند که زیر عنوان فتنه گر نمی گنجیدند و در مقطع بعد از انتخابات برای تلطیف فضای سیاسی کشور و برای ریکاوری اصلاح طلبان، کمک شایانی کردند.
اولین ثمره این مشارکت و هم داستانی در انتخابات ۹۲ آشکار شد. اصلاح طلبان در یک هوشمندی زایدالوصف یکی از پرسابقهترین و قوی ترین مهره های خود را که مورد اعتماد نظام هم بود از صحنه رقابت کنار کشیدند تا یک اصولگرا #رییس_جمهور بشود. آنها همه جایگاه مردمی خود را که در طول سالیان و در همین مدت ریکاوری اندوخته بودند برای موفقیت حسن روحانی هزینه کردند در حالی که اصولگرایان حاضر نشدند برای موفقیت هم کیشان خود عرصه رقابت را ترک کنند و همگی شکست خوردند . #حسن_روحانی رییس جمهور ایران شد و در چهار سال اول ریاست جمهوری اش یک رییس ایده ال برای اصلاح طلبان بود. در دور اول ریاست جمهوری او روزنامه ها توقیف نشدند. فیلم ها از اکران باز نماندند. حساسیت ها به عنوان اصلاح طلبی به کمترین میزان خود رسید تا اندازه ای که برخی معتقد شدند که سیاست های فرهنگی مد نظر اصلاح طلبان در دوران روحانی بهتر از دوران اصلاحات عملیاتی شد.
در انتخابات ۹۶ هم همان اتفاق تکرار شد. اصلاح طلبان پشت روحانی ایستادند و روحانی که هیچ وعده اقتصادی نداد در حالی که رقبایش انواع وعده های اقتصادی و معیشتی می دادند با اختلاف بالایی انتخابات را برد و برای دومین بار رییس جمهور ایران شد. و چند روز پیش اعضاء کابینه اش را به مجلس معرفی کرد. اما با این تفاوت که این بار بخش اعظمی از اصلاح طلبان با کابینه او موافق نیستند و وزراء معرفی شده را در راستای شعارها و اهداف روحانی نمی دانند. این روزها که بحث اظهار نظر در باب کابینه داغ است عده ای از طرفداران اصلاحات شعارهای روحانی را متذکر می شوند و حمایت بی دریغ بزرگان اصلاحات را به یاد روحانی می اندازند اما آیا آنها می توانند به یک سوال پاسخ بدهند که آیا روحانی به اصلاحات مدیونتر است یا اصلاحات به روحانی و جریان متبوعش؟ این مساله به یکی از قدیمی ترین معماهای بشر همانند است. معمای مرغ و تخم مرغ! آیا مرغ قبل از تخم مرغ بوده است و یا تخم مرغ قبل از مرغ بوجود آمده است؟ تطبیق مساله به اینصورت است که آیا روحانی و جریان چهارم اصولگرایی باعث رشد و شکوفایی و حیات دوباره اصلاح طلبان شدند یا نه! این اصلاح طلبان بودند که روحانی را تا حد ریاست جمهوری بالا بردند؟ اما نگارنده معتقد است دامن زدن به این سوال و تلاش برای یافتن پاسخ قطعی آن، هم جایگاه مردمی روحانی را زیر سوال خواهد برد و هم جایگاه حکومتی اصلاح طلبان را متزلزل خواهد ساخت. نوع تعامل اصلاح طلبان با دولت منتخب و کیفیت حمایت دولت از اصلاح طلبان باید همانند معمای مرغ و تخم مرغ بعنوان یک "دور" مداوم باقی بماند اما تقلا برای یافتن سهم دقیق هر کدام از آنها هم اصلاح طلبان را به سهم خواهی متهم خواهد کرد و هم روحانی را به منت گذاری!
اصلاح طلبان هم همانند همه گروهها می توانند و می بایست نسبت به چینش کابینه نقد داشته باشند و روحانی هم باید در چیدن تیم خود #اختیار و #آزادی عمل داشته باشد اما هر کدام از آنها باید با نگاهی به گذشته و امیدی به آینده برای تعالی و پیشرفت کشور، بهترین ها را انجام دهند.