خط نفاق، تحجر و منفعت طلبی با وجود غیر امامی یا حتی ضد امامی بودن در واقعیت منافقانه بیرق دفاع ظاهری از امام را بدست می گیرند و دلسوزان واقعی امام و انقلاب را به خاطر صداقت در نقد محکوم می کنند
جماران ـ سیدعمادالدین محمودی: از مهم ترین چالش ها وآسیب های پیش روی انقلاب اسلامی، عدم بازخوانی درست وحقیقی جریانات حامی و حامل اندیشه و مرام حضرت امام است. اتفاقی که علل و دلایل متعدد؛ به درازای تاریخ و تحولات انقلاب دارد. از این رو تلاش در جهت بازسازی هویت اصیل خط امام، در گفت و گو با افرادی که سابقه ای در مبارزات دوران انقلاب دارند از ضروریات است .
آنچه در پی می آید؛ دومین بخش گفت وگو با محمد رضا اسماعیلی مقدم، ازمبارزان پیش از انقلاب، جانباز عرصه دفاع مقدس و نماینده مردم شهر قم در دوره ششم مجلس شورای اسلامی است.
در مقام آسیب شناسی، به نظر شما انقلاب اسلامی تا چه حد به اهداف خود دست پیدا کرده است؟ و ملاک ارزیابی در مورد توفیق روحانیت در ایجاد ارزشهای مبتنی بر اسلام مکتبی چیست؟
می توان در زمینه های مختلف بررسی کرد که امام چه می خواست و بعد چه شد؟ یکی از عناوین برجسته در کلام امام توصیه ها به روحانیون به خصوص آن ها که در جمهوری اسلامی مسئولیت پذیرفته و در راس قدرت نشسته اند،است. موارد متعددی در صحیفه امام از این خطاب ها وجود دارد. اکنون پس از 35 سال که حکومت در اختیار روحانیت بوده باید پرسید آیا آن چه را که ایشان خواسته،به انجام رسیده است؟ آیا آن چه را که امام و بزرگان، قبل و بعد از انقلاب به مردم وعده دادند و متعهد بودند، عمل شده است؟ سوالات زیر از روی سخنان امام استخراج شده است، امید است مخاطبان بین خود و خدای خود بر اساس وجدان بیدار پاسخ دهند:
آیا اعمال و گفتار منطبق بر امر خدا بوده است؟
آیا کسی را بر خلاف موازین به حبس نفرستادید و حق هر کسی را به هر علتی به نفع دیگری ضایع نکردید؟
آیا باور دارید که همه مردم حق دارند در صورتی که گفتار یا کرداری خلاف قانون یا موازین اسلامی از شما سر زد به شما اعتراض کنند؟ یا آن ها را متهم به ضدیت با ولایت فقیه و خدا و دین می کنید؟
آیا قبول دارید که مسلمانان حق دارند اگر شما حاکمان پایتان را کج گذاشتید به شما بگویند پایت را راست بگذار؟
آیا تا کنون سرمایه داران به نام دین و حفظ انقلاب و یا ... با پرداخت وجوهات و هبه و ... برای رسیدن به منافع خود، شما را پل عبور قرار نداده اند و از رانت حمایتی شما استفاده نکرده اند؟
آیا هیچ نگران این موضوع هستید که شما و صنف والا مقام شما را متهم به دیکتاتوری کنند و خدای نا کرده بگویند گذشته دیکتاتوری شاه بود و امروز دیکتاتوری عمامه و نعلین؟!
آیا شما زی طلبگی دارید؟ آیا شما و خانواده محترمتان در سطح پایین ترین اقشار مردم زندگی می کنید؟
آیا شما این اصل را قبول دارید که ولایت فقیه، برای این است که امور حکومت از مجاری خودش (که قانون اساسی است) بیرون نرود و نظارت است بر رییس جمهور و قوه مجریه و قوه مقننه و قوه قضاییه و قوای مسلحه تا خلافی واقع نشود؟
آیا قبول دارید که امام خمینی مخالف ورود روحانیت به حوزه اجرایی بود و قرار بود روحانیت بر حکومت نظارت کند؟
!S1!
انقلاب اسلامی به تعبیری محصول دو بال روشنفکری دینی و روحانیت مبارز و مترقی است. به نظر شما پس از پیروزی انقلاب این دو نهاد همچون پیش از انقلاب باعث رشد وبالندگی زیست دیندارانه در جامعه ما شدند و در جهت پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی حرکت کردند؟
ما یک انقلاب داریم و یک جمهوری اسلامی. علل وقوع انقلاب به قبل از انقلاب بر می گردد. بررسی دقیق این که چه افراد یا گروه هایی و چقدر در ادای انقلاب سهم داشته اند، مسئله بسیار مهمی است که باید بررسی شود و برخی ها می خواهند با توسل به تئوری توهم توطئه خیلی از افراد سهیم در انقلاب را حذف کنند. مسئله بعدی این که وقوع انقلاب چه اثری بر مردم و کشور و دین و جهان گذاشته است. انقلاب به ما آموخت اگر چشممان را باز کنیم در آن واحد می توانیم هم با استبداد داخلی و هم با استعمار خارجی و هم با استحمار فرهنگی و مذهبی بجنگیم. ما در انقلاب یاد گرفتیم که نباید تسلیم ظلم شویم. ما در اول انقلاب دیدیم فقط وقتی محوریت تفکرمان حق و حقیقت باشد و با صداقت و به دور از منافع شخصی باشیم، اتحاد واقعی شکل می گیرد. از انقلاب یاد گرفتیم قسط و عدالت وقتی تحقق می یابد که منیت و منفعت طلبی و ارضاء نفس عامل حرکت نباشد. یاد گرفتیم آن گاه ایرانی قوی شکل می گیرد که ایران برای همه ایرانیان باشد.
اما در مورد جمهوری اسلامی، باید ببینیم که حاکمیت اسلام، معنویت، اخلاق و ... بر دل و عمل و فکر و جان مردم چقدر حاکم است؟ ببینیم انتخابات امروز نسبت به انتخابات اول انقلاب از چه حد درجه آزادی برخوردار است؟ باید ببینیم نقدپذیری در بین مسئولین افزایش یافته است یا کاهش؟
از طرف دیگر جمهوری اسلامی یک تجربه است. هر تجربه ای متضمن آزمون و خطاست و دارای خوبی ها و بدی هایی است. نباید فقط خوبی ها گفته شود، باید خطاها و اشتباهات هم گفته شود تا زمینه اصلاح اشتباهات فراهم شود. البته با این توضیح که خط نفاق، تحجر و منفعت طلبی با وجود غیر امامی یا حتی ضد امامی بودن در واقعیت منافقانه بیرق دفاع ظاهری از امام را بدست می گیرند و دلسوزان واقعی امام و انقلاب را به خاطر صداقت در نقد محکوم می کنند. چرا که یکی از آفت های بزرگ انقلاب ها، نفوذ فرصت طلبان بود(نه دشمنان)، فرصت طلبان یعنی بوقلمون صفتان، یعنی آن ها که جسارت دشمنی ندارند. افراد منافق و بی ریشه ای که به خاطر بهره برداری خودشان چاپلوسی می کنند و یا منافقانه در قالب دفاع از ارزش ها و خصوصا با یدک کشیدن اسم دین تیشه به ریشه اصول انقلاب می زنند. پس باید متولیان امر حواسشان باشد و تجربیات را مرور کنند که جایگاه ها را شایسته سالارانه و بر اساس صداقت، پاکی، کارایی، ایمان و ... تعیین و واگذار کنند.
مواضع جریانات موافق و یا مخالف امام، چه تاثیری بر نگاه نسل های بعدی انقلاب به آرمان ها و اهداف امام گذاشته است؟
می توان مخالفین امام را به سه دسته تقسیم کرد، یک دسته آن هایی که از ریشه و مبنا و از ابتدا با امام مخالف بودند مثل سلطنت طلب ها، دسته دوم برخی از حوزویان و دینداران که مخالف اصل ولایت فقیه و دخالت روحانیت در حکومت بودند و همچنان هم بر نظر سابق خود هستند، اما دسته سوم که بسیار برای اصل انقلاب خطرناک هستند، مخالفینی بودند که از ترس مخالفت با حکومت و ترس حذف شدن در برابر عظمت امام سکوت کردند؛ حتی به ضرورت از در موافقت در آمدند و امروز با ادعای ادامه راه امام، در پی بلعیدن ارثیه و غنائم انقلاب و کشور و نفوذ، تخریب و استحاله اهداف عالیه انقلاب هستند. اگر موفق بشوند که به هدفشان رسیده اند، و اگر موفق نشوند می گویند ما از اول مخالف بودیم! این ها دوست دارند انتقادها و تخریب ها نسبت به امام از طرف پیشگامان و اهل انقلاب باشد تا با زبان آن ها اصل انقلاب و امام تخریب شود.
اما موافقین را می شود به دو دسته غالی یا کسانی که از امام و انقلاب بد دفاع می کنند و این بد دفاع کردنشان از دفاع نکردن و حتی انتقاد هزینه بیشتری دارد؛ و دسته دیگر موافقین منطقی که به برخی مسائل انتقاداتی هم دارند تا با بررسی اشکالات و انتقاد سازنده به رفع عیوب و اصلاح امور کمک کنند. اما این دسته آخر باید هوشیار باشند که آب به آسیاب مخالفین و موافقینی که بد دفاع می کنند، نریزند.
شما علاوه بر حضور در مجلس ششم، منتخب مردم در دور اول مجلس دوم هم بوده اید. گرچه در جریان مجلس هفتم از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شدید. حضرت امام همواره مجلس را در راس امور می دانست. اولا جایگاه رفیع مجلس در نظرگاه امام، معلول چیست؟ ثانیا در سال های گذشته شاهد آن بودیم که جریاناتی مجلس را در راس امور نمی دانستند. جنابعالی این مساله را چطور تحلیل می کنید؟
علت اصلی جایگاه رفیع مجلس از نظر امام معلول این اعتقاد ایشان است که مبنای شکل گیری قدرت حاکم و مشروعیت آن بیعت و رای مردم است.
ثانیا پذیرش اجماع عقلای عالم پس از تجربیات فراوان در ایجاد حکومت های مختلف در جهان که نهایتا بهترین نوع اجرایی حاکمیت ها را بر اساس آراء مردم و کمترین آفات را متوجه اداره جامعه با اجماع عقلا می داند. جلوگیری از انعقاد دیکتاتوری و حاکمیت طبقات خاص خصوصا شکل گیری اشرافیت های جدید و اعتقاد به ولی نعمت بودن مردم و این که این حکومت را مردم به مسئولین داده اند. و اما تفاوت دیدگاه آقایان از زمین تا آسمان است. فرمایش آن ها یعنی یک حاکمیت غیر منتخب با قدرت کامل و تمام و همیشگی و غیر گردشی بدون پاسخگویی به مردم، با انتخاب عده ای محدود که آن ها خود منتخب ایشانند و آراء مردم تنها حکم زینت را دارد(نبودنش هم در اصل موضوع تغییری نمی دهد). در واقع چند نفر فقیه محدود یک نفر را کشف می کنند و بر مردم حاکم می کنند و جنبه قدسی پذیرش او را هم اعلام می کنند (انتخاب خداوند واکتشاف علما). یعنی در حقیقت مردم نقشی ندارند. البته آقایان می توانند هر نظری داشته باشند و نظرشان محترم است، ولی باید این نظریات را به مردم ارائه دهند و اگر اکثریت مردم پذیرفتند، می تواند اجرا شود. به مکانیزم ذکر شده در قانون اساسی توجه کنید. مردم باید خبرگان(روحانی یا غیر روحانی) را با انتخاباتی رقابتی-آزاد،-عادلانه در تبلیغات و ... انتخاب کنند.(ذکری از نظارت استصوابی نیست) حالا این مجلس آزاده، مستقل و دانشمند و شجاع و ... رهبری را انتخاب می کنند و بر عملکرد و انتخاب های ایشان از انتخاب اعضای شورای نگهبان، ریاست قوه قضاییه و متولین سپاه و صداوسیما و ... گرفته، تا نحوه اداره کشور، حفظ وجهه سیادت و فراجناحی بودن جایگاه رهبری، حفاظت از حقوق حقه آحاد مردم، اقوام و ... نظارت کامل داشته باشند.
بعضی از آقایان که نه انقلاب را قبول داشتند و نه امام را، و نه حتی رهبری را؛ طرح و نقشه شان این است که با وسیع کردن قدرت رهبری و افزایش ارتفاع برج و باروی ولایت فقیه به بهانه دفاع از مصداق کنونی، این جایگاه رفیع را بعدا بدون هزینه غصب کنند. و الا چگونه می شود کسانی که قبل از انقلاب در مقابل توصیه صریح امام سرگرداندند، اکنون پابوس مرید امام شوند که افتخار ایشان ارادت به امام است و بزرگی امام را عظمت خود می داند؟!
به نظر شما مهم ترین آفات و خطراتی که بر بدنه انقلاب وارد می شود، از سوی چه جریاناتی است؟
یکی از آفاتی که همیشه خط اصیل انقلاب را از اول تهدید می کرد چپ روی و راست روی تند است. البته با تفسیری که عرض می کنم؛ یعنی خط دوری از خدا(ماتریالیسم) و خط تحجر و تعصب غیرعقلانی اما به نام خدا، اسلام، ولایت و ....
قبل از انقلاب و اوایل آن بدون شک بیشتر تحت تاثیر اولی بودند. شعارهای تند گروه های کمونیستی و خودمعیاری فردی و حزبی آن ها و برخورد ایدئولوژیک مادی و قالبی با همه گروه ها و افراد و دیدگاه های کمونیستی و بسیاری از خصلت هایی که اکنون مجال بحث جامع درمورد آنها نیست، و وظیفه جامعه شناسان سیاسی و روان شناسان اجتماعی است تا آثار آن را که بیشتر هم ناخودآگاه بر ما موثر گردیده را بررسی و در اختیار مردم و نهادهای مربوط قرار دهند، و دولت در بخش های مسئول، رسوب زدایی آنها را از وظایف مهم بداند. اعمال خشونت، منطق ترور، استفاده از هر وسیله برای حذف رقیب، قداست بخشیدن به هر عمل ایدئولوژیک برای رسیدن به قدرت، استفاده ابزاری از نام مستضعفان و محرومان و .... از این آثار است.
اما به مرور زمان نفوذ سیاسی و اجتماعی آنها کم شد گرچه آثار آنها باقیست. اما گروه دوم یعنی متحجرین و خشکه متعصبین با گرایش های اخباری گری، خوارجی و سوء استفاده از نام امام زمان؛ همان ساکتین قبل از انقلاب اند که از روی نفاق و ترس، بعد از انقلاب جرأت ابراز مخالفت با امام و عناصر اصلی انقلاب را نداشتند. در واقع بی سازمانی و عدم اتحاد و ایجاد تشکل های منظم و غفلت از این تندروی ها توسط نیروهای خط اصلی انقلاب که می توان از آن به نوعی خواب زدگی تعبیر کرد، از یک طرف و از طرف دیگر نفوذ خط تحجر در موسسات آموزشی- مذهبی و در میان توده های مذهبی و سازماندهی منظم، و همچنین داشتن دست باز اقتصادی و قداست بخشی به ایده ها توسط این خط، انقلاب را در معرض خطر جدی قرار داده است.
این افراطیون همواره دو لبه یک قیچی بوده اند و ویژگی های مشترک زیادی با هم دارند. از جمله این که هر دو اعتقاد دارند هدف وسیله را توجیه می کند و هر دو مخالف خط اصیل انقلاب و راه اصلاحات حقیقی هستند. ایدئولوژی آنها بسته به سلیقه افراد و استنباط شخصی یا گروه معدودی از اشخاص است. برخلاف ویژگی های اجتهادی اصیل شیعه که منطبق بر مقتضیات زمان و مکان می باشد.
این موانع و مشکلات در دولت جدید به چه شکل نمایان خواهد شد؟ و به نظر شما در برابر این کارشکنی ها چه رویکردی باید در دستور کار دولت قرار گیرد؟
یکی از مسائل مهم در دولت یازدهم، توجه به برخی جریانات است. جریاناتی که پشت عکس امام پنهان شدند و نام موسسات و گروهها و تشکیلات خود را به نام امام می گذارند و همایش های خود را به نام اندیشه های امام برگزار می کنند و به ظاهر و شعارهای انقلابی می دهند اما در پشت پرده درصدد حذف خط اصیل انقلاب هستند، تا این که تفکرات خود را به نام تفکرات اصیل انقلاب جا بزنند. در دولت هم این نفوذ کاملا مشهود است. همانطور که در دولت آقای خاتمی بودجه از ایشان گرفته می شد و صرف عضوگیری و سازماندهی و نیروچینی(حتی راهپیمایی و شعار) برعلیه دولت ایشان می شد.
کلمه اعتدال یک معنی اش همان است که امیرالمومنین فرمود، چپ و راست گمراهی است و جاده اصلی همان صراط مستقیم است. به نظر من در حال حاضر که تندروی و افراط متحجرین در یک طرف راه و خط بی بند و باری در طرف دیگر است خط اصیل انقلاب خط مستقیم است. وظیفه نهادها و افراد و مسئولین و بزرگان تهیه مانیفست در ریز مسائل (در مورد جمهوریت، اسلامیت، رای مردم، عدالت، آزادی انتخابات، روش زندگی مسئولین و ...) به خصوص برای مطالعه نسل جوان است؛ تا شناخت و تحلیل دقیق تری از خط اصیل انقلاب داشته باشند.
اما از منظر دیگر اعتدال خط خاکستری میان سیاه و سفید است که به نظر من خط کم حجم و ظریفی است، که اگر دولت آقای روحانی بخواهد در آن بایستد باید تعداد زیادی از نیروی خالص در این خط و مسیر داشته باشد. ایشان باید تفسیر خود از اعتدال را بیان کند و ببیند مولفه های فکری ایشان و یاران نزدیکش به کدام روش ها و تشکیلات نزدیک تر است و ببیند چه کسانی حامی ایشان در انتخابات بودند و گول برخی شعارهای دروغین ولایت مداری را نخورد، تا کسانی که هیچ قرابت فکری با دولت ندارند در تشکیلات دولت نفوذ کرده از درون کارشکنی کنند و با میدان دادن به این افراد موجب دلسردی طرفداران واقعی دولت شوند. دولت باید مواظب باشد عده ای با فریاد "آی دزد" و با دفع شایستگان از غفلت ها استفاده نکنند و نیروهای دولت قبل و نفوذی های جدید خود را به نام معتدل وارد دولت نکنند. این جریانات قبلا هم تجربه این گونه مهره چینی را داشته اند و در ابتدای انقلاب مخالف تعاونی ها بودند و آن ها را غیر اسلامی می خواندند، ولی وقتی در مقابل تصمیم امام و حاکمیت قرار گرفتند مشی خود را عوض کردند و با نفوذ در تعاونی ها اکثریت بدنه آن ها را قبضه کردند. از طرف دیگر باید مواظب باشد تحت تاثیر هجمه ای که این جریان مرتبا ادامه می دهد که نیروهای اصلاحات در دولت نفوذ کرده اند و با الفاظی مثل فتنه؛ کاسبی می کنند قرار نگیرد. چه اشکالی دارد دولت از نیروهای اصلاح طلب که هم از لحاظ فکری با آقای روحانی قرابت بیشتری دارند و هم بخش مهمی از آرای ایشان را تشکیل می دهد استفاده کند؟! ضمن این که بعضی از این ها خود اصل فتنه و خود موجد فتنه بوده اند که در زمان امام مورد عتاب ایشان قرار گرفتند! ان شاءالله دچار فراموشی تاریخی نشده باشیم!