پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

نشست اساتید و مدیران کتابخانه‌های تخصصی استان قم به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی؛

محمد اسفندیاری: وضع کتاب و کتاب‌خوانی در جامعه ما خوب نیست

محمد اسفندیاری، سرپرست دانشنامه امامت، گفت: وضع کتاب و کتاب‌خوانی در جامعه ما خوب نیست. حقیقت این است که کتاب‌خوانی در جامعه ما رواج و شیوع نیافته و به صورت یک عادت درنیامده است که علل متعددی دارد و نباید آن را تک سببی تحلیل کرد.

سرپرست دانشنامه امامت با تأکید بر اینکه وضع کتاب و کتاب‌خوانی در جامعه ما خوب نیست، گفت: درست است آمار شمارگان کتاب پایین است، اما در دهه‌های اخیر تعدد و تنوع کتاب‌ها زیاد شده است. برای نمونه اگر در 30 یا 40 سال پیش، در یک موضوع شاید 10 کتاب داشتیم اما امروز در همان موضوع 100 کتاب داریم.

به گزارش خبرنگار جماران، محمد اسفندیاری طی سخنانی در نشست اساتید و مدیران کتابخانه‌های تخصصی استان قم به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی، گفت: با اینکه دو وزارتخانۀ فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین آموزش و پرورش متصدی امر کتاب هستند، اما وضع کتاب و کتاب‌خوانی در جامعه ما خوب نیست. حقیقت این است که کتاب‌خوانی در جامعه ما رواج و شیوع نیافته و به صورت یک عادت درنیامده است که علل متعددی دارد و نباید آن را تک سببی تحلیل کرد.

سرپرست دانشنامه امامت تصریح کرد: از مهمترین علت‌های آن این است که یک عادت دیگر جا را بر عادت کتاب‌خوانی تنگ کرده است و آن عادت، فرهنگ شنیداری است. فرهنگ جامعه ما فرهنگ شفاهی است نه فرهنگ کتبی. معلومات مردم بیشتر بر پایه شنیده‌ها است و نه خوانده‌ها؛ بر پایه مسموعات است و نه مقروئات. لذا تا این عادت عوض نشود کتاب‌خوانی در جامعه ما چنان که باید رایج نمی‌شود. این عادت از گذشته در میان ما بوده است. مردم از قدیم معلومات خود را منحصراً از منبر می‌گرفتند و فرهنگ ما، فرهنگ شفاهی بود. به مرور بر منبر رسانه‌هایی مثل رادیو، تلویزیون، ماهواره و اینترنت افزوده شد. مطالعات جامعه‌شناسان نشان می‌دهد که در هر جامعه‌ای تلویزیون آمد، از آمار مطالعه کاسته شد. امروزه علاوه بر تلویزیون، رسانه‌های دیگری هم وجود دارند که رقیب کتاب هستند و جا را بر کتاب تنگ کرده‌اند.

وی افزود: این‌که وضع کتاب و کتابخوانی در جامعه ما خوب نیست، مستند به آمار است. بازۀ زمانی که آمار دارد، از 1353 تا امروز را شامل می‌شود. یعنی در 50 سال گذشته، به استثنای 5 سال که توضیح خواهم داد. در سال 1353 کارشناسان یونسکو در ایران مطالعه‌ای کردند و حاصل مطالعه آنها این بود که هر ایرانی در سال به طور متوسط یک ثانیه و نیم مطالعه می‌کند. این آمار در همان زمان در روزنامه کیهان، روز پنج شنبه دو آبان 1353 و روز دوشنبه 6 آبان همان سال منتشر شد. چون آمار برای من مهم بود، به این دو روزنامه رجوع کردم. البته بر اساس معیار کارشناسان یونسکو، مطالعۀ روزنامه و کتاب‌های درسی جزء آمار مطالعه لحاظ نمی‌شود. آماری نداشتیم تا اینکه در سال 1373 یکی از اساتید رشته جامعه‌شناسی تحقیق و اعلام کرد ـ البته کم و کیف تحقیق وی معلوم نیست ـ که هر ایرانی در سال یک دقیقه مطالعه می‌کند. یعنی سرانۀ مطالعه در بیست سال بالا آمد؛ سالی یک ثانیه و نیم بود که یک دقیقه شد. منبع این آمار، مجله سروش شماره 720 آذر 1373 است. چون آمارها مهم است، علاقه‌مندم به منبع هم اشاره کنم.

اسفندیاری یادآور شد: آمار ما تا سال 1373 بوده و دیگر آمارهای دقیقی وجود ندارد. البته در سال‌های اخیر، برخی از مسئولان آمارهایی اعلام کرده‌اند. یکی از مسئولان در سال 87 اعلام کرد که هر ایرانی هجده دقیقه و نیم در روز مطالعه می‌کند. یکی از مسئولان در سال 89 گفت که هر ایرانی روزی 71 دقیقه مطالعه می‌کند. در سال 96 رئیس کتابخانه ملی اعلام کرد که هر ایرانی در روز یک دقیقه مطالعه می‌کند. ببینید آمارها چقدر  از هم فاصله دارند! مشخص است که آمارها مشکل دارند و از باب «اذا تعارضا تساقطا»، همه را باید کنار گذاشت. ضمن اینکه در پژوهش‌های پیمایشی، جامعه آماری باید دقیق مشخص شود.

وی اظهار داشت: اینکه آمار تهران، بالای شهر تهران است یا جنوب تهران؟ یاسوج است یا بندرگناوه؟ پس اولاً جامعه آماری باید مشخص شود. دوماً تعریف‌شان از مطالعه معلوم نیست. یونسکو اعلام کرد که مطالعۀ روزنامه و کتاب‌های درسی و دعا را نمی‌گویم. لذا کسی که از روی مفاتیح یک ساعت دعا می‌خواند، به لحاظ فنی مطالعه نمی‌گویند. یا اساساً به چه چیزی کتاب می‌گوییم؟ طبق دیدگاه یونسکو، کتاب به اثری می‌گویند که 49 صفحه یا بیشتر باشد لذا پایین‌تر از آن را بنا به دلایلی کتاب قلمداد نمی‌کنند.

سرپرست دانشنامه امامت گفت: از سال 1356 تا پایان سال 1360 در کوران انقلاب، ما با پدیده‌ای مواجه بودیم که به آن «انفجار کتاب» می‌گویند. ما در آن پنج سال زیر باران و حتی زیر رگبار کتاب بودیم. تیغ ممیزی و سانسور که برداشته شد، کتاب‌های متعددی چاپ و منتشر می‌شد. من دو نمونه را ذکر می‌کنم. کتاب «آری اینچنین بود برادر» تا سال‌های ابتدای انقلاب، سه میلیون در ایران تیراژ داشت؛ در حالی که جمعیت ایران حدود سی و هفت میلیون و تعداد باسوادها بسیار کمتر بود.

وی ادامه داد: از این عجیب‌تر این‌که در سال 1360 کتاب تخصصی شرح منظومه شهید مطهری در دو جلد چاپ شد که تیراژ هر جلد، صد هزار نسخه بود. جمعیت ایران حدود سی و هفت میلیون نفر، و تعداد باسوادها بسیار کمتر و تعداد طلاب بسیار بسیار کمتر بود. پس ما تیراژ سه میلیونی داشتیم و شرح منظومه را شاید بسیاری استبعاد می‌کنند اما شمارگان آن صد هزار است. شاید در آن زمان 500 نفر شرح منظومه نمی‌خواندند اما مردم چنان به کتاب هجوم می‌بردند که تیراژ آن به 100 هزار رسید. 

اسفندیاری یادآور شد: درست است آمار شمارگان کتاب پایین است، اما در دهه‌های اخیر تعدد و تنوع کتاب‌ها زیاد شده است. برای نمونه اگر در 30 یا 40 سال پیش، در یک موضوع شاید 10 کتاب داشتیم، اما امروز در همان موضوع 100 کتاب داریم. برای نمونه، قدیم در موضوع عدل الهی شاید یک کتاب مهم داشتیم، اما الان ده‌ها کتاب داریم. در حوزه‌های تخصصی مخصوصاً در 30 سال اخیر کتاب‌های بسیار خوبی منتشر شده است و در دین‌پژوهشی، فلسفه، جامعه شناسی، علوم سیاسی و... شاهد کتاب‌های فوق‌العاده خوبی هستیم. سی سال پیش ما چقدر کتاب در فلسفه اخلاق، حقوق بشر و فلسفه تاریخ داشتیم، الان چقدر داریم؟ اساساً قابل مقایسه نیست.

وی ادامه  داد: شاید 30 سال پیش 10 یا 20 کتاب درباره حقوق بشر داشتیم، اما امروزه صدها کتاب داریم. اگرچه شمارگان کتاب‌ها اندک است و اغلب کتاب‌های تخصصی و خوبی که منتشر می‌شود، ترجمه است و آثار تألیفی خیلی کم داریم. لذا در جریان تولید علم کمیت ما لنگ است. البته به نظر من اشکالی ندارد، ما باید ترجمه کنیم تا یاد بگیریم نه اینکه یاد بگیریم و فقط ترجمه کنیم. باید ترجمه کنیم تا بتوانیم تألیف کنیم.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.