یادداشت پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

یادداشت؛

سوسیالیسم نصف-حکومتی

آیا می‌توان با انتخاب سیاست‌های درست، پروژه‌های زیرساختی، تحول رادیکال در تولید و مصرف سیاست و قدرت، و تلاش برای برابری و آزادی، ایرانِ ناخوشِ اکنون را نجات داد؟ آیا حتی اگر این سوسیالیسم نصف-حکومت بختی بزرگ برای تحقق در جامعه‌ی ایران امروز داشته باشد، می‌توان گفت ایرانِ ناخوش تیمار خواهد شد، و بر دهه‌ها تخریب و تحقیر و تضعیف و تدمیر خط پایان کشیده خواهد شد؟

محمدرضا تاجیک نظریه پرداز سیاسی اصلاح طلب در یادداشتی برای جماران نوشت:

یک

دِرو پندرگرس و تروی وتسه، در ۲۰۲۲ کتاب «سوسیالیسم نصفه‌ـ‌زمینی»  را منتشر کردند. آن‌ها در این کتاب، هم علیه سرمایه‌داری می‌نویسند و هم به بی‌تحرکی چپ می‌تازند و ایده‌ی خودشان را برای نجات چنین صورت‌بندی می‌کنند: یک. بازگرداندن نصف زمین به طبیعت تا کربن منتشرشده در جو را بتواند جذب کند و تنوع زیستی سیاره حفظ شود؛ دو، پیگیری‌ گذاری سریع به انرژی تجدیدپذیر همراه با کاهش شدید مصرف انرژی از سوی ثروتمندترین جمعیت‌های جهان؛ سه، رفتن به سمت نوعی وگانیسم جهانی که بتواند استفاده از زمین و انرژی برای دامداری جهانی را کاهش دهد. چهار، استفاده از برنامه‌ریزی سوسیالیستی جهانی برای مدیریت بهینه و برابری‌طلبانه‌ی تولید؛ پنج، استقبال از مشارکت همگان در برنامه‌ها، به ویژه بازگرداندن حاکمیت بر سرنوشت خود به بومیان، رفع تبعیض‌های جنسیتی و طبقاتی و نژادی، .... (ن.ک. به سایت ترجمان)

دو

آیا در شرایط کنونی، نجات حکومت و جامعه‌ی ایرانی نیازمند نوعی سوسیالیسم نصف-حکومتی – یعنی بازگرداندن نصف حکومت به خود جامعه‌ی مردمان، گذاری سریع به انرژی تجدیدپذیرِ حکومت و سیاست همراه با کاهش شدید مصرف بی‌رویه‌ی انرژی (انگیزه‌ها و انگیخته‌ها) نه‌چندان تجدیدپذیر مردم و سرمایه‌ی اجتماعی جامعه، رفتن به‌سوی نوعی وگانیسم ملی که بتواند استفاده از قدرت را برای اصحاب و اقطاب قدرت کاهش دهد، استفاده از نوعی برنامه‌ریزی سوسیالیستی برای مدیریت بهینه و برابری‌طلبانه‌ی قدرت و منفعت، استقبال از مشارکت همگان (تمامی ایرانیان) در تعیین و تدبیر سرنوشت خویش – نیست؟ به بیان دیگر، آیا می‌توان با انتخاب سیاست‌های درست، پروژه‌های زیرساختی، تحول رادیکال در تولید و مصرف سیاست و قدرت، و تلاش برای برابری و آزادی، ایرانِ ناخوشِ اکنون را نجات داد؟ آیا حتی اگر این سوسیالیسم نصف-حکومت بختی بزرگ برای تحقق در جامعه‌ی ایران امروز داشته باشد، می‌توان گفت ایرانِ ناخوش تیمار خواهد شد، و بر دهه‌ها تخریب و تحقیر و تضعیف و تدمیر خط پایان کشیده خواهد شد؟ در یک کلام، آیا ایران امروز را امید رستگاری و تجربه‌ی روز خوشی که با مردمانش آشتی باشد، هست؟ شاید پاسخ دهید: «آری نیست».

اما می‌خواهم بگویم شاید بزرگان و اسلاف ما راست باشند که «در ناامیدی بسی امید هست»، شاید استراتژیست‌ها راست باشند که «قفل به معنای آن است که کلیدی هم هست»، شاید فرزانگان دانش سیاسی راست باشند که «سیاست دانش ممکن‌کردن ناممکنات است». درست است که به‌تصریح اندیشه‌ورزانی همچون جسیکا. دل پوزو، روان‌شناس بالینی، گاه امید می‌تواند تبدیل به دستاویزی برای اجتناب از احساسات دردناک شود و پتویی باشد که روی خودمان می‌کشیم تا سوز غم و اندوه در ما رخنه نکند در حالی که غم هم یکی از احساسات انسانی است که همه ما ناگزیریم با آن روبرو شویم و فرارکردن از غم و اندوه در نهایت باعث می‌شود ما قدمی به‌سمت تجربه‌ایی نو و تازه برنداریم، یا به قول نیچه، امید، در حقیقت می‌تواند پلیدترین پلیدی‌ها باشد، زیرا به عذاب انسان‌ها تداوم می‌بخشد، اما در واپسین تحلیل، شاید آدمیان این ناامیدی را به انتظار امیدی می‌پذیرند.

پس، به بیان زیبای نیما یوشیج: شاید «باید از هر خیال امیدی جست، هر امیدی، خیال بود نخست.» می‌دانم در واکنش به این دعوت به امید، بسیاری خواهند گفت: «ما را تجربت مکرر بس است. بارها به تجربت یافته‌ایم که «آری، امیدی نیست.» شاید نویسنده‌ی این سطور هم وز خیالی امید دارد، وز خیالی و آرزویی اصحاب قدرت را به توزیع عادلانه‌ی قدرت و سیاست، واگذاردن سهم مردم به مردم، تعهد عملی به شعار «ایران برای تمام ایرانیان» و «برای ایران»، و «شنیدن صدای بی‌صدایان و دیدن رویت‌ناپذیرها» دعوت می‌کند.

نمی‌دانم، اما، با بهره‌ای آزادانه از اخوان ثالث، مرا به اصحاب قدرت جدید پند و پیغام است. در این آفاق سیاست من گردیده‌ام بسیار. نماندستم نپیموده به دستی هیچ سویی را. نمایم تا کدامین راه گیرید پیش. بقا این سرزمین را اگر راهی هست، جز از راهی که روید زان گل امیدی، نیست.... آب امید مردم را دوباره گل نکنید. شاید، به بیان سهراب سپهری، این آبروان، می‌رود پای سپیدار تا فروشوید اندوه دلی.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.