پایگاه خبری جماران: محمد بن احمد ذهبی(673-748 ه.ق)، معروف به «شمس الدین الذهبی» یکی دیگر از راویان واقعه عاشوراست. وی محدث ، مورخ و سیره نویس بوده و در سده هشتم و نهم قمری می زیسته و در سال ۷۴۸ هجری قمری درگذشته است. ذهبی از عالمان اهل سنت، در فقه پیرو مذهب شافعی و در کلام به اهل حدیث و حنابله گرایش داشته و یکی ازعالمان برجسته مکتب تاریخ نگاری شام محسوب است. شهرت اودر علم رجال بوده وبه سلفی بودن نیزمشهور است. کتاب «تاریخ الاسلام» مهمترین تالیف وی است که در سی جلد می باشد. این کتاب براساس "حولیات" (سال نگاری) تنظیم شده ودر نقل حوادث سال 61 هجری قمری به واقعه کربلا پرداخته است. ذهبی واقعه عاشورا را به نقل از ابن عساکر و ابن سعد، آن هم ناقص روایت کرده وبا وجود آنکه وی و ابن حجر عسقلانی ، آخرین افرادی هستند که به بقایای کتابهای قرون اولیه دسترسی داشتند و پس از آنها، بسیاری از این آثار از میان رفته، در ثبت واقعه عاشورا به نقل از منابع دردسترس بی میلی نشان داده ورسالت تاریخنگاری خود را بجا نیاورده است. بنابراین اگرچه ارزش کتابهای ذهبی، حفظ متون فراوانی از گذشته است که امروزه در اختیار نیست، اما در گزارش وقایع عاشورا به نقل ازمنابع موجود کوتاهی داشته.
وی در بخش نامه نگاری مردم کوفه به امام حسین (ع) و دعوت از حضرتش برای رفتن به کوفه وبه دست گرفتن زعامت آنان، کسانی را نام می برد که سرراه امام (ع) را گرفته، یا از طریق نامه به آن حضرت نسبت به بد عهدی کوفیان هشدار داده ورفتار آنان با پدرش امیرالمومنین علی (ع) و برادرش امام حسن مجتبی(ع) را با ذکر نکاتی یاد آورمی شوند. اما از پاسخ امام (ع) سخنی به میان نمی آورد و به سکوت واگذار می کند و بدین ترتیب بر مقصد و هدف والای امام حسین(ع) که همانا اجرای امر به معروف و نهی ازمنکر نسبت به رفتارحاکمان، عدالت خواهی ومبارزه با ظلم و فسق دستگاه حاکمه بود، سرپوش می گذارد. وی در این جهت به این هم اکتفا نکرده سعی می کند تا یزید را ازدست داشتن در واقعه عاشورا مبرا کند. البته این خط در مکتب تاریخنگاری شام از سوی کسان دیگری همچون ابن کثیرنیز دنبال شده ولی هیچ یک به صراحت نوشته ذهبی نیست.
ذهبی با این روایت که این اطرافیان بودند که در بی خبری خلیفه وقت مسلمین – یزید- مرتکب چنین فاجعه شومی شدند، سعی دارد تا بار گناه قتل امام (ع) و یارانش را از دوش یزید برداشته وبر دوش عبیدالله بن زیاد بگذارد.ذهبی در این مورد مدعی است که ابن زیاد بطور مستقل و بدون اجازه یزید خلیفه مسلمین به قتل حسین بن علی (ع) اقدام کرده ویزید به این امر راضی نبوده است. وی برای جا انداختن این دیدگاه به ذکر روایاتی نیز می پردازد.
از جمله اینکه وقتی سر بریده حسین بن علی (ع) را نزد یزید آوردند، وی سرمبارک را بین دستان خود قرار داد وگریست و با سرودن شعری گفت:« بخدا سوگند اگر من همراه تو بودم هرگز تورا نمی کشتم. در این هنگام علی بن الحسین – امام سجاد(ع) – گفت ؛ اگر رسول خدا بود ما را چنین مغلوب و در غل و زنجیر نمی دید و دوست داشت که ما از آن ها رهائی یابیم، آنگاه یزید پاسخ داد، راست می گوئی و دستور داد او را از غل و زنجیر رهانیدند.سپس هرچه اسیران خواستند برای آنان فراهم کرده و به سوی مدینه باز گرداند» (تاریخ الاسلام ج 4 ص19)