مشاور عالی وزیر آموزش و پرورش دو دستگی و سیاسی کاری افراد و مسئولان را عامل بسیاری از مشکلات جامعه می داند و تأکید دارد که منافع عده ای در دامن زدن به اختلافات است. وی معتقد است که اگر در بین نیروهای سیاسی هماهنگی وجود داشت و برنامه جامع داشتیم بسیاری از مشکلات برای کشور به وجود نمی آمد.
آنچه در ادامه می آید مشروح گفت و گوی سید کاظم اکرمی با خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران است:
آقای دکتر! با توجه به حور حضرتعالی در مسئولیت های مختلف در سالهای بعد از انقلاب و نیز عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی، به نظر شما دلیل عدم توفیق در رسیدن به برخی اهداف و آرمان های کلان موجود در انقلاب اسلامی و قانون اساسی چیست؟
آنچه که به نظر من می رسد این است که ما قانون اساسی نوشتیم و به تأیید ملت هم رسید. اما در کنار قانون اساسی برنامه جامعی برای وزارتخانه های گوناگون مانند چیزی که بعدها سند چشم انداز نام گرفت نداشتیم.
ولی بعد از مدت کوتاهی جنگ شروع شد و مقداری از مشکلات مربوط به جنگ می شود. در شرایط جنگ همه ذهن دولت به سمت پایان جنگ بود. پس از پایان جنگ نیز اگرچه الحمدلله یک متر از خاک کشور ما به دست دشمن نیافتاد، اما اینکه امام خمینی (س) در لحظه امضای قطعنامه فرمودند که من جام زهر را سر می کشم حکایت از این داشت که ما به اهداف خود از جنگ نرسیدیم.
البته از همان سال های اول انقلاب یک دو دستگی در بین رجال سیاسی و اداری این کشور به وجود آمد که آن روزها چپ و راست و حالا اصولگرا و اصلاح طلب تعبیر می شود. باید تشکیلات، سازمان و افرادی باشند که به این اختلاف نظرها پرداخته و نقاط مشترک و همچنین نقاط اختتلاف را مشخص و برای برطرف کردن اختلافات ساز و کاری درست کنند؛ تا ضمن وجود تفاوت نظر و دیدگاه ها، جامعه به وسیله همه افراد اداره شود. متأسفانه پس از پیروزی انقلاب اسلامی چنین ساز و کاری به وجود نیامد. نتیجه این شد که در دولت اصلاحات، که بیشتر به مسائل سیاسی پرداخته شد، این اختلافات سر باز کرد.
متأسفانه در آن دوره جمعی از مصلحان و دردمندان جامعه را نمی بینیم که بنشینند و قضایا را به سوی اصلاح و بهتر شدن و کم شدن مشکلات جامعه سوق دهند. بعد وارد دوره احمدی نژاد شدیم که بسیاری از افراد دارای سوابق مبارزاتی و سیاسی و مدیریتی کنار گذاشته شدند. آقای احمدی نژاد یک سری افرادی که هیچ سابقه ای نداشتند را سر کار آورد، سازمان برنامه را بر هم ریخت، افرادی که شایستگی نداشتند را به پست های بالا رساند و حوادث زیادی از این دست در دولت های نهم و دهم رخ داد. از طرف دیگر قضایای سال 88 اتفاق افتاد؛ که نتیجه آن بیرون کردن عده ای از دانشگاه ها و به وجود آمدن مشکلاتی برای مردم بود. به نظر من اگر جمعی از عقلای قوم و دلسوزان مردم و انقلاب دور هم جمع می شدند، همه این مسائل قابل حل بود و می توانستیم راحت از آنها عبور کنیم.
الآن هم مثلا بحث اختلاس سه هزار میلیاردی مورد کم توجهی است و دستگاه قضایی از آن سخن نمی گوید. یک اختلاس 7 هزار میلیاردی نیز دو سه روز پیش مطرح و بعد فراموش شد. بحث دیگری که امروز مطرح است حقوق های خارج از اندازه است که من هیچ دفاعی از این حقوق ها نمی کنم، اما این موضوع به شدت در رسانه ها مطرح است و مجلس و ائمه جمعه شهرها در مورد آن سخن می گویند. 3 هزار میلیارد و موارد دیگر را به فراموشی سپردیم و رها کردیم. ولی روی این موضوع به شدت تأکید و اصرار می کنیم. همه اینها سبب می شود شکاف و اختلافی که در درون جامعه سیاسی ایران بوده بیشتر شود.
منافع مخالفین دولت در دامن زدن به اختلافات است
برخی افراد می گویند که نپرداختن به برخی موارد برای دامن نزدن به اختلافات است. نظر شما در این مورد چیست؟ یعنی چقدر با مصلحت اندیشی به این شکل موافق هستید؟
یک موقع تشکیلاتی هست که این قضایا را با وضعی آرام و بدون سر و صدا پیگیری و حل می کند، در آن شرایط خوب است که دامن زده نشود. ولی وقتی این طور نیست، دولت باید مطرح کند. به هر صورت دولت مخالفین جدی دارد که دست بردار نیستند. در مخالفین دولت عده ای هستند که منافع آنها در همین اختلافات و دو دستگی و نقد و انتقاد و اعتراض است. آنها به نصیحت دولت که به اختلافات دامن نزنید عمل نمی کنند و کارشان را انجام می دهند. آنچه که مهم است اینکه در مجلس، دولت و تمام نهادها و ارگان های ما باید کسانی باشند که کارها و رفتار خلاف قانون را به مسئولین گزارش دهند و آنها نیز دلسوز بوده و دغدعه حل مشکلات را داشته باشند.
اینکه به اختلافات دامن نزنیم خوب است؛ ولی به شرط اینکه دنبال حل مشکلات باشیم. مثلا در مورد همین بحث حقوق ها اگر در این دولت کسانی به عنوان مشاور بودند که مسائل و مشکلات را بررسی کرده و راه حل می دادند شاید احتمال اینکه به اینجا برسیم که عده ای حقوق هایی بگیرند که با زندگی مردم مناسبتی ندارد، وجود نداشت و یا خیلی ضعیف بود. یعنی باید پیشاپیش بررسی و در این مورد چاره اندیشی می شد. طور مثال می گفتند وزیر 10 برابر کارگر حقوق بگیرد.
میزان حقوق نخست وزیر وقت
زمان امام و زمان جنگ شما در کابینه بودید. حتما ملاقات هایی با امام داشتید. وضعیت فیش های حقوقی در آن زمان چطور بود؟ دوم اینکه امام به مخارجی که از بیت المال هزینه می شد چه نگاهی داشت و اجازه می داد چنین برداشت هایی از بیت المال انجام شود؟
آن روزگار که من مسئول وزارت آموزش و پرورش بودم، حقوق یک کارمند ساده سه هزار تومان و حقوق من 12 هزار تومان بود. اما در مورد وضعیت حقوقی خاطره ای را می گویم که شاید چیزهایی را روشن کند. چون در مورد نظر امام اطلاع ذقیق ندارم. ولی در سال گذشته یکی از کارمندان نخست وزیر وقت برای من تعریف کرد که یک روز دیدم آقای نخست وزیر چکی به من داد و گفت این را برای من نقد کن. دیدم سه هزار و 500 تومان برای خودش حقوق نوشته است. من تأمل و درنگی کردم و به خودم گفتم من که کارمند هستم 6 هزار تومان حقوق می گیرم. چرا ایشان 3 هزار و 500 تومان نوشته است؟ رفتم و به ایشان همین قضیه را در میان گذاشتم و گفتم که اشتباه شده است. ایشان جواب داد که من باید همین مقدار بگیرم که بدانم درد مردم جنوب شهر چیست.
یعنی نخست وزیر کشور حدود نصف کارمند خودش حقوق می گرفت؟
بله. آقای کنگرلو این را با من در میان گذاشت.
گفت من هم دیدم وقتی خود ایشان می گوید چه اصراری است و رفتم آن را گرفتم و به او دادم.
مثال دیگر این است که به محض اینکه من رأی نیاوردم ماه بعد وقتی برای گرفتن حقوق به بانک ملی که همیشه از آن به عنوان مسئول آموزش و پرورش حقوق می گرفتم رفتم و چک نوشتم، پس از چند لحظه کارمند گفت که برای شما حقوق واریز نشده است. ناراحت شدم و در دل خودم هم گله مند شدم که آقای نخست وزیر فکر نمی کند که ما هم زندگی داریم؟ من در این فاصله به دانشگاه تربیت معلم رفته بودم و آنجا هم هنوز به لحاظ حقوقی موقعیت من تثبیت نشده بود. یعنی بلافاصله تا من رأی نیاوردم نخست وزیر دستور داد حقوق من قطع شود. این به معنای توجه به بیت المال مسلمانان است.
این دو خاطره که در مورد خودم و خود ایشان گفتم بیانگر این است که نخست وزیر مملکت به این نکات توجه داشته و امام هم با اطمینانی که به ایشان داشته می دانسته که حقوق ها درست است.
کانال های اطلاعاتی امام خمینی (س)
البته امام خمینی (س) غیر از طریق وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه و امثال این دستگاه های رسمی از مردم هم اطلاعات می گرفت. شنیده ام که حضرت امام سیداحمد آقا را گاهی به سر خیابان جماران برای آوردن افرادی می فرستاد که به صورت خصوصی به امام گزارش می دادند و حتی اجازه ثبت و تجسس های حفاظتی از آنها را هم نمی داده است.
اضافه می کنم که من معاونی به نام سید مصطفی کیایی داشتم. ایشان انسان بسیار وارسته ای بود که در حوادث سال 88 به دلیل شرایط پیش آمده قلبش گرفت و فوت کرد. ایشان گفت که من در تویسرکان معلمی داشتم و یک روز او را در خیابان دیدم و سلام کردم و احوال پرسیدم و گفت که به مشهد، تهران، تویسرکان، همدان، اصفهان و جاهای دیگر می روم و هر از چند گاهی خدمت امام می رسم و حرف های مردم را به امام می رسانم که مردم چه نقدها و نکاتی را می گویند.
پس امام کانال های خبری دیگری از توده مردم که وابسته به هیچ دستگاهی نبودند داشت و از آنها اطلاع می گرفت که مردم چگونه زندگی می کنند. بنابر این امام سعی می کرد که مشکلات مردم را از زبان توده مردم بشنود و بعد راه حل ها را به مسئولان تذکر دهد.
ما انقلابی کردیم و این انقلاب خیلی بزرگ است و تحلیلگران هنوز دارند در مورد آن صحبت می کنند و مردم انتظاراتی داشتند. از نگاه مردم بهترین آدم ها را انتخاب کردیم، بعد از 37 سال به اینجا رسیدیم که یک روز اختلاس 3 هزار میلیارد تومانی و یک روز قضیه فیش های حقوقی بیرون می آید. به نظر شما ما چه اشتباهی کردیم که مردم فکر می کنند از اهداف انقلاب فاصله گرفتیم؟
ما برنامه دراز مدت جامع در زمینه های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نداشتیم.
اگر برنامه جامع داشتیم احمدی نژاد حتی شهردار هم نمی شد
چرا؟ برنامه های پنج ساله...
احمدی نژاد با برنامه های پنج ساله و چشم انداز طراحی شده در زمان آقای خاتمی مخالف بود.
یعنی اجرا نشد.
بله. اصلا آنها را کنار گذاشت. اگر برنامه جامعی داشتیم که در آن ویژگی های دینی، اخلاقی، علمی، مدیریتی، صداقت، امانتداری و احترام به قانون وجود داشت، احمدی نژاد هیچ گاه به شهرداری تهران هم نمی رسید. من یادم نمی آید در طول 8 سال ریاست جمهوری ایشان در یک سخنرانی بدون نوشتن و بدون مقدمه یک آیه از قرآن خوانده باشد؛ یعنی تسلطی بر قرآن داشته و یا تفسیر را خوانده باشد. به محض اینکه ایشان رئیس جمهور شد بچه های دوره دکتری و کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت معلم که اهل اردبیل بودند و من را می شناختند می گفتند که وی در اردبیل کار مهمی نکرده تا رئیس جمهور شود و نکته جالب این است که آنجا پرونده هم داشته است.
مجلس باید جلوی رفتار احمدی نژاد را می گرفت
اگر برنامه ای بود که اهداف مشخص و معینی داشت، ایشان ممکن بود در حد استاندار و یا فرماندار جایی باشد اما نه اینکه به سرعت به شهرداری تهران و بعد ریاست جمهوری برسد و سازمان برنامه را همان روزهای اول تعطیل کند. جالب توجه است که مجلس نیز در دوره وی به او نمی گوید بالای چشمت ابرو است. مجلس باید جلو او را می گرفت و می گفت که این شیوه اداره مملکت نیست. تعطیلی سازمان مدیریت و برنامه ریزی مفاسد زیادی را به دنبال داشت. اما هیچ کس سخنی نگفت.
به نظر شما اگر ما مانع حضور احمدی نژاد می شدیم اصول جمهوریت و دموکراسی را زیر سؤال نبرده بودیم؟
الگوی ما آمریکا نیست. ما انقلاب اسلامی کردیم. در انقلاب اسلامی روشن است که چه کسانی با چه ویژگی های اخلاقی، مدیریتی، علمی و اجتماعی می توانند به مقام استانداری، وزارت و یا ریاست جمهوری برسند. ما مثل دنیای غرب نیستیم. در دنیای غرب نیز ملاک هایی وجود دارد. ولی ما خیلی بیشتر از آنها این ملاک ها را داریم. در سوره بقره می خوانیم که در داستان طالوت و جالوت می گوید خداوند کسی را بر می گزیند که او هم توان علمی دارد و هم توان جسمی دارد. آیه های دیگر هم راجع به پیامبر در کنار آن بگذاریم و بعد اگر آنچه امیرالمؤمنین (ع) در نامه به مالک و جاهای دیگر نوشته و نحوه انتخاب ها را به نظر می آوردیم، معلوم می شد که آقای احمدی نژاد آن صفات را ندارد. البته باید در بین کسانی که این ویژگی ها را دارند نیز بهترین را انتخاب می کردیم و به مردم هم آموزش می دادیم که رئیس دولت باید چه ویژگی هایی داشته باشد.
یعنی به مردم تذکر و تلنگر بدهیم که از نظر حضرت علی (ع) حاکم اسلامی باید این ویژگی ها را داشته باشد و وقتی رئیس جمهور انتخاب می کنند بر اساس این ملاک و معیار انتخاب کنند.
امیرالمؤمنین (ع) آن موقع که هیچ وسیله ارتباطی نبود، وقتی متوجه می شد که یک استاندار و یا یک حاکم از حقوق بیت المال بیشتر برداشته بدون درنگ او را عزل می کرد. اگر همه اینها در برنامه ای منظم شده بود و همه مواظب اجرای قانون بودند، مشکلاتی نظیر فیش های حقوقی پیش نمی آمد. البته فیش های حقوقی محدود به این دولت نیست. مقدمه آن در دولت احمدی نژاد بوده و این را همه روزنامه ها چندین بار نوشتند. چرا آن روز کسی سخنی نگفته است؟ اینها برای مردم سؤال است.
باید با مردم صحبت می شد که امیرالمؤمنین چطور مسئولین را انتخاب می کرد. به علاوه اینکه امروز مدیریت یک دانش است. درباره مدیریت و ویژگی های علمی، اخلاقی و اندیشه ای یک مدیر موفق صدها کتاب نوشته شده است. کسی نمی خواهد به اینها اعتنا کند و بنابر این چنین نتیجه ای به دست می آید.
یکی از وزرای الآن در روزهایی که از مجلس رأی می گرفت اعلام کرد که انقدر ثروت دارد. درست است که کار تخصصی می کند و شاید هم می خواسته که بعدا از او نپرسند که این ثروت را از کجا آورده است، این سؤال پیش می آید که ضمن اینکه از شما تشکر می کنیم که به مردم خدمت می کنی ولی چه لزومی دارد که این مقدار ثروت داشته باشی؟ بسیاری از مردم برای زندگی یک خانه و یک ماشین نیاز دارند. ولی وقتی کسی می گوید که من چندین میلیارد تومان پول دارم آدم نمی تواند هضم کند.
لذا این دقت ها نشده است. شورای محترم نگهبان و آقای جنتی اظهار کردند که ما اشتباهاتی کردیم. من می گویم جناب آقای جنتی فراموش کردی در مدینه منوره در سال 1380 از طبقه دوم به طبقه هشتم هتل آمدم و عرض سلام و اظهار ادب کردم و گفتم که عده ای با هزینه کردن پول های گزاف وارد مجلس می شوند و خواستم جلوی آنها را بگیرید. راه حل هایی را گفتم و بعد گفتم کسانی که رشته تحصیلی آنها حقوق سیاسی است را جمع کنید و ببینید در دنیا چه کار می کنند. مثلا ما در اصفهان کسانی مثل دکتر فضل الله صلواتی داریم. ایشان انسان شریفی است که سابقه مبارزاتی خیلی خوبی دارد. 10 نفر از این آدم ها را بگذارید که شناسایی کنند چه کسی شایسته ورود به مجلس است. وقتی دیدم آیت الله جنتی از اشتباهات می گوید داغم تازه شد که این را 15 سال پیش به وی گفتم و عنایت نکردند.
الگویی که ما معرفی می کنیم امیرالمؤمنین است و می گوییم می خواهیم مثل حضرت علی (ع) شویم. ما این آیین نامه را نداشتیم. کجا باید این آیین نامه را تنظیم می کرد؟
به نظرم می رسد که در این سی و چند سال عده ای خدمت کردند و ما به راحتی می توانیم سوابق آنها را بیرون بیاوریم و ببینیم که کدام یک از آنها سلامت اداری و اخلاقی داشتند و در اداره امور نمره 10 می گیرند، (چون من نمره 17 و 18 به کسی نمی دهم و اگر کسی نمره 10 و 11 بگیرد می گویم خوب است.) این عده را دعوت کنند و بگویند ما این مشکلات را داریم؛ از کجا شروع کنیم؟
به خصوص ما عده ای داشتیم که قبل از انقلاب زجر انقلاب را کشیدند. من آقای حجتی کرمانی را اسم می برم. ایشان یک روحانی است که در زندان اخلاقی و متواضعانه برخورد می کرد. باید از ایشان و دوستان دیگرش مثل دکتر محمدکاظم بجنوردی و امثال آنها که از قبل دغدغه انقلاب اسلامی را داشتند و در این سال ها خوب امتحان دادند، بخواهند که راهکار ارائه دهند.
همچنین اولا باید مجلسی انتخاب کنیم از افرادی که با پول نیامده باشند. دوم اینکه شورای نگهبان باید نظارت کند تا جلوی نمایندگانی که به مجلس می آیند و بعد با وزرا هماهنگی می کنند و قراردادهای اصولی و امتیازهای مختلف می گیرند را بگیرد. اما چرا نمی توانند نظارت کنند؟ برای اینکه در خود مجلس آزادگی و بی طرفی لازم در همه نمایندگان نیست. باید دوستانی که در مجلس و جاهای دیگر هستند آدم های برکنار از جهتگیری اصلاح طلبی و اصولگرایی باشند. نمی گویم سلیقه سیاسی نداشته باشند، اما در کارها فقط رضای خدا و خدمت به خلق هدفشان باشد.
یکی از عوامل مشکل زای کشور باندبازی ها است
الآن که بحث فیش های حقوقی مطرح است. این را بگویم، هستند نمایندگانی که در دوره های قبل بودند و امتیازاتی از وزارت خانه هایی گرفتند و دارند میلیون ها تومان از این طریق سود می برند. چه کسی دنبال بررسی این کارها است؟ شاید بازرسی کل کشور بداند. اما من سؤال می کنم قبل از اینکه این فیش ها برملا شود چرا سازمان بازرسی کل کشور سکوت کرد و این مسائل را به رئیس دولت نگفت؟ مشکل اساسی این دو دستگی و آزاد نبودن است. در اغلب مسئولیت های ما آدم های آزاد نیستند و یا طرفدار این گروه و یا طرفدار آن گروه هستند. اگر طرفدار اصلاح طلب باشند اشکالات اصلاح طلبان را نادیده می گیرند و کمرنگ می کنند و اگر طرفدار اصولگرایان باشند اشکالات آنها را نادیده و یا کم می گیرند.
یعنی منافع حزبی باعث شده که منافع ملی را نادیده بگیریم
ای کاش این دو گروه یک حزب رسمی و مشخص داشتند. این هم در کشور ما نیست. یکی از عوامل مشکل زای کشور باندبازی ها است. باید دو، سه حزب مشخص و تعریف شده با افراد و نظرات مشخص داشته باشیم و کارهایی که می خواهند انجام دهند را با مردم در میان بگذارند و مطبوعات نیز در نقد همه آدم ها آزاد باشند. البته شرط نقد رعایت اخلاق و داشتن اطلاعات درست و مستند است.
نظر وزیر اسبق آموزش و پرورش در مورد انتخاب رشته پایه دهم
باید احزاب فعال باشند؛ مثل کشورهای دیگر و خیلی بهتر از کشورهای دیگر چون اینجا قرار است احزاب صبغه اسلامی داشته باشند. آنجا حزب ها فقط جنبه سیاسی دارند و ما این همه فریاد می زنیم که پیغمبر فرمود «إنی بعثت الاتمم مکارم الاخلاق». اگر به حرف امثال من گوش شود در تخصص خودم می توانم راهنمایی کنم. به عنوان نمونه اگر قبل از اینکه برای انتخاب رشته امسال بچه های کلاس دهم این همه مشکل پیش بیاید مشورت کرده بودند به احتمال زیاد می گفتم که تدریجی این کار را انجام دهید. چون این بچه ها از روزی که ساختار آموزش و پرورش تغییر کرده دارند رنج می کشند. اما متأسفانه با اینکه من در آموزش و پرورش مشاور هستم هیچ مشورتی با من نشد.
به نظر شما آیا در دهه اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی با بحث برنامه ریزی بی توجهی داشتیم؟
در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی چند سالی این طور بود. بعضی از افراد معتقد به برنامه ریزی و مدیریت و دانش نبودند. به همین جهت بعضی از مدیران آن دوران میز و صندلی را جمع کرده بودند و پتو انداختند و پشتی گذاشتند و با اینکه روحانی نبودند گاهی اوقات با عبا می نشستند.
اینها بیش از 2 سال طول نکشید. اما یادم هست دورانی که به آموزش و پرورش آمدم اصلا این حرف ها نبود. وقتی به آموزش و پرورش آمدم به همه مدیران گفتم که ظرف چند ماه باید مشکلات و راه حل های آنها را بنویسید و بگویید هر سال چه تعداد از این مشکلات را حل خواهید کرد. همین آقای دکتر فانی که الآن وزیر آموزش و پرورش است معاون آموزشی بنده بود. آذر ماه به اتاق ایشان و مرحوم مهندس علاقمندان و دیگر معاونین می رفتم و می گفتم که چه مقدار از برنامه ای که به من دادید را عمل کردید؟
از طرف دیگر دیدیم که آموزش و پرورش برنامه دراز مدتی ندارد. البته قبل از بنده تلاش هایی شده بود. شهید بهشتی و شهید باهنر تلاش هایی کرده بودند که ترورهای منافقین آنها را از ما گرفت. بعد از آن ما از شورای انقلاب فرهنگی درخواست کردیم و آنها اجازه دادند عده ای آمدند و برنامه ای به عنوان «سند تغییر بنیادی نظام آموزش و پرورش» نوشتند. برای این کار دوستان هم تفسیر المیزان را خواندند و همه را به ژاپن، روسیه، هند و آلمان فرستادیم. یعنی اینکه به بلوک شرق و غرب بروند و ببینند که آنها در آموزش و پرورش چه می کنند. سند را نوشتیم و شورای انقلاب فرهنگی هم با اصرار مقام معظم رهبری که آن موقع رئیس جمهور بودند آن را تصویب کردند. اما بعد از بنده به جای اینکه از پایه شروع کنند از آخر شروع کردند. یعنی به جای اینکه از کلاس اول شروع کنند از متوسطه شروع کردند. کاردانش و فنی و حرفه ای را شروع کردند که کار خوبی بود و من هم تأیید می کنم. اما بعد از چند سال به جای اینکه همان سند را تکمیل کنند دوباره پول دادند و وقت گذاشتند و سندی نوشتند که به نظر من این هم اجرایی نمی شود.
یعنی اعتقادی به برنامه ریزی وجود ندارد؟
الآن آقای دکتر فانی کسی را متصدی کرده که برنامه اجرایی کردن سند تحول را بنویسد. اما اگر شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی با مطالب دینی سازگار نباشد نباید انتظار داشت که بچه های مردم اهل دین شوند؛ که هدف سند است. فقط اراده معطوف به حق، عدل، آزادگی و مردم دوستی لازم است. نیچه گفت اراده معطوف به قدرت؛ ولی بنده می گویم اراده معطوف به حق و عدل و مردم و اراده معطوف به احیای فکر و اندیشه انقلابی لازم است. در اینجا منظور بنده انقلاب به معنای سیاسی نیست. بلکه همه جنبه های معنوی، اخلاقی، انسانی، مدیریتی و علمی را در بر می گیرد. اگر امروز شروع کنیم من به شما قول می دهم پنج سال بعد قدم های بزرگی برداشته ایم.
البته الآن راجع به کارهای دانش بنیان و مسائل صنعتی کارهای خوبی می شود. اما آنچه که مردم از انقلاب اسلامی توقع داشته و دارند، عدل، عدم تبعیض و امثال اینها است که با دانش بنیان هیچ ربطی ندارد.