در این مطلب آمده است: سیل بهار امسال، بسیاری از حقایق را از پرده تواری و نهانی بیرون آورد و حقیقت عمل و اجرا را برای ما روشن ساخت تا خود را و داشته‌ها و تفکرات خود را بهتر بشناسیم و امتحانی برای ما شد تا بدانیم که قابلیت‌های ما چیست و زیربنای فکری ما کدام است تا اگر راه را به اشتباه آمده‌ایم، بازگردیم و از یک سوراخ، دوبار گزیده نشویم:
نخست این که باید باور کنیم که خداوند بزرگ، خیر مطلق است و از خیر مطلق، شرور صادر نمی‌شود. اگر بلایی هست، خودمان موجب آن هستیم. باران هم یک پدیده‌ی طبیعی است و در لطافت آن از منشا لطف، هیچ بحثی نیست، حال اگر غیر علمی و به دور از منطق و عقلانیت، بسترها و زمینه‌های آن را، دیگرگونه می‌سازیم، به خودمان باز می‌گردد.
سیل شیراز را خودمان عامل جاری شدن آن بودیم و کنش‌های غیرمعقول و معمول آن کسانی که مسیر گذر آب باران را تغییر می‌دهند و سیل‌بندها را می‌فروشند و در بستر و حوالی مسیل‌ها، خانه و برج و بارو می‌سازند و موجب می‌شوند تا جان و مال یعنی، سرمایه‌ی ملی اعم از انسانی و اقتصادی، به خطر بیفتد و مستهلک شود.
دوم، نجابت و نژادگی قوم ایرانی است که در عین نداری، بازهم لقمه را از دهان خود گرفت و درهای خانه‌های خود را گشود تا مهمان بپذیرد و سفره‌ی نیمه خالی خود را با مهمان خویش، همراهی و وفاق نماید. که نمونه‌ی بارزش، عمل انسانی شیرازی‌ها و دیگر مناطق بود که در خبرها شنیدیم و بسیاری از کرامت‌های مردمی که در اقصی‌نقاط این مملکت به دور از نمایش‌های تازه متداول شده‌ی عکس و فیلم و علم و کتل اهل اجرا، ناشنیده ماند. سوم اینکه باید بپذیریم که ما نه برای خشکسالی برنامه‌ی مدون و پیش‌بینی شده داریم و نه برای ترسالی، و به جای آن که عقلی باشیم، نقلی و وابسته به خرافه‌های متداول هستیم و جزمیت نقلی را بیش از حکمت و خردمندی، می‌پذیریم. در حالی که در بسیاری از نقاط گیتی، با عقلانیت از آسیب‌ها کاسته‌اند و به مرحله‌ی برنامه‌ریزی و برنامه‌پذیری و شنیدن بایسته‌های عقلی رسیده‌اند.
چهارم، نمود بارز بی‌اعتمادی‌هاست دیواری که هر روز بین دولت و ملت، بلندتر و ضخیم‌تر می‌شود و مدام از ناحیه‌ی آسیب‌دیدگان در برابر وعده‌ها عطف به ما سبق می‌شود و کرمانشاه و سرپل ذهاب و آسیب‌های ناشی از زلزله، به رخ دولت و مسئولان کشیده می‌شود. بی‌اعتمادی‌ای که کم‌کم دارد از حکومت به حاکمیت، تسری پیدا می‌کند و البته بی‌حق هم نیستند چون به جای دلسوزی وکار عملی موثر، تشکیل ستادهای متنوع است که اغلب، همان طلب بلند آواز و میان تهی است. پنجم در جامعه‌ی ما، متاسفانه هنجاری حاکم است که هیچ کس حاضر نیست، مسئولیت عوارض عارض برجامعه‌ی ما را بپذیرید و به همین علت، همه ردای نقد پوشیده‌اند و دیگران را مقصر اصلی قلمداد می‌کنند. رویه‌ای که قرن‌هاست در جامعه‌ی ما نهادینه شده است و پیوسته، فانوس به دست در پی مقصر می‌گردیم و صد البته گویی که خود ما هیچ قصوری را مرتکب نشده‌ایم!
ششم، برکسی پوشیده نیست که حوادث غیرمترقبه در دیگر کشورها هم اتفاق می‌افتد و مصایبی بدتر از ما هم دارند اما یاد گرفته‌اند که همه‌ی نیروها و امکانات خود را تحت مدیریتی واحد به نام مدیریت بحران به میدان عمل بیاورند، یعنی تمامی اقداماتشان برخلاف کار ما، طولی و غیر نمایشی و خالی از آجودان پیش رو و پس رو و علم و کتل است. در حالی که در دیار ما هرکس به سی خود عمل می‌کند و چند چندان هم هیاهو و تبلیغ دارد و عده‌ای و عواملی هم گویا مسئولیت دارند که هرچه بیش‌تر این اقدامات را برجسته کنند! چیزی که از چشم تیزبین مردم پنهان نمی‌ماند و مردمی که برای مباداها و آینده‌ی پیش‌رو در خاطره‌های خود نگاه می‌دارند...
و هفتم، حالا که به اقرار دولت مردی واقع‌بین و اهل اجرا، عوارض برخی انتصابات ناصواب و جناحی و قرابتی، در این سیل اخیر بر همه مدلل و مبرهن شده است، آیا شرط عقل نیست تا کسانی را بر مصادر امور بگماریم که درد خدمت دارند و ایمان به خدمت در آنان نهادینه شده است و امتحان خود را در مواقع خطیر با موفقیت گذرانیده‌اند؟ آن کسانی که اهل درایت‌اند و اهلیت اما در جناح ما نیستند؟
7339/6103
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.