روز که می شد، آنقدر بچه ها را می خنداند که کمتر کسی می توانست تصور کند، او فرمانده است و شب هنگام و در خلوت، چنان به درگاه خدا ناله می کرد که اگر کسی می دید گمان می کرد، او حتماً مشکل بزرگی دارد.

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: از عادت هایی که مهدی[1] داشت، مداحی در وصف ائمه (ع) و ذکر مصیبت ایشان در جمع هایی بود که اهل دعا بودند. همیشه دوستانش را به دعا و راز و نیازهای شبانه دعوت می کرد.

روزها آنقدر سر به سر بچه ها می گذاشت و آنها را می خنداند که شاید کمتر کسی متوجه می شد که او فرمانده آنهاست اما شب که می شد و خلوت شبانگاه فرا می رسید، سر به سجده می برد و آنچنان به درگاه خدا اشک و لابه و التماس می کرد، که هر که او را می دید گمان می کرد، حتماً مشکل بزرگی در زندگی دارد که اینچنین به درگاه خدا ناله سر داده است.

 
  1. شهید مهدی شالباف، فرمانده گردان امام سجاد (ع) لشکر 17 علی بن ابیطالب (ع) (این لشکر از رزمندگان قم تشکیل شده بود.) که در یکم مرداد سال 62 در جزیره مجنون به شهادت رسید. گردان ایشان در محاصره نیروهای بعث قرار می گیرد و همه مهمات از بین رفته و بیشتر نیروها به شهادت می رسند و وقتی با شهید مهدی زین الدین از طریق بیسیم صحبت می کند و شهید زین الدین وضعیت را سوال می کند در پاسخش می گوید: ما یک جان داریم و آن را هم در راه امام حسین (ع) فدا می کنیم و با گفتن یک یا حسین به درجه رفیع شهادت می رسد.

 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.