می گویند در میدان رزم، نبرد سنگین بود و دو طرف دعوا هر دو خسته و برای دقایقی سکوت حاکم که ناگهان...
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: ماجرا از این قرار است که در میان معرکه، نبرد آنچنان سنگین بود که دشمن و خودی خسته شده و برای لحظاتی سکوتی سخت حاکم شد، نه حرکت جنبده ای و نه صدایی، هیچ به گوش نمی رسید تا اینکه تک تیرانداز قصه ما[1] با لهجه ای عربی ندا می دهد که جاسم کیست؟
سرباز عراقی که نامش جاسم بود با بی اطلاعی از اینکه قرار است چه بلایی بر سرش بیاید، سر را بلند می کند و بعد با شلیک تک تیرانداز راهی دیار فنا می شود. دقیقه ای بعد می گوید: رحمان کیست و دوباره همان قصه تکرار.
بعثی ها که از این قصه مات و خسته و گیج شده بودند و می خواستند همان کلک را اجرا کنند، یکی شان را بلند کرده و او می گوید: رسول کیست؟ اما صدایی نمی شنوند تا زمانی می گذرد و رزمنده ای می گوید چه کسی با رسول کار داشت و سرباز دیگر بعثی سر را بلند کرده تا پاسخ دهد که او هم به دیار اسفل السافلین راهی می شود.
در سال های جنگ، این قصه نقل مجلس بچه هایی بود که برای آموزش نظامی می رفتند و سینه به سینه گشت تا امروز به ما رسید.
- شهید عبدالرسول زرین که برترین تک تیرانداز هشت سال دفاع مقدس بود. او که از بچه های لشکر 14 امام حسین (ع) (این لشکر از رزمندگان استان اصفهان تشکیل شده بود) اصفهان و متولد استان کهکیلویه و بویر احمد بود پس از مجاهدت های بسیار در عملیات خیبر به جمع شهدا پیوست. بسیار جای تأسف است که شاید بسیاری از مردم جامعه ما حتی نام این شهید گرانقدر به گوششان هم نخورده باشد در حالی که اگر در کشورهای دیگر چنین اعجوبه ای پیدا شده بود، با ساخت فیلم و ... به معرفی آن به جهانیان می پرداختند.