هنگام سفر مادر قدری پول به او داد تا اگر چیزی لازم داشت برای خود تهیه کند اما...
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: سال ۴۱ بود و سید حسن[۱] که هنوز سال های آغازین جوانی را طی می کرد و خود از نام نیکی برخوردار بود، صاحب فرزندی شد که نامش را سید هاشم[۲] نهاد و نمی دانست که او سال های بعد قرار است افتخار خانه اش شود. کودک مایه آرامش خانه بود و انیس مادر، با اینکه کوچک بود اما با همان دست های کودکانه اش به یاری مادر می آمد و پدر که از راه می رسید با بوسه ای بر پیشانی اش، خستگی کار را از جانش می گرفت. مادر می گوید: سید هاشم از همان کلاس اول درسخوان و زرنگ بود و چون جزء بچه های ممتاز مدرسه بود، قرار شد آنها را به اردویی در شمال کشور ببرند، قدری به او پول دادم تا اگر نیازی داشت بتواند برطرف کند اما وقتی برگشت همه پول را برایمان سوغات خریده بود. مردانگی اش را از همان کودکی بر ما نمایان می کرد. ... حالا دیگر سید هاشم از سال های کودکی فاصله گرفته و برای خودش نوجوانی شده که راهی مدرسه دارالفنون می شود و اینجا مکانی است تا استعدادهای ذاتی اش بیشتر شکوفا شود و همین هم می شود که ثمره اش قبولی در کنکور رشته مهندسی برق دانشگاه شریف است. ... اما مگر نام و اعتبار دانشگاه قادر است تا او را از پیوستن به صف مصاف با دشمن دور کند. خمینی، روح الله همه آنانی را که توان دارند برای یکسره کردن کار دشمن، به جبهه فرا می خواند و سید درس را رها کرده، تا به ندای هل من ناصر ینصرنی اش پاسخ دهد. اواخر فروردین راهی می شود و هنوز مدتی نگذشته که زمان رفتنش فرا می رسد و دوازدهم اردیبهشت در دفتر سرنوشتش، شهادت رقم می خورد اما به خاطر حضور دشمن در منطقه، پیکرش یک ماهی آنجا باقی می ماند تا ششم خرداد ماه که با شکوه به خاک سپرده می شود.[۳]
- سید حسن حریر بافان.
- شهید سید هاشم حریربافان که در دوازدهم اردیبهشت سال ۶۵ در منطقه فکه به شهادت رسید.
- روز ششم خرداد ماه سال ۶۵ پیکرش در قطعه ۵۳ بهشت زهرا (س) آرام گرفت.