امام خمینی در سوم مرداد سال ۵۸ در جمع دانشجویان کاشان به بیان ویژگی های مجلس خبرگان پرداختند.
به گزارش خبرنگار جی پلاس، امام خمینی (س) در سوم مرداد ماه سال ۵۸ در جمع دانشجویان کاشان به بیان ویژگی های مجلس خبرگان پرداخته و چنین فرمودند:
"بسم اللّه الرحمن الرحیم
نقشۀ دشمن؛ جلوگیری از رشد نیروی فعال جوانان
شما خودتان در ضمن بیان گفتید که «فرهنگ 2500 ساله».[در] 2500 سال فرهنگ غلط رژیم طاغوتی، و پنجاه و چند سال رژیمی که ما ادراک کردیم، و ده ـ پانزده سال هم رژیمی که شماها که جوانید ادراک کردید، تمام هَمّشان در انحراف بود. نیروی جوانی را و نیروی انسانی را می خواستند که منحرف کنند، و یا مشغول کنند به چیزهایی که مربوط به زندگی نیست. اینهمه مراکز فساد، اینهمه مراکز فحشا، اینهمه مخدِّرات، اینهمه مراکزی که باید آموزشی باشد برخلاف آموزش و فاسد کننده، اینها همین طور مِنْباب اتفاق واقع نشده است. اینها نقشه داشته است، و با آن نقشه عمل شده است.
نقشه این بوده است که نگذارند نیروی فعال این مملکت رشد کند و به فعالیت انسانی خودش ادامه بدهد. و لهذا از طریقهای مختلف، با برنامههای بسیار وسیع و مختلف، کوشش کردند که نیروی انسانی ما را نگذارند رشد بکند. آنها از نیروی انسانی میترسند. اصلاً از انسان میترسند. آنها تجربه کردهاند که در دوران سابق گاهی یک نفر آدم وقتی پیدا شد در مقابلشان ایستاد و منافعشان را مانع شد که درست به آزادی ببرند. ولهذا برنامۀ آنها ـ خارجیهایی که می خواهند استفاده از ما ببرند ـ این است که نگذارند انسان پیدا بشود و بهتر از همه چیز این است که نیروی جوانی را منحرف کنند از آن راهی که باید برود، بِکشندش به طرف فحشا؛ بِکشندش طرف سینمایی که آن برنامههای فحشایی را داشت. این از صبح که بیدار بشود تا پیچ رادیو را باز بکند موسیقی؛ تا تلویزیون را نگاه بکند آن مناظر بد و باز گوش و چشمش را مشغول کند. تا از منزل بیرون بیاید، راهش راه این باشد که یا اطراف دریا برود و آن بساط، یا دنبال مراکزی که مهیا شده و آسانش کردهاند و ارزانش کردهاند برود؛ و عادتش بدهند به این مسائلی که شَهوی است، به این مسائلی که مغز انسان را فاسد میکند، و همۀ مطلب این است که نگذارند تفکر کند در اموری که احتیاج به آن دارد، اگر جوانهای ما اینطور عادت کردند که دائماً اذهانشان مشغول شد به آن چیزهایی که در سینما به آنها نشان دادهاند و آن چیزهایی که از رادیو شنیدهاند و آن چیزهایی که در خارج برایشان مهیا کردهاند، اینها تمام افکارشان متوجه به همان مسائل میشود، مسائل شَهَوی. شب که منزلش میرود با فکر همان مسائل در رختخوابش میرود، شب هم خواب اگر ببیند همان مسائل را خواب میبیند. وقتی هم بیدار میشود، اول چیزی که در ذهنش وارد میشود همان مسائل است. وقتی هم میرود سراغ یک کاری و اشتغالی، حواسش آنجاست تا کیْ وقتش بشود که برود سراغ آن مسائل، یک همچو موجودی نمیتواند در مسائل جدی فکر کند. اصلش فکرش نمیآید دنبال مسائل جدی. یک مغزی را که اینطور تربیت کردهاند، این مغز نمیتواند اصلاً وارد بشود در یک فکر روز و فکر مسائل حیاتی و جدی، تمام افکارش متوجه به آن مسائل شهوانی و حیوانی است، این یک برنامه بوده. این همینطور اتفاق نیفتاده است که در این ممالک ما اینطور، بیخود شده باشد، یا جوانها این کارها را کرده. این فکر، یک مسئلهای بوده است که روی یک نقشهای که از خارج دادهاند به اینها و طرح کردهاند، و اینها هم در خارج اینها را عمل کردهاند. این یک باب واسعی است که علاوه بر آن مسائل دیگری که دارند، یک باب واسعی است که از همۀ اطراف چشم و گوش جوانهای ما را از مسائل حیاتی ببندند، و به مسائل دیگر منحرف کنند. قضیۀ روزنامهها علی_' حده؛ قضیۀ مجلات، با آن وضعی که میدانید، علی_' حده. و همین طور هر جا که گوشَت را باز بکنی میبینی که از آن مسائل است. یکوقتی بود که در تهران من گاهی از خیابان عبور میکردم، همین طور که آدم میرفت موسیقی بود. در تمام دکانها صدای موسیقی که پخش میشد، همین طور تا آخر موسیقی بود، این مغز را اینطور متزلزل میکردند. حواس را میبردند دنبال این مسائل، که مبادا راجع به آن مسائلی که مربوط است به زندگیشان، مربوط به مسائل انسانیشان هست، مربوط به استقلال مملکتشان است، مبادا متوجه به او بشوند، و همین طور هم هست. توفیق هم یافتند که اصلاً در طول این پنجاه و چند سال، الاّ کمی از اوقات، آن هم کمی از مردم، باقی توجه به این مسائل اصلاً نداشتند.
تبلیغات دامنهدار و مسموم علیه روحانیت
از آن طرف، تبلیغات دامنهدار که طبقۀ روحانی را جدا کنند از مسائل روز. آنچنان تبلیغ کرده بودند که اوایلی که من ـ همان سال اول و دوم ـ آمدم به قم، در قم وضع جوری بود که یکی از روحانیون که رئیس بود، مورد طعن مردم بود، میگفتند: در منزلش روزنامه پیدا میشود! روزنامه پیدا شدن در منزل یک روحانی را نقصش میدانستند. فلان آخوند «سیاسی» است! طعن میزدند به اینکه فلان آخوند «سیاسی» است. جدا میکردند روحانیون را، محدودشان میکردند به همان مسائل شخصی؛ و از مسائل اجتماعی و مسائل سیاسی همچو جدا میکردند، و تبلیغات همچو بود که یک آخوندی اگر چنانچه میخواست در این امور دخالت کند میترسید از مردم؛ مطعون[1] میشد؛ کنار گذاشته میشد، اینطور درست کرده بودند. این هم یک باب واسعی بود برای جدا کردن روحانیون از مسائل روز. یک باب واسع هم جدا کردن روحانیون از دانشگاه بود که این هم نقشه بود، برای اینکه مِنْباب اتفاق اینها به نظر نمیآید باشد، همۀ اینها طرحهایی بود که درست کرده بودند برای اینکه استفادهها را ببرند و کسی حرف نزند.
جدا کردن روحانیون از دانشگاه، پیش روحانیون اینطور منعکس میکردند که دانشگاهیها یک دسته فُکُلی نمیدانم کذا و کذا. پیش آنها هم میگفتند: آخوندها یک دسته درباری هستند! این دو تا قشر را از هم جدا میکردند. نه فقط جدا، دشمن؛ این به او بد میگفت؛ او به این بد میگفت.[با] درگیری تبلیغاتی جدا میکردند این دو طایفه را از هم. طرحها بود برای این جدایی، در قبل از ماه رمضان که وقت اجتماعات است، و قبل از ماه محرّم که وقت اجتماعات است. اینها یک طرحی درست میکردند ـ ماها غافل و بیچاره! ـ طرحی درست میکردند که تمام ماه مبارک مردم را در منابر، سر آن طرح با هم دعوا میداد. دانشگاهی به اینها حمله میکرد؛ اینها به دانشگاهی. تمام ماه مبارک را به یک مسائلی که ربطی نداشت به مسائل روز و زندگی، سرِ اینها را گرم میکردند به این، و آن کنار مینشستند و به ماها میخندیدند. ما اینطور بیاطلاع از مسائل روز و بیاطلاع از نقشههای شوم آنها. این هم یک باب واسعی بود که اینطور[کاری]کرده بودند؛ و همین طور امثال اینها.
لزوم حفظ هوشیاری در برابر توطئۀ دشمنان
حالا باید ما به فکر این مسائل باشیم، هم طبقۀ روحانیون، و هم طبقۀ دانشگاهی و دانشجو، و سایر طبقات باید به فکر این مطلب باشیم که الآن که اینها احساس کردهاند، لمس کردند که اتصال مردم به هم آنها را شکست داد و نتوانستند مقاومت کنند، روی وحدت کلمۀ جامعه نتوانستند مقاومت کنند، با تمام جدیتی که امریکا به صراحت و انگلستان به صراحت و شوروی هم برای حفظ این جرثومۀ فساد [کردند] نتوانستند حفظش کنند، و فهمیدند که این برای این بود که قشرهای مختلف با هم مجتمع شدند و مقصود همه هم، یک حکومت عدل اسلامی بود و مجتمع شدند در این مسئلۀ حق، الآن بیشتر ما احتیاج به این داریم که خودمان را حفظ کنیم و مجهز باشیم. پیشترها اینها همۀ کارها را البته میکردند، لکن مسائل کلی در نظرشان بود. اینکه شاید اینها با هم مجتمع بشوند، شاید این دو قوۀ متفکر روحانی و دانشگاهی با هم بشوند، شاید تودههای مردم با اینها بشود، «شاید»ها بود، و روی شایدها اینهمه نقشهها بود! حالا احساس کردند، در این نهضت عیناً دیدند که مسئله چه بود، دیدند که همۀ قدرتها در مقابل قدرت ایمان و اجتماع مردم بر امر اسلامی فَشَل[2] شده است، الآن بیشتر، نقشههای شیطانی در کار است، الآن بیشتر ما باید هوشیار باشیم. گمان نکنیم به اینکه ما حالا دیگر این سد را شکستیم و تمام شد. الآن اینها مشغول تجهیزند، اجتماعات، اتصالات و اشخاصی که با هم اصلش دوستی نداشتند، گروههایی که با هم هیچ ابداً ارتباط نداشتند، حالا پیوند کردند و پیوند میکنند. شما روزنامهها را بخوانید، در همین قضیۀ قانون اساسی و خبرگان، ببینید چه گروههایی با هم مجتمع شدند برای اینکه کاندیدا بدهند.
ویژگیهای نمایندگان مجلس خبرگان
توجه داشته باشید کاندیداهایتان اسلامی باشند. ما میخواهیم یک مملکت اسلامی درست بکنیم. یک مملکت غربی نمیخواهیم درست کنیم. مملکت اسلامی قانونش باید اسلامی باشد. باید هم آن کسانی را که تعیین میکنید، برای خُبره بودن و برای بررسی، خبرۀ اسلامی باشد. مثل این میماند که مثلاً ما بخواهیم یک کسی را معالجه کنیم، یک فقیه را چون فقیه است بیاوریم برای معالجه! باید طبیب باشد تا معالجه کند. فقیه هم هر چه فقیه باشد عقلش نمیرسد راجع به طب. ما میخواهیم یک قانون اسلامی، یک جمهوری اسلامی[داشته باشیم] این جوانهای ما در خیابانها ریختند و غلبه کردهاند بر اینها، روی آن حس اسلامیتشان بود، و الاّ اگر کلمۀ اسلام را ما برمیداشتیم کنار میگذاشتیم، مردم مگر بیعقلند که بروند جلوی توپ و تانک. مردم برای اسلام میروند. صدر اسلام سربازهای اسلامی برای اسلام جانشان را به خطر میانداختند یعنی خطر نمیدیدند، خطر برای خودشان نمیدیدند برای اینکه مردن را خطر نمیدانستند. جوانهای ما اینطور شده بودند، و الآن هم هستند.
الآن هم بعضی وقتها، شاید هر چند روز یک دفعه، یکی میآید بیخ گوش من میگوید دعا کنید من شهید بشوم. جوان اینطور آمده است الآن به میدان. این حس، حس انسانی و حس اسلامی ما را پیروز کرده است. و روی این حس است که مردم خون خودشان را دادند. حالا بعد از اینکه رسیدیم به اینجا، ما بیاییم یک قانون امریکایی درست کنیم، یک قانون اروپایی درست کنیم، یک قانون اساسی غربی درست کنیم، خون جوانهامان را هدر بدهیم! این الآن دست خودتان است. این قانون پیشنویس است، پیشنویس هیچ چیز نیست. باید رأی بدهید. باید نظر بکنید.
و مهم این است که خبرگان باید اسلامی، امین، مسلمان، متوجه، غرب و شرق و تحت تأثیر غربی و تحت تأثیر شرقی نباشند، تحت تأثیر مکتبهای انحرافی نباشند. اینهایی که میخواهید قرار بدهید اینطور نباشد که تحت تأثیر مکتب مارکس مثلاً یا امثال اینها باشند، اینها[نباید] باشند. مجلس خبرگان را که میخواهید درست بکنید، باید افراد خبیر به احکام اسلام و اشخاصی که امین هستند و اشخاصی که تحت تأثیر مکتبهای انحرافی نیستند و اشخاصی که دلسوز به این ملت هستند و اشخاصی که دلسوز به اسلام هستند، یک همچو اشخاصی را البته اشخاص خبیر مطلع و مطلع بر اوضاع روز، اینها را باید تعیین بکنید تا بررسی بکنند و یک قانونی که مطابق با میل همۀ ملت است، که آن عبارت از قانون غیر مخالف با اسلام[است]و هیچ چیزش مخالف با اسلام نباشد، انشاءاللّه درست بشود. و آن وقت به نظر همۀ مردم گذاشته بشود؛ مردم رأی به آن بدهند، و آن قانون، قانون تصویب شده باشد.
انشاءاللّه که خداوند همۀ شما را حفظ کند؛ موفق کند؛ و همۀ ما را خدمتگزار اسلام[قرار دهد].
1 - مورد طعن و لعن قرار گرفته.
2 - سست، ضعیف.