چشم هایش که بارها با دریافت نامه ای از فرزندان اسیرش به باران نشسته بود، گواهی است بر مادری کردن برای 40 هزار فرزندی که در زندان های رژیم بعث به اسارت گرفته شده بودند و روزگاری تلخ و سخت را می گذراندند.
جی پلاس- منصوره جاسبی: مادری 85 ساله که سال ها غم چهل هزار فرزند اسیرش را بر سینه می کشید، روز گذشته با دلی آرام دعوت الهی را پاسخ گفت. او امروز در جوار حضرت عبدالعظیم حسنی(س) آرام گرفت.
از رفتن مادری سخن به میان آمده که اسرای هشت ساله دفاع مقدس از او خاطرات بسیاری را در دل محفوظ دارند و نیز خانواده هایشان. او بانو بهجت افراز بود که 18 سال مدیریت امور اسرا و مفقودین هلال احمر را بر دوش های مادرانه اش می کشید و با غم های خانواده غصه می خورد و با شادیشان شاد می شد.
بانو افراز متولد سال 1312 در شهرستان جهرم بود و در دوران جوانی موفق به دریافت لیسانس زبان و ادبیات عرب از دانشگاه علامه طباطبایی شده بود. او از مبارزان پیش از انقلاب بود و در ملی شدن صنعت نفت فعال. خیّر مدرسه ساز از القاب دیگری است که می توان به این بانوی مجاهد نسبت داد. او که سال ها تدریس در مدرسه رفاه را بر عهده داشت، به فعالیت در کارهای عمرانی امامزادگان سید عبداللطیف و سید محمد جهرم نیز همت گماشت.
در کارنامه پرافتخار سال های عمر پربرکتش فعالیت های دیگری نیز همچون کارآفرین نمونه، پیشکسوت نمونه، مدیریت مجتمع آموزشی حضرت زینب(س)، مترجم کتاب «جایگاه زن در اسلام»، مولف کتاب های «چشم تر» و «ام الاسرا» به چشم می خورد.
روزگار را با مسئولیت های مختلف پشت سر گذاشته بود تا اینکه بعد از مدتی که از بازنشستگی اش می گذشت، به واسطه ای او را به فرزند امام موسی صدر معرفی کردند تا مسئولیت امور اسرا و مفقودین هلال احمر را بر عهده بگیرد و او با کمال میل پذیرفت و فقط چند روزی مهلت خواست تا ماه مبارک به پایان برسد و کارش را شروع کند.
در 18 سالی که این مسئولیت بر عهده اش بود با کمک همکارانش 6 میلیون نامه را در مدت 10 ساله اسارت رزمندگان دریافت و مبادله کردند و آن روزها وقتی اشک شوق و سجده شکر خانواده ها را می دید، خودش نیز از خوشحالی شان شاد شاد می شد و در دلش خدا را سپاسگزار بود. به واسطه مادرانه هایش برای جمع آزادگان ایرانی از سوی مرحوم حجت الاسلام و المسلمین ابوترابی به لقب ام الاسرا ملقب شد.
بانو افراز در یکی از خاطراتش گفته است: «در جنگ افرادی شهید اعلام شده بودند و خانواده هایشان مجلس ختم هم گرفته بودند و سنگ مزاری نمادین هم برای آنها تهیه کرده بودند. زمانی که لیست اسرا که از عراق می آمد می دیدیم که اسم ایشان هم جزو اسرا هست به خانواده ها خبر می دادیم و به آنها تبریک می گفتیم که فرزندتان یا همسرتان اسیر هستند. این صحنه ها بسیار شادی آفرین بود. خانواده هایی هم بودند که فرزند کوچک داشتند و بهانه پدر را می گرفتند. یک روز خانمی آمد که دست دختر سه ساله ای را گرفته بود و می گفت چند روز پیش خواب همسرم را دیدم و صبح برای دخترم تعریف کردم. صبح او را به مهد کودک بردم. شب دخترم آمد و گفت می خواهم امشب کنار شما بخوابم. وقتی علتش را پرسیدم گفت: وقتی امشب پدرم به خواب شما می آید من هم او را ببینم!!! گفتم اشکالی ندارد. نگاه کردم دیدم چیزهای کوچکی در جیب لباسش است. گفتم اینها چیست؟ گفت: امروز که مهدکودک رفتم شکلات دادند من آنها را نخوردم تا امشب که بابا را در خواب دیدم اینها را به او بدهم.»
خاطرات بسیاری از روزهای تلخ و شیرین دوران مسئولیتش در امور اسرا به یادگار مانده است که فرصتی دیگر را می طلبد.
مراسم بزرگداشت این مادر فداکار اسرا روز جمعه بیست و هشتم دی ماه در مسجد نور تهران واقع در میدان فاطمی تهران برگزار می شود.
کپی شد