برای این‌که دریابیم کیفیت زندگی در شهر تهران سال‌هاست پایین آمده، نیازی به آمار این موسسسه و آن نهاد تحقیقاتی نیست! تنها کافی است دستِ هر انسانی که چند صباحی در شهرهای مدرن جهان زندگی کرده را گرفته و چند روزی در شهر تهران بگردانیم تا حسابِ کار دستش بیاید که مردمی که از کژاقبالی ناگزیرند در این شهر روزگار بگذرانند با چه گرفتاری‌های جور واجوری رو در رو هستند و میزان استرس و ترشح آدرنالین در شهروند تهرانی تا چه اندازه بالاست. از آمد و شد در پیاده‌روهای شلوغ و ردشدن از برخی خیابان‌ها که برای گذر از آنها عابر نگون‌بخت برای محکم‌کاری هم که شده باید «اشهدین» بخواند، بگیرید تا گرانی اقلام و بالابودن اجاره‌خانه‌ها و شکاف سرگیجه‌آور سطح زندگی در پایین و بالای شهر تهران، تنها شمه‌ای از عناصری است که استرس را در شهروندان بالا برده و فشارخون ساکنان این شهر را دم به دم بالا و پایین می‌کشد. بماند آلودگی هوا و آمار اعتیاد و بیماری‌های روانی در این شهر که آنچنان رو به فزونی می‌رود که اگر تیم‌های حرفه‌ای تحقیقاتی در این زمینه دست به تحقیق بزنند، باز هم این شهر در زمره «بدترین»هاست و نامش در بالای لیست خواهد درخشید! فقط کافی است روزی را با متروی شهری تردد کنیم تا حجم بالای پرخاشگری، بیماری‌های روانی و... را در این شهر به رأی‌العین ببینیم! تمرکز نالازم امکانات در شهر تهران سبب‌ساز مهاجرت افسار گسیخته به این شهر شده است. بیکاری و فقدان امکانات در شهرهای دیگر، امروز تهران را بدل به شهری کرده که رفته‌رفته از آستانه فرهنگ شهرنشینی دورتر می‌افتد و به دروازه فرهنگ «پانسیون‌نشینی» نزدیک می‌شود. مقصود نگارنده این ستون از فرهنگ پانسیون‌نشینی در این‌جا فرهنگی است که در آن احساس تعلق به شهر در ساکنان نرم نرمک رخت می‌بندد. شهری که در آن ساکنانش نه چندان احترامی برای شهر قائلند و این شهر را صرفا برای گذران مقطعی از زندگی و از سر ناچاری برگزیده‌اند و سرنوشت این شهر چندان برایشان اهمیتی ندارد (همانند دانشجویان یا کارگرانی که در شهرهای غریب ناچار به درس خواندن و کارکردن و زندگی در پانسیون‌های دلگیر هستند و هر لحظه که فراغتی برایشان حاصل شود به شهرهای خود که بدان دلبستگی دارند سفر می‌کنند). این معضل یکی از بزرگترین چالش‌هایی است که امروز شهر تهران با آن دست به گریبان است. شهری که بسیاری از ساکنانش از آن فراری‌اند و بنا به دلایل نادلخواه در آن سکنی گزیده‌اند. فرهنگ پانسیون‌نشینی با موج سیلابی مهاجرت به تهران ظرف دو دهه گذشته نیرومند شده و میزان استرس و برخورد «خُرده‌فرهنگ»ها و آمار جرم و جنایت و خرابی محیط‌زیست را در این شهر بالا برده است؛ به ‌طوری که امروز زندگی در این شهر با استرس‌های گه‌گاه جانکاه همراه شده است. شهر تهران امروز اما برای سروسامان یافتن نیازمند نگاه فراگیر مسئولان است. موج مهاجرت به تهران را تنها می‌توان با گشودن گره بیکاری در شهرهای دیگر و توزیع عادلانه امکانات در سراسر کشور گشود. مراقبت از فرهنگ شهرنشینی را تنها می‌توان از طریق در اختیار گذاشتن امکانات کشت‌و‌کار و پدید‌آوردن اشتغال در روستاها امکان‌پذیر کرد و.... به‌تازگی شرکت شهردار تهران در جلسات هیأت دولت این خوش‌بینی را دامن زده که شهردار جدید و مسئولان دولت مشکلات گسترده شهر تهران را که ریشه در معضلات کلان کشور دارد، جدی‌تر گرفته‌اند. شاید شهردار تازه تهران بتواند با دستیاری دولت محترم به جای شعارنویسی و نصیحت شهروندان به رعایت حقوق شهروندی در بیلبوردهای کنار اتوبان‌ها و... تدبیری به حال زار این شهر بیندیشد و تا بیش از این دیر نشده از استرس زندگی در این شهر بکاهد و پایتخت را شهری سزاوار زیستن کند. شهر تهران زمانی شایسته زندگی خواهد شد که شهروندان ما در همه شهرها و استان‌ها از حداقل امکانات یک زندگی آبرومندانه برخوردار شوند و غم نان نداشته باشند وگرنه که امروز هیچ عقل سلیم و شکمِ سیری تهران را با این شرایط اسفبارش برای زندگی و مهاجرت برنمی‌گزیند!
روزنامه شهروند
1735
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.