اول آبان مصادف با سالروز ارتحال شهادت گونه فقیه مجاهد آیتالله حاج سید مصطفی خمینی است. شاید بسیاری از جوانان و نسل امروز ندانند که هیچ حادثهای به اندازه رحلت آن عالم ربانی در پیروزی انقلاب اسلامی موثر نبود و گویی همه چیز از روز یکشنبه اول آبان 1356 آغاز شد. زیرا فضای سنگین خفقان و وحشتی که قبل از آبان 56 بر کشور حکمفرما بود برای هیچ کس کوچکترین تردیدی باقی نمیگذاشت که اگر قرار باشد انقلابی به وقوع بپیوندد حداقل یک دهه باید بگذرد. در چنان فضای ظلمت و سکوت به ذهن احدی خطور نمیکرد که یک سال بعد، یعنی در سال 1357، رژیم 2500 ساله شاهنشاهی ساقط شده و به جای آن نظام جمهوری اسلامی مستقر خواهد شد. اما برخلاف انتظار چنین شد و معجزه قرن پدید آمد.!P1!
برای فهم دقیقتر این واقعیت تاریخی کافی است که خواننده گرامی فضای سیاسی ایران را در زمان رحلت مرحوم حاج آقا مصطفی یک بار مرور کند؛ روزگاری که گفتن «خمینی» جرم بود و مجازات آن زندان. ترکیب پنج حرف -خ، م، ی، ن، ی- و نوشتن آن به شکل «خمینی» در تمام کتابها و روزنامهها ممنوع بود. تنها کتابی که نام امام در آن نوشته شده بود توضیحالمسائل محشای آیتالله العظمی بروجردی بود که در کنار نام دیگر مراجع تقلید، اسم امام خمینی به صورت «خ...» نوشته میشد. قبل از ارتحال حاج آقای مصطفی هیچ واعظی اجازه نداشت حتی برای بیان مسائل شرعی نام امام را بر زبان جاری کند. به خوبی به یاد دارم شبی در یک مجلس روضه خانگی، شیخ مسئلهگو در بیان احکام وضو نظر چند مرجع را ذکر کرد، نظر امام خمینی را هم با این تعبیر بیان کرد:« آن آقایی که نامش بر وزن «کلینی» است چنین میفرماید...» فردای آن روز ایشان را دستگیر کردند.
در آن سالها خفقان حاکم بر کشور به حدی بود که نویسنده توانا استاد محمدرضا حکیمی وقتی آرزوهای بزرگ هنرمندان و متفکران و مصلحان نامآور را در کتاب« آوای روزها» ترسیم مینمود، پس از ذکر آرزوهای حضرت امام خمینی - البته بدون ذکر نام و با گذاشتن چند نقطه به جای کلمه «خمینی»- مظلومیت و تنهایی او را با این عبارت زیبا و ماندگار بیان کرده بود: «به هر حال روح خدا تنها ماند و فریاد «من انصاری الیالله» او را «نحن انصار اللهی» برنیامد.» این گونه سخن گفتن بدان جهت بود که اگر احیاناً از سوی رژیم ستمشاهی دستگیر شود و مورد بازخواست قرار گیرد با این توجیه که منظور داستان حضرت عیسی و حواریون او در قرآن کریم است، خود را از شکنجه زندان برهاند.
سختیهای نفس کشیدن و دشواریهای آزاد زیستن در آن سالهای سیاه را با هیچ قلم و بیانی نمیتوان به تصویر کشید. و باز به یاد دارم در دومین مجلس ختمی که از سوی مراجع تقلید قم به مناسبت شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی برگزارشده بود، مرحوم سید مرتضی برقعی، واعظ مشهور نزدیک به یک ساعت سخنرانی کرد. در طول سخنرانی حتی یک بار هم نام متوفایی را که مجلس برای درگذشت او برگزار شده بر زبان جاری نکرد و نتوانست نام حاجآقا مصطفی و حضرت امام را ذکر کند. گرچه با هنرمندی تمام، مطلب را به مخاطبان رساند، زیرا آیه شریفه «لااقسم بهذا البلد و انت حل بهذا البلد و والد و ما ولد» را به عنوان موضوع بحث مطرح کرد و به تفصیل پیرامون آن سخن گفت. وقتی به کلمه «هذا البلد» رسید از عظمت و شرافت شهر نجف و حوزه علمیه آن شهر سخن به میان آورد و چون به آیه «و والد و ما ولد» رسید، گفت : «قسم به آن پدر و آن پسر که در آن شهرند. آن دو به قدری بزرگوار و شریفاند که باید به جانشان سوگند خورد.» و در پایان که خواست به امام خمینی تسلیت بگوید بدون ذکر نام امام گفت: «رحلت آن ولد را به آن والد تسلیت میگویم» و همین!
خواستم با ذکر چند نمونه، وضعیت موجود در آن سالها را برای نسل امروز ترسیم کنم، تا تاثیر شگرف شهادت حاج آقا مصطفی در شکستن آن جو سنگین و آزاد شدن نام امام خمینی پس از 13 سال روشن شود. از همان روزهای نخستین آبان 56 بعد از مراسم ترحیم حاج آقا مصطفی برگزار شده به پدر بزرگوارشان آیت الله العظمی خمینی تسلیت میگفتند و حضار بعد از شنیدن نام امام از باب احترام صلوات میفرستادند.
این شیوه در تمام شهرهای بزرگ شایع شد به ویژه در مراسم اربعین ایشان در روز یازدهم آذرماه علناً نام امام خمینی در تمامی محافل و مجالس برده شد، و بدین سان سد پولادینی که رژیم بین مردم و امام ایجاد کرده بود، شکست.
رژیم سفاک پهلوی که از این وضعیت به شدت عصبانی بود، دست به کار احمقانهای زد که موجب تحریک احساسات جامعه و مبدأ پیدایش اربعینها و در نهایت سقوط و نابودی خود شد. دستگاه امنیتی شاه به بهانه روز هفدهم دیماه، روز کشف حجاب، مقالهای توهین آمیز با نام مستعار«احمد رشیدی مطلق» در یکی از روزنامهها منتشر کرد و با اهانت به ساحت مقدس خمینی کبیر خواست تا به زعم خود تجلیلها و تکریمهایی را که درطی دو ماه گذشته در مراسم ترحیم فرزند امام از امام به عمل آمده بود، پاسخ دهد و مجدداً مقدمه حاکمیت فضای اختناق را فراهم آورد. اما دیگر دیرشده بود و ارتحال حاج آقا مصطفی کار خود را کرده بود و نام«خمینی» همراه با تعظیم و تجلیل، همه جا بر سر زبانها افتاده بود، نامی که هرچند یک کلمه پنج حرفی بیش نبود اما بار گستردهای از مفاهیم عالی انسانی و انقلابی همچون قیام برای خدا، استقامت، حقیقتجویی، ظلمستیزی، آزادی و آزادگی را در پی داشت. آن روزها مفهوم کلام امام را که فرمود: « فوت مصطفی از الطاف خفیه الهی بود»، برای کسی روشن نبود. زیرا مرگ عزیزترین عزیزان انسان مصیبتی جانکاه است، چگونه میتوان از آن به لطف الهی تعبیر کرد؟ ولی اینک با گذشت زمان و رفع خفا از آن لطف خفیه، حقیقت امر آشکار شده و ملت ایران با پیروزی انقلاب اسلامی تحقق کلام شگفتانگیز آن پیر فرزانه را به نظاره نشستهاند.
از ذکر نکتهای مهم نباید غفلت کرد که حادثهای چنین عظیم و اثرگذار چرا نباید مورد توجه ویژه قرارگیرد. آیا اندیشهها، افکار و خدمات فراوان آیتالله حاج آقا مصطفی چنانکه باید برای نسل امروز تبیین شده است؟ چرا کسی که بیشترین سهم را در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی داشته کمترین سهم را در مراسم و بزرگداشتها پس از انقلاب به خود اختصاص داده است. کم توجهی کارگزاران فرهنگی کشور به تبیین درست وقایع تاریخ ساز و موج آفرین انقلاب چه بسا موجب فراموشی و کمرنگ شدن اصالتها و واقعیتها شود و در نتیجه زمینه ظهور و بروز اندیشههای سخیف و وقایع کاذب و به تدریج جایگزینی آنها به جای حقایق قطعی و مسلم تاریخی فراهم گردد. مبادا در اثر غفلت دستگاههای فرهنگی کار به جایی برسد که صاحبان تفکر باطلی که یک روز ظرف آبی را که حاج آقا مصطفی از آن نوشیده بود -به جرم این که فرزند امام خمینی است- تطهیر نموده و آب کشیدند. امروز در سایه نظام و انقلابی که حاج آقا مصطفی بیشترین نقش را در ایجاد آن داشته است، داعیه دار حرکت فکری انقلاب و صاحب نفوذ در ارکان آن شوند و خدای ناخواسته در اثر بی اطلاعی نسل جدید کار به جایی برسد که زجرکشیدگان و دلسوزان انقلاب و همراهان آن شهید بزرگوار منزوی شوند و احیاناً یک روز به دست آن مدعیان همیشه طلبکار مورد بازخواست هم قرار گیرند -که هرگز چنین مباد- به هر حال روشنگری و آگاهی بخشی، اصلی ترین وظیفه قلم به دستان متعهد و صاحبان خطابه و بیان است و بدون تردید راه بهرهوری از ثمرات انقلاب و رشد و بالندگی شاخ و برگ این درخت پربار، حفاظت از اصول و ریشههای آن است. آشنایی با زندگی علمی، سیاسی و مبارزاتی مرحوم حاج آقا مصطفی و نقش ایشان در واقعه پانزدهم خرداد 42 و پس از دستگیری امام و چه همراه حضرت امام در ترکیه و چه در مقام تدریس فقه و فلسفه درحوزه نجف و چه مرگ اسرار آمیز ایشان که انفجار بغض در گلو مانده میلیونها انسان آزاده را به دنبال داشت هر کدام به نوبه خود نقش به سزایی در تحقق اهداف اساسی و پیریزی دوباره گرایشهای حق طلبانه، و پویایی جامعه امروز ما خواهد داشت.