براستی حق رسالت رسول خدا این بود که بعد از آن همه خدمت به مردم، آشکارترین پیامش در غدیر خم که مؤید به تأییدات الهی بود به این زودی فراموش شود و در فاصلهای 50 ساله سر بریده حسینش بر سر نیزهها شهر به شهر گردانده شود؟!
در باور تاریخ نمیگنجد پس از 50 سال که رسول گرامی اسلام(ص) در پایان حجة الوداع در وادی غدیر خم دست علی بن ابی طالب(ع) را در دست گرفته، بالا آورد و گفت: «هرکه من مولای اویم، پس علی مولای اوست»، سر بریده فرزندش حسین(ع) بر سر نیزهها بالا رفته و از کوفه تا شام، شهر به شهر و وادی به وادی گردانده شود. پس حافظه تاریخی بهعلاوه محبت به پیامبر آخر الزمان از سوی امت کجا رفت؟! انصاف آن است که حداقل، غلبه معنوی رسول خدا(ص) باید مانع علنی کردن این جنایت میشد نه اینکه بدان تفاخر شده و به نشانه پیروزی بر دشمنان خدا و خلیفه حاکم به رخ اهالی شهرها کشیده شود. بسیاری از مسلمانان صحنههای ابرازعلاقهمندی و اظهار محبت پیامبر نسبت به حسنین(ع) را دیده و از آن خاطرهها داشتند. چطور شد که آن همه نادیده گرفته شده و در یادها نماند؟! در فاصله این دو رخداد چه اتفاقی افتاده بود که مردم اینگونه نسبت به این فاجعه حداقل بیتفاوت بودند؟!
همه مسلمانان در وقوع واقعه غدیر با تفاوتهایی در عبارات، متفقالقولند و جملگی بر نزول ابتدا آیه تبلیغ از سوی امین وحی، حاوی این مضمون که: «ای رسول! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده [به مردم] برسان. اگر این کار را نکنی، رسالت الهی را به انجام نرساندهای و خداوند از مردم نگاهت خواهد داشت» سپس آیه اکمال دین اعتراف دارند. پس چرا از خود نمیپرسند دلیل این اهتمام الهی و سه روز معطلی کاروان حجاج در وادی غدیر برای بیعت تک تک حاضران با علی(ع) در حضور پیامبر، چه بوده است؟! این است که باید گفت عاشورا در نتیجه بیاعتنایی و فراموشی پیام بعثت رسول خدا(ص) در وهله اول و رخداد غدیر خم در مرحله بعدی به وقوع پیوست. متأسفانه این فراموشی خیلی زود یعنی 70 روز بعد از رخداد واقعه غدیر در رحلت پیامبر خدا آثار خود را نشان داد. آثار و تبعاتی که در حوادث پیاپی و تلخ دیگری رخ نمود.
آن روز ریحانه رسول خدا حضرت فاطمه(س) با حضور در مسجدالنبی برخی از آن بسیار را یادآور شده و ضمن خطبهای که منسوب به آن حضرت است، خطاب به مردم مدینه میفرماید: «...مردم به یاد دارید -قبل از بعثت رسول خدا(ص) - در زندگی هم به لحاظ معیشت و هم به لحاظ اخلاقی در پرتگاه آتش بودید!... جمعیتی متفرق بوده و به روی هم تیغ میکشیدید... از خانههای یکدیگر چیز میربودید و ناموستان در امنیت نبود. با این حال گمان میکردید زندگی همان است که دارید. دلیری و عزت و افتخار از آن شماست!حال آنکه نه کشاورزی داشتید، نه صنعتی. در کمین مینشستید تا یکی از شما شکاری کرده باشد تا آن را از او بربایید و آن یکی همسر دیگری را بفریبد. هر کس زورش میرسید شکم دیگری را پاره میکرد.
بیخبر از دنیا و آخرت، بیخبر از زمین و آسمان، در منتهای جهل و بدبختی، در منتهای خفت و خواری! خداوند به برکت پیامبرش و رسالت اسلامی به شما موقعیت داد، اجتماع داد، راه زندگی را به شما نمایاند و از شما ملتی قوی و فاتح ساخت. پیامبر برای این همه چه گرفتاریها کشید و چه ناملایماتی را پشت سر گذاشت....» و با این بیانها از فراموشی پیام رسالت پدرش و عدم حمایت از علی(ع) از مردم مدینه گلایه کرد. براستی حق رسالت رسول خدا این بود که بعد از آن همه خدمت به مردم، آشکارترین پیامش در غدیر خم که مؤید به تأییدات الهی بود به این زودی فراموش شود و در فاصلهای 50 ساله سر بریده حسینش بر سر نیزهها شهر به شهر گردانده شود. آیا جا ندارد ما نیز به منظور راه بستن بر تکرار عاشورایی دیگر از وقایع تاریخی عبرت گیریم و با عدم فراموشی مسئولیت خود به پیام عاشورا که همان پیام بعثت و غدیر است عمل کنیم.
پیام رسالت محمدی(ص)و قیام حسینی(ع) در یک راستا همانا عدالت خواهی و بر مدار عدالت بودن است، که لازمه آن حریت، وفا داری، راستی و درستی و در یک کلام داشتن تقوی و جلب رضایت الهی است. همان بیانی که اباعبدالله الحسین(ع) در پایان کار و لحظاتی قبل از شهادت فرمود: «الهی رضا بقضائک و تسلیما لامرک لا معبود سواک یا غیاث المستغیثین.»