حضور در بریکس نه فی النفسه خوب است و نه بد؛ رفتار ما آن را تعریف می کند. اگر قرار بر ایجاد روابط مبتنی بر توسعه و احترام در عرصه بین المللی است که فعالیت در بریکس الزامات و مقدماتی دارد که ما آن را فراهم نکرده ایم.
پایگاه خبری جماران: احسان شمس وکیل دادگستری و استاد دانشگاه در یادداشتی برای جماران نوشت:
هفته گذشته از ایران برای عضویت در بریکس دعوت شد. رسانه های داخلی عضویت در این گروه اقتصادی را دستا وردی بزرگ تخمین زده و قابل مقایسه با عضویت ایران در پیمان اقتصادی شانگهای برآورد کرده اند.
عضویت در یک پیمان اقتصادی چه دستاوردی برای ایران به دنبال دارد و آیا اینگونه که برآورد می شود می تواند اهداف اقتصادی ایران را (که از قضا با اهداف سیاسی – ایدئولوژیک ایران در هم امیخته و مفهوم منافع ملی را از بین برده) تامین کند؟ آیا همگرایی لازم در خصوص موضوعات گوناگون میان اعضا وجود دارد؟ آیا دستگاه سیاست خارجی ما برای عضویت در پیمانهای بین المللی از نقشه راهی -که بر اساس نظم نوین روابط بین المللی تدوین شده باشد – تبعیت می کند؟ آیا براستی انگونه که تبلیغ می شود دلار (بخوانید غرب) از مبادلات تجاری بین المللی قابل حذف است؟ از منظر های مختلفی می توان به این سوالات پاسخ داد:
الف: اقتصاد سیاسی
تاریخ ثابت کرده است که قدرت سیاسی در قدرت اقتصادی نهفته است. تا زمانیکه بنیان های اقتصادی یک حاکمیت محکم نباشد امکان حکمرانی مستقل وجود ندارد. زمانی این استقرار بر پایه اقتصاد کشاورزی استوار بود (بنگرید به نظام پیچیده مالیات اراضی کشاورزی در ایران باستان)، و زمانی بر پایه تامین بازارها برای تولیدات صنعتی ناشی از انقلاب صنعتی(نظام استعمار اروپایی) و اکنون مبتنی بر در هم تنیدگی اقتصادی است. برای برخورداری از یک اقتصاد با ثبات باید اقتصاد کشور با اقتصاد جهانی در هم تنیدگی موثر داشته باشد. بر اساس این نظم اقتصادی قرار نیست که کشور تمام نیازهای خود را تامین کند، بلکه حتما می بایست حدی از اثرگذاری اقتصادی (که قطعا اثرگذاری سیاسی را نیز به دنبال دارد) را به خارج از مرزهای خود منتقل کند. چرا غرب بخش زیادی از تولید خود را به چین (بزرگترین تهدید خود) منتقل کرد؟ پاسخ این سوال را این روزها بخوبی می بینیم.
اقتصاد چین به سرمایه گذاری خارجی اعتیاد پیدا کرد و حالا که غرب اراده میکند، این سرمایه از او دریغ می شود. اقتصاد چین به زحمت خود را به نرخ 3 درصد رسانده و اگر وضع به همین شکل جلو رود، راهی جز جنگ در تنگه تایوان باقی نخواهد ماند.
بنابراین، با در هم تنیدگی اقتصادی ابزارهای تصمیم گیری سیاسی هم فراهم می شود. اگر چین در دوران رشد سرسام اور تجاری خود، به جای بلند پروازی های نظامی و فضایی، در اقدام متقابل در کشورهای غربی سرمایه گذاری کرده بود، اکنون دچار این بحران نمی شد. بر این اساس جدا کردن خود از اقتصاد جهانی، دقیقا مطابق با خواست ایالات متحده است. کشورهایی که اثری در تجارت جهانی ندارند، براحتی در مقابل تحریم ها اثرپذیری نشان میدهند.
جالب آنجاست که در کشور ما این انزوا خود خواسته هم هست. پذیرفتن و اجرایی کردم استانداردهای اف ای تی اف ابتدایی ترین ابزار حضور در بازارهای جهانی و در هم تنیدگی اقتصادی است. ایران بدون وجود این ابزار، امکان ورود به صحنه در هم تندگی اقتصادی را ندارد. شعار نه شرقی نه غربی در زمانیکه اجازه تبادلات تجاری مستقل کشوری منوط به صدور مجوز از اتاق جنگ خزانه داری ایالات متحده امریکا است و در این میان متحدین کاغذی شما هم با روی گشاده -و نه اکراه- از آن تمکین می کنند (نگاه کنید به امار خرید نفت با تخفیف چین از ایران) شوخی تلخ و گزنده بیش نیست.
تا زمانی که الزامات حقوقی ورود به نظام تجاری حاکم بر جهان را برخوردار نباشیم، بازیچه سیاسی غرب و شرق باقی می مانیم. پس اگر در تمامی پیمان های اقتصادی حضور داشته باشیم، اما ابزار لازم (پیروی از مقررات حقوقی بین المللی مانند اف ای تی اف و غیره) و نگاه لازم (سیاست در هم تنیدگی و نه انزوا) را نداشته باشیم، هیچ سودی نخواهیم برد.
ب: تحول اولویت های روابط بین المللی
بعد از پایان جنگ جهانی دوم و بروز نظام دوقطبی، اولویت روابط خارجی بر مبنای عضویت در اردوگاه شرق و غرب تعریف می شد. پیمان هایی مانند جنش غیرمتعهدها نیز کارایی لازم در عرصه بین المللی نداشت(متاسفانه نگاه حاکم بر سیاست خارجی ما هنوز بر این نظام استوار است). با فروپاشی شوروی نظام تک قطبی برقرار شد و لازمه این نظام تک قطبی پذیرش هژمون غرب بر جهان بود. در هر دو این نظام ها چند جانبه گرایی اصل اولیه تعاملات بین المللی محسوب می شد. هیچ کشوری به تنهایی امکان مالی یا سیاسی تاثیر گذاری مطق در سطح جهانی را ندارد. بر همین اساس به سمت چندجانبه گرایی چه در شرق و چه در غرب پیش می رفت.
در این نظام، مهمترین رکن سیاسی جهان سازمان ملل متحد است و مهمترین دیپلمات هم دبیرکل سازمان. صلح در افریقا با تلاش داگ هامر شولد به دست می آید. در ویتنام و کامبوج اوتانت بازیگری آتش بست می کند. مصر و اسراییل به وساطت پطروس پطروس غالی به صلح می رسند. طولانی ترین جنگ قرن(ایران و عراق) با میانجیگری خاویر پرز دکویار به پایان می رسد. کوفی عنان در پرونده اتمی ایران نقش برجسته ای داشت. اما به تدریج از اهمیت جایگاه این مهمترین دیپلمات جهانی کاسته شده. دیگر شما هر روز خبری از فعالیت های او نمی بینید و شاید اکنون ندانید که چه کسی دبیرکل است. چرا؟ چون نفش سازمان ملل به عنوان یک نهاد فعال بین المللی کاسته شده یا بهتر بگوییم جهان از چندجانبه گرایی قطبی یا جهانی به سوی منطقه گرایی سوق پیدا کرده است.
اکنون کشورهای برای ثبات و پیشرفت به منطقه جغراقیایی با ثبات و پیشرفته نیاز دارید. نمی توان امنیت خواست ولی افغانستان طالبانی در کنار داشت، نمی توان پیشرفت خواست اما به همسایگان بی توجه بود. چه خوشمان اید یا نیاید ما خاورمیانه را با اعراب، ترکها، کردها، ارامنه، بلوچ ها، تاجیک ها و پشتونها شریکیم. نه توان حذف آنان را داریم و نه می توانیم ایران را جابجا کنیم. باید با آنان تعاملی متقابل بر مبنای صلح، امنیت و احترام متقابل ایجاد کرد.
بر این اساس اولویت سیاست خارجه ایران باید بر مبنای پیمان های امنیتی و اقتصادی منطقه ای شکل گیرد. تا زمانیکه پیمانهای اقصادی با عربستان و امارات و عراق بر زمین مانده و یا پیمانهایی مانند اکو هیچ گونه اثر مثبت اجتماعی و اقتصادی از خود به جای نمی گذارد چگونه می توان توقع داشت که پیمان های فرا منطقه ای دارای آثار مثبت برای ما باشد. در گذار جدید روابط بین المللی، منطقه گرایی بر جهان گرایی اولویت یافته است. موضوعی که عربستان سعودی به استادی تمام در حال بازی آن است.
ج: دلار
یکی از شعارهای تبلیغاتی در خصوص بریکس این است که هدف اصلی بریکس حذف دلار از مبادلات جهانی است. به بیان دیگر حذف غرب از مبادلات تجاری. نگاهی به امار تجارت جهانی نشان می دهد که بیش از 80 درصد تجارت جهانی بر بستر (یا به معیار یا به میزان) دلار رخ میدهد. علاوه بر این بیش از 60 درصد تولید ناخالص جهانی در غرب رخ می دهد و این امار در فناوریهای خاص بسیار بالاتر است. از سوی دیگر نگاهی به ترکیب اعضای اصلی بریکس نشان از کشورهایی دارد که هم پیمان غربند. آیا هند که برای مقابله با چین و پاکستان به غرب وابستگی کامل نظامی دارد برای خوشایند چین در بریکس غرب را وا مینهد؟ آیا اساسا حذف دلار از تجارت جهانی در وضع فعلی (با توجه با آمارهای پیش گفته) رویای کودکانه ای نیست؟ آیا تحلیلگران کشور های دیگر از درک در هم تنیدگی دلار با اقتصاد جهانی عاجزند؟
د: بریکس
حضور در بریکس نه فی النفسه خوب است و نه بد؛ رفتار ما آن را تعریف می کند. اگر قرار بر ایجاد روابط مبتنی بر توسعه و احترام در عرصه بین المللی است که فعالیت در بریکس الزامات و مقدماتی دارد که ما آن را فراهم نکرده ایم. اگر قرار است که ابزار چین در خود نمایی بین المللی باشیم شان ملت ایران چیزی دیگر است. اولویت برای ایران و اقتصاد ایران و سیاست خارجی ایران فهم درست زمانه و منافع ملی است و گرنه مولانا داستان کشتیبانی مگس بر کاه را از همگان بهتر گفته؛ اگر گوشی باشد.