اگر به حقیقت دین توجه کنیم حتما یکی میشویم و اختلافات از بین میرود، ولی وقتی به طریقت وشریعت بند میکنیم که چرا تو روزه میگیری یا نمیگیری، چرا اینطور وضو میگیری یا آنطور میگیری، وضعیت بهتر از این نمیشود. شیعه یکجور وضو میگیرد، سنی هم یکجور. ما سر اینها با هم دعوا میکنیم! به ما میگویند چرا شما اینطرفی میایستید نماز میخوانید؟! خُب قبله ی ما نور است، قبله شما هم مکه است، قبله آن یکی هم بیتالمقدس؛ لازم نیست که سر اینها با هم دعوا کنیم.
به گزارش جماران؛ رئیس انجمن موبدان تهران معتقد است کار دین، وجدان سازی است و اگر دین و وجدان سازی افزایش پیدا کند، انسان نجات پیدا می کند وگرنه همین وضعیت ادامه خواهد داشت؛ چون عده ای از وضعیت خاموشی وجدان و بیدینی، سود می برند و نمی خواهند وجدانیات در دنیا حاکم شود.
او می افزاید: کار دین، انسانسازی است، فرقی هم نمی کند کدام دین باشد. کار مذهب، رباتسازی است؛ آدم آهنی می سازد؛ شیعه و سنی، کاتولیت و پروتستان می سازد و به جان هم می اندازد . امروزه دین کم شده و مذهب زیاد؛ هیچ پیامبری مذهب نیاورده؛ همه آنها پیام آوران ادیان از سوی خدای واحد بوده اند لذا پیغمبران با هم دعوا ندارند. همه آنها می خواهند انسان ها به خدا نزدیک شوند.
دکتر اردشیر خورشیدیان می گوید: اگر به حقیقت دین توجه کنیم حتما یکی می شویم و اختلافات از بین می رود، ولی وقتی فقط به طریقت و شریعت توجه می کنیم که مثلا شما چرا اینطور یا آنطور وضو می گیری، وضعیت بهتر از این نمی شود. بعضی ها به ما ایراد می گیرند که چرا شما این طرفی می ایستید نماز می خوانید؟! جواب واضح است، قبله ی ما نور است، قبله شما هم مکه، قبله ی آن یکی هم بیت المقدس؛ لازم نیست که سر اینها با هم دعوا کنیم. تمام دعواهای دنیا سر همین چیزهاست. عده ای هم وسط این دعواها نان می خورند.
او بر این باور است که هرکسی هر چیزی که می گوید، بخشی از حرفش، حقیقت است، بخشی هم خیر. هیچکس هم در دنیا همه ی حقیقت را درباره ی حتا کوچکترین چیز نمی داند. برای مثال نمی توانید یک نفر را در دنیا پیدا کنید که حتا درباره یک مولکول آب همه چیز را بداند. پس اگر این را قبول کنیم که حقیقت یکی است و درک ما از آن نسبی است و هرکسی از ظن خود شدیم یار او و به حقیقت بچسبیم، حتما به اتحاد خواهیم رسید و دعواها از بین می رود. ولی باید بدانیم وقتی این دعواها ازبین رفت نان یک عده هم از بین می رود.
موبد خورشیدیان می افزاید: دین زرتشت، انسانیت محور است. انسانیت محوری، اصل دین زرتشت است. ما اخلاق انسانی را قبول داریم، نه اخلاق زرتشتی را؛ ما عقیده داریم هر کسی که آدم است، خوب است. هر کسی می خواهد باشد؛ مسلمان باشد یا زرتشتی. او می افزاید: ما با همه انسان های نیک جهان در یک مسیر هستیم؛ از هر دینی که باشند.
دکتر خورشیدیان که چشم پزشک متبحّری هم هست می گوید: اگر زیاد هم خوبی کنید، کارتان می شود ضد اخلاق؛ اگر من در مطبم همه بیماران را رایگان ویزیت کنم، کارم می شود دینی و وجدانی، ولی این کارم ضد خرد است. عقل، طرفدار خودمان است و وجدان، طرفدار بقیه. اگر هم از همه پول بگیرم می شود ضد وجدان. باید کاری کنم که هم خردم و هم وجدانم راضی باشند.
این عالم زرتشتی می گوید: دانشمندن و اوستاشناسان، زرتشت را بنیانگذار حکمت نخستین و آموزگار اخلاق مدرن می دانند و به خصوص پُست مدرن ها که بعد از نیچه و اسپینوزا بودند تمام تابع دین زرتشت هستند البته نه به عنوان زرتشتی؛ زرتشتی به دنبال فرهنگ است. اشوزرتشت به دنبال پیرو و گله نیست. نمی خواهد پیرو اضافه کند. بنابراین هر انسانی می تواند مسلمان باشد و زرتشتی زندگی کند.
مشروح این مصاحبه را در ادامه بخوانید:
* لطفا انجمن موبدان تهران را معرفی کنید.
کلمه موبد از واژه مُگبُد مشتق شده است؛ دین ما مَگوس یا مُغ است و این واژه بعد از اینکه وارد عربی شده، تبدیل به مجوس گشته و در قرآن هم همین کلمه مجوس آمده است. واژه ی مُغبُد یا موبد، از کلمه اوستایی مَگوپَیتی گرفته شده است و به معنای دانای دین مُغان است؛ مثل سپهبد که دانای سپاه است؛ مثل ارتشبد که دانای ارتش و متخصص در امور ارتش است. واژه انجمن هم، همان واژه اوستایی هَنجمن است که بعدها به انجمن تبدیل شده است. هنجمن، به جایی می گویند که رودهای کوچک به هم می پیوندند و رود بزرگی را درست می کنند؛ به این منطقه در زبان آریایی، هنجمن می گویند. پس هنجمن تعدادی از افراد هستند که هرکدام تخصصی دارند و دور هم جمع می شوند و به طور گروهی تصمیم گیری می کنند تا کاری را انجام دهند. کهنترین هنجمن درجهان، در دین زرتشت است. معتقدان به دین زرتشت، نخستین ملتی بودند هنجمن را بنا نهادند چراکه وقتی اشوزرتشت، حقیقت دین را کشف و به مردم اعلام کرد، در انجمن مُغان طریقت و شریعتش را بنا گذاشت؛ لذا طریقت و شریعت دین ما در انجمن مغان پایه گذاری شد. اشوزرتشت فقط هاتیک- یعنی حقیقت دین- را بیان کرد. میدانید که حقیقت دین یکی است و همیشه و همه جا ثابت است و هیچوقت هم عوض نمیشود. حقیقت دین ما که ۹ پایه دارد، ثابت است و همیشگی و جهانشمول و مربوط به همه انسانهاست و ربطی به زرتشتی ها ندارد. هاتیک معادل واژه طریقت و داتیک معادل واژه شریعت است. این درانجمن مغان گذاشته می شود و مرتبا بهروز می شود و انجمن مغان تشخیص میدهد که هاتیک و داتیک را باید بهروز کرد. طریقت و شریعت دین ما توسط انجمن مُغان -که من هم رئیس انجمن هستم، البته نه توسط شخص من که یک رای دارم بلکه توسط کل انجمن مغان- تصویب میشود که این بخش از داتیک ما بهشرطی که مخالف اصول نباشد، میتواند عوض شود. اصول همیشه ثابت است و فروع، یعنی هاتیک و داتیک در انجمن مغان میتواند عوض شود. کار انجمن موبدان در درجه اول پاسداری از اصول دین و در درجه دوم، بهروز کردن فروع دین است.
* شما که رئیس انجمن هستید اختیارات خاصی دارید؟
من دقیقا مانند مدیرعامل یک شرکت هستم. مجمع ما هیئت مدیره را انتخاب میکند، هیئت مدیره هم رئیس و معاون را انتخاب میکند. من هم به عنوان رئیس انجمن، مثل مدیرعامل یک شرکت هستم و هرچه که هیئت مدیره تصویب کرد، بنده مسئولم که آن را پیاده و اجرا کنم.
* الان جمعیت زرتشتیان جهان و ایران چقدر است؟
کل زرتشتیان جهان حدود دومیلیون میشوند ولی درایران حدود پنجاه هزارنفر ساکن اند. بیشتر هم در شهرهای یزد و کرمان و تهران و شیراز هستند.
* از وضعیت زرتشتیان ایران و سیرتاریخیای که داشته اند، برایمان توضیح دهید.
اَشوزرتشت وقتی ظهور کرد و به پیامبری برگزیده شد، ابتدا در شهری بهنام (رَگه) در کوه (اوشیدَرنَه) بود. که به اعتقاد ما رگه، همان شهر ارومیه است و کوه اوشیدرنه همان کوه سبلان است؛ ده سال آنجا بوده و به دروننگری پرداخت و با اهورامزدا، به هَمپُرسِگی رسید و کتاب گاتاها را نوشت و بین مردم آمد. او ده سال هم در شهر رگه سعی کرد تبلیغات کند. نخستین کسی که دعوت او را پذیرفت، پسرعمویش بود بهنام (مِیدیوما). از آنجاییکه زرتشت اعتقاد به برابری انسانها داشت و اینکه به هیچوجه نباید جنگید و معتقد بود نباید با جنگ دینش را گسترش بدهد، نتوانست آنجا پیشرفت کند و مجبور شد که به استان بلخ، شهر مزارشریف بیاید. اعتقاد ما این است که آنجا یک مزارشریفی است؛ البته گاهی آن مزار منتسب به حضرت علی میشود، ولی حضرت علی از آنجا حتی رد هم نشدهاند چه برسد به اینکه مزارشان آنجا باشد. زرتشت به آنجا رفت و به پادشاه آنجا که نامش گشتاسب بوده، دینش را ارائه کرد. پادشاه گفت بهشرطی دینت را قبول میکنیم که با وزرای دانشمند من، که جزو حکما هستند، صحبت کنی. آنها چهارسال با همدیگر بحث داشتند تا اینکه بعد از چهارسال پذیرفتند و گفتند دین او دین واقعی است و ما میپذیریم. پادشاه هم آن دین را پذیرفت و به مرور دین زرتشت گسترش یافت. حدود هزارودویست سیصد سال طول کشید تا کمکم ایران زرتشتی شد و سلسله ماد زرتشی بودند، بعد هخامنشیان، بعد اشکانیان بعد ساسانیان و اکثریت ملت ایران زرتشتی شدند. دوره ساسانیان نود درصد به بالا زرتشتی بودند. ۲۸ ملت بودند و اکثرشان زرتشی بودند؛ نیاکان همه شما زرتشتی بودند. یونانیها که به ایران حمله کردند، نتوانتسند ایران را شکست دهند چون ایدئولوژی به خصوصی نداشتند هخامنشیان آنها را از بین بردند و نتوانستند بیش از هشتاد سال در ایران بمانند. بنابراین یونانی ها هم یا زرتشتی شدند یا برگشتند به یونان. ولی اعراب که به ایران آمدند، بهخصوص در زمان خلیفه دوم؛ آن زمان بسیاری از کتابها سوزانده و یا به آب ریخته شد و نیاکان ما را در بازارهای مکه و شام فروختند و کمکم ایرانی ها، صوفیان را تشکیل دادند و دوباره موسیقی را وارد سنت و فرهنگ خود کردند و زورخانهها را احیا کردند. ابتدا صوفیان از مفهوم حب و محبوب استفاده کردند چون واژه عشق در عربی نیست. از میان اندیشمندان، بهخصوص سهروردی از دین زرتشتی بسیار الهام گرفت و به مرور بعد از آن، عارفان به وجود آمدند و واژه ی اَشایاوستایی را تبدیل به عشق کردند؛ بنابراین عشق، واژهای کاملا اوستایی است. لذا فرهنگ زرشتی در بین مردم ایران، باقی ماند. فرهنگ زرتشتی الان بین یکونیم میلیارد، یا به جرات میتوان گفت حداقل یک میلیارد جمعیت ایرانِ بزرگ (یعنی ایران قبل از اسلام که پنج برابر ایران کنونی بوده و شامل افغانستان و هر کشوری که نامش منتهی به اِستان است، می شود زیرا این کشورها در واقع، اُستانهای ایران بزرگ بودهاند) باقی مانده است. اینها هجده ملت هستند که عید نورورز را هم جشن می گیرند. ما ایرانیها سنت و آداب خودمان را حفظ کردیم و در واقع ایرانی ها مسلمان شدند ولی عرب نشدند و توانستند فرهنگ و سنت خودشان را حفظ کنند. فشارها بر جامعه زرتشتیان از دوره صفویان و به بعد، بسیار افزایش پیدا کرد. تا آن زمان نصف مردم ایران زرتشتی بودند و نصف دیگر هم که مسلمان بودند، از اهلسنت بودند و حتی پدربزرگ یکی از بنیانگذاران صفویها، نمایندهی اهلسنت بود. اینها داستانهای تاریخیاند که بر سر تاریخ این کشور آمده است. خلاصه کمکم زرتشتیکُشی بسیار رواج پیدا کرد و زرتشتیها به یزد و کرمان به بیابانها فرار کردند. مهاجیمن و مخالفین زرتشیها هم زرتشتیها را رهایشان کردند و گفتند خودشان در این بیابانها از بین میروند. ولی زرتشی ها توانستند قنات بِکنند و کشاورزی کنند و توانستند در بیابانهایی که فقط مار و سوسمار زندگی می کرد، خودشان را حفظ کنند و تا به امروز برسند. در ایران از دورهی قاجار دوباره زرتشتیها را به رسمیت شناختند و جزیه از ما برداشته شد و یک سری امکاناتی داشتیم. در جمهوری اسلامی هم دین زرتشتی در قانون اساسی به رسمیت شاخته شده است و در مجلس هم نماینده داریم و جزو اقلیتهای رسمی کشور شناخته می شویم.
* روحانیون زرتشتی به چه شکلی به این منصب میرسند و آیا در ایران مراکز خاصی برای آموزششان هست؟
آموزش دادنشان ممنوع است ولی هر فردی که می خواهد موبد یا موبدیار شود، به انجمن موبدان اطلاع می دهد و انجمن موبدان هم به صورت فردی، کتاب هایی برای مطالعه به او می دهد و آن شخص کتابها را می خواند و امتحان میدهد و به مقام موبدی می رسد.
* وظیفه این موبدها چیست؟
موبدها دو دسته هستند؛ یکسری هستند که وظیفه شان اوستا خوانی است یعنی مسئول برگزاری مراسم و سنّت و آداب هستند و لازم نیست دانش بالایی داشته باشند. یک عده هم هستند که بایستی پاسخگو و اوستا شناس باشند که وقتی می خواهند موبد شوند، به آنها سخت می گیریم.
* چه اقشاری از جامعه زرشتی به سمت موبد شدن میآیند؟
موبدی در دین ما ارثی است. ولی همه می توانند موبدیار شوند. چون کار موبد، پاسداری از اصول دین است به همین دلیل نمی شود آنرا دست هرکسی سپرد از همین روست که دین ما تنها دینی است که یک دین دارد و یک مذهب. در حالیکه همه ادیان و فلسفه ها بعد از چند سال مذاهب گوناگونی پیدا کرده اند. دین اسلام بعد از چهل سال ۲۸ مذهب پیدا کرد و الان هم حدود هشتصد فرقه دارد؛ دین مسیحیت حدود ۱۲۰۰ فرقه دارد و حتی فلسفه و اندیشه ای مانند کمونیسیم؛ مگر مارکس یک جور حرف نمی زد؟ بعد شد مارکسیسم لنینیسم، مارکسیسم مائوئیسم و… مارکس یک جورحرف زد ولی این همه فرقه و زیر مجموعه در آن تولید شد. ما همیشه یک دین و یک مذهب داشته ایم. بنابراین نسل اندرنسل موبدها وظیفه دارند که اصول دین را حفظ کنند. موبدیار هم داریم که به موبد کمک می کنند و همه زرتشتی ها میتوانند موبدیار شوند.
* غیراز وظایفی که فرمودید، آیا مشاغل خاصی به موبدها سپرده میشود؟
موبدی و موبدیاری شغل نیست و هیچ پولی هم بابتش به آنها داده نمی شود. دین ما نباید دکّان بشود. دینفروشی در همه ادیان بهترین بازار را دارد. یکی از وظایف انجمن موبدان این است که نگذارد کسی دین را دکان کند.
* پس منبع درآمدشان از کجاست؟
خودشان بیرون از اینجا کار می کنند. کسانی هم که اینجا هستند اغلب بازنشسته هستند؛ قبلا کارمی کرده اند و الان که بازنشسته شده اند، میآیند اینجا و آتش را نگه می دارند.
* به نظر شما مذهب چیست و از چه مفاهیمی ساخته و تشکیل شده است؟
مذهب، طریقت و شریعت دارد در حالیکه دین طریقت و شریعت ندارد. دین، حقیقت است؛ بنابراین یکسان است. طریقت و شریعت متفاوت است.
* لطفا درباره اصول دین زرتشت برایمان توضیحاتی را بفرمایید.
من به بعضی از این اصول اشاره می کنم. باور ما این است که جهان از دو بخش تشکیل شده گیتی و مینو. جهان ماده و جهان معنا؛ روان همیشه می ماند و به پاداَفره خودش می رسد و این را شما می گویید معاد.
یکی از اصول ما این است که طبیعت قانون دارد و اشو زرتشت نام ان را اَشا گذاشت. و کسی که این قانون را اطاعت کند اَشو میشود. اشوزرتشت، اشو است و هرکسی هم می تواند پیرو راستین او شود و راستی ها را درک کند. حقیقت یکی است اما درک ما انسان ها از حقیقت یکی نیست.
اصل بعدی دین ما، برابری انسانهاست از هرجنس و رنگ و نژادی که باشند، حقوقشان برابراست. شما به آن می گویید کرامت انسانی.
اصل بعدی هفت پایه عرفان زرتشتی است. آن هفت پایه را شما سرسفره هفت سینتان هم می گذارید، چون ایرانی هستید. اعتقاد داریم هرکسی این هفت پایه را طی کند به خدا نزدیک میشود و از خودش هومن و سپنتهمَن میسازد و از اهرمن شدن جلوگیری میکند. انسان تنها موجودی است که اشوزرتشت فهمید دارای خرد و وجدان است و دارای من است. انسان میداند که وجود دارد، میداند که می میرد و برای زندگی اش برنامهریزی می کند. و می تواند خودش را تغییر دهد. هیچ موجودی جز انسان نمیتواند خودش را تغییر دهد شیر، شیر به دنیا میآید و تمام کلاسهای دنیا را هم برود نمی تواند ببر شود. ولی انسان را میتوانی به طرف پستی ببری، دژمن و اهرمن بکنی، میتوانی هم او را ببری بالا و هومن و سپنتهمن کنی.
اصل بعدی دین ما، باور به این است که چهار آخشیج مقدس است. این عناصراربعه یعنی آب و باد و خاک و آتش را بایستی پاک نگه داشت. این وظیفه انسان است. این مسئله را انسان تازه در سال ۱۹۸۵ فهمید و حالا دارد با زور تبلیغات و جریمه کاری میکند وقتی کارخانه را میسازند، این چهار آخشیج را پلید نکنند. امیدوارم این کار فرهنگی شود که این چهار آخشیج را گرامی بداریم.
اصل بعدی ما اصل داد و دَهِش است که شما آن را وقف مینامید و ما به آن میگوییم (اَشوداد و اَشونهاد). هر دو وقف است ولی اشونهاد وقفی است که غیرمنقول است مثل باغ و خانه و اشوداد چیزی است که منقول است.
اصل بعدی اصل فَرشگرد است یعنی مرتب باید بهروز شویم و فروع را بر اساس اصول بروز کنیم. البته این را هرکسی نمی کند و وظیفه انجمن موبدان است که آنرا انجام دهد.
* جایگاه کتاب مقدستان با جایگاه سایر کتب مقدس ادیان، چگونه قابل تبیین است؟
در دنیا دو ایدئولوژی وجود دارد. بعضی از ایدئولوژیها فلسفی و برخی هم مذهبی است. هیچ فیلسوفی، حزب تشکیل نداده و هیچ پیغمبری هم مذهب درست نکرده است. مذهب اختراع روحانیها، موبدها و کشیشهاست؛ مذهب ابداع و اختراع شده ولی دین کشف شده است. کشف شده که خدا یکی است، کشف شده که مثلا حقوق بشر برابر است و کرامت انسانی وجود دارد. حقیقت کشف کردنی است و اختراع کردنی نیست ولی طریقت و شریعت اختراع می شود و توضیح میدهد که اینطور نمازبخوان، اینطور ازدواج کن؛ مثلا در دین ما تعدد زوجات ممنوع است و زن و مرد، به صورت برابر ارث میبرند و یا در دین دیگر ممکن است ارث زن، نصف مرد باشد. اینها طریقت و شریعت است و حقیقت دین نیست؛ حقیقت آن چیزی است که پیغمبر آورده که همان دین است. کتابهای مقدس ما زیاد است ولی کتاب آسمانی ما (گاتاها) است که برای خود پیغمبر است دقیقا مانند قرآن مسلمانان که کتاب آسمانی تمام فرقه های مسلمانهاست. مسلمانها حدود ۸۰۰ فرقه دارند و خود شیعه ها، حدود ۳۵ فرقه دارند، ولی همگی قرآن را قبول دارند. بنابراین کتاب ما، گاتاها یا گاثاها نام دارد که تماماً سرود است و مال خود اَشوزرتشت است. مثل قرآن که برای خود حضرت محمد است. کتابهای بعدی که توسط موبدها نوشته شده بعد از اشوزرتشت؛ مثل (وندیداد) و (یَشتها)… یشتها بلافاصله بعد از زرتشت نوشته شده و تا هزارسال پیش ]درحال تکمیل بوده است[ و بهصورت سرود می باشد؛ (وندیداد) برای پیش از هخامنشیان است؛ (ویسپرد) برای دوره هخامنشیان است؛ (خُرده اوستا) برای دوره ساسانیان است که توسط انجمن موبدان زمانه آنوقت نوشته شده است. مجموعهی اینها را (اوستا) مینامند. ویستا یعنی دانش و اوستا یعنی عین دانش. بنابراین ما آنها را عین دانش می دانیم. از نظر ما مقدس به معنای آنچه که مد نظر شماست، فقط کتاب (گاتاها) است. ما به چیزی به نام مقدس اعتقاد نداریم بلکه میگوییم سپنته؛ می گوییم سپید و عاری از آلودگی و پاک. سپنته را معادل واژه مقدس در نظر گرفته اند. واژه مقدس در دین ما به معنای بسیار قابل احترام است.
* آیا در کتاب شما دستوراتی است که اجرای آنها با دنیای امروز سازگار نباشد؟ با این دستورات چگونه رفتار می کنید؟
بله ممکن است باشد. اگر بفهمیم که دستوری بهروز نیست انجمن مُغان آنرا بهروز می کند. البته انجمن، اصول را دست نمیزند؛ اصول ثابت و علمی و کارشناسی است. صحبتهای زرتشت، مطابق روز است. حرف هایی که اشوزرتشت گفت و کشف کرد، صددرصد بهروز است. برای همین هم دانشمندن و اوستاشناسان، زرتشت را بنیانگذار حکمت نخستین و آموزگار اخلاق مدرن می دانند و به خصوص پُست مدرن ها که بعد از نیچه و اسپینوزا بودند تمام تابع دین زرتشت هستند البته نه به عنوان زرتشتی؛ زرتشتی به دنبال فرهنگ است. اشو زرتشت به دنبال پیرو و گله نیست. نمی خواهد پیرو اضافه کند. بنابراین هر انسانی می تواند مسلمان باشد و زرتشتی زندگی کند.
* خرافات، در دین شما چه جایگاهی دارند؟
تا خرافات را چه چیزی تعریف کنیم. باید خرافات را تعریف علمی کنیم. میدانیم که بزرگترین، کاملترین و دقیقترین کتاب آسمانی جهان، طبیعت است. زبان خداوند، زبان علم است. خرافات به چیزهایی گفته می شود که از پیشرفت انسان جلوگیری می کند و علم و دانش هم آن را رد کرده است. خرافات، ارتجاعی است و انسان را به عقب میکشد و نمیگذارد انسان بهروز شود؛ این را میگوییم خرافات. ولی بسیاری از خرافات است که ممکن است علم و دانش آن را رد کرده باشد و آن را نپذیرفته باشد ولی به درد انسان میخورد؛ لازم است انسان داشته باشد. همه انسان ها این توانایی را ندارند که مسلط به خویش شوند؛ قائم برشخص شوند و مشکلات خودشان را حل کنند و نیاز به یک سری تکنیکهای روانی دارند. برا همین ما می گوییم عقاید بشری را از جنبه های مختلف تقسیم بندی میکنیم؛ عقاید یقینی یا تنویری یا نوردهنده، عقاید تخدیری یا مخدر؛ درست است خرافات است ولی مخدر و آرام کننده است. همانطور که همه چیز برای بدن لازم است، آنها هم لازم هستند منتها نباید افراط کرد. علم هم به سه دسته تقسیم می شود:information ، knowledge و science؛ science بخش کوچکی از علم است. information هم صحت آن معلوم نیست و دروغ و راست در آن هست. knowledge هم دانشهایی است که تئوری دارد، یعنی ثابت نشدهاند. بنابراین اینطور نیست که هرچیزی که علم نمیپذیرد ما بگوییم خرافات است. چیزی که علم آنرا رد کرده خرافات است، ولی همان هم گاهی لازم است که انسان به آن اعتقاد داشته باشد. شاید شما به یک سنگ هم اعتقاد داشته باشی و بتوانی خیلی از مشکلاتت را با این اعتقاد غیر علمی به سنگ حل کنی؛ همه مشکلات را که انسان نمیتواند خودش حل کند.
* راه حل عبور از بحرانها و خشونتهای امروزی جهان چیست و راه حل دین برای این مسئله چیست؟
فقط دین می تواند کمک کند. انسان وقتی میتواند بگوید انسان است که این دنیا را از تاریکی بیرون بیاورد و دانش، وجدانیات و اخلاقیات را به آن بدهد. کار دین، انسانسازی است، فرقی هم نمیکند کدام دین باشد. کار مذهب، رباتسازی است؛ آدمآهنی می سازد؛ شیعه و سنی، کاتولیت و پروتستان میسازد و به جان هم میاندازد و امروزه هم دین کم شده و مذهب زیاد. هیچ پیامبری مذهب نیاورده و همه آنها پیامآوران ادیان از سوی خدای واحد بودهاند لذا پیغمبرها با هم دعوا ندارند و میخواهند انسانها به خدا نزدیک شوند؛ در حالیکه الان، ما همه چیز پرست شدهایم جز خداپرست؛ پولپرست، مقامپرست و …. . واژه پرستش از واژهی پرستاری میآید. ما اعتقاد داریم وقتی میتوانیم بگوییم ما خداپرستیم که از آنچه که خداوند در اختیار ما گذاشته- از تن و وجود و روان – خوب پرستاری کنیم. آنوقت میتوانیم بگوییم ما خداپرست واقعی هستیم وگرنه دروغ میگوییم که خداپرستیم. امروزه متاسفانه انسان از لحاظ خرد رفته بالا و از حیث وجدانیات پایین آمده است. چیزی که انسان در همیشه تاریخ نیاز دارد، دین است. واژه دین که ما به آن می گوییم دَئِنا و خارجی ها به آن می گویند دیانا و در عربی دین نامیده میشود، به معنای وجدان است و کارش هم انسانسازی و وجدان سازی است. اشوزرتشت درک کرد که انسان، دو بخش دارد و بهخاطر داشتن خرد یا عقل و وجدان یا دَئِناست که ازبقیه موجودات برتر است؛ انسان، تنها موجودی است که وجدان دارد؛ خرد و وجدان، مختص انسان است. هر چند نمی شود گفت سایر موجودات از لحاظ داشتن هوش و وجدان، صفر هستند، ولی خیلی کم ا ز آن بهرمند هستند. بنابراین چون کار دین، وجدانسازی است، اگر دین و وجدان سازی افزایش پیدا کند، انسان نجات پیدا میکند وگرنه همین داستان ادامه دارد. چون یک عده از این وضعیت خاموشی وجدان و بیدینی، سود میبرند و دوست ندارند وجدانیات در دنیا حاکم شود؛ آنطرف دنیا پشت کامپیوتر نشسته و دارد دنیا را خراب می کند.
* تردید و شک چه جایگاهی در دین شما دارد و چه رابطه ای با کشف حقیقت می تواند داشته باشد؟
ما باید به همه چیز شک داشته باشیم. زرتشت به ما می گوید: (به سخنان مهین گوش فرادهید؛ بااندیشه روشن در آن بنگرید، هر مرد و زن خود باید راه خویش را برگزیند). اصلا زرتشت از شک کردن شروع میکند؛ از پرسیدن شروع می کند. میگوید تا نپرسید به حقیقت نمی رسید. پس هیچ چیزی را نپذیرید، حتا همین حرف من را. به همه چیز شک کنید تا بتوانید به حقیقت برسید؛ چون نخستین پایه رسیدن به حقیقت، شک کردن در همه چیز است.
* آیا میتوان به این امید داشت که ادیان در کنار همدیگر به زیست آرام و بهدور از خشونت دست یابند؟
اگر به حقیقت دین توجه کنیم حتما یکی میشویم و اختلافات از بین میرود، ولی وقتی به طریقت وشریعت بند میکنیم که چرا تو روزه میگیری یا نمیگیری، چرا اینطور وضو میگیری یا آنطور میگیری، وضعیت بهتر از این نمیشود. شیعه یکجور وضو میگیرد، سنی هم یکجور. ما سر اینها با هم دعوا میکنیم! به ما میگویند چرا شما اینطرفی میایستید نماز میخوانید؟! خُب قبله ی ما نور است، قبله شما هم مکه است، قبله آن یکی هم بیتالمقدس؛ لازم نیست که سر اینها با هم دعوا کنیم.
مثالش خورشید است که در هر زبانی به واژهی خاصی مینامند، یکی میگوید خورشید، یکی شمس و یکی هم میگوید سان. سر این دعواست، در حالیکه همه از یک چیز صحبت می کنند. شما به خدا میگویید خدا، به عربی می گویند الله و ما هم به تبعیت از اشوزرتشت می گوییم اهورامزدا- اهورا یعنی هستیبخش. مزد یعنی بزرگ، دا هم یعنی دانا. پس اهورامزدا یعنی (دانای بزرگ هستی بخش)- این الفاظ هم که دعوا ندارند. آقا اصلا تمام دعواهای دنیا که حال آدم را هم به هم میزند، سرلحاف ملانصرالدین است. یک عده ای هم وسط این دعواها نان میخورند. برای همین، از آنطرف دنیا می آید خاورمیانه و چندهزار بمب می ریزند پایین به این بهانه که چهار تا داعشی آنجا هستند ولی چهارهزار پیرزن و بچه که آن پایین هستند را هم می کشند. چرا؟ چون دنیا دست اسلحه فروش ها و قمارخانه دارهاست . بنابراین اندیشه های بنیادگرایانه در دنیا افزایش پیدا می کند. اگر ما به حقیقت دین توجه کنیم، به هم نزدیک میشویم و صلح و آرامش برقرار خواهد شد و به طریقت وشریعت همدیگر نیز احترام میگذاریم. شما اینطور ازدواج میکنید، اینطور مرده هایتان را خاک می کنید و ما هم طور دیگری. نباید سر اینها با هم دعوا کنیم که. همه فکرمیکنند حقیقت پیش من است. حقیقت مطلق، پیش هیچکس نیست؛ هیچ کس هم بیبهره از حقیقت نیست. هرکسی هر چیزی که میگوید، بخشی از حرفش، حقیقت است، بخشی هم خیر. هیچکس هم در دنیا همهی حقیقت را دربارهی حتا کوچکترین چیز نمیداند. شما نمیتوانی یک نفر را در دنیا پیدا کنی که حتا درباره یک مولکول آب همه چیز را بداند. پس اگر این را قبول کنیم که حقیقت یکی است و درک ما از آن نسبی است و هرکسی از ظن خود شدیم یار او و به حقیقت بچسبیم، حتما به اتحاد خواهیم رسید و دعواها از بین میرود. ولی باید بدانیم وقتی این دعواها ازبین رفت نان یک عده هم از بین میرود. یک عده در دنیا هستند که همیشه هم در تاریخ بودهاند که نانشان در به جان هم انداختن انسان هاست. بزرگترین درسی که انسان از تاریخ گرفته این است هیچ درسی از تاریخ نگرفته است. یعنی مدام همدیگر را می کشند؛ ما انسانهای امروزی، دقیقا مانند انسانهای اولیه بیاباننشین زندگی میکنیم. حالا آن موقع دشمن کسی بود، میرفت سنگی برمیداشت بالای یک درختی میخواست کسی را بُکشد فوقش هم هم آن یک نفر را می کشت، ولی الان به بهانهی چهارتا داعشی، بهخاطر اینکه اسلحه اش را بفروشد و یا آنکه فلانی بهخاطر اینکه پادشاه عربستان باشد و کسی چیزی به او نگوید، مرتب صهیونیست ها و وهابی ها آدم های انتحاری تولید می کنند، آن طرفیها هم اسلحه تولید میکنند و خوششان هم میآید که در هدف با هم رفیق و همراه هستند، اینها ظاهرا با هم مخالفند ولی باطنا با هم یکی هستند. ترامپ میرود پیش عربستان، پانصد میلیارد دلار اسلحه می فروشد، می رود، زیر پرچمش هم میایستد، عصا و شمشیرش را هم دست میگیرد و میرقصد و با اینکار توهین می کند به همه آمریکاییها؛ این کار را میکند برای چهار تا اسلحه دار و قمارخانه دار و مواد فروش. دنیا دست چنین آدم هاییست. پس بدانید دین چیزی است که همه را به هم نزدیک می کنند و نود درصد مردم دین را دوست دارند. ولی متاسفانه دنیا دست ده درصد مردم است؛ آن ده درصدی که دین را دوست ندارند، چون منافعشان و مصالحشان در بیدینی است.
* جایگاه اخلاق در آیین شما چه جایگاهی است؟
دین ما تماما با اخلاق است. با اخلاق شروع می شود و به اخلاق هم ختم می شود. زرتشت، بزرگترین مبلغ اخلاق است و هیچ چیزی هم جز اخلاق درس نمی دهد. برای همین هم از آن روز تا امروز ثابت مانده چون جزاخلاق حرفی نمی زند و آن هم اخلاق انسانی است. دین زرتشت، انسانیت محور است. انسانیت محوری، اصل دین زرتشت است. ما اخلاق انسانی را قبول داریم، نه اخلاق زرتشتی را. ما عقیده داریم هر کسی که آدم است، خوب است. هر کسی می خواهد باشد؛ مسلمان باشد یا زرتشتی؛ ما با همه انسان های نیک جهان در یک مسیر هستیم، از هر دینی که باشند.
* آزادی در دین شما چه جایگاهی دارد و در چه موقعیتهایی میتوان آزادی انسانها را محدودکرد؟
آزادی، صددردصد است. ما آزادی فردی داریم و عدالت اجتماعی.آزادی فردی باید در اندازه ای باشد که آزادی دیگران، یعنی عدالت اجتماعی را به هم نزند. انسانیت دو بال دارد: خرد و وجدان؛ شما باید در ترازِ خرد دانا و وجدان بیدار کار کنید؛ این می شود اخلاق. اگر زیاد هم خوبی بکنید می شود ضد اخلاق. اگر من در مطبم همه بیماران را رایگان ویزیت کنم، میشود دینی و وجدانی، ولی این کارم ضد خرد است. عقل، طرفدار خودمان است و وجدان، طرفدار بقیه. اگر هم از همه پول بگیرم می شود ضد وجدان. باید کاری کنم که هم خردم و هم وجدانم راضی باشند.
* جایگاه آتش در دین شما چیست و آیا از اهمیت ویژهای برخوردار است؟
ایستادن ما به طرف آتش، دقیقا مانند ایستادن مسلمان ها به طرف کعبه است. ما نه آتش را می پرستیم و نه کعبه را، همه ی ما خداپرستیم.آتش موجود در آتشکده، از هفده آتش تشکیل شده است. آتش نیاکانی به اضافه شانزده آتش صنوف مختلف. البته آتش، قبله ما نیست؛ ما وقتی وارد شهری می شویم، نمی پرسیم آتش کدام طرف است که طرف آن بایستیم. ما فقط در آتشکده طرف آتش می ایستیم؛ دقیقا مانند پرچم که وقتی برافراشته می شود، همه با حالت دست به سینه یا خبردار به آن احترام می گذارند؛ چون مظهر هویت یک ملت است. آتش هم برای ما چنین جایگاهی دارد. آتش همیشه به طرف بالا می رود و ما هم باید بالا برویم، آتش خودش می سوزد و به دیگران روشنایی می دهد، ما هم باید همینطور باشیم.