نکتهای که چند روز قبل در مصاحبهای که با مصطفی ترکهمدانی، وکیل کارگران شاکی پرونده تأمین اجتماعی، انجام شد مشهود بود و میتوان گفت یک عبارت را به ادبیات سیاسی و اقتصادی ایران اضافه کرد: «سهو قلم».
به گزارش جماران، روزنامه شرق نوشت: روز سهشنبه بود که علی ربیعی، وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی، در مجلس حاضر شد تا به سؤال یکی از نمایندگان درباره یکی از صندوقهای بازنشستگی پاسخ دهد. ربیعی در صحن علنی مجلس در دفاع از عملکرد خود به ابرچالش صندوقهای بازنشستگی کشور بهعنوان یکی از چند ابرچالش اساسی ایران اشاره کرد و گفت: از ١٨ صندوق بازنشستگی کشور تنها یکی هنوز سرپاست و باقی صندوقها ورشکسته شدهاند. آن «یک» صندوق غیرورشکسته کشور اما همان صندوق تأمین اجتماعی است که البته همزمان بزرگترین صندوق بیمهای کشور نیز هست؛ صندوقی که امروز اگرچه هنوز ورشکسته نیست، اما تراز عملیاتی منفی را تجربه میکند و در سراشیبی سقوط به همان درهای قرار دارد که صندوقهای بازنشستگی دیگر یکی پس از دیگری در آن سقوط کردهاند. در این بین دلایل زیادی برای «مصیبت» امروز صندوقهای بازنشستگی ذکر میشود که یکی از مهمترین آنها حیفومیل و عدم مدیریت درست منابع آنهاست... نکتهای که چند روز قبل در مصاحبهای که با مصطفی ترکهمدانی، وکیل کارگران شاکی پرونده تأمین اجتماعی، انجام دادم مشهود بود و میتوان گفت یک عبارت را به ادبیات سیاسی و اقتصادی ایران اضافه کرد: «سهو قلم». تأمین اجتماعی و دیگر صندوقهای بازنشستگی ایران در دهههای گذشته بیش از هر چیز سهو قلم به خود دیدهاند و همین سهو قلمها در کنار سهو بذلوبخششها و سهو مدیریتها و سهو سیاسیکاریها کار را به جایی رسانده که هر ماه شاهد اضطراب و نگرانی هزاران بازنشسته صندوقهایی مانند صندوق بازنشستگی فولاد و صندوق بازنشستگی کشوری باشیم؛ نگرانیهایی که اگر روزی به صندوق تأمین اجتماعی با بیش از ١٣میلیون بیمهشده اصلی و ٣,٥ میلیون مستمریبگیر برسد، میتواند تبدیل به فاجعهای شود که کم از زلزلهای هفتریشتری در تهران نیست. در ادامه به بررسی سهو قلم رخداده در پرونده تأمین اجتماعی میپردازیم.
آخرین بازمانده
١٧ صندوق بازنشستگی کشور درحالحاضر دچار مشکلات عدیده هستند. برخی از آنها مانند صندوق بازنشستگی کشوری نیازمند پرداخت ماهانه دولت هستند و اگر دولت به هر دلیلی یکی، دو روز در پرداخت این مبالغ تأخیر کند، شاهد تجمع بازنشستگان در مقابل سازمانها و مجلس هستیم. تصاویر تجمعات این مردان و زنان کهنسال که با ویلچر و کپسول اکسیژن در برابر ساختمانهای دولتی به انتظار حقوقشان مینشینند بهتنهایی باید باعث شرم یکایک کسانی باشد که در این صندوقها مسئولیت داشتهاند، اما معضلات این صندوقها تنها مستمریبگیران را درگیر نمیکند. مثال ساده دراینباره معضلات صندوق بازنشستگی کارکنان بانکهاست که یکی از صندوقهای بازنشستگی ورشکسته کشور است. بانکها که نمیتوانند برای پرداخت مستمری بازنشستگان خود روی کمک دولت حساب کنند مجبورند از روشهای دیگری این منابع را تهیه کنند. به نظر میرسد یکی از این منابع، تخصیص قسمتی از درآمد حاصل از سود تسهیلات بانکی به این صندوقهاست؛ مسئلهای که باعث میشود بانکها نتوانند سود تسهیلات را کم کنند و به معنای دیگر بانکداری در ایران «گرانتر» تمام میشود. در این بین، صندوق تأمین اجتماعی تنها صندوق کشور است که هنوز محتاج پرداختی ماهانه دولت برای مستمری بازنشستگان خود نشده است، اما این به معنی خوببودن حال صندوق تأمین اجتماعی نیست. در گفتوگویی که یکماهونیم پیش با یکی از فعالان کارگری درباره این صندوق انجام دادم، گفت که این صندوق برای پرداخت حقوق بازنشستگان خود مجبور به دریافت تسهیلات از بانک شده و ماهانه میلیاردها تومان بهره آن وامها را پرداخت میکند؛ نکتهای که در گفتوگوی ماه پیشم با سیدتقی نوربخش، مدیرعامل کنونی این صندوق، نیز تأیید شد با این تبصره که نوربخش گفت این تسهیلات را از بانکی که متعلق به خود صندوق است گرفتهاند، اما چه شد که کار صندوق تأمین اجتماعی به اینجا رسید. یکی از معضلات اساسی صندوق تأمین اجتماعی در ایران، دخالت مستقیم دولتها و غیرمستقیم مجلسهای مختلف در مدیریت آن است. دولتهای مختلف در طول دهههای گذشته با انواع روشها تلاش کردهاند بر منابع این صندوق مسلط باشند و تیر خلاص در این زمینه نیز آنجا زده شد که در دولت احمدینژاد ترکیب هیئت آن چنان تغییر کرد که دربست دولتی شد. در چنین شرایطی صندوقی که ثروتش حاصل پرداخت حق بیمه کارگران بود، به قلکی برای دولتها تبدیل شد. محمد ستاریفر، یکی از چهرههای شاخص تأمین اجتماعی پس از انقلاب، دراینباره تنها به ذکر یک ضربالمثل اکتفا میکند و میگوید: خرج که از کیسه مهمان بود، حاتمطاییشدن آسان بود. دولتهای مختلف هرگز به تعهداتشان در قبال صندوق تأمین اجتماعی عمل نکردهاند، آنچنان که بدهی دولت به این صندوق به رقم ترسناک ١٤٠ هزارمیلیارد تومان رسیده است.
سهو قلمها
مصطفی ترکهمدانی، وکیل کارگران شاکی در پرونده تأمین اجتماعی، در گفتوگویی که هفته گذشته با او انجام دادم، فاش کرد که سعید مرتضوی، مدیرعامل سابق تأمین اجتماعی، در جلسه دادگاه و در پاسخ به سؤال قاضی درباره علت اشتباهنوشتن رقم چکهایی که به بابک زنجانی داده است، گفته: «شب بود، خسته بودم، سهو قلم پیدا کردم»، اما ماجرای چکهای تأمین اجتماعی که به بابک زنجانی رسید چه بود و چه سهوقلمی در آن اتفاق افتاد؟ نگاهی به اسناد و مدارک بهجامانده از دوران مدیریت سعید مرتضوی نشان میدهد اتفاقات رخداده در آن دوران چیزی فراتر از سهو قلم است. سیدتقی نوربخش، مدیرعامل کنونی سازمان تأمین اجتماعی، دراینباره میگوید: «تنها به صورت کلی در این حد میتوانم بگویم فرایندی که در رابطه با این پرونده انجام شده، برخلاف آییننامهها و مقررات مالی سازمان بوده است.
برای مثال من بهعنوان مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی نمیتوانم به نام سازمان تأمین اجتماعی حساب باز کنم، دستهچک بگیرم و نوعی عملیات مالی را شکل بدهم. سازمان تأمین اجتماعی، آییننامه مالی مدونی دارد که مشخص میکند حساب سازمان را چه مرجعی باید باز کند و چک سازمان را چه کسی یا کسانی باید امضا کنند، اما در موارد مربوط به پرونده اخیر، مقررات آییننامه مالی سازمان رعایت نشده است».
مجتبی نظری، وکیل سازمان تأمین اجتماعی در این پرونده، نیز در زمان تنفس دومین جلسه در جمع خبرنگاران گفته بود: «در خصوص واگذاری شرکتهای سازمان تأمین اجتماعی به بابک زنجانی اهمالکاری شده و این جرم بزرگی است که این پولها به آدمهای متعدد داده شود. وقتی فردی با اطلاعات حقوقی و بهعنوان دادستان سابق وارد عرصهای میشود و برای ٤٤٤ میلیارد ین ژاپن بدون هر نوع مزایده و کارشناسی یکشبه وارد تفاهم میشود، از دید ما عین تبانی است. این موضوع باید برای او منفعتی داشته باشد وگرنه نمیآید مهمترین شرکتهای سودده سازمان تأمین اجتماعی را به دیگری بدهد».
بابک زنجانی پول سوخته را نذر تأمین اجتماعی کرد
اما ماجرای این چکها چیست؟ برای رسیدن به پاسخ این سؤال میتوانیم از سخنان خود بابک زنجانی در یکی از مصاحبههایش پیش از دستگیری سر نخهایی پیدا کنیم. بابک زنجانی در گفتوگو با «ایسنا» خود را یک بسیجی اقتصادی خوانده بود و درباره قرارداد با تأمین اجتماعی گفته بود: «من عضو هیئتمدیره یک بانک در مالزی (فرست اسلامیک بانک) هستم. این بانک با سرمایه ١٠٤میلیون دلار فعالیت میکرد و فعالیتش هم نرمال و خوب بوده است. در آن زمان اداره سوییفت پیامی به بانک ارسال کرد و مدت ١٥ روز وقت داد تا منابع خود را در بانکها به هر جا که لازم است انتقال بدهیم چون بعد از ١٥ روز ارتباط سوییفت بانک قطع میشد. منابعی که بالغ بر ١٣,٥میلیارد یورو بود، بهدلیل این عملیات گیر افتاده بود و هیچ بانکی حاضر نبود منابع را دریافت کند. به همین سبب مسئولان، سهامداران و هیئتمدیره بانک علیه من حساس شدند. من باید ذینفع پول را از نام بانک تغییر میدادم، بههمیندلیل تصمیم گرفتم ذینفع این منابع را به شرکتی غیرقابل تحریم در کشور مانند صندوق تأمین اجتماعی برای حفظ و نگهداری منتقل کنم تا شامل تحریم و قفل منابع نشود. برای همین منظور با سازمان تأمین اجتماعی برای خرید تعدادی از شرکتهای آن تفاهم کردم». این نکته مهم که خود بابک زنجانی میدانسته پولی که بر پایه آن شرکتهای تأمین اجتماعی را خریداری میکند، پولی درگیر و غیرقابل استفاده است، قسمتی از پازل ماجراست؛ اما داستان وقتی عجیبتر میشود که بدانیم صندوق تأمین اجتماعی به مدیریت سعید مرتضوی بابت این قرارداد به بابک زنجانی چک ضمانت نیز پرداخت میکند! در این قرارداد که به امضای سعید مرتضوی و بابک زنجانی میرسد، مقرر میشود مبلغ ٤٤٢میلیارد و ٥٢٤میلیون و ٤٥٤هزار و ٥٠٠ ین ژاپن از طرف بابک زنجانی به سازمان تأمین اجتماعی پرداخت شود، اما او که میدانسته سازمان تأمین اجتماعی امکان استفاده از این پول را نخواهد داشت، پیشدستی میکند و خواستار دریافت چک ضمانت به همین مبلغ میشود. در نامهای که حمید فلاح هروی، رئیس هیئتمدیره هلدینگ سورینت قشم (متعلق به بابک زنجانی) به سعید مرتضوی مینویسد از او میخواهد پنج فقره چک تضمین به مبلغ ٤٤٢میلیارد و ٥٢٤میلیون و ٤٥٤هزار و ٥٠٠ ین ژاپن برای این شرکت صادر کند. فلاح، متهم ردیف سوم پرونده بابک زنجانی است؛ همان کسی که قاضی مقیسه در دادگاه رسیدگی به اتهاماتش به او میگوید: «شما کسی هستی که دست بابک زنجانی را گرفتی و پیش این نهاد و آن دستگاه بردی. در آن زمان افراد دیگری بودند که میتوانستند به کشور کمک کنند اما بهخاطر نفوذ شما به بابک زنجانی اعتماد شد». بهاینترتیب قرار بر این میشود که سازمان تأمین اجتماعی پنج فقره چک به مبالغ ٨٨میلیارد و ٥٠٤میلیون و ٨٩٠هزار و ٩٠٠ ین ژاپن به شرکت سورینت بدهد اما سهو قلم مشهور سعید مرتضوی در همین زمان اتفاق میافتد و نه یک سهو قلم که در واقع پنج سهو قلم رخ میدهد و سازمان تأمین اجتماعی پنج فقره چک به مبالغ ٨٨میلیارد و ٩٠٤میلیون و ٨٩٠هزار و ٩٠٠ ین ژاپن (معادل ریالی نرخ روز صرافی بانک ملت یا بانک ملی و نه بانک مرکزی) به بابک زنجانی تحویل میدهد؛ چکهایی که مجموع آن به رقم ٤٤٤میلیارد و ٥٢٤میلیون و ٤٥٤هزار و ٥٠٠ ین ژاپن، یعنی دو میلیارد ین بیشتر (بیش از ٦٠میلیارد تومان به نرخ صرافی بانک ملت و بیش از ٧٥میلیارد تومان به نرخ بازار) از رقم قرارداد میرسد.
سهو ی دیگر از صندوق کارگران
جالب اینکه سهو قلمهای مدیران سازمان تأمین اجتماعی در آن زمان به این هم محدود نمیشود و حتی در نامهای که در پاسخ به علیرضا محجوب، نماینده مجلس و رئیس هیئت تحقیق و تفحص مجلس، از سازمان تأمین اجتماعی مینویسند نیز شماره چکهای صادره را اشتباه درج میکنند! قسمت غمانگیز ماجرا اینکه بابک زنجانی چهار فقره از چکهای دریافتی از سازمان تأمین اجتماعی را بهجای پول نفت به وزارت نفت میدهد و یک فقره باقیمانده نیز هنوز مشخص نیست در کجاست؛ به عبارت ساده، بابک زنجانی و دوستانش نفت ملی ما را میفروشند، پولش را دریافت میکنند، شرکتهای متعلق به کارگران کشور را نیز میگیرند و چکهای تضمین آن را به جای پول نفت به وزارت نفت میدهند! سهوهایی که تاوانش را کارگران و مردم میدهند. دراینبین، بابک زنجانی به اعدام محکوم شده است، وکلای شاکی پرونده نیز احکام سنگینتری از سعید مرتضوی دریافت کردهاند و تلاشهای وزارت اطلاعات و قوهقضائیه برای بازگرداندن این سرمایه بربادرفته ادامه دارد.